قالیباف، فتاح، جلیلی یا دیگران... در غیاب احمدینژاد، کدامیک گزینه اصلی اصولگرایان خواهند بود؟
کد خبر: ۱۴۵۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱
با گذشت بیش از 5 ماه از علنی شدن دریافتهای نجومی برخی مدیران دولتی و با وجود گزارشها و ادعاهای فراوان مبنی بر برخورد با این مدیران، مسئولین دولتی در روزهای گذشته با فرار به جلو حالت طلبکارانهای به خود گرفتهاند، معاون اول رئیسجمهور در این میان اعلام کرده است مدیران حرامخوار قبلی تخلفی نکردهاند و از این به بعد برخورد خواهیم کرد!
کد خبر: ۱۴۵۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱
در گفتگو با ابتکار عنوان شد؛
صادق زیباکلام به اعتماد گفت: آنچه مسلم است این است که اگر آقای احمدینژاد در انتخابات شرکت میکرد، انتخابات خیلی شور بیشتری میگرفت و به سمت قطبی شدن میرفت.
کد خبر: ۱۴۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۷
کد خبر: ۱۴۲۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۷
زیبا کلام:حرف من این است که اگر سردار سلیمانی یا احمدی نژاد کاندیدا شوند، شرایط انتخابات نظیر سال 84 و 88 خواهد بود.....
کد خبر: ۱۳۱۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۵
دولت 2 میلیارد تومان را با چک دولتی در اختیار یکی از نامزدهای اصلاح طلب قرار داد، البته این نامزد انتخابات رد صلاحیت شد اما این از خطای دولت کم نخواهد کرد.
کد خبر: ۹۴۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۰۸
اکنون جای طرح این سؤال است: آیا افراد هجمهبرنده به منتقدان بدعهدی آمریکا و معتقدان به لزوم گرفتن تضمینهای قویتر از این کشور قصد دفاع از دولت یازدهم را دارند یا دولت واشنگتن؟
کد خبر: ۹۴۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۳۰
آوای رودکوف،صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران طی نامه ای به حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان به انتقادات روزنامه کیهان از بعد اقتصادی اجرای برجام پرداخته است.
کد خبر: ۹۳۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۲۸
صادق زیبا کلام:«محبوبیت روحانی همچنان باقی مانده است و شواهدی در دست نداریم که نشان دهد کسر قابل توجهی از 19 میلیون نفری که در سال 92 به ایشان رای دادند ناراضی هستند و اگر آقای روحانی در دور دوم نامزد شود به وی رای ندهند.»
کد خبر: ۹۲۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
سردار سلیمانی در روزهای اخیر، با اشاره به شعار انحرافی که در جریان حوادث سال 88 در حمایت از رژیم صهیونیستی سر داده شد، بیان داشت: «کسانی که هرگونه شعار علیه فلسطین سر دهند در هیچ پست سیاسی نخواهند بود»، شعاری که با حمایت جریان اصلاحات آن هم در پایتخت ایران و در روز قدس، به زبان فتنهگران جاری شد.به گزارش آوای رودکوف به نقل از مشرق، سیاستهای غلط حاکی از خطای محاسباتی عموما در جریان معلومالحال و منحرفی رخ داده است که اگر این موارد ادامه مییافت، معلوم نبود چه سرنوشتی برای کشورمان رقم میخورد.
این خطاهای محاسباتی که عموما از شیفتگی به غرب نشات میگرفت اغلب در موضوع سیاست خارجه برای همسویی و نشان دادن در باغ سبز به آمریکا از سوی غربگرایان این جریان رخ داده و مبنایی جز پالس مثبت به غرب نداشته اما در عمل آثاری بسیار مخرب برای منافع ملی و امنیت سرزمینی کشورمان در بر داشته است.
یکی از این موارد، شعار انحرافی « نه غزه نه لبنان؛ فقط فلات ایران» یا «نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران» بود که آثار مخرب آن این روزها با وقایع منطقهای بیش از پیش آشکار میشود و خط بطلان آن به خوبی نمایان شده است. موضوعی که اگر بر اساس آن سیاستخارجی ایران چیده میشد بایستی مانند ترکیه میزبان تروریسیم و وحشت در کشورمان بودیم.
این موضوع اخیرا در روزهای پایانی سال 94 در دیدار سردار سلیمانی که در خط مقدم جبهه مقاومت با تروریستها مقابله میکند با هیئت حماس مطرح شد.
وی در این باره با صراحت بیان داشت: « در ایران، زمانی که مسئله، «فلسطین» باشد، همه انقلابی هستند، همگان فلسطین را دوست دارند فلسطین حتی در داخل ایران هم (موضوعی) اساسی است چند سال پیش شعار «نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران» را سر دادند؛ از شما میپرسم اینها اکنون کجا هستند. ما این را در قاموس سیاسی خود ثبت کردیم. کسانی که هرگونه شعاری در مخالفت با حمایت ما از فلسطین سر دهند در هیچ پست سیاسی نخواهند بود و در راس تصمیمگیرندگان کلان کشور جای نخواهند داشت. کجا ممکن است چنین چیزی اتفاق بیفتد؟»[1]
اما به واقع این شعار از چه جریانی نشات گرفت و چه کسانی از آن حمایت کردند؟ این شعار انحرافی اغلب با سکوت و یا سخنان تایید کننده مورد حمایت جریان اصلاحات در فتنه سال 88 قرار گرفت تا جایی که فردی چون علیاکبر محتشمیپور رئیس وقت کمیته حمایت از مردم فلسطین گرچه شعار "نه غزه، نه لبنان" را شعاری انحرافی دانست اما با "قابل توجه" و "طرفدار مظلوم" خواندن اغتشاشگرانی که این شعار را سر داده اند و با پاک کردن صورت مسئله گفت: « سردهندگان این شعار، نه با غزه مخالف هستند و نه با لبنان، بلکه در مقطعی، اعتراض خود را به عملکرد ناصواب برخی افراد و جریانات در زمینه مسائل داخلی در واکنش با اعتراض و مخالفت با شعارهایی که بعضاً این افراد و جریانات خود را داعیهدار آن قلمداد میکردند، نشان دادند.»[2]
از سوی دیگر افرادی چون صادق زیباکلام از نزدیکان هاشمی رفسنجانی که در کسوت استاد علوم سیاسی در دانشگاه تهران مشغول به کار است درباره این شعار انحرافی به طرفداری از فتنهگران گفت: «بنده به عنوان یک ایرانی مسلمان نمیدانم که چرا باید از شعار نه غزه و نه لبنان اعلام برائت کنم؟ من فکر می کنم هنوز هم اول برای من اول ایران میآید، دوم ایران میآید و مهم است و سوم هم ایران میآید و آخر هم ایران میآید.»[3]
البته این موضوع در سالهای بعد با نامه اعتراضآمیز اصلاحطلبان به بشار اسد که مصداق بارز این شعار بود [4] و حمایت جریان اصلاحات از سقوط حکومت سوریه به نفع غرب و همچنین روشنفکر نامیدن داعش ادامه یافت.[5]
جالب اینجاست که افرادی چون مجتبی واحدی مشاور یکی از سران فتنه که از ایران فرار کرده و به اپوزیسیون خارج نشین ملحق شده است، نیز در برابر سخنان اخیر سردار سلیمانی در حمایت از فلسطین تاب نیاورده و در مطلبی اهانتآمیز با تاکید به رویه گذشته جریان اصلاحات و شعار « نه غزه نه لبنان» در صفحه فیسبوک خود نوشت: « در کشوری که ارمغان نوروز برای بسیاری شرمندگی برای فرزندانشان است قاسم سلیمانی و بزرگترها و شیفتههای حقیر او بیجا میکنند از تحریم استقبال میکنند!»
تاکید سردبیر پیشین روزنامه اصلاحطلب آفتاب یزد به نکته عوامفریبانه این شعار از آبشخور خاصی برای تضعیف اقتدار محور مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی آب میخورد. این تاکیدها درحالی است که کارشناسان حوزه بینالملل بر این باورند که گسترش تروریسم داعش در منطقه خاورمیانه و کشورهای مسلمان نیز با هدف انحراف اذهان عمومی مسلمین از موضوع فلسطین و رژیمصهیونیستی صورت گرفته است که تا حدود زیادی هم برای این رژیم و غرب موفقیتآمیز بوده است.
در زمان سردادن این شعار در کشورمان نیز بسیاری از کارشناسان شعار «نه غزه و نه لبنان» را صهیونیستی نامیدند. اشاره یادآورانه سردار سلیمانی به موضوع محوری فلسطین و شعار مذکور هم از همین منظر قابل توجه است که مبنای گسترش تروریسم و ناامنی در منطقه اسرائیل است و به نظر میرسد هرگاه کشورهای مسلمان از موضوع رژیم صهیونیستی و فلسفه تشکیل این رژیم غافل شده دچار مصیبت شدهاند و بلعکس هرگاه بر روی موضوع فلسطین متمرکز شدهاند به عنوان نقطه قوتی که ضعف غرب نیز در آن وجود دارد مانند جنگهای 33 و 22 روزه با تزلزل شدید دشمن و همچنین اقتدار ملتهای اسلام روبرو شدهاند.
به نظر میرسد تمامی ارکان جمهوری اسلامی ایران و به خصوص قوه مجریه و مقننه میبایست به گونهای رفتار کنند که از درون خانواده جمهوری اسلامی ایران، یک شعار و یه حرف به بیرون مخابره شود، با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نباید بر اساس امیال سلیقهای و سیاسی رفتار شود و که اگر اینگونه شد، نه تنها منافع ملی به خطر میافتد بلکه مردم نیز برای حراست از امنیت مقابل نمایندگان خاطی خواهند ایستاد.
کد خبر: ۹۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۳
آوای رودکوف: صادق زیباکلام می گوید: مجلسی که لاریجانی در راس آن قرار بگیرد کارایی، نفود و قدرتش خیلی بیشتر از مجلسی است که عارف در راس آن قرار گیرد.
شاید از صریح گویی و رک گویی همیشگی او باشد که می گوید «من صادق زیباکلام ؛ فرزند مرحوم محمدباقر زیباکلام و نوه مرحوم آشیخ علی مرکب ساز کوچک ترین رابطه سازمانی، تشکیلاتی و حزبی با اصلاحطلبان ندارم. این یک واقعیت است.»
به گزارش خبرآنلاین «صادق زیباکلام » چهره سیاسی نزدیک به جریان چپ سیاسی کشور که خودش معترف است برخی اظهاراتش به مذاق هم طیفان اصلاح طلبش خوش نمی آیند و در مقابل رقبای اصولگرا از آن استقبال می کند.
وی در گفتگویی نوروزی با روزنامه آرمان گریزی به انتخابات مجلس دهم زده است، او که میگوید در خواب هم نمی دیده انتخابات تهران با چنین نتیجهای به پایان برسد معتقد است اصلاح طلبان با موفقیتی که به دست آورده اند باید در ادامه مسیر از ریاست علی لاریجانی در مجلس دهم حمایت کنند. بنا به گفته زیباکلام رای دادن به ریاست عارف در مجلس دهم ادامه همان اشتباهی است که تندروهای اصلاح طلب در مجلس ششم دنبال کردند.
این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که بعد از ردصلاحیت چهره های شاخص اصلاح طلب بحث لیست ائتلافی اصلاح طلبان با میانه روهای اصولگرا را مطرح ساخته بود هنوز هم براین اعتقاد است که اگر ناطق به میدان انتخابات وارد میشد اصلاح طلبان باید از سرلیستی او حمایت میکردند نه سرلیستی عارف.
بنا به گفته زیباکلام نقوذ و قدرت مجلسی که لاریجانی رییس آن است بسیار بیشتر از مجلسی است که عارف رییس شود، او میگوید عارف می تواند ابوترابی مجلس دهم شود.
اهم اظهارات صادق زیباکلام در گفتگو با ویژه نامه نوروزی روزنامه آرمان را در ادامه بخوانید؛
*خیلی ها توی این دو سه هفته بعد از انتخابات به من میگفتند که ما نمیخواستیم رای بدهیم اما کلیپهای شما بویژه کلیپ آخرتان مجاب مان کرد که برویم و رای بدهیم. من بهشون می گم ممکن است پشیمون بشن ممکن هم هست که نشن فقط خدا از آینده خبر دارد. بهشون میگم کار درست این بود که در انتخابات شرکت کردند و نگذاشتند داستان مجلس نهم تکرار شود که تندروها با 5 یا 10 درصد آرا به مجلس راه یابند.
*متاسفانه جایگاه مجلس به شدت تنزل پیدا کرده است، انگار نه انگار که مجلس در راس امور است. مجالس هفتم، هشتم و نهم یکی از دیگری ساکت تر و مطیع تر بودند. در طول هشت سالی که آقای احمدی نژاد رییس جمهور بود مجالس هشتم و نهم حتی یکبار هم درباره برنامه هستهای پرسش و دخالتی نکردند. در طول قریب به 6 سالی که دکتر جلیلی با 5+1 و خانم اشتون مذاکره میکردند مجلس هشتم و نهم حتی یکبار هم از ایشان نخواستند که به مجلس درباره مذاکرات توضیحی بدهد.
*من صادق زیباکلام ؛ فرزند مرحوم محمدباقر زیباکلام و نوه مرحوم آشیخ علی مرکب ساز کوچک ترین رابطه سازمانی، تشکیلاتی، حزبی یا به هیچ شکل و صورت دیگری با هیچ یک از چهرهها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی اعم از اصلاح طلب یا اصولگرا ندارم. نه در گذشته داشته ام و نه امروز دارم. خیلیها این را باور نمی کنند که من هیچ رابطهای با اصلاحطلبان ندارم اما این یک واقعیته. من با هیچ کدام از رهبران اصلاحطلب رابطه ای ندارم.
*اصلاحطلبی و اصلاح طلبان که یک اداره و سازمان نیست که سلسله مراتب داشته باشد.اصلاح طلبی یک گفتمان است. یک جریان سیاسی است. جامعه مثل یک موجود زنده خودش دارای اراده و داوری است. خودش به این نقطه می رسد که چه کسی را اصلاحطلب بداند و چه کسی را اصلاح طلب نداند. رییس دولت اصلاحات هیچ گاه نگفته که من یک اصلاح طلب هستم، آیتالله هاشمی هم همینطور. اما بدنه اجتماعی و طرفداران اصلاحات از آنها حرف شنوی دارند.
*رسانه های فارسی زبان در معرفی من می گویند نزدیک به جریان اصلاح طلبی، یا اصولگرایان من را اصلاح طلب معرفی میکنند. بعضا مواضع خیلی صریحی را بیان میکنم که ممکن است برخی از اصلاح طلبان دوست نداشته باشند اما اصولگرایان خوششان میآیند و میگویند این حرف را خود اصلاح طلبان اعلام کردهاند.
*من هنوز هم معتقدم اگر ناطق نوری در انتخابات شرکت کرده بود اصلاح طلبان بایستی ایشان را سرلیست خود در تهران قرار میدادند. اما این سخن خوشایند اطرافیان دکتر عارف قرار نگرفت و واکنش نشان دادند. من هم پاسخ دادم که چرا فکر میکنید مواضع آقای عارف خیلی اصلاح طلبانه است؟ ایشان چند بار درباره محصورین صحبت کردهاند؟ ممکن است با اطرافیان ایشان درباره ریاست مجلس دهم هم این اختلاف و مشکل را پیدا کنم.
*اعتقاد دارم که نمایندگانی که با لیست شورای ائتلاف اصلاح طلبان رای آوردهاند باید برای ریاست مجلس دهم به ریاست علی لاریجانی رای دهند.
*اینکه عارف رییس مجلس دهم شود همان اشتباهی است که اصلاحطلبان تندرو در مجلس ششم انجام دادند. بیمهری و بیحرمتی آنها به آقای هاشمی سبب شد که ایشان عطای آن مجلس را به لقایش ببخشد. اگر ایشان وارد مجلس شده بود و بر کرسی ریاست تکیه میزد قطعا کارایی مجلس ششم خیلی خیلی بیشتر از کارایی مجلس ششم به ریاست آقای شیخ مهدی کروبی می شد.
*مجلسی که لاریجانی در راس آن قرار بگیرد کارایی، نفود و قدرتش خیلی بیشتر از مجلسی است که عارف در راس آن قرار گیرد. اصولگرایان به مجلسی که عارف رییس آن باشد اجازه نمیدهند که حتی نیم میلیمتر در جهت دموکراسی و آزادی گام بردارد.
*در مجلس دهم عارف می تواند به جای ابوترابی فرد نایب رییس مجلس دهم باشد و کاظم جلالی هم بر کرسی نایب رییسی دوم بنشیند. وانگهی عارف میتواند به کمک نمایندگان مستقل و میانهرو که جدیدا وارد مجلس شدهاند یک فراکسیون نیرومند دموکراسی خواه به وجود آورد و بدون ایجاد احساس رقابت و درگیری با علی لاریجانی دموکراسی را در سطح کشور تقویت کند.
*در خواب هم نمیدیدم که نتایج انتخابات هفتم اسفند اینگونه رقم بخورد. یعنی اگر شما به من میگفتید حتی یکی از افراد لیست اصولگرایان به مجلس راه نخواهد یافت و تمام سی نفر منتخب تهران از اصلاح طلبان انتخاب میشوند من حاضر بودم سر تمام دار و ندارم با شما شرط بندی کنم که این اتفاق رخ نخواهد داد. البته از پیروزی اصلاح طلبان ناامید نبودم بلکه از رای دادن مردم ناامید بودم.
*من هیچ مراوده ای با دکتر روحانی نداشته ام از زمانی که ایشان به ریاست جمهوری رسیدند هم حتی یکبار هم ایشان را زیارت نکردم. اصلا من در تمام عمرم حتی یکبار هم ایشان را ملاقات نکرده ام. آقای بانک در دوران انتخابات من را به جاهای مختلف برای سخنرانی در ستاد آقای روحانی می فرستادند. اما من برای روحانی ندویده بودم بلکه تلاش من برای اصلاحات بود.
*از اول هم میدانستم که بنای همکاری با دولت روحانی را ندارم چه می گفتند بیا همکاری کن چه نمی گفتند.. برای اینکه من خودم را میشناسم و میدانستم که دیر یا زود ماه عسلم با آقای روحانی و نزدیکانش تمام میشد. برای اینکه در همان دوره ماه عسل آقای روحانی رفتند به نخستین سفر استانی شان به اهواز. سوار یک ماشین روباز شدند و ملت هم به دنبال شان می دویدند. حالم از این صحنه بد شد. همان شب یک یادداشت نوشتم و گفتم که اقای روحانی این کارهای پوپولیستی چیه میکنید؟ خب اگه اینکارها خوب بود که آقای احمدی نژاد هم از این کارها میکرد دیگه چرا به شما رای دادیم. من مخصوصا نوشتم که به ایشان بر بخورد.
کد خبر: ۹۱۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۸
صادق زیباکلام نسبت به ناکامی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری بعدی و روی کار آمدن «یک احمدینژاد دیگر» هشدار داد. وی دلیل این امر را ناکامی اقتصادی دولت روحانی عنوان کرده است
کد خبر: ۹۰۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۶
بسیاری از اصولگرایان به همان میزان که رأی احمدینژاد را میخواهند، خود وی را نمیخواهند!
به گزارش آوای رودکوف،صادق زیباکلام در یادداشتی در روزنامه شرق، در باره ورود یک احمدی نژادی به انتخابات ریاست جمهوری آینده نوشت:
سؤال اساسی این است که چقدر احتمال چنین رویدادی در انتخابات سال آینده وجود دارد که یک جریان پوپولیستی علیه آقای روحانی به راه بیفتد و چهره رأس آن جریان، چه خود محمود احمدینژاد و چه «احمدینژاد» دیگری بتواند وارد صحنه شود؟
بسیاری از اصولگرایان به همان میزان که رأی احمدینژاد را میخواهند، خود وی را نمیخواهند! برای بسیاری از اصولگرایان اگر یک معجزهای میتوانست اتفاق بیفتد که آنان میتوانستند به آن حدود ١٠ میلیون رأی احمدینژاد - بدون شخص احمدینژاد- دست یابند، عالی میشد؛ البته فعلا اصولگرایان با مسئله گزینش احمدینژاد خیلی فاصله دارند؛ اما با توجه به فقدان محبوبیت چهرههای دیگرشان، هیچ بعید نیست یک روز مجبور شوند با وجود تمایل و حتی اعتقاداتشان، بروند سمت احمدینژاد؛ حتی اگر امروز او را نفی کنند.اگر عرصه کار و رقابت با روحانی بسیار حساس شود، شاید راهی برای آنان باقی نماند؛ البته در میان اصولگرایان شخصیتهایی هستند که تحت هیچ شرایطی (حتی خطر واگذاری مجدد پاستور به روحانی یا یک غیراصولگرای دیگر) حاضر نیستند با احمدینژاد همکاری کنند.
برای مثال افرادی مثل دکتر علی لاریجانی؛ اما برخی دیگر، بهویژه جبهه پایداریها، همچنان به احمدینژاد به عنوان یک اسوه و یک قهرمان مینگرند و بالاخره تعداد دیگری مانند رهپویان و ایثارگران (علیرضا زاکانی و ...) حاضرند خبط و خطاهای گذشته او را فراموش کنند و یک بار دیگر با او دستِ دوستی و ائتلاف بدهند؛ بنابراین نفس وسوسه بازگشت به قدرت باعث میشود بسیاری از اصولگرایان بلاهای هشت سال احمدینژاد، هم برای کشور هم برای خودشان را فراموش کنند و در برابر روحانی، حول احمدینژاد بسیج شوند.
اما مسئله مهم، شرایطی است که بازگشت احمدینژاد را محتمل میکند. این شرایط عبارتاند از القای حساس عدم موفقیت در عملکرد چهارساله آقای روحانی. ارزیابی عملکرد روحانی در تجزیهوتحلیل نهایی در دو وجه خلاصه میشود: سیاسی و اقتصادی. وجوه سیاسی روحانی برای اقشار و لایههای تحصیلکردهتر جامعه مطرح است و وجوه اقتصادی نیز برای لایههای دیگر.
آیا پیشرفت روحانی در عرصه سیاسی آنطورکه انتظار میرفت بوده است. شاید بتوان گفت عمدهترینِ مکان دانشگاههای کشور بوده است. روحانی آن فضای امنیتی را که بعد از حوادث ٢٢ خرداد ٨٨ در دانشگاههای کشور به وجود آمده بود کاملا تغییر داده است. بسیاری از تشکلهای مستقل دانشجویی ازجمله انجمنهای اسلامی بعد از آن رویدادها تعطیل شدند و فقط برخی تشکلهای خاص اجازه فعالیت در دانشگاهها داشتند. به موازات این تحولات، صدها دانشجو به کمیتههای انضباطی و سایر نهادهای مشابه احضار شدند یا از ادامه تحصیل برخی از آنها جلوگیری شد یا در بهترین حالت از آنان تعهد گرفته شد که وارد هیچگونه فعالیت سیاسی و حتی صنفی نشوند.
کمیتههای انضباطی فضای سنگینی در دانشگاهها برقرار کرده بودند و دانشجویان نگران بودند اگر در فعالیتهای سیاسی و صنفی دانشجویی مشارکت کنند، ممکن است برای ادامه تحصیل در مقطع بعدی با مشکل «گزینش» روبهرو شوند. روحانی و وزارت علوم آن، آن فضا را بهطورکلی از دانشگاههای کشور کنار زد. انجمنهای مستقل دانشجویی البته به صورت محدود جان گرفته و به راه افتادهاند. کمیتههای انضباطی به مقدار زیادی کمرنگ شدهاند و دانشجویان، نگران ورودشان به مقاطع بعدی تحصیلی، به واسطه گزینش نیستند. وضع مطبوعات هم بالنسبه بهتر از دوران احمدینژاد شده و در کل، فضای سیاسی کشور بازتر شده است؛ بنابراین اگرچه برخی خواستهها برآورده نشده؛ اما به نظر میرسد که بتوان نمره قبولی به روحانی در «درس سیاسی» داد.
پاشنه آشیل روحانی و چیزی که احتمال بازگشت «احمدینژاد» را جدی میکند، اقتصاد است. وضع اقتصادی کشور آنگونهکه باید مناسب نیست. اینکه چه میزان از این وضعیت ناشی از مدیریت دولت روحانی بوده بحثکردنی است؛ اما بههرحال وضع نامطلوب اقتصادی و تداوم آن باعث میشود احتمال برخاستن یک جریان پوپولیستی در طیف راست علیه روحانی جدی باشد. بدون ورود به جزء سیاست، کشور با چندین معضل اقتصادی اساسی روبهروست. بیکاری به بالای هفت میلیون رسیده. درِ کمتر خانوادهای را میتوان گشود که در آن دستکم یک فارغالتحصیل بیکار نباشد. مشکل فقط بیکاری نیست. آنچه وضعیت را وخیمتر میکند آن است که و هیچ روزنهای در انتهای تونل بیکاری به چشم نمیخورد. دولت یازدهم سال ٩٤ را با شش میلیون بیکار آغاز کرد و در پایان این سال رقم بیکاری بعضا بالای شش میلیون رفته بود و چشمانداز چندانی هم برای سال ٩٥ به چشم نمیخورد. بگذارید اینگونه بگویم: هیچ دلیل موجه یا واقعبینانهای وجود ندارد که امیدوار باشیم یک درصد قابلتوجهی از این هفت میلیون در سال ٩٥ برایشان کار پیدا خواهد شد.
رکود، معضل بعدی یا در حقیقت مادر همه مشکلات اقتصادیمان است. مانندِ بیکاری، نمره دولت روحانی در بهچالشکشیدن رکود خیلی درخشان نبوده و واقعبینانه گفته باشم، او در درس «خروج کشور از رکود» نمره بالایی نگرفته است. برای نشاندادن رکود نیازی به این نیست که انسان کارشناس اقتصادی باشد. بسیاری از صنایع کشور انبارهایشان پر از محصولات و تولیداتشان است و هیچ روزنهای هم برای فروششان وجود ندارد؛ زیرا خیلی از صنایع کشور به جای سه شیفت، دو شیفت یا حتی یک شیفته دارند کار میکنند؛ چون خریداری برای تولیداتشان وجود ندارد. درواقع آمار بالای بیکاری دلیل دیگری مبنی بر وجود رکود است. بزرگترین صنعت کشور، ساختمان است و کیست که نداند ساختمان یا مسکن در یک رکود بیسابقه به سر میبرد. اگر همچنان مقامات دولتی درصدد انکار رکود یا کماهمیت جلوهدادن آن باشند، میتوان همچنان دلیل دیگری ارائه داد. بودجه عمرانی مصوب کشور برای سالی که گذشت (٩٤) بالغ بر ٤٧ هزار میلیارد تومان بود. در ششماهه اول سال ٩٤ فقط هشتهزارو ٦٠٠ میلیارد تومان از این بودجه تخصیص پیدا کرد؛ یعنی کل اعتبارات عمرانی که در ششماهه اول سال ٩٤ هزینه شد، هشتهزارو ٦٠٠ میلیارد تومان بود؛ حتی اگر فرض بگیریم در ششماهه دوم در خوشبینانهترین حالت، همین مقدار هزینه شود، در آن صورت کل بودجه عمرانی تخصیصیافته در سال ٩٤ اندکی بیشتر از ١٧ هزار میلیارد تومان نمیشود.
چرا به جای ٤٧ هزار میلیارد تومان برای بودجههای عمرانی کشور در سال ٩٤، دولت کمتر از نصف آن را تأمین کرده است؟
پاسخ به این سؤال ما را میرساند به معضل اقتصادی دیگر دولت روحانی: نداشتن نقدینگی!
با وجود دریافت بخشی از پولهای بلوکهشده ایران در یکی، دو ماه پایانی سال ٩٤، دولت روحانی با میراث مانده از دولت احمدینژاد، بهشدت به پیمانکاران بدهکار است و پول هم ندارد. همانطورکه همه ما وقتی بدهکار هستیم و مقروض، از خیلی از برنامههای دیگرمان صرفنظر میکنیم، دولت یازدهم نیز مجبور شده تا برای انجام خیلی از برنامههایش دست نگه دارد. اینکه به جای ٤٧ هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی، کمتر از ٢٠ هزار میلیارد تومان هزینه میکند، به دلیل آن است که دولت پول ندارد. کمتر سازمان، نهاد، بنیاد، اداره، پیمانکار، تولیدکننده، توزیعکننده و ... را میتوان سراغ گرفت که از دولت طلبکار نباشد؛ حتی برخی سازمانها و وزارتخانههای دولتی در پرداخت حقوق و مزایا و اضافهکاری به
کارکنانشان با مشکل روبهرو هستند. دکتر طیبنیا، وزیر اقتصاد و دارایی، اواخر سال گذشته اعلام کرد دولت بیش از ٥٠٠ هزار میلیارد تومان بدهی دارد.
نیاز به گفتن نیست که با این بدهی سنگین، انتظار سرمایهگذاری و ریختوپاش برای کارهای عمرانی و توسعه و در نتیجه خروج از رکود و ایجاد اشتغال، یک حسرت و آرزو بیشتر نخواهد بود؛ حتی با نرخ تورم رسمی اعلامشده در حدود ١٥ درصد، دولت رسما اعلام کرده ایجاد یک شغل جدید بین ٣٠ تا ٥٠ میلیون تومان هزینه دارد. میتوانیم ضرب و تقسیم کنیم که برای شاغلشدن هفت میلیون نفر، چطور دولت باید هزینه کند. از سوی دیگر هیچ چشماندازی هم برای افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی مجسم نمیشود. اگر آهستهترشدن رشد اقتصادی چین که از اواخر سال ٩٣ اتفاق افتاد، ادامه پیدا کند، همچنین صادرات نفت شیل آمریکا و بالاخره رکود نسبی فعلی اقتصاد جهانی، در آن صورت نهتنها چشماندازی برای بالارفتن بهای نفت در سال ٩٥ وجود ندارد؛ بلکه ممکن است از ٣٠ دلار فعلی هم پایینتر بیاید و به ٢٥ دلار در هر بشکه هم برسد؛ یعنی کمتر از یکسوم متوسط صنعت نفت در دوران «احمدینژاد»؛ البته دولت تأکید میکند ما برای نفت بشکهای ٢٠ دلار هم خودمان را آماده کردهایم یا برخی دیگر از مسئولان شعار «اقتصادی بدون نفت» میدهند؛ اما در عمل وقتی درآمدهای ارزی دولت کاهش پیدا میکند، از یک سو هزینههایی مانند بهداشت و درمان، آموزشوپرورش، سرمایهگذاریهای سنگین توسعه، بودجههای عمرانی و ... خود را نشان میدهد و بودجه این بخشها هم ناگزیر کاهش پیدا میکند و از سوی دیگر، بدهیهای دولت زیادتر میشود و بالاخره آمار بیکاران هم نهتنها پایین نمیآید، بلکه بالاتر هم میرود.
همه اینها یک طرف، پرداخت یارانه فلهای به نزدیک به ٧٥ میلیون نفر هم یک طرف. از میان همه مصیبتهای دو دوره ریاستجمهوری احمدینژاد، پرداخت یارانه فلهای از همه بدتر بود. در طول تاریخ اقتصادهای مدرن، از انقلاب صنعتی در قرن هجدهم به این سو، چنین پدیدهای سابقه نداشته است که یک دولت، به این صورت به همه مردمش، یک مقدار ثابت در ماه بپردازد.
خانوادهای که درآمدشان در ماه ٥٠٠ یا یک میلیون تومان است، به اعضای آن ٤٥هزارو ٥٠٠ تومان پرداخت میشود و خانوادهای هم که درآمد آنها سه یا پنج میلیون تومان در ماه است، همان مبلغ را دریافت میکنند. چنین پدیدهای از زمان «آدام اسمیت» تاکنون بیسابقه بوده است. در اینکه درصد قابلتوجهی، ازجمله در روستاها و اقشار و لایههای شهری که درآمدی ندارند، یارانه برایشان اهمیت دارد، تردیدی نیست؛ اما سؤال اساسی این است که در مقابل آن درصدی که دریافت یارانه برایشان بسیار مهم است، چه درصدی این مبلغ برایشان عددی و رقمی نیست؟ و بدبختی آن است که در وضعیت فعلی، آنان که واقعا مستحق دریافت یارانه هستند، ناراضی هستند -چون مبلغ یارانههای نقدی خیلی کم است- هم میلیونها نفر که نباید یارانه بگیرند و آن را دریافت میکنند هم مانند آنها از این مبلغ راضی نیستند!
در جوامع توسعهیافته به کسانی که نیاز ندارند، یارانه نمیدهند و در مقابل، بخشی از آن را میدهند به افرادی که واقعا کمدرآمد هستند، بخشی دیگر را صرف بهداشت و درمان، آموزشوپرورش، محیط زیست، توسعه حملونقل عمومی، ایجاد رفاه بیشتر و ... سایر امور عامالمنفعه میکنند. ما به همه یارانه میدهیم. به کسی که خیلی بیشتر از ٤٥هزارو ٥٠٠ تومان نیاز دارد، همین مقدار را میدهیم و به کسی هم که اصلا نیاز ندارد باز همین مقدار را میدهیم. در اواخر سال ٩٤، پرداخت یارانه به مرز ماهی چهار هزار میلیارد تومان در ماه رسید؛ یعنی پنج ماه بودجه یارانه، برابر است با کل بودجه عمرانی در سال ٩٤. یا برای آنکه متوجه شویم یک ماه پرداخت یارانه چه میزان است، آن را میتوانیم با بودجه سالانه محیط زیست هم مقایسه کنیم که سال گذشته ٢٧٤ میلیارد تومان بود.
کد خبر: ۹۰۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۵
زیباکلام میگوید اگر روحانی از ریاست جمهوری 96 کنارهگیری کند شأنیت و ارج و قرب بالا در مجلس خبرگان پیدا میکند که در آینده خبرگان معنا و مفهوم خاصی دارد
کد خبر: ۸۹۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۸
در مدت اخیر، برخی سیاسیون، خود را معتدل و میانهرو و مخالفان خود را تندرو و افراطی معرفی کردهاند و با تکرار این ادبیات، در پی تخریب وجهه طیف انقلابی و حزباللهی کشور هستند. رهبر معظم انقلاب در دیدار دیروز خود این رفتار اشتباه را تقبیح کردند
کد خبر: ۸۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۰۶
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
مشرق نوشت:امپراطوری خلاف واقعگویی در رسانههای اصلاحات هژمونی پیدا کرده است؛ گویی داستانسرایی جایگزین بیان واقعیت شده است تا به این روزنامهها رنگی مخاطبپسند بدهد. پس از «قرچک» نوبت به «یاسوج» رسید و پس از دروغگویی عمامهانداختن در قرچک، نوبت به خلاف واقعگویی چاقوکشی در دانشگاه یاسوج فرا رسیده است.
«داعشبازی در ورامین»، «حمله تندروها» «افراطیها در قرچک» عبارتهای برای توصیف اعتراض مردم قرچک نسبت به حضور فعالان فتنه 88 در این شهر از سوی اصلاحطلبان بود. روزنامههای اصلاحطلب در پوشش این اخبار از تصاویر بدون عمامه موسویلاری به عنوان حمله از سوی معترضان به وی یاد کردند. اما روایت موسوی لاری با داستانسرایی روزنامههای اصلاحطلب متفاوت است گویا راوی رخداد قرچک در روایت یک سویه روزنامههای زنجیرهای جایگاهی ندارد؛ موسویلاری پیرامون آنچه رسانههای اصلاحات حمله به وی اعلام کردند؛ اظهار دروغگویی روزنامههای اصلاحطلب درباره عمامه موسوی لاری داشت: «عدهای از ناراضیها به همراه نماینده مجلس، جلوی در سالن همایش تجمع کرده بودند. در مسیری که به سمت بالا حرکت میکردیم، دست همراهان خورد و عمامه از سر من افتاد...» حسین نقوی حسینی، نماینده ورامین و قرچک هم در جمع معترضان این مراسم حضور داشت؛ اظهار کرد: «تنها تنشی که به وجود آمد این بود که یکی از محافظان آقای موسوی لاری در مراسم گاز اشکآور زد و عدهای از مردم را آزار داد. این آقای محافظ نگران شد و گاز اشکآور زد. آقای موسوی لاری چون سابقه افتادن عمامه را دارند، فوری عمامهاش را برداشتند که نیفتد.... چون اطرافیانش یک باند قوی بودند و اصلاً مردم نتوانستند دستشان را به آقای موسوی لاری برسانند. اطرافش هم برادران نیروی انتظامی بودند و هم یک تیم قوی. از ترس اینکه عمامهشان نیفتد هم آن را برداشتند.»
تحلیلی بر روزنامههای اصلاحطلب؛اما روایت دانشگاه یاسوج ژانری جذابتر برای روزنامههای اصلاحات دارد؛ دانشجویی به جای کتاب، چاقو به دست گرفته است و به دنبال سخنران مراسم میگردد! و حالا نوبت به صادق زیباکلام است که مانند همیشه جلودار به اصولگرایان حمله کند؛ وی در همین رابطه دو مقاله منتشر کرد و در سرمقاله روزنامه قانون نوشت: «اما در آخر یک سؤال بزرگ از بسیاری از نهاد های وابسته به اصولگرایان دارم و آن این است که چرا جلوی این اتفاقات را نمیگیرید و اجازه میدهید با سلاح سرد به یک انسان حمله کنند؟» اما روایت جنایی اصلاحطلبان با سخنان مسئولین دولت یازدهم رد میشود؛ محمدکاظم نظری، فرماندار شهرستان یاسوج، در گفتوگو با روزنامه دولتی «ایران» چاقو خوردن یکی از دانشجویان از سوی معترضان را نیز «اغراق» توصیف کرد و افزود: «خوشبختانه به خانم منصوری صدمهای نرسید و درگیری سطحی بین دانشجویان بود و تمام شد و قضیه چندان حاد نبوده است.» و همچنین فتاح محمدی، معاون سیاسی استاندار کهگیلویه و بویراحمد، در خصوص این حادثه به «ابتکار» گفت: «این سخنرانی و مراسم در دانشگاه بوده است. بنابراین برقراری نظم و امنیت هم به عهده مسئولان دانشگاه است. هر شخصی که نسبت به این اتفاق شکایت داشته باشد قطعاً پیگیری خواهیم کرد.» معاون سیاسی استاندار کهگیلویه و بویراحمد در ادامه ضرب و شتم و زخمی شدن دانشجویان را کذب دانست و تاکید کرد: «به هیچ عنوان چنین سخنی صحت ندارد و هیچکسی در این ماجرا مجروح نشده است. شاید عدهای همدیگر را هل داده و باعث بینظمی شده باشند، اما شخصی مورد ضرب و شتم قرار نگرفته است.» با این اوصاف بار دیگر خلاف واقعگویی دیگری بر کارنامه روزنامههای اصلاحات اضافه میشود.
شاید پاسخ روزنامههای اصلاحطلب نسبت به خلافگویی رسانهٔ این جریان به رخداد یاسوج، دروغگویی مسئولین امین دولت یازدهم باشد! که این پاسخ باعث تردید نسبت به اعتماد به اظهارات منصوبان دولت یازدهم در افکارعمومی میشود و مسلماً با واکنش دولت راستگویان همراه است.
کد خبر: ۷۸۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۹
آوای رودکوف:دانشجویانی که به حضور یکی از عوامل فتنه در شهر یاسوج و حضور وی در دانشگاه آزاد یاسوج معترض بودند دامنه اعتراضات خود را به استانداری کهگیلویه و بویراحمد کشاندند
کد خبر: ۷۸۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۸
سربهزیر است و خندان با یک عینک ته استکانی! زبانش تند نیست؛ همواره سعی داشته تا مرکب اندیشهای خود را بین خطوط حاکمیت و جریان اصلاحطلب برانَد؛ این رمز پایداری او در میان هممسلکان سیاسیاش است
کد خبر: ۷۶۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۱
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
علیرضا نریمانی در رویش نیوز نوشت: چندی است در برخی رسانه ها و یا توسط بعضی افراد و جریان ها شاهد القای موضوع خاصی در جامعه هستیم. موضوعی که به شدت روی آن کار می شود تا به یک اصل غیر قابل انکار تبدیل شود. موضوعی که این جریان روی آن کار می کند کمرنگ کردن شعار مرگ بر آمریکا و مباحث استکبار ستیزی است. افراد و رسانه های همسو با این جریان با استدلال ها و برخی مباحث در پی کمرنگ کردن و از بین بردن این شعار که یکی از شعارهای اساسی انقلاب اسلامی بوده، هستند.
آخرین اقدامی که این جریان در راستای اهداف خود انجام داده است صحبت های صادق زیبا کلام در مناظره اخیرش با حجت الاسلام رسایی است. زیبا کلام که پیش از این هم سابقه ایراد چنین سخنانی را داشته است در این مناظره بیان داشته است: "شما میتوانید به مصاحبههای مرحوم امام خمینی نگاه کنید. نزدیک به12 مصاحبه در نوفل لوشاتوداشتند که وقتی از ایشان سوال شده علت مخالفت شما با شاه چیست گفتهاند برای آزادی بیان ،آزادی مطبوعات، آزادی سیاسیون و اجرای حاکمیت قانون و مفاهیمی که ذیل جامعه مدنی و حقوق شهروندی است مبارزه کرده و به دنبال انقلاب هستند. در اوایل انقلاب پدیده استکبارستیزی و غربستیزی نه تنها اهداف مدنی انقلاب را تحت الشعاع قرار داد، بلکه به گفتمان مسلط تبدیل شد. اگر کسی از خارج وارد ایران میشد تصور میکرد هدف از انقلاب فقط آمریکا و غربستیزی بود."
در پی سخنان صادق زیبا کلام سایت خبری عصر ایران نیز برای حفظ این خط و ادامه دادن مسیر این جریان اقدام به انتشار مطلبی در تحلیل صحبت های زیباکلام کرده است. مقصود عصر ایران از این مقاله این است که شعار مرگ بر آمریکا و مبارزه با استکبار جهانی از اصول اصلی قانون اساسی و اهدافی که امام خمینی از انقلاب اسلامی بیان داشته اند نبوده است و این شعار پس از انقلاب و در پی برخی هیجانات یا اتفاقات خاص به اصل انقلاب اضافه شده و جزیی از ارزش های نظام جمهوری اسلامی شده است.
سایت خبری مذکور در این مقاله با چشم پوشی از اصول قانون اساسی که مبارزه با استکبار را بیان می کند و برخورد گزینشی با آن صرفاً به ذکر برخی اصول قانون اساسی پرداخته است که درباره مسائل داخلی است و در آن ها صحبتی از مبارزه با استکبار و این شعار نشده است و این گونه نتیجه گیری کرده است که مبحث مبارزه با استکبار در قانون اساسی وجود ندارد و حضور این شعار در حال حاضر به خاطر جابجایی جایگاه ارزش ها است.
اما در جستجویی که در اصول قانون اساسی داشتیم به اصولی برخورد کردیم که از دید نویسنده این مقاله مغفول مانده است. این اصول که در باب مباحث سیاست خارجی نظام است به روشنی درباره این موضوع صحبت کرده است و تکلیف مسئولان و سیستم دیپلماسی کشور را مشخص کرده است:
1- اصل 2 قانون اساسی که درباره اهداف اصلی جمهوری اسلامی ایران است. در بند 5 این اصل و به عنوان یکی از اهداف آمده است: 5. طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب
2- در بند 16 اصل 2 قانون اساسی نیز به این موضوع پرداخته شده است و اینگونه آورده شده است: 16. تنظیم سیاست خارجی کشور براساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان
3- اصل 10 قانون اساسی نیز به همین موضوع اشاره دارد: به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.
4- اصل 151 قانون اساسی نیز درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران آورده است: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلح آمیزمتقابل با دول غیرمحارب استوار است.
5- اصل 153 قانون اساسی نیز پیرامون حمایت از مستضعفین جهان است: جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند.
همانطور که مشاهده شد در اصول قانون اساسی به دقت پیرامون این موضوع صحبت شده است که به هیچ وجه هم قابل انکار نیست. آیا حمایت از مستضعفین در سراسر جهان و یا حرکت در جهت وحدت امت واحده جز با استکبار ستیزی و نفی مصداق اتم آن یعنی ایالات متحده ممکن است؟ آیا زمانی که در قانون اساسی صحبت از تنظیم سیاست خارجه کشور بر اساس معیارهای اسلام می شود، به معنی مبارزه و مقابله با استکبار و ایادی آن نیست؟ آمریکا که در جنگ 8 ساله ابتدا به صورت حمایت همه جانبه و بعد از آن علناً وارد جنگ با ایران می شود، آمریکایی که هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی را با قریب به سیصد مسافر زن و مرد وکودک مورد حمله قرار می دهد، مستکبرانی که با اعمال تحریم های ظالمانه مشکلات بسیاری را برای مردم ایران درست کرده اند و کشوری که علناً برای یک گروه تروریستی مخالف جمهوری اسلامی که سابقه 60 هزار ترور در ایران را دارد مجلس عزا برپا می کند، آیا چنین کشور و نظامی با این همه سابقه دشمنی با ایران و مردم آن که هنوز هم ادامه دارد، مصداق کامل یک دولت محارب که قانون اساسی ما را از رابطه با آن منع کرده است، نیست؟ بر خلاف تصور نویسنده مقاله ذکر شده، مبارزه با استکبار در متن قانون اساسی آمده است و همانطور که وی اشاره می کند برای فهم اهداف انقلاب باید به قانون اساسی رجوع کرد.
رهبر انقلاب نیز در دیدار اخیر خود با مسئولان دستگاه دیپلماسی کشور با ذکر این نکته که سیاست خارجی کشور همان سیاست خارجی نظام در قانون اساسی است، خاطر نشان کردند: "این سیاست خارجی متخذ از اسلام و منبعث از اهداف و آرمانهای انقلاب است. سیاست خارجی کشور مانند همهی کشورهای جهان بر منافع بلندمدت و اصول و ارزشها استوار است و با رفتوآمد دولتها با سلایق سیاسی گوناگون، تغییر نمیکند؛ دولتها فقط در تاکتیکها و ابتکارات اجراییِ راهبردهای سیاست خارجی تأثیرگذار و دخیلند".
با توجه به صحبت های مقام معظم رهبری و اصول ذکر شده قانون اساسی می توان به راحتی می توان این نتیجه را گرفت که سیاست خارجی جمهوری اسلامی که مبارزه با استکبار جهانی نیز در آن ها بیان شده است از اصول جدایی ناپذیر انقلاب اسلامی است و با برخی تحرکات رسانه ای یا اقدام مقامات مسئول نمی توان آن را حتی کمرنگ کرد.
کد خبر: ۷۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۸
گاردین در گزارشی به پخش خندوانه در ایران و استقبال ایرانیها از استندآپ کمدی پرداخت.
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
مجله مهر: هرچند که در چند روز گذشته خندوانه درکشور خودمان کم سروصداترین روزهای اخیرش را میگذراند، وبسایت خبری انگلیسی گاردین گزارش دیروز عصر خودش را از منطقه خاورمیانه به پخش این برنامهی تاثیرگذار از رسانه ملی ایران اختصاص داد.گاردین با اشاره به نقاط قوت برنامه سازان این برنامه علی الخصوص رامبد جوان و حضور جنابخان تلاش این برنامه را زیرکانه و موفق دانست و فضای آن را توصیف و بخشهای مختلفش را معرفی کرد. گاردین با دیدگاه خاص خود بی توجه به پیشینه و سابقه طنز در ادبیات و هنر ایران تحلیلی از دلایل استقبال ایرانیها از استندآپ کمدی یا به قول خندوانهایها خنداننده ایستاده و عادت پخش و انتشار جوک ارائه داد و بدون ارائه آمار مشخصی سعی کرد با مقایسه این برنامه با برنامههای شبکههای ماهوارهای فارسی زبان، تلویزیون ملی را درجذب مخاطب تا حدی ناموفق نشان بدهد و از خندوانه به عنوان یک مورد نادر در جذب مخاطب یاد کرد. این روزنامه البته به پخش همیشگی برنامهها و سریالهای طنز و غیرایرانی هم اشاره نکرد و محتوای کمیک این برنامه، پوشش و همجواری مخاطبان زن و مرد را در این برنامه عجیب دانست که البته مشاهده این صحنهها برای مخاطب ایرانی امری عادیست. گاردین در ادامه با صحبت با معاون پیشین وزیر فرهنگ و ارشاد و صادق زیباکلام بر تحلیلهای خود اعتبار داخلی هم اضافه کرد. گزارش را در زیر میخوانید:
«یرانیان از جوک ساختن و شوخی کردن با هر چیزی لذت میبرند و به اشتراک گذاشتن این شوخیها از طریق تلفنهای هوشمند به یک عادت افراطی روزانه در برخی از آنها تبدیل شده. در کشوری با فضای سیاسی محدود، طنز موقعیتی فراتر از سرگرمیهای ساده به دست میآورد.
در حال حاضر، استندآپکمدی ارمغانی است که از طریق نمایش در تلویزیون دولتی به خانههای مردم آمده. خندوانه "laughmelon(ترکیبی از خنده و هندوانه) برنامهای ست که در کانال کمدی نسیم چند شب در هفته پخش میشود. میزبانی این برنامه با رامبد جوان، یک طنز پرداز شناخته شده محبوب بین جوانان است که دیگر کمدینهای ایرانی را به اجرای استندآپ کمدی دعوت میکند و در این نمایش رقابتی بین آنها برگزار میشود.
موفقیت این برنامه عجیب بوده چرا که تلویزیون دولتی با سانسورهایی همراه است در صورتی که برنامههایی مثل بفرمایید شام که از شبکههای ماهوارهای مثل منوتو که از لندن پخش میشوند سانسوری ندارند و از این لحاظ جذابیت دارند....
اگر چه تعدادی از ایرانیها تجربه قبلی در اجرای استندآپ کمدی را داشتند، این ژانر تنها به درستی با خندوانه معرفی شده و شروع این برنامه تبدیل شده به پلت فرمی برای اجرای استدآپ کمدی توسط بسیاری از کسانی که نمایش کمدی اجرا میکنند.
جوان برنامه را در مقابل مخاطبان انتخاب شده از مردان و زنان جوان اجرا میکند. پوشش زنان مانتو و روسریهای رنگارنگ است که در مقایسه با چادر سیاه و روسری که معمولا توسط زنان در تلویزیون ملی استفاده میشود جالب توجه است. کمدین ها اغلب آواز میخوانند و کف میزنند. مخاطبان مرد و زن کنار یکدیگر هستند که این یک صحنه غیر قابل تصور در تلویزیون دولتی ایران تا یک دهه پیش بود.
علی اصغر رمضانپور، معاون وزیر فرهنگ سابق، گفت: تولید کنندگان برنامه در برقراری ارتباط با جوانان موفق بودند چرا که خندوانه مسائل را از نزدیک لمس کرده و به عبور از خط قرمزها نزدیک بوده. اما به اندازه کافی در انجام این کار ظریف عمل کرده وموفق شده است.
رمضانپور به گاردین گفت: "این گروه سازنده و پشت صحنه با تلویزیون دولتی برای مدت زمان طولانی همکاری کردند به طوری که آنها به طور کامل از خطوط قرمز خود آگاه هستند، اما در عین حال می دانند که چگونه از منابع چشمگیر استفاده کنند به طوری که برای جوانان جذاب باشد. زیرکانه، در لفافه و عبور کردن از خط قرمزها"
"با ظهور رسانه های اجتماعی، به ویژه برنامه های پیام رسان آنلاین مانند وایبر و تلگرام که در ایران محبوب هستند، جوک گفتن اوج گرفته و به یک رسانه خاص در ایران تبدیل شده و هنگامی که بحث فقط شوخی است مردم خیلی درباره آن نگران نیستند و راحت حرفشان را میزنندو از شوخی به عنوان یک قالب و فضا برای بیان خودشان استفاده میکنند"
جوان نمایشی دونفره با یک عروسک مانند ماپت به نام "جنابخان" اجرا میکند که لهجه جنوبی ایران را دارد. در طول برنامه، عروسک آهنگهای فولکلور از نقاط مختلف ایران را میخواند که به نحوی تلاش برنامه نویسان برای رسیدن به توجه مردم سراسر کشور است. جوان همچنین بخشی از نمایش خود را به معرفی کتاب، نمایشنامه و گالری نمایشگاهها جدید اختصاص میدهد.
صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه تهران و مفسر برجسته سیاسی، گفت دلیل اینکه خندوانه موفق بوده این است که یک برنامه دولتی معمولی نیست. و مطابق معمول دیدگاههای دولت را در موردمسائل اجتماعی بازتکرار نمیکند. " این برنامه صدای خاص خود را دارد. بر روی نظرات دولت منطبق نیست و واقعا به نحوی طبیعی است. "
زیبا کلام گفت که برنامه به طور غیرمستقیم فرصتی را برای بینندگان فراهم آورده تا بیش از حد دیدگاههای سیاسی خودشان را بیان کنند. در طول یک مسابقه اخیر بین دو کمدین در مقابل مردم، کمدینی که نظرش به نظر رئيس جمهور سابق تندرو، محمود احمدی نژاد نزدیکتر تلقی میشد رای پایینتری را از طریق پیامکهای مردم به دست آورد.، درحالی که کمدین دیگری که گرایشش به اصلاحطلبان نزدیکتر بود رای بالاتری به دست آورد.
زیبا کلام گفت ایرانیان به فعال رسانههای اجتماعی تبدیل شدهاند، چرا که آنها به طور طبیعی در بیانشان با محدودیتهایی روبرو هستند. او گفت این برای یک استاد دانشگاه مثل خودش عجیب است که صفحه اش در فیس بوک ۴۰۰۰۰۰ لایک کننده داشته باشد. "این یک اتفاق غیرمعمول است - به طور معمول یک استاد دانشگاه اروپا را با چنین دنبال کنندگانی در رسانه های اجتماعی نمیبینید."
کد خبر: ۷۳۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۱