« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۳۴۸۵۹
تاریخ انتشار: ۰۵ آذر ۱۴۰۲ - ۲۳:۱۴
در گفتگو با «فاطمه رستمی» کارشناس ارشد روان شناسی بررسی شد:
تربیت صحیح، نیاز به رعایت اصول، روش‌ها و مهارت‌های خاصی دارد که هر پدر و مادری باید به آنها توجه داشته باشد و در کنار استفاده از تجارب دیگران، آنها را نیز به کار بندد.‌

به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف؛روند اجتماعی شدن در دوران کودکی بسیار سریع‌تر از دوران میانسالی و یا حتی بزرگسالی رخ می‌دهد.

کودکان از زمانی که متولد می‌شود، درحال یادگیری هستند و به جرات می‌توان نیمی از آموخته های کودکان تا قبل از دوران ابتدایی توسط کودک آموخته می‌شود. از این رو، والدین در تربیت اجتماعی فرزندان نقش حیاتی دارند و تربیت فرزند باید به‌گونه‌ای باشد که بتواند در اجتماع با سختی‌ها و ناملایمات، کنار آمده و شخصیت اجتماعی مناسبی بیابد.

تربیت صحیح، نیاز به رعایت اصول، روش‌ها و مهارت‌های خاصی دارد که هر پدر و مادری باید به آنها توجه داشته باشد و در کنار استفاده از تجارب دیگران، آنها را نیز به کار بندد.‌ برخی از این اصول مثل اصل تکریم شخصیت، اصل وفای به عهد، اصل مسئولیت دادن، اصل عزّت نفس و اصل تقویت نظم و انضباط و ... اگر از دوران کودکی به بچه ها آموزش داده شوند، یقینا در آینده شاهد پرورش نسلی مسئولیت پذیر، بهنجار و مبادی آداب خواهیم بود.. خانواده ها در این مسیر خود نیز باید اصولی را رعایت کنند.

مواردی نظیر محبت کردن، توجه کردن، دوست‌یابی، رابطه با اطرافیان، حل مساله و تصمیم‌گیری، حسن معاشرت، مهارت «نه گفتن»، غنی‌سازی اوقات فراغت بچه ها و ...

نقش والدین در تربیت و جایگاه اجتماعی فرزندان

به منظور آشنایی بیشتر با مختصات فرزند پروری و تببین نقش والدین در خلق جایگاه اجتماعی شایسته برای فرزندان، با «فاطمه رستمی» کارشناس ارشد روان شناسی و استاد دانشگاه هم کلام شدیم:

۱-تحصیلات پدر و مادر چه تاثیری در روند تربیت کودکان دارند؟ ایا در گذشته که والدین تحصیلات آکادمیک نداشتند، در تربیت با مشکل مواجه می‌شدند؟

اکثر والدین جامعه ایران با وجود داشتن سواد، فاقد مهارت های فرزند پروری هستند. پدر و مادرها متوجه تفاوت پرورش کودکان در مقاطع سنی نوزاد تا 2 سال، 2تا 4 سال و 4 تا 6 سال نیستند. این مساله باعث ایجاد پایه های اولیه تقابل و شکاف نسلی در خانواده ها شده است. تحصیلات عامل اساسی در رشد دانشی و اخلاقی افراد است، اما لزوما نمی‌توان گفت که تمامی افرادی که از سطح تحصیلی بالایی برخوردارند، قطعا انسان‌هایی فرهیخته و بدون نقص هستند. زمانی که افراد تحصیل‌کرده بتوانند آموخته‌های اخلاقی خود را در عرصه عمل به کار ببرند، می‌توانند در زندگی شغلی و خانوادگی تعاملات موثری برقرار کنند. چنین افرادی می‌توانند پدران و مادران آگاه، منطقی و سالم باشند. با بینش صحیح به تربیت علمی و اخلاقی فرزندان خود بپردازند و در هنگام بروز مشکلات متناسب با درک و فهم فرزند خود راهگشا باشند. همچنین به مصاحبت با افراد سالم و آگاه بپردازند و زمینه تعامل موثر فرزندان خود را با چنین افرادی فراهم کنند که این امر رشد اخلاقی فرزندان‌شان را نیز تسریع می‌بخشد.

پدران و مادران تحصیل‌کرده، اغلب در مناصب شغلی مطلوبی مشغول به کار هستند و از این رو می‌توانند تا حد بسیاری تامین‌کننده نیازهای اقتصادی فرزندان خود باشند. زمانی که والدین بتوانند هزینه‌های خوراک، پوشاک، کلاس‌های آموزشی و فوق‌برنامه فرزندان خود را به شکل مطلوب تامین کنند، قادر هستند که تا حد بسیاری زمینه‌ساز شکوفایی استعدادهای تحصیلی، هنری، ورزشی و... در آن‌ها باشند و این امر از یک‌سو می‌تواند تضمین‌کننده پیشرفت تحصیلی فرزندان باشد و از سوی دیگر می‌تواند آرامش روانی خانواده را به دنبال داشته باشد. بله قطعا با مشکلاتی مواجه میشدند ،در گذشته به دلیل نبود دانش کافی والدین بیشتر از سبک فرزندپروری مستبدانه استفاده می‌کردند و اهمیتی به نیاز ها و احساسات کودک نمیداند و کودک دچار خشم،اضطراب و لجبازی زیادی میشد و همین عاملی برای مشکلات بعدی آنها در نوجوانی،جوانی و حتی در تعامل با فرزندان خود میشد و متاسفانه آنها هم بدون آگاهی همان شیوه تربیتی را بر روی فرزندان خود اعمال می‌کنند و این چرخه ی معیوب نسل به نسل تکرار میشود.

۲-هماهنگی و همکاری والدین در تربیت کودکان چه اثری دارند؟

یکی از نکات مهمی تربیتی کودکان این است که وقتی پدر و مادر دو سبک متفاوت تربیتی دارند، بچه ها دچار دوگانگی و گُم و گیج می‌شوند. آنها با سبک تربیتی ضد و نقیضی بزرگ می‌شوند و وجودشان سرشار از تناقضات و تعارضات حل نشده باقی می‌ماند چون هماهنگی و یکنواختی تربیتی وجود نداشته است. هماهنگی والدین در تربیت کودک، بزرگترین عامل آرامش کودکان است! وقتی کودک متوجه می‌شود در خانه یکدستی وجود ندارد و بچه ها با اصول تربیتی چند نفر بزرگ می‌شوند، به این نتیجه می‌رسد که درست و غلطی وجود ندارد و مجاز به انجام هر کاری هست! اگر هر دو والد باهم و هماهنگ اشتباه رفتار کنند بهتر از این است که یکی اشتباه و دیگری درست رفتار کند! در این صورت تعارض است که والدین هم با هم سر بچه ها درگیر می‌شوند و نمونه اش را شاید خیلی دور و برمان شنیده باشیم که داستان تعارضات والدین تازه از اینجا شروع می‌شود! شخصیت بچه‌ها دارای دو بعد است، بخشی از این شخصیت را پدر و بخشی را مادر تکمیل می‌کند و همانطور که مغز ما دو نیمکره دارد فرزند هم دو والد دارد که هر کدام کار‌کردهای خود را دارد، پدر کارکرد اعتماد بخشی منبع قدرت و مادر کارکرد مراقبتی و منبع محبت و عاطفه است، با توجه به این ویژگی‌ها مادر و پدر مانند دو بال هستند که فرزند را به تعالی برسانند. برای تربیت درست فرزندان باید دو بعد یعنی پدر و مادر با همدیگر هماهنگ باشند و عدم هماهنگی پدر و مادر بدترین موضوع برای تربیت فرزندان است، هماهنگی غلط بهتر از ناهماهنگی است چون ناهماهنگی به غلط در یک زمینه منجر به اعمال تربیت اشتباه در این زمینه است، وقتی بچه بزرگتر می‌شود متوجه آن شده و اصلاح می‌کند. با توجه به اینکه در هفت سال اول زندگی فرزند تحت تأثیر مادر قرار دارد و در هفت سال دوم تحت تأثیر پدر است، اگر با هم هماهنگ نباشند تأثیر‌گذاری هر دو از بین می‌رود و شخصیت فرزند خراب می‌شود، پدر مادر باید با هم هماهنگ باشند و اگر مادر شاهد اشتباه پدر است و یا بالعکس بود در حضور فرزند با هم هماهنگ باشند و عنوان نکنند زیرا اختلاف این دو ثبات شخصیت کودک را دچار مشکل نکند.

۳-متناسب بودن انتظار پدر و مادر از کودکان را به عنوان یکی از مهمترین عناصر تربیتی چگونه تبیین می‌کنید؟

بسیاری از والدین قبل از تولد فرزندشان، رویاها و امیدهایی در سر می‌پرورانند که به خودی خود چیز بدی نیست، اما این رویاها می‌توانند به انتظارات بسیار زیاد و دست نیافتنی تبدیل شوند و منجر به تاکید بیش از حد بر کمال شوند. اگر کودک نتواند این انتظارات را برآورده کند، ممکن است احساس ناتوانی یا شکست خورده داشته باشد، یا ممکن است به راحتی تسلیم شود و دیگری تلاشی برای برتری نکند. در مقابل فرزند والدینی که از او کم‌ توقع دارند یا اصلاً توقع ندارند، در زندگی خود احساس هدف و جهت گیری ندارند.کودک به تشویق و تایید برای تعیین هدف و رسیدن به موفقیت نیاز دارد، تا بتواند حس سالمی از عزت نفس خود را ایجاد کند. کودکی که انتظارات کمی از او وجود دارد، برای انجام کارها معمولا بی‌انگیزه است و چون رویا و هدفی در سر ندارد به دنبال یک همسال یا بزرگسال دیگری است تا به زندگی او حس هدفمندی بدهد. تعیین انتظارات واقع بینانه از کودک، انتظاراتی که خیلی کم یا خیلی زیاد نیستند به او کمک می‌کند تا شایستگی و احساس سالمی از عزت نفس ایجاد کند. انتظارات سالم کودک را تشویق می‌کند و به او اجازه می‌دهد بدون این‌که به او فشار بیاورد خوب عمل کند. بین او و والدین احساس امنیت و اعتماد ایجاد می‌شود و احساس استقلال و مسئولیت در کودک افزایش می‌یابد. انتظارات واقع بینانه همچنین شامل پذیرش اشتباهات در طول مسیر است و به کودک کمک می‌کند تا شکست‌ها را به عنوان بخشی عادی از زندگی درک کند. پس والدین باید نقاط قوت فرزندشان را پیدا کنند و محیطی ایجاد کنند که استعداد‌های او را تشویق و پرورش دهد. داشتن انتظارات در زمینه‌ای که فرزند شما در آن مهارت دارد، او را برای موفقیت آماده می‌کند و اجازه می‌دهد انتظارات شما واقع بینانه باشد. والدین همچنین باید به خاطر داشته باشند که حتی اگر کودک هنرمند یا ستاره فوتبال باشد، موفقیت او را تا آخر عمر تضمین نمی‌کند. درس‌های زندگی مانند مسئولیت‌پذیری و اخلاق کاری، اغلب موفقیت فرزند شما را بسیار بیشتر از کارنامه او تعیین می‌کند؛ بنابراین انتظاراتی که از کودک توقع دارید باید شامل تعادل بین استعدادها و مهارت‌های زندگی باشد.

۴-تربیت عاطفی چیست و خانواده برای رسیدن به آن چه مراحلی را باید طی کنند؟

تربیت عاطفی شیوه ای از فرزندپروری است که به احساسات کودکان بها می‌دهد و رفتار آنان را نیز هدایت می‌کند. به طور کلی می‌توان گفت تربیت عاطفی آموزش مدیریت احساسات به کودک است؛ اینکه یاد بگیرد احساسات مختلف خود را بشناسد و به شکل مناسبی ابراز کند. با استفاده از این موضوع، والدین به کودک کمک می‌کنند تا در حد توانایی های متناسب با سن خود درک و تبادل احساسی داشته باشد. بیشتر اوقات روش برخورد ما با احساسات کودکمان، نشان دهنده نوع نگرش ما به مقوله احساسات است.

۱-ازاحساسات کودک خود آگاه باشید(دقت کنید کودکتان از چه چیزی غمگین،ناراحت،خوشحال و یا میترسد. طبق شناختی که والدین از کودک خود دارند می‌توانند به راحتی احساسات مختلف کودک خود را شناسایی کنند و در مورد آن احساسات با کودک صحبت کنند.

۲-در نظر داشته باشید احساسات فرصتی برای نزدیکی هستند احساسات برای کودک مقوله ای جدید و گاهی ناامید کننده هستند. کودک نیاز دارد یک بزرگسال روش درست برخورد با احساساتش را به او بیاموزد .بهترین زمان برای آموزش درباره احساسات، هنگام تجربه احساس است ؛ زمانی که احساسات واقعی در دسترس هستند. وقتی که کودک غمگین یا عصبانی است، پیش از آنکه احساس او شدت یابد، کنار فرزندتان قرار بگیرید و با او گفت و گو کنید. صحبت کردن درباره احساسات به کاستن از شدت‌ آنها کمک می‌کند. بیان احساسات ناخوشایند به کودک می‌آموزد که مشکلات تا وقتی کوچک اند قابل مهار کردن هستند. درک این نکته گامی مهم در کسب مهارت حل مسئله است. اگر کودکان در سنین پایین این مهارت را کسب کنند، بعدها بهتر می‌توانند فشارهای روانی را مدیریت کنند.

۳-با همدلی به احساسات کودک گوش کنید والدین به دو روش می‌توانند به فرزند خود کمک کنند تا احساساتشان را با موفقیت مدیریت کنند : ۱-گوش کردن همدلانه ۲- پذیرش احساسات کودک. پذیرش داشتن نسبت به احساسات کودک، این حس را به او می‌دهد که تنها نیست و احساساتش قابل قبول است.۳- بهترین راه کمک به کودکان برای درک احساساتشان این است که احساسات آنها را با عبارت های ساده به کلام درآوریم( جملاتی مثل میدونم از دست خواهرت عصبانی هستی و یا میدونم رفتار امروز دوستت تو‌را حسابی ناراحت کرده و…) در این فرایند، احساسی که درون کودک جریان دارد و ممکن است حتی برای خود او مبهم باشد، برایش شفاف و مشخص می‌شود. علاوه بر این ،کودک تاییدی فوق العاده از والدین می‌گیرد و احساس می‌کند والدین کاملا او را درک می‌کنند. ۴-محدودیت هایی را برای کودک مشخص کنید و به او کمک کنید راه حل های خوب پیدا کند.یادگیری راه های مثبت برای ابراز احساسات، درسی مهم در زندگی است.سختی کار والدین اینجاست که هم باید پذیرای احساسات فرزند خود باشند و هم محدودیت هایی برای رفتارهای نامناسب او قائل شوند.تعیین محدودیت ها، نخستین گام برای هدایت فرزند به سمت حل مسئله است. وقتی بزرگترها “نبایدها” را برای کودک تعیین کردند، گام بعدی کمک کردن به کودک در زمینه رسیدن به چیزی است که می‌توانند برای حل مسئله خود انجام دهند. بنابراین مشخص کردن نباید ها به کودک کمک می‌کند راه حل مناسبی برای مشکل خود بیابد. حل مسئله به تمرین نیاز دارد. ابتدا به کودک کمک کنید تا نشان دهد چه می‌خواهد و اصلا نیازش چیست. با پرسیدن سولاتی از قبیل : فکر می‌کنی چه کار می‌تونی بکنی؟ یا چطور می‌تونی کسی را برای بازی کردن پیدا کنی؟ کمکش کنید تا ایده هایی برای حل مشکل خلق کند. سعی کنید در این مرحله راهکارهای کودک را ارزیابی و قضاوت نکنید. سپس درباره کارایی راهکارهایش گفت و گو کنید. به جای انتقاد از راه حل ها، از کودک بخواهید خودش در این باره فکر کند.

۵-چه رفتارهایی در اجتماعی شدن کودکان با توجه به مشغله های زیاد خانواده ها و تک فرزند بودن اکثر کودکان تاثیر دارد؟

متاسفانه این مشکل، امروزه در بسیاری از خانواده ها مطرح می‌شود؛ پدر و مادر به قدری درگیر مسائل خود هستند که دیگر وقتی برای دلجویی از فرزندان برایشان باقی نمی‌ماند؛ در حالی که داشتن این ارتباط از هر وظیفه ای مهمتر است اغلب والدین از کودکانشان انتظار دارند که آنها ساکت باشند و تسلیم خواسته های آنان شوند؛ به خصوص زمانی که خارج از منزل همراه آنها هستند و این انتظار، حداقل تا بیست سالگی فرزند ادامه دارد و بعد از این سن منتظرند که حصارها شکسته شود و فرزندشان ارتباط اجتماعی سالمی با دیگران برقرار کند!خوشبختانه طی چند سال اخیر این موضوع برای پدر و مادرهای جوان بیش از پیش اهمیت یافته است و بسیاری از آنها درصدد یافتن راه هایی برای تقویت مهارت های اجتماعی فرزندانشان هستند.

بهترین کار برای افزایش مهارت اجتماعی کودکان این است که: ۱-برای فرزندانتان وقت بگذارید،۲- به صحبت های کودکتان به دقت گوش بدهید۳-زمان خواب برای کودک تان داستان بخوانید،۴-به صحبت های کودک خردسال تان نخندید۵-فرزندتان را در تعامل با سایر هم سن و سال ها یا بزرگسالان قرار دهید. اگر زمان شما به‌کلی پر است، بهتر است بچه‌ها را به ایجاد روابط دوستانه با هم‌سالان خود تشویق کنید. مهدکودک‌ها و خانه‌های بازی مخصوص بچه‌ها، یکی از بهترین انتخاب‌ها برای شروع روابط اجتماعی هستند. 6-هنگامی که به مکان‌های جدید و پیش افراد غریبه می‌روید، در ابتدا علت ارتباط برقرار نکردن کودکان را از آن‌ها جویا شوید. سپس با برخوردی گرم با سایرین، فرزند خود را به تقلید از خود تشویق کنید.۶-با کودک خود کارتون تماشا کنید و آن را با هم تحلیل کنید؛ تماشای کارتون و تحلیل آن با بچه‌ها مهمترین عامل اجتماعی شدن کودک است.

گفتگو از وحید حاج سعیدی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: