« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
به گزارش آوای دنا،آلرژی، بیماری و بسیاری عوامل دیگر می‌توانند شروع‌ کننده خروج شدید بزاق و مخاط باشند. اما چرا انسان‌ها و حتی حیوانات عطسه می‌کنند؟ عطسه‌ کردن یکی از مکانیسم‌های دفاعی و طبیعی بدن برای بیرون کردن مواد خارجی است و ریه‌ها و دیگر اعضای بدن را از آلودگی حفظ می‌کند. چه عواملی موجب عطسه‌ کردن می‌شوند؟ عوامل بسیاری همچون سرماخوردگی ساده، مواد آلرژی‌زا، محرک‌های فیزیکی، عوامل زیست محیطی، سرمای هوا و نور خورشید می‌توانند موجب عطسه‌ کردن شوند. عطسه زمانی اتفاق می‌افتد که بافت پوششی تنفسی که یک لایه سلولی پوشاننده دیواره داخلی بینی است، تحریک شده و مغز نیز واکنش عطسه‌ کردن را نشان می‌دهد. چرا بعضی‌ها پشت‌سرهم عطسه می‌کنند؟ برخی افراد معمولا پشت سرهم و چند بار متوالی در یک نوبت عطسه می‌کنند که به گفته پزشکان این افراد اغلب مبتلا به آلرژی هستند و حتی در فصولی هم که آلرژی‌ شایع نیست به همین روال عطسه می‌کنند. همچنین عطسه‌های متوالی می‌توانند ناشی از تیک‌ عصبی یا تلاش بدن برای خارج ساختن ذرات گردوغبار باشد. سرعت عطسه چقدر است؟ در لحظه عطسه کردن، جریان هوا با سرعت 150 کلیومتر در ساعت از بدن خارج می‌شود و محققان همچنین دریافتند عطسه ممکن است بیش از آنچه تصور می‌شود سرعت داشته باشد. چرا هنگام عطسه کردن چشمان خود را می‌بندیم؟ واکنش عطسه‌ کردن موجب می‌شود بدن تمامی ماهیچه‌های خود را از پلک تا عضله حلقوی منقبض کند. هرچند علت این اتفاق همچنان نامشخص است اما برخی متخصصان معتقدند که دلیل آن می‌تواند نحوه ارتباط اعصاب در سیستم عصبی بدن باشد برخی نیز تصور می‌کنند که بدن با حفاظت از چشم‌ها در واقع از مجاری عبور هوا در بینی محافظت می‌کند که البته جزئیات این پدیده هنوز مشخص نیست. چرا برخی افراد با صدای بلند عطسه می‌کنند؟ شدت و شکل عطسه کردن در افراد مختلف، متفاوت است که این اختلاف از تفاوت‌ها در خودکنترلی فرد و آناتومی بدن نشات می‌گیرد. نتایج یک مطالعه نشان می‌دهد 45 درصد افرادمردم در مکان‌های خصوصی و عمومی متفاوت از هم عطسه می‌کنند. منبع: ایسنا
کد خبر: ۳۱۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۰۳

آوای دنا-احمد علی کریمی زاده :معلوم نیست قانون چه می گوید یا مجریان قانون به غلط تفسیر می کنند یا درک ما از قانون غلط است. می گویند شهر نشینی ولی در آن آغل حیوانات اهلی چون گاو و گوسفندو الاغ و بز و...در گوشه و کنار شهر بسیار است .پرورش مرغ و بوقلمون و اردک و دیگرماکیان نیز فراوان، به گونه ای که در پیاده رو ها قفس،برای نگهداری شان می سازند. بوی فضولات و لجن و بیماریهای مشترک بین دام و انسان و پشه ها و بوی نامطبوع که فضای شهر را در بر گرفته همه و همه ضمن دل آزاری و مزاحمت شمیم خوش بهار را از یادمردمان این دیار برده است .مرکز بهداشت می گوید با شهرداری و شهرداری از عدم همکاری مرکز بهداشت می گوید .مشخص نیست چه کسی مسئول است همین رامی دانیم که مرکز شهرستان بی شباهت به روستا نیست و مسئولینش هنوز مدیریت روستایی می کنند و حتی نگاه شهری هم ندارند . بیش از 15 بار در 5سال اخیر در جلسات مختلف بهداشت محیط و شورای اداری بخش و شهرستان مطرح شد و قرار بر جلوگیری از پرورش دام در شهر شود و جرائمی پیش بینی شد ولی فقط شعار بود و هر روز بر تعداد دامپروران شهری افزوده می شود .مردم به کجا شاکی شوند و آسایش و آرامششان را از کدام مسئول مطالبه کنند؟  چمن بلوارهاو میدانهای شهر.حتی ورزشگاه نیز در تسخیر احشام است.و گاهی نیز عبور و مرور ماشینها به مخاطره می افتد.امید که شهردار فعال و جوان شهرلنده خط بطلانی بر پرورش دام و ماکیان در شهر بکشد و این دغدغه بهداشتی مردم را نیز برطرف کند.
کد خبر: ۲۹۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۱۱

در یک سو، کودکان معصومی را می‌بینی که در کپر به سختی تحصیل می‌کنند و آن طرف، مدارسی که می‌توانند دانش‌آموزان را در خود جای دهند اما چون در روستای دیگری واقع شده‌اند هر چند نزدیک، این امکان نیست
کد خبر: ۲۹۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۴

در پدیده ای نادر ،در یکی از روستاهای شهرستان آبدانان استان ایلام ، کبوتری با راندن مادر بچه خرگوش ها از نزد کودکانش، برای آنها مادری می کند. در روستای ˈهفت چشمهˈ از توابع آبدانان یک کبوتر ماده لانه بچه خرگوش ها را تصاحب کرده و به جای مادرشان از آنها نگهداری می کند. ˈرضا رضاییˈ صاحبخانه ای که میزبان اجباری این پرنده و بچه خرگوش ها شده است، می گوید: پاییز امسال یک راس خرگوش سفید را برای نگهداری به منزل آورده و در اتاقی پرورش می دادم که پس از گذشت چند ماه، این جاندار شش راس بچه خرگوش سفید زایید. وی افزود: همزمان با این داستان، یک کبوتر وحشی نیز بدون دعوت وارد اتاق خرگوش ها شده و پس از لانه سازی و تخم گذاری تعداد دو جوجه کبوتر سفید رنگ متولد شد که شوربختانه به علت های نامشخصی هر دو بچه این پرنده تلف شدند. این جوان روستایی ادامه داد: پس از تلف شدن بچه کبوترها، در یک اتفاق نادر متوجه شدم که مادر بچه کبوترهای مرده به صورت عدوانی وارد لانه خرگوش های نوزاد شده و پس از اخراج خشونت بار مادر آنها، خود بر فراز این بچه ها پر گشوده و شبانه روز به طور دلسوزانه از این موجودات نگهداری می کند. رضایی اضافه کرد: مادر بخت برگشته بچه خرگوش ها، شب و روز با نگرانی تمام در گوشه اتاق کز کرده و در حسرت نزدیکی به بچه های خود روزگار می گذراند. به گفته میزبان، این کبوتر خشمگین در صورت نزدیکی مادر خرگوش ها برای تغذیه فرزندانش، با خشونت شدید به خرگوش نگون بخت حمله ور می شود و با چنگ و منقار، این مادر محزون را از نوزادان خویش دور می کند. وی یاد آور شد: اکنون، هر روز یک بار کبوتر متجاوز را از لانه خرگوش ها می راند و عملیات شیر دهی و تغذیه نوزادان ششگانه توسط مادر اخراجی آنان اجرا و بلافاصله کبوتر جوجه از دست داده وارد آشیانه آنان شده و با بی رحمی تمام، مادر واقعی را از کنار جگر گوشه های چشم بادامی خود بیرون می راند. رضایی ادامه داد: در حال حاضر رابطه بچه خرگوش ها با دایه مهربان تر از مادر بسیار صمیمی و دیدنی است و در طول روز در زیر پر و بال دایه زورگوی خود، زندگی شیرینی را سپری می کنند! دکتر ˈعسگر درویشیˈ مسوول اداره دامپزشکی شهرستان آبدانان این رخداد را بسیار نادر دانست و گفت: اقدام این پرنده وحشی و سرپرستی تحمیلی بچه خرگوش ها، هیچ گونه علت علمی و ژنتیکی ندارد و شاید از روی عاطفی و احساسی ناشی از فعل و انفعال های روانی این پرنده مغموم باشد. دکتر ˈحمدالله جایروندیˈ روان شناس آبدانانی نیز اظهار کرد: حسن همجواری، تشابه رنگی، حسرت ناشی از مرگ جوجه کبوتران، احساس های درونی و اثرپذیری از محرک های محیطی باعث حرکت منحصر به فرد این پرنده باوفا شده است. ˈفریدون حسینیˈ زیست شناس نیز می گوید: همزیستی حیوانات با هم نوع خود و همچنین پیوند عاطفی بین پرندگان از نظر علمی امکان دارد، اما همزیستی جدی و محبت آمیز بین پرندگان و حیوانات دیگر به این شکل، پیشینه علمی مستند و متقن ندارد. به هر روی، این رخداد بی سابقه که مصداق ضرب المثل ˈدایه مهربانتر از مادرˈ شده است، اکنون در طول روز سبب مراجعه شمار زیادی از مردم آبدانان به ویژه افراد کنجکاو، برای دیدن این روند نادر و دشمنی تجاوزگونه کبوتر سفید با خرگوش بی گناه در روستای هفت چشمه در پنج کیلومتری شمال خاوری شهر آبدانان شده است. آبدانان 60 هزار نفری در 185 کیلومتری شرق شهر ایلام قرار دارد.
کد خبر: ۲۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۳

آوای دنا- بدری:توجه به مقوله زیبایی شهری امری است در جهت پاسخگویی به نیازهای روحی و روانی شهروندان در محیط های شهری که خصوصا در جهان امروز به سبب تغییر شیوه های زندگی و ظهور نیازهای جدید بیش از گذشته پرداختن به این مساله لازم به نظر می رسد.لذا بدون شک یکی از مظاهر زیبایی هر شهری وجود فضای سبز و درخت و گیاهان فصلی می باشد که این مهم تا کنون بدلیل نوع نگاه و تخصص ! شهرداران لنده کمتر مورد توجه قرار گرفته است .یادم می آید امام جمعه اسبق لنده در یکی از خطبه های نماز جمعه مردم را به کاشتن نهال درختان در سطح شهر و جلوی منازل و مغازه ها ترغیب می نمود، اما ای کاش این مهم از طریق مسولان شهری و خصوصا شهرداری محترم بیشتر مورد توجه و تاکید قرار می گرفت!به هر حال شاید شهرداری محترم یکی از علل این سهل انگاری خود را  عدم همکاری و همراهی مردم بداند که این هم تا حدودی قابل قبول و قابل تامل است.اما نکته ی دیگری که حائز اهمیت است و در مورد اندک فضای سبز موجود شهر  دیده می شود عدم آبیاری یا عدم آبیاری اصولی بعضی از درختان سطح شهر و از جمله بلوار ورودی شهر می باشد که مدتی است بر اثر عدم آبیاری نهالهای درخت آن خشک شده است!بنا براین باید یاد آوری نمود که درختان و گیاهان نیز همانند حیوانات و انسان ها در زمره موجودات زنده قرار دارند؛ و سیراب ساختن یک درخت و گیاه و آبیاری آن ها، مانند دادن آب به یک انسان تشنه است.چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «من سقی طلحة أو سدرة فکأنّما سقی مؤمناً من ظمأ»هر کس درخت خرما یا سدری را آبیاری کند، مانند آن است که انسان مؤمنی را از تشنگی رهانیده و سیراب ساخته است.در این روایت، آبیاری یک درخت ـ که بسیار بعید است این حکم مختص به درخت خرما و سدر باشد ـ به آب دادن به انسان مؤمن و تشنه ای تشبیه شده است.بنابراین اولا :با توجه به گرمای بیش از حد و بالای 40 درجه در بعضی از روزهای سال انتظار می رود شهروندان در بعضی از روزهای خاص( گرمای شدید) به کمک شهرداری و فضای سبز شهرشان آمده و لااقل چند درخت جلوی منزل یا محل کارشان را آبیاری نمایند.دوما: مسولین شهرداری نسبت به کاشت و ابیاری مناسب فضای سبز و درخت و گیاه در ورودی شهر،بلوارها و جلو منازل ،مغازها و ادارات شهر ، برنامه ریزی و اهتمام لازم را بعمل آورند و نسبت به رفع این نقیصه از هیچ کوششی دریغ نورزند زیرا کاشتن درختان و پدید آوردن باغ ها و پارک و بوستان در حقیقت، خرمی و سرسبزی را در زمین پدید می آورد که مهم ترین نتیجه آن سلامت و حیات انسان و سایر موجودات است.
کد خبر: ۲۱۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۱۹

اوای دنا/انگبین:حضرت محمد (ص) فرموده اند: خوردن عسل، استعمال بوی خوش، سوارکاری و نگاه کردن به سبزه نشاط آور است. به عقیده ابو علی سینا، عسل خوراکی است که جوانی را جاویدان می سازد، حافظه را نیرو می بخشد و گذشته را در خاطر زنده می کند، اندیشه را پاک می سازد، زبان را می گشاید و درد را ریشه کن می کند. بنابر نوشته ها و منابع مشخص می شود در دنیای قدیم چه از جنبه های غذایی و چه از حیثیت دارویی این ماده اعتبار و برتری چشم گیری به تمام معجون های خوراکی داشته است، حتی امروزه هم عده زیادی معتقدند، عسل طبیعی یک غذای کامل است که خواص درمانی زیادی دارد و بی تردید نه تنها از آن به عنوان ماده قندی، بلکه به عنوان معالج بسیاری از بیماری ها استفاده می نمایند. طبق بعضی از منابع علمی عسل طبیعی در بهبود بیماری های قلبی و گوارشی و ... کمک کرده و یک غذای مفید برای کودکان دو سال به بالا به حساب می آید که در رشد آن ها تأثیر به سزایی دارد، همچنین مصرف آن در کودکان و کهنسالان به علت هضم و جذب سریع حائز اهمیت است. عسل طبیعی به علت جذب سریع در داخل دستگاه گوارش، تخمیر الکلی ایجاد نمی کندو وجود اسیدهای آزاد در آن سبب جذب مواد چربی شده و کمبود آهن را جبران می کند. استفاده از آن به عنوان منبع انرژی در ورزش هایی چون : فوتبال، شنا، دو، کشتی، دوچرخه سواری بسیار معمول است. دانشمندان معتقداند که عسل طبیعی به علت داشتن قند زیاد و مواد معدنی و همچنین خاصیت باکتری کشی قوی برای پوشش محل جراحی مورد استفاده قرار گرفته است. آنها همچنین گزارش کرده اند که عسل طبیعی برای معالجه زخم های سطحی، زخم معده و برای ساختن بسیاری از داروها خصوصاً شربت سینه بکار می رود.قندهای موجود در عسل علیرغم شیرینی زیاد به دندان ها هیچ صدمه ای وارد نمی سازد، بلکه آنها را سفید و لثه را محکم می کند. پروفسور واسکور گسترف عقیده دارد چنانچه شکر مدتی در دهان بماند، توسط باکتری تجزیه شده و موجب ایجاد اسید لاکتیک در دهان می شود که برای دندان مضر است، ولی عسل طبیعی برخلاف شکر چون دارای آنتی بیوتیک طبیعی می باشد هیچ گونه اسیدی در دهان تولید نکرده و دندان ها را ضد عفونی می نماید. توجه: تجویز عسل جهت بیماری ها تنها باید توسط پزشک متخصص صورت گیرد.فواید فیزیولوژیکی عسل طبیعیاین تأثیرات را می توان به دو دستۀ  الف) مدارک صرفاً تجربی،  ب) شواهد و مدارک علمی و تأیید شده، تقسیم کرد :الف) مدارک تجربیفواید تغذیه ای عسل طبیعی عسل طبیعی به جهت سهولت جذب بهتر و مقاومت در برابر کوفتگی، مخصوصاً در مورد فعالیت های فیزیکی، مقاومت قوی را ایجاد می کند؛ همچنین کارایی بیشتر فکری را سبب می گردد. بنابر این هم افراد سالم هم افراد بیمار برای درمان هر نوع ضعف مخصوصاً در موارد هضم یا جذب غذا در بدن به آن نیاز دارند. به علاوه باعث افزایش رشد نوزادان، تثبیت مقدار کلسیم استخوان، کمک به درمان کم خونی و بی اشتهایی می شود.فواید عسل طبیعی برای دستگاه گوارش عسل طبیعی هضم و جذب غذا را بهبود می بخشد و برای مشکلات روده ای مزمن و عفونی مثل یبوست، زخم اثتی عشر یا دوازدهه و ناراحتی های کبد، مفید است.فواید عسل طبیعی برای سیستم تنفسیدر شرایط آب و هوایی معتدل و سخت، عسل طبیعی درمان شناخته شدۀ خوبی برای سرماخوردگی و ناراحتی ها و عفونتهای دهان و گلو و برونشیت می باشد. به نظر میرسد این اثر به غیر از خاصیت ضد باکتری بودن، مربوط به اثر آرام کنندگی و تسکین دهندگی فروکتوز موجود در آن باشد.فواید عسل طبیعی در درمان پوست و زخمعسل به علت خاصیت مرطوب کنندگی و تقویتی در ساخت کرمهاو مواد آرایشی کاربرد دارد. همچنین از آن در ساخت مواد دارویی یا قرار دادن مستقیم آن بر روی زخم، برای درمان درد ها و زخم های بالینی، زخم معده، زخم واریس و سوختگی یاد کرده اند. عسل طبیعی به مقاومت بدن در برابر عفونت و ترمیم بافت کمک می کند و موجب تسریع سرعت ترمیم زخم می گردد. اگر پس از سوختگی به موضع مالیده شود، سطح تاول را محدود ساخته و به ترمیم پوست سرعت می بخشد. در نوشته ها، شواهد تاریخی بسیاری از درمان انسان با عسل و یا کاربرد دامپزشکی (درد و زخم های باز و زخمهای پستان گاو) آن گزارش شده است. استفاده از نوعی کرم که روزی سه بار از آن استفاده می شود و از مقادیر مساوی عسل، آرد گندم سیاه و روغن زیتون تشکیل شده باشد، در درمان دردها و زخم های باز مثل زخم قانقاریا در اسبها بسیار موفق بوده است.فواید عسل طبیعی برای ناراحتی های چشمبراساس نظریات سنتی از اروپا، آسیا و آمریکای مرکزی عسل طبیعی، آب مروارید چشم را مداوا می کند یا کاهش می دهد و در صورتی که مستقیماً در چشم ریخته شود، آماس ملتحمه و ناراحتی های مختلف قرنیه چشم را درمان می کند. این گفته بیشتر در مورد عسل های ملیپونید و ترگونید از آمریکای مرکزی و جنوبی و هند صدق می کند.بیماری قند (دیابت)بر خلاف تصور بعضی ها که عسل را برای بیماری دیابت بی ضرر می دانند، مصرف بدون تجویز پزشک برای آنان مضر می باشد. عسل را تنها می توان با دستور پزشک متخصص جایگزین مقدار قندی نمود که برای بیمار مجاز می باشد و مصرف آن به عنوان قند اضافی بر آنچه در رژیم آنها پیش بینی شده مجاز نیست. با این وجود در عسل مصرفی بیماران دیابتی هرچه قند فروکتوز بیشتر از گلوکز باشد برای آنها بهتر است، به همین دلیل عسل اقاقیا که فروکتوز بیشتری دارد برای بیماران دیابتی توصیه می گردد.بررسی ها نشان می دهد که میزان انسولین در هنگام مصرف عسل طبیعی کمتر از مصرف سایر غذاها با کالری مشابه است و میزان قند خون مدت کوتاهی پس از خوردن آن در مقایسه با دیگر غذاهای هم کالری کمی بالاتر بوده است. در بررسی سلامتی افراد مشخص شده است که مصرف محصولات عسلی، قند خون را کمی نسبت به مصرف مقدار مشابه ساکارز بالا می برد.درمان دارویی به روش هندودر نظامهای درمانی سنتی همچون درمان بومی به روش هندو، اساساً از عسل به عنوان غذای نیروبخش برای نوزادان تازه متولد شده، جوانان، افراد مسن و برای دوران نقاهت بیماری و کشاورزان سخت کوش استفاده می شود.سایر فواید عسل طبیعیگفته میشود عسل طبیعی فعالیت کلیه را متعادل ساخته، در کاهش تب و جلوگیری از بی خوابی مؤثر است. همینطور در بهبود سلامتی افرادی که با الکل دچار مسمومیت شده اند و حفاظت کبد کمک می نماید؛ البته این تأثیرات به شهد (مایع غلیظ شده قندی ) فروکتوز نیز نسبت داده می شود. قلب، جریان خون، ناراحتی های کبد و به طور کلی بیمارانی که دوره نقاهت خود را می گذارنند، پس از تزریق محلولهایی با 20 تا 40 درصد عسل در آب بهبود حاصل می کنند.ب) شواهد علمی و تأئید شدهآن طور که از شواهد علمی بر می آید بهتر است که عسل را به عنوان یک غذا در نظر بگیریم تا یک دارو. تمام خواصی که توضیح داده شد حداقل برای استفاده داخلی بدن، به نوعی به اثرات تغذیه ای نسبت داده می شود. بعضی از خواص درمانی در عسل طبیعی به تأیید علمی رسیده است. البته این خواص درمانی فقط مربوط به عسل نیست بلکه این خواص در ساختمان اکثریت قندهای موجود در آن است، لذا می توان آن را در دیگر مواد شیرین قند دار نیز یافت. وقتی قند برای اولین بار در اروپا وارد بازار شد به عنوان دارو برای بیماریهای متعدد تجویز گردید و با احتیاط بکار گرفته شد.عسل طبیعی منبع انرژیعسل طبیعی به عنوان یک ماده غذایی اساساً از قندهای ساده فروکتوز و گلوکز تشکیل شده و کالری لازم بدن را به سرعت تأمین و در نهایت انرژی مورد نیاز برای افراد سالم و بیمار را فراهم می کند، که در حقیقت راهی سریع برای دستیابی به انرژی بدون نیاز به صرف زمان طولانی یا فعالیت هضم پیچیده است.عسل طبیعی منبع مواد مغذیاغلب مصرف عسل طبیعی به خاطر مواد مغذی مثل ویتامین ها و مواد معدنی توصیه می شود، اما به دلیل کم بودن این مواد نمی توانند مکمل قابل توجهی در یک رژیم غذایی باشند. مواد مغذی در عسل فرآوری نشده می توانند کیفیت بالایی داشته باشند.سایر موارد استفادهاستفاده خاص عسل تحت شرایط کنترل شده و آزمایشگاهی، سبب بهبود سریع زخم حیوانات ، بهبود زخمهای ناشی از سوختگی در موش ها و انواع مختلف زخم در انسان بعد از عمل شده است. تحریک بافت توسط عسل، زخم و مدت زمان بهبودی را کاهش می دهد همچنین به زخم یا پوست نو و ظریف نمی چسبد و در بسیاری از بیمارستان های مناطق حاره، جایی که آنتی بیوتیکها و سایر داروها کم یاب می باشند، از آن به عنوان داروی موفقیت آمیزی استفاده می شود.عسل طبیعی قوی ترین ضد باکتریاییعسل طبیعی ساده ترین و پر مطالعه ترین فعالیت و اثر ضد باکتریایی را دارد. فعالیت ضد باکتری آن معمولاً به تراکم بالای قند و خاصیت اسیدی آن نسبت داده می شود. این ویژگی تا حدودی می تواند پاسخی برای اثر استرلیزه عسل روی زخم ها و برخی از عفونتهای ناشی از سرماخوردگی باشد، اما اثر مفید آن را روی زخم های ناشی از سوختگی و بهبود سریع تر زخم با خراشهای بافتی، توجیه نمی کند. پژوهشی نشان داده است که پوست پیوندی در صورت قرار داده شدن برای 12 هفته در عسل به میزان صددرصد پاسخ مثبت می دهد. از سوی دیگر به نظر می رسد عسل علاوه بر گلوکز اکسیداز دارای مواد ناشناخته دیگری است که تأثیرات ضد باکتری را موجب می شوند، از آن میان می توان پلی فنلها را نام برد. فعالیت ضد باکتری انواع مختلف عسل تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند و آزمایشها نشانگر آن است که اگر عسل حرارت بیند و یا به مدت طولانی در معرض آفتاب قرار گیرد، فعالیتهای ضد باکتری آن کاهش می یابد. نصویر:سید جواد سیروس فرهنگی بازنشسته آموزش و پرورش در حین کار با کندوهای عسل
کد خبر: ۱۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۲/۰۱

اوای دنا: با ورود یک قلاده کفتار به شهر سوق و تعقیب آن به وسیله اهالی چند‌ نفر زخمی شدند که در نهایت این کفتار به وسیله مأموران محیط زیست به دام افتاد.به گزارش اوای، سید قدرت علی‌پور در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در کهگیلویه اظهار داشت: امروز یک قلاده کفتار به شهر سوق وارده شده بود که پس از تعقیب و گریز فراوان و مصدومیت سطحی چند تن از شهروندان سوقی به وسیله مأموران محیط زیست شهرستان کهگیلویه به دام افتاد.رئیس اداره محیط زیست شهرستان کهگیلویه با بیان این‌که مصدومین از افرادی بودند که سعی داشتند این کفتار را از پای در آوردند، تصریح کرد: این عمل کار بسیار اشتباهی بود و همین امر باعث شد تا این جانور با ترس به سمت شهروندان سوقی حمله‌ور شود.علی‌پور بیان داشت: مأموران محیط زیست پس از اطلاع از این قضیه سریع به محل اعزام شدند و در کمترین زمان ممکن کفتار را به دام انداختند.وی با اشاره به اینکه بعضی گونه‌های کفتار در کوه‌های اطراف دهدشت به خصوص کوه خائیز و کوه سیاه زیست می‌کنند، عنوان کرد: در بعضی مواقع و به خصوص در فصول سرد سال بعضی از گونه‌های جانوری از جمله کفتار به تپه‌های اطراف شهر دهدشت و روستاهای اطراف مهاجرت می‌کنند.وی با توصیه به همه شهروندان به عدم حمله به حیوانات وحشی ابراز داشت: حیوانات ی مثل کفتار هیچ‌گونه مشکلی برای انسان به وجود نمی‌آورند.وی اضافه کرد: متاسفانه در موارد زیادی دیده شده که این حیوان ترسناک ولی بی‌آزار بر اساس یک اعتقاد غلط که همان درمانگر بودن اعضای تناسلی آن می‌باشد توسط بعضی سودجویان شکار می‌شود.علی‌پور افزود: این جانور معمولا شب‌ها برای شکار بیرون می‌آید و به جهت مردارخواری یکی از بهترین نوع رفتگران محیط زیست به شمار می‌آید.وی عنوان داشت: توصیه ما به مردم این است که در صورت مشاهده جانوران وحشی در محل سکونت خود در نخستین فرصت به مأموران محیط زیست و یا پاسگاه‌های انتظامی اطلاع‌رسانی کنند.گفته می شود کفتار به دام افتاده در شهر سوق هم‌اکنون در اداره محیط زیست کهگیلویه نگهداری می‌شود که پس از انجام معاینات دامپزشکی به دامن طبیعت بازگردانده می‌شود.
کد خبر: ۱۲۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۹/۲۱

اوای دنا:یک متخصص تغذیه گفت: باید از ذبح کردن دام ها در محیط‌های مسکونی و خیابان‌ها پرهیز کرد. دکتر علی اکبر سهیلی آزاد در گفت‌وگو با ایسنا ، با اشاره به ذبح دام در مقابل دسته‌های عزاداری در خیابان‌ها و مناطق مسکونی افزود: در این موارد معمولا تشخیصی در مورد وجود بیماری در حیوانات داده نمی‌شود، ولی زمانی که این کار در کشتارگاه‌ها و زیر نظر دامپزشکان صورت می‌گیرد می‌توان از سلامت حیوان ذبح شده اطمینان حاصل کرد.این متخصص تغذیه با اشاره به مشکلات دیگر ذبح دام در خیابان‌ها اظهار کرد: اگر دام ذبح شده در شش‌های خود کیست‌هایی به شکل کیسه‌های کوچک و بزرگ داشته باشد این دام مبتلا به بیماری کیست هیداتیک است که این کیست‌ها بعد از جدا شدن از بدن دام توسط فرد ذبح کننده معمولا مورد تغذیه حیوانات ولگرد به ویژه سگ‌ها قرار می‌گیرد و در روده آنها به شکل تخم انگلی به نام ایکینوکوکوس گرانس در می‌آید.وی در ادامه افزود: مدفوع حیوانات ولگرد که از این نوع کیست مصرف کردند با گذشت زمان و از راه‌های مختلف از قبیل باد، باران و رود خانه به شکل گرد و غبار وارد زندگی و غذای انسان‌ها می‌شود که با ورود این ماده خطرناک به بدن روده فرد آن را به شکل تخم انگل جذب و از طریق جریان خون به کبد، جگر، ریه‌ها و یا مغز و استخوان راه پیدا می‌کنند که منجر به بیماری کیست هیداتیک می‌شود و درمان آن بسیار مشکل و برای بیمار عذاب آور است و گاهی مشکل با جراحی نیز حل نمی‌شود که در کشور ما 13 درصد از زنان مبتلا به بیماری کیست هیداتیک هستند.دکتر سهیلی در مورد سلامت و بهداشت غذاهای نذری گفت: توجه به نکات ایمنی و بهداشتی در حین پخت غذاهای نذری در کنار سلامت افرادی که در قسمت آشپزخانه حسینیه‌ها و مسجدها و تکایا مشغول به فعالیت هستند مورد توجه قرار گیرد، در ضمن باید این افراد ضمن عاری بودن از مشکلات عفونتی، پوستی و قارچی از وزارت بهداشت نیز مجوز بگیرند.وی با تاکید بر اهمیت ظروف استفاده شده برای پذیرایی از عزاداران اظهار کرد: نوع ظروف مصرفی تا حد امکان باید یک بار مصرف و از جنس و بافت مناسب ساخته شده باشد و ترجیحا از ظروف گیاهی باشد و بهتر این است که غذا در این ظروف به مدت طولانی نماند زیرا موجب تغییرات شیمیایی در ساختار این ظروف شده که برای بدن بسیار مضر است.این متخصص تغذیه در ادامه گفت: در ایام عزاداری معمولا نوشیدنی‌هایی نظیر شیر، شیر کاکایو، چایی و شربت برای پذیرایی از مهمانان مورد استفاده قرار می‌گیرد که در انتخاب جنس لیوان‌های یکبار مصرف باید به دمای مایع توجه ویژه‌ای شود که معمولا برای نوشیدنی‌ها ی گرم از لیوان ها یکبار مصرفی که جنس آن گیاهی است استفاده شود، ولی برای نوشیدنی‌های سرد از لیوان‌های یکبار مصرف پلاستیکی نیز می‌توان استفاده کرد، البته جنس مواد اولیه مورد استفاده در این لیوان‌ها اهمیت بسیاری دارد که نباید از مواد بازیافتی و دسته دوم باشد.سهیلی در پایان افزود: از رسومی که در این ماه صورت می‌گیرد سوزاندن بیش از حد اسپند است. برخی از جوامع و اقوام دود حاصل شده را عامل ضدعفونی و پاک کنندگی محیط از ویروس‌ها و میکروبها می‌دانند که این کار نه تنها پایه و ارزش علمی ندارد، بلکه برای افرادی که آلرژی‌های تنفسی و زمینه‌های ژنتیکی آسم دارند، بسیار مضر و خطرناک است.
کد خبر: ۱۱۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۹/۰۳

اصولا یک مرد باید از ۴ طرف و با ۴ روان شناسی مختلف حمایت شود و اگر هرکدام از این ها کم باشد، مشکلی پیش می آید. شما ببینید چرا عروس و مادر شوهر باهم مشکل دارند؟ به این دلیل که می خواهند، مرد را بالانس کنند و این مشکل طبیعی است. اوای دنا: پروفسور «باهر»، جامعه شناس و بنیان گذار رفتارشناسی در ایران است. او متخصص برگزاری سمینارها و نشست های عجیب و غریب در حوزه های مختلف و به ویژه روابط زناشویی است.به گزارش اوای دنا به نقل از پایگاه بسیج هنرمندان، آخرین نمونه از این دست همایش های پروفسور باهر همایش طلاق درمانی است که در حال برگزاری است. بهانه گفت وگوی ما با پروفسور باهر اما رویت یک تیتر در فهرست مقاله های او بود: «هر مرد باید ۴ زن داشته باشد!» این تیتر به لحاظ روزنامه نگاری جذابیت بالایی داشت.این موضوع بهانه ای شد برای گفت وگویی کوتاه اما جالب با پروفسور باهر در بین عنوان مقالات شما چند تیتر دیده می شود که خیلی جالب به نظر می رسند.می خواهیم رویکرد و نظر شما را راجع به این موضوعات بدانیم. برای مثال عنوان هر مرد باید ۴ زن داشته باشد این یعنی چه؟ شما واقعا معتقدید، هر مرد باید ۴ زن داشته باشد؟!نه، آن فقط عنوان مقاله است. منظور این است که هرمرد باید تکفل ۴ زن را برعهده بگیرد. در واقع از نظر من هر مرد را ۴ زن می سازد.● این ۴ زن چه افرادی هستند؟مادر، خواهر، دختر و همسر. یک مرد را باید ۴ زن چکش کاری کنند تا بشود یک آقا. این ۴ زن باید در زندگی یک مرد وجود و حضور داشته باشند تا یک مرد نرمال و عادی باشد.● یعنی چه، یعنی اگر مردی خواهر یا دختر ندارد، آقا نیست؟نه، قطعا کم دارد. وجود نداشتن هر کدام از این ۴ زن می تواند در زندگی روحی و عاطفی و از طرفی در زندگی اجتماعی فرد اخلال ایجاد می شود.● مصداق و نمونه این کمبود ها در کدام رفتارها دیده می شود؟اصولا یک مرد باید از ۴ طرف و با ۴ روان شناسی مختلف حمایت شود و اگر هرکدام از این ها کم باشد، مشکلی پیش می آید. شما ببینید چرا عروس و مادر شوهر باهم مشکل دارند؟ به این دلیل که می خواهند، مرد را بالانس کنند و این مشکل طبیعی است.مثلا مردی که مادر ندارد، همسرش هرچه توانسته زور گفته و این مرد هم قبول کرده ولی اگر هرکدام از این ها حضور داشته باشند آن ها با هم مشکل دارند و مرد رفتاری متعادل پیدا می کند.هرچیزی که در هستی است، حکمت خودش را دارد. وجود هر چیزی از نظر پروردگار لازم است. از دیدگاه هنرمند، مجسمه موسی (ع) و فرعون یک اندازه اهمیت و قیمت دارند ولی عده ای، یکی را می گذارند بالای ستون و عده ای دیگر آن یکی را می شکنند. هر چه در هستی است، حکمتی دارد و ما باید حکمت آن را متوجه شویم.● با این اوصاف مردی که ازدواج نکرده و طبیعتا دختری ندارد، خواهری نداشته و مادرش را هم از دست داده چه وضعیتی پیدا می کند؟مطمئنا این افراد خیلی مشکل پیدا می کنند. این افراد در دوران میانسالی و کهولت به شدت دچار افسردگی و انزوا می شوند و در دوران جوانی هم به شدت دیکتاتور هستند. این افراد به هیچ عنوان بالانس نیستند و تعادل ندارند.ولی همه ما در اطراف مان زنان زیادی وجود دارند.همه ما در طول زندگی مان زنان زیادی را دیده ایم ولی این که کدام تاثیر گذار بوده است و این که ما نسبت به کدام یک از آن ها تعهد داشته ایم مهم است.● با این شرایط شما در مشاوره های تان حتما به همه توصیه می کنید که ازدواج کنند؟بله مکرر پیش آمده که به افراد توصیه می کنیم که این اتفاق بیفتد. در یکی از مراجعات، خانمی که تحصیلات حوزه را به پایان رسانده بود، برای مشاوره پیش من آمد که پس از شنیدن صحبت های او، توصیه کردم که ازدواج کند و پس از چند هفته تماس گرفت و گفت، ازدواج کرده . در بسیاری از موارد ازدواج درمان بسیاری از نابسامانی ها و مشکلات روحی و روانی است.ما نمی توانیم منکر قوای ۴گانه وجودمان شویم که قوه شهوت هم جزو همین هاست که باید در مسیر صحیح، ابراز و کنترل شود. این نیرو در تمام موجودات زنده وجود دارد، حتی در میان معصومین و پیامبران هم به عنوان انسان های برگزیده وجود داشته است و البته این تضاد میان زن و مرد هم در همه زمان ها وجود داشته.● این مسئله به قدری مهم و اساسی بوده که راجع به آن ۴ آیه در قرآن خطاب به پیامبر(ص) آمده است. در موضوعی که بین پیامبر (ص) و زنانش پیش آمده بود خدا می فرماید، تو برای راضی کردن زنانت تصمیم گرفته ای حلال خدا را بر خودت و دیگران حرام کنی؟در هر حال باید گفت این حالت به صورت طبیعی در بین تمام موجودات زنده جاری و ساری است و نمی توان آن را نادیده گرفت یا از بین برد. در مورد یک گلدان هم می توان دید اگر نسبت به آن بی تفاوت باشی از بین می رود ولی اگر در محلی قرار بگیرد که مورد توجه و مهربانی است شاداب تر و سرحال تر می شود. این مسئله در میان حیوانات هم صدق می کند. برای مثال در مرغداری های بزرگ هم برای این که مرغ ها راحت تر و بهتر تخم بگذارند، تصویر بزرگی از یک خروس در معرض دید مرغ های تخم گذار قرار می دهند. این تاثیر روی نبات و حیوان دیده می شود پس چطور می توان آن را در مورد انسان نادیده گرفت؟تمام موجودات زنده حتی جن، زوجیت دارند و فقط ملائک از این مسئله مستثنا هستند و ما به عنوان انسان باید آن را قانونمند کنیم. یعنی نه افراط باشد و نه تفریط، نه تارک الدنیا باشیم مثل بعضی از پیروان کلیسا که ازدواج را ممنوع اعلام می کنند و نه مثل بعضی از مواردی که می بینیم منجر به بی بند و باری های جنسی می شوند. باید حد متعادل هرکدام از این غرایز رعایت شوند و در کنترل باشند. هر آنچه در وجود ما نهاده شده است لازم بوده و مفید است، بنابراین آن هایی که می گویند نفس را باید کشت اشتباه می گویند بلکه باید آن را مهار کرد و در اختیار گرفت، اگر لازم بود تا کشته شود، خداوند آن را می کشت و اصلا اینگونه آدم را خلق نمی کرد.در نسل جوان به دلیل سست شدن سنت ها یا الگوبرداری از غرب، متاسفانه تمایل به ازدواج کم شده است و در مواردی می بینیم که بیشتر به عنوان هم خانه به زندگی ادامه می دهند، نظر شما در این مورد چیست؟ آیا این مدل زندگی می تواند تامین کننده نیازهای ۲طرف به هم باشد یا نه؟به نظر من تازمانی که تمام موارد و لوازم این زندگی رعایت شود و در آن هرزگی رخ ندهد، همان زندگی مشترک است. در امر ازدواج لفظ عقد مهم نیست مثل هر عقد دیگر مثل عقد بیع که همان خرید و فروش است. هیچ کس زمان خرید و فروش عقد بیع را نمی خواند. برای مثال شما یک ساعت برای فروش دارید و من آن را به قیمت ۵۰۰ تومان می خرم. پول را می دهم و ساعت را می گیرم بدون آن که عقد معامله را خوانده باشیم.در امر ازدواج هم همین طور است. اگر تعهدی نباشد این عقد هم نمی تواند او را پایبند کند. این موارد مهریه و عقدنامه های پیچیده و بگیر و ببند، ازدواج را سخت و ناپایدار می کند. همین هاست که ازدواج را از یک کار «دلی» به یک کار «گِلی» تبدیل می کند. آدم ها باید از نظر قلبی یکدیگر را بخواهند و اگر از روی ترس و اجبار باشد هیچ فایده ای ندارد. مثل مواردی که در گذشته بوده که بچه ها را از بدو تولد به عقد هم در می آوردند و وقتی بزرگ می شدند، بدون این که بخواهند مجبور بودند با هم زندگی کنند. تصور من این است که کم کم راه حل های انسانی برای این مورد پیدا می کنند. متاسفانه امروز می بینیم زوج ها باهم زندگی می کنند ولی دچار طلاق ذهنی هستند. نسل اول که پدران و مادران ما هستند به همین شیوه اجباری و انتخاب بزرگ ترها تن دادند و زندگی کردند، نسل دوم دچار این مشکلات هستند و طلاق های ذهنی و جسمی دارند ولی نسل سوم یک شیوه جدید را پیدا کرده به عنوان همزیستی مسالمت آمیز.آیا زندگی مشترک بین ۲ نفر به تضمین و پشتوانه ای نیاز ندارد و هرکدام از طرفین که احساس کرد خسته شده یا نیاز به تنوع و تغییر دارد می تواند زندگی مشترک را تمام کند؟ یعنی یک مرد می تواند پس از گذشت یک سال، ۲سال یا ۵ سال و بعد از تمتع از زن می تواند او را بدون هیچ عذر و بهانه ای رها کند؟اشکال از همین جا شروع می شود؛ آیا زن در این زندگی تمتعی نبرده است؟ مشکل اینجاست که ما برای زن نرخ تعیین می کنیم در صورتی که زن هم در این ماجرا یک طرف قضیه بوده است. شما ببینید ساختمان بتن آرمه در مقابل زلزله مقاوم تر است یا ساختمان اسکلت فلزی؟ مسلما ساختمانی با اسکلت فلزی با زلزله کمی تکان می خورد بعد می ایستد ولی بتن ترک بر می دارد و می ریزد.همین شروط و تعهدات سنگین و مهریه های نجومی باعث شده بنیان خانواده مثل بتن آرمه در مقابل مشکلات انعطاف نداشته باشد و بریزد. انعطاف در هستی قاعده است به همین دلیل در اسلام گفته می شود تساهل و تسامح، یعنی گذشت کنید و راحت بگیرید. دلیل آنکه زن و مرد برای طلاق تلاش می کنند این است که زن و مرد هیچ کدام حاضر نیستند ذره ای از موقعیت و خواسته ای که دارند پا عقب بگذارند و همین اصرار بر موقعیت و خواست شان است که زندگی شان را سست می کند یعنی حاضرند تجرد را تحمل کنند، زهر طلاق را بچشند و دربه دری بچه های شان را ببینند ولی ذره ای از موقعیت خودشان عقب ننشینند.آیا جایگزینی وجود دارد که مردی که خواهر ندارد یا مادرش را از دست داده بتواند این کمبود را جبران کند؟بله، هستند افرادی که می توانند این جای خالی را پر کنند. من همیشه در کلاس ها و صحبت هایم گفته ام پشت سر هر مرد موفق، ۴ زن ایستاده اند لزوما تنها همسر او نیست. همیشه افرادی هستند در اطراف ما که بیشتر و بهتر از خواهر به ما کمک کرده و دست مان را گرفته اند، این افراد می توانند جای خالی خواهر نداشته را برای ما بگیرند، ولی در مورد مادر این مسئله کمی سخت تر است. خانم ها اگر در بعد شخصیت مورد توجه قرار بگیرند بسیار موثرتر خواهند بود.چرا ۴ نفر و نه بیشتر! آیا دلیل خاصی وجود دارد؟بله، هرکدام از این نقش ها روان شناسی خاص خودشان را دارند و بخشی از نیاز های ما را برطرف می کنند. برای مثال رابطه بین مادر و فرزند از یک جنس است و رابطه خواهر و برادری از جنس دیگر و همین تفاوت ها باعث می شود انسان در جهات مختلف رشد پیدا کند.شما در مراوده با همسرتان نیازهای جنسی و غریزی تان را برطرف می کنید و برای برطرف کردن نیاز های عاطفی، عرفانی و روانی به ۳ منبع دیگر احتیاج دارید. هرچند ممکن است همسرتان بتواند در این نقش ها هم موثر باشد ولی در جایی این بازی نقش ها به نهایت می رسد و فرد از اجرای آن خسته می شود.رابطه عرفانی مقدسی که می تواند تو را در نهایت به خدا برساند رابطه بین شما و مادرتان است. تنها زنی که بدون هیچ چشمداشتی به تو عشق می دهد بدون آن که نفعی برایش داشته باشی، مادر است. می توان گفت در خاک مادر و در افلاک خداوند است که بی چشمداشت به تو عشق می دهد. خواستن بدون توقع را می توان در وجود مادر دید؛ حتی اگر بد هم هستی باز هم عزیزی صد بار اگر توبه شکستی بازآ.با مادر دعوا می کنی ولی باز هم بر می گردی به آغوش او، برای آرامش روانی بازهم به دامن مادر پناه می بری. حتی افرادی که مادرشان هم فوت کرده در مواقع گرفتاری به عنوان مددو یاری خواب مادر را می بینند.در مورد زنان هم همین طور است؟بله؛ در مورد زن هم همین طور است. یک خانم به ۴ مرد نیاز دارد تا کامل شود.پس با این تعاریف شما با تک فرزندی مخالف هستید چون در این صورت یکی از این ۴ عضو ناقص می شود.باهر: بله؛ از نظر توازن و تعادل ۲دختر و ۲ پسر تعادل و توازن را برقرار می کنند ولی در جامعه و مشکلات امروز یا ۲ فرزند باید باشد یا اصلا بچه ای نباشد. ۲ بچه با فاصله ۳ یا ۴ سال مناسب است.
کد خبر: ۱۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۲۸

اوای دنا-مردمان:غیبت آسیب‌رسان و بسیار مخرب است. غیبت، چه عمدی و چه سهوی، آسیب‌های فراوانی به دنبال دارد. به جای اینکه درمورد آدمها و پشت سر آنها حرف بزنیم، باید با خود آنها حرف زده و مشوقشان باشیم. امروز ۵ راه برای ترک عادت غیبت کردن به شما پیشنهاد می‌کنیم.وقتی اول از مغزتان و بعد زبانتان استفاده کنید، از غیبت دور خواهید شداز آنجاکه غیبت کردن معمولاً از یک گپ کوتاه شروع می‌شود، قبل از اینکه بفهمیم داریم غیبت می‌کنیم در آن گرفتار خواهیم شد. خیلی از آدمها از اینکه بقیه بفهمند آنها پشت سر کسی غیبت می‌کنند، واهمه دارند. بیشتر اوقات واقعاً منظور نداریم که پشت کسی حرف بزنیم اما اینکار را می‌کنیم چون از فکرمان استفاده نمی‌کنیم. اولین قدم برای ترک یک عادت بد از زندگیتان آگاه شدن از آن است. همین امروز، آگاهانه و بادقت به کلمات خودتان دقت کنید. سعی کنید قبل از اینکه کلمه‌ای بد درمورد کسی به زبان آورید، فکر کنید.می‌توانید برای خودتان سیاست تحمل صفر اجرا کنیداگر در یک صنعت یا تجارتی هستید، در نظر داشته باشید که در جلسه بعدی کاری درمورد موضوع غیبت کردن بحث کنید. وقتی کارمندانتان را وادار کنید که در مورد آسیب‌ها و ضررهای ناشی از غیبت کردن فکر کنند، از مشکلات و مسائل آتی جلوگیری خواهید کرد.در غیبت شرکت نکنید«فقط بگویید نه!» شعاری بود که بانو نانسی ریگان برای کاهش مصرف موادمخدر درمیان جوانان پیشنهاد داد. درمورد غیبت هم کاربرد دارد: فقط انجامش ندهید!غیبت کردن به حداقل دو نفر نیاز دارد. یکی حرف می‌زند و دیگری تایید می‌کند. اگر قبول نکنید که یکی از طرفین این مکالمه باشید، این مکالمه انجام نخواهد شد.ماشین غیبت را روی دور کند بیندازیداین ایده مطمئناً کار می‌کند. به سمت منبع بروید. مستقیماً با فرد موردنظر یا هدف غیبت حرف بزنید. وقتی کسی شروع به حرف زدن درمورد کسی دیگر می‌کند، پیشنهاد بدهید که با آن فرد تماس بگیرید و حرف‌هایتان را با او درمیان بگذارید. احتمالاً ۹۰ درصد کسانیکه قصد غیبت کردن از این پیشنهاد خواهند ترسید.کسانیکه درمورد دیگران حرف می‌زنند دوست دارند ناشناس بمانند. اینها کسانی هستند که یادداشت‌ها و نامه‌های ناشناس درمورد شکایت از یک همکار برای رئیس می‌فرستند. آنها نظراتشان را با «به کسی نگو من این را به تو گفتم» شروع می‌کنند و شدیداً انکار می‌کنند که منبع شایعه‌پراکنی هستند. تنها چیزی که نمی‌خواهند این است که شناخته شوند. شما باید پیشنهاد دهید که اسم آنها را بخاطر حرفی که می‌زنند پیش کسان دیگر به زبان آورید و مطمئن باشید که سریع دست می‌کشند.غیبت را با خوبی جایگزین کنیدهمانطور که غیبت‌کننده‌ها دوست دارند ناشناس بمانند، خیلی‌ها هم عاشق موج اخبار بد و وحشت‌آور هستند. خیلی از افراد پرمشغله  به دلایلی با اخبار خوب به اندازه اخبار بد هیجان‌زده نمی‌شوند.شما می‌توانید از نظرات خوب، کلمات تشویق‌آمیز یا تحسین و تمجید برای خنثی کردن غیبت استفاده کنید. مثلاً وقتی مریم شروع به صحبت درمورد سارا می‌کند، شما بگویید، «میدونی واقعاً دوست ندارم این رو بشنوم. سارا واقعاً دختر خوبی است و دوست خیلی خوب من است.» یا غیبت را به طور کل نادیده بگیرید و بگویید، «میدونی چیه؟ من سارا رو دیدم، اون خیلی دختر خوب و مهربانیه!» از کلمات خوب بعنوان سپری درمقابل بدی استفاده کنید.این نیازمند این است که به دنبال چیزهای خوب برای حرف زدن باشید. می‌دانید که نقاط خوب و مثبت در همه آدمها وجود دارد. حتی هیتلر هم عاشق حیوانات و هنر بود! اینکار عوارض جانبی مثبت و خوبی هم به دنبال دارد. وقتی روزتان را با خوب به جای بد شروع می‌کنید، زندگیتان را روشن‌تر می‌کنید. خوبی‌های زیادی در دنیا وجود دارد، فقط باید به دنبال آن باشید و درمورد آن حرف بزنید.قانون طلایی را اعمال کنیدبعضی از خوانندگان ما افراد مذهبی نیستند. و خیلی از کسانیکه این مطلب را برایشان بفرستید هم ممکن است مذهبی نباشید. درواقع این مقاله اصلاً مقاله مذهبی نیست که غیبت را از دید مذهب بررسی کنید. اما قوانین اسلام و ادیان دیگر هم در این زمینه قابل اجرا است.از دیدگاه دین، غیبت کردن گناهی مخرب است. درست مثل تاریکی که روشنی آن را از بین می‌برد، غیبت هم با مهربانی و ملاحظه از بین می‌رود.سعی کنید محبت و مهربانی را در خانه و محل‌کارتان پراکنده کنید. اگر دوست داشتید این مقاله را برای کسانیکه که می‌دانید در دام غیبت گرفتار هستند، بفرستید تا به آنها برای از بین بردن این عادت ناپسند کمک کنید.شما هم در دام غیبت افتاده‌اید؟ آیا موفق به ترک آن شدید؟ چطور؟ ما را با نظرات و پیشنهادات خود خوشحال کنید.
کد خبر: ۱۰۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۲۲

اوای دنا-امیدوار تابش :فرهنگ عامیانه بخشی از فرهنگ توده مردم است که تخیل ، احساس ، آرزو و اندیشه ها ی گوناگون را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده و دگرگونی معیارهای زیبا شناسی و اخلاقی هر دوره از زندگی یک قوم را آشکار می کند . علاقه روستائیان به حفظ سنت ها و اقتضای شیوه ی زندگی آنها با طبیعت باعث افزایش تخیل آنهاست . فرهنگ عامیانه و فولکلور مجموعه ای از دانش ها و باورها و رفتارها گروهی است که با موازین علمی و منطقی جامعه انطباق ندارد و اجرای آنها برحسب عادت ، تقلید و همچشمی و سرگرمی است . این دانشی ها عبارتند از آداب و رسوم ، تولد ، مرگ ، ازدواج ، و نحوه زندگی ، کشاورزی ، جشن ها ، پیشگوئی ها ، خرافات ، طبایت ها ، بازی ها ، آوازها ، قصه ها ، و سایر آداب و اعتقادات که بیانگر چگونگی تفکر و نحوه ی زندگی مردم در طول اعصار مختلف است . مردم شهر لنده هم دارای اداب و سنن خاصی بوده که تصمیم گرفته ام گوشه ای از آنها را جمع آوری و در قالب کتابچه ای تهیه که اولین بخش آن را با توجه به زیباییهای آنها و نیم نگاهی به خاطرات بزرگترها تقدیم به همه هموطنان و لر زبانان میکنم :كم باراني :درشهرلنده قبلاًرسم براين بود كه وقتي سالي كم باران بود عده اي ازمردم جمع مي شدندواين شعرها را مي خواندند :يالا يالاباروني(1) سيِمُسّوون ،سيِمُسّوون اورّ بيا وآسمون (2)،سرِگاه هونِ رئيس ياخدابارون ِبريسِ(3) ،ّيه مُس ِجهي داشتُم ّسرِِ تِلي كاشتُم يا خدابزن بارون سي  ِدلِ عيال دارون(4) ،ّمشكِ وملارّ اُوبُ كاي فتح لانّ خُوبُو(5)،ايمانيم هفت  ِبرارون اوّميِم ّودينِ بارون (6)وجلو خانه ها جمع مي شدند واين اشعار رامي خواندند تا صاحب خانه هابه آنها مقداري آرد مي دادندواين افراد سروروي خود را مي پوشيدند تا شناخته نشوند زيرا رسم براين بود كه به حالت ناشناس بيايند .بعداًدرخانه اي جمع مي شدند واين آردها براي خميركردندآاماده ميكردند وقتي كه آنها را خمير ميكردند وسنگ ريزه درآن خمير قرارمي دادند وخميررا پهن ميكردند كه به آن گرده(1) مي گفتند وآن رازيرخاكستر آتش قرارمي دادند هروقت گرده پخته مي شد آن رااززيرخاكستر بيرون مي آوردند وبين افراد تقسيم مي كردند درسهميه هركس سنگ ريزه بود همه گروه اورا مي گرفتند وبه طرف قنات يا استخر وياجويبارورودخانه مي بردند تا كسي ضمانت اورا ازيك روز تا يك هفته برعهده مي گرفت اگردراين مدت باران مي باريد ديگر ارافتادن در آب معاف مي شد ولي اگر باران نمي باريد اورا به آب مي انداختند ولي از جاييكه اعتقاد مردم خوب بود قبل اتمام موعد معين باران شروع به باريدن ميكرد .1-اي خداوند ،اي خداوند تورحمي به حال بندگانت كن وباران رحمتت راببار .2-اي امامزاده سيد محمد حسين ،سيد محمد حسين ما ازتو مي خوهيم كه توازخدابخواهي تا ابرها رابراي بارندگي در آسمان بياورد .              3-سرگاوخانه رئيس  وبزرگ اين محل مي باشد بصورت گروگان است خدايا توبخاطر رهاي اين سرگاو باران رحمت راازآسمان ببار. -خدايا يك مشت جوداشتم وآنها راسرتپه بلندي كاشتم براي فرزندانم وجايي كاشتم كه امكان آبياري دستي آنها را نيست خدايا تو براي مردم كه عيا ل وروزي خورا ن تو هستند شروع به باريدن بار ان كن .5-مشك وملار را چون قايد فتح اله ديشب تا به سحر دعا براي بارندگي ميكرد وآنچنان ايشان گرم خواب شدن وباران باريده تا مشك وملار راآب برده وقايد فتح اله ازخواب بيدار نشده است.6-ماهفت برادران اي خدا بسوي توآمديم ودست دعا به درگاهت درازمي كنيم وازشما مي خواهيم باران رحمتت را بسوي ما بندگانت ببار .1-گرده :خمير را بصورت نا ن كيكي پهن مي كنند ودرزيرخاكستري كه بالاي آن آتش باشد قرارمي دهند ملار:وسيله بود كه ازسه تا چوب يك متر ونيم به هم بسته مي شدند ومشك حاوي ماست را به آن مي بستند وماست را به دوغ وكره تيديل ميكردند.اگرزماني باران مي زد ودرهنگام كسي فوت مي كرد وبعد از فوت آن شخص دچار بي باراني مي شدند مي رفتند مقداري ازگل قبرفرد مرده را مي آوردند ودرآب مي ريختند تا باران ببارد چون معتقد بودند ميت اين مرده باران رابرده وخاك قبرش همراه آب وارددريا مي شود ودريا بخار مي شود وابردرست مي شود دوباره باران مي بارد كه وقتي اينكار را مي كردندباران هم شروع به باراندگي مي كرد واگرباران زياد مي زد عروسك درست مي كردند وبه آب روان مي انداختند تابارندگي تمام شود .تمام شدن ماه صفر  ورسیدن ماه ربیع الاول : قبلاًدرشهر لنده وقتي ماه صفر تمام مي شد دسته چوب برميداشتند وآنهارا آتش مي زدند وقتي وارد خانه مي شدندمي گفتند مولي به تو وبيرون مي رفتند مي گفتند صّفّرّك به در .چون اعتقاد داشتند كه پيامبرقرموده:هروقت ماه صفرتمام شده ياييد ازمن مژدگاني بگيريد .معتقد بودند كه هزار بلا درسال وجوددارد كه يكي ازاين بلاها دريازده ماه سال است ونصدونودونه بلاي ديگر درماه صفر مي باشد به همين خاطر وقتي وارد خانه مي شدند يعني مي گفتند ماه مولي يعني ربيع الاول  وارد شو ووقتي بيرون مي رفتند مي گفتند ماه صفر كه پرازبلا هستي بيرون برو .       شيروره : ازرسومات ديگر دراين شهر قبلاًاين بود كه دوهمسايه كه دامدار بودن وقتي دامهاي آنان شروع زاييد ن وزمان شيردهي شروع مي شد .مثلاًدوهمسايه به نامهاي زهراوآسيه  باهم شيروره ميكردند يعني زهرا به مدت يك ماه شروع به دادن شير به آسيه  ميكرد وهروقت شير رامي دادزهرا با نكار(1) آن شيرهارا اندازه مي كرد ودرپايان ماه كه  نوبت آسيه  مي شد كه زهرا كه شير بدهكار آسيه بودبايد  شيرهاي بدهكاري خودرا تحويل آسيه  دهد زهرا هرقت شير مي بردوبه آسيه مي داد با نكارهاي كه قبلا آسيه ًطلبكار بوده اندازه ميگرفت وبه آسيه مي دادوآسيه هرنكار كه درعوض آن شير ميگرفت آن را مي شكست تاتمام نكارهاي طلبكاري خود را ميگرفت زهرا دوباره شير مي دادوبراي خودش كه طلبكار مي شد با نكار اندازه ميگرفت تاده الي پانزده روز دوباره شير را تحويل زهرا مي داد وبه تعداد نكارها شير ميگرفت وتا پايان زمان شيردهي گوسفندان اين رسم معامله  بين زهراو آسيه ادامه داشت .مي گفتند نكاردون پسين ازنكاردون صبح كوتاهتراست 1-نكار:چوبي بود به اين شكل y كه واحد وپيمانه اندازگيري در شير وره بود شيروره :يعني معامله شير بين دودامدار براي استفاده بيشتر از محصولات لبني  پسين :بعدازظهريا عصري               دون :قسمت يانصف روز الف:يعني نكار قسمت عصرچون گوسفندهارا صبح دوشيدن ازنكار قسمت صبح كوهتاتراست .ازدواج : قبلاًهركس دختر هركس رابراي ازدواج باپسرش مي خواست اصلاًپسر ودختر حق اظهارنظر نداشتند وانتخاب با پدران، دختر وپسر بوده كه يابصورت ناف برون بوده كه دراين روش وقتي دختري به دنيا مي آمد پدر پسر ويا مادر پسر هنگاميكه ناف آن طفل دختر را مي بريدند مي گفتند كه اين دختر مال پسر ماست وقتي اين دختر بزرگ مي شد بعنوان نامزد اين پسر بوده فقط اينكه اگر اختلافي بين خانواده ها بوجود می آمد  تا اين ازدواج به هم بخوردي .طريق ديگر اين  بوده كه پدرپسرازپدردختر،دخترش رابراي پسرش  خواستگاري مي كردومي گفت مثلاًنام پدردخترهوشنگ بودمي گفت آقاي  هوشنگ مي خواهم اگر قسمت خداباشد پسرم رابه فرزندي قبولي كني تابعنوان پسري ازپسرانت باشد ودركارها به ياريت بشتابد  وپدردختر بصورت آني جواب نمي دادومي آمد با اهل خانه زن وپسرانش مشورت ميكرد بعداًازدائي تاعموعمه خاله وپسرخاله با همه صحبت مي كرد ونظر خواهي مي شد وقتي همه جواب مثبت مي دادند جواب را خانواده  پسر مي دادواززماني كه جواب به آنها داد تازمان وروز وحتي فقط شب عروسي ،عروس وداماد ازنزديك باهمديگر ارتباط داشتندوالي رسم نبود تاقبل از عروسي با همديگر ارتباط داشته باشند واگرداماد به خانه نامزدش مي رفت نامزد يادرخانه پنهان مي شد ويااز خانه به خانه يكي ازبستگانش مي رفت .وهنگام برگزاري مراسم عروسي  داماد نزد اقوامان مي رفت ويوزي مي گرفت.يوزي: مقدار كمك مالي ياجنسي بوده كه به داماد مي دادند .قواي هالو :يعني درآن زمان رسم بوده كه گاو،اسب ،بزوگوسفند،قاطر،ويا فرش ويا تفنگ بعنوان قوا يه دائي دختر مي دادند ومي گفتند قوا،بهاء دارد بايد دائي دختر دربرابراين قوا وسيله يا وسايلي يه خواهرزاده خود اهداءمي كردي .وبايد داماد دراختيار خانه پدرزن بودي براي كارهاي خانگي مثل ساختن خانه شخم زدن كشاوزي وغير ه كمكشان مي كرد بطوري كه چون داماد زياد كارمي كرد مي گفتند اگر خرنداري داماد بگير. ولي خانه پدر زن آنقدر داماد رادوست مي داشتند كه هرچه مي خوردند يا داشتند بخورند سهميه داما دويژه بوده .وبه داماد مي گفتند برو «خّسي تّپّنّك بخور» :خّسي يعني :مادرزن  ،يعني برو آنچه را مادرزنت برايت برداشته وپنهان كرده برو وآن رابخور .وقتي پدر دختر بله را مي گفت پدر داماد زُون گِشون مي داد :يعني گاوي ياگوسفندي ياپول بعنوان زبان گشاده به دختر مي دادند ومادر دختر بعد ازكدخدايي :يعني اقوامان داماد مي آمدند مهريه وحق شيركه به آن شير بها مي گويند، مشخص مي كردند شروع به خريدن وسايل مرسوم آن زمان براي دخترش ميكرد ومقداري جوراب دستمال وروسري وپيراهن مي خريدند وهروقت دختر به خانه داماد مي بردند تحت عنوان رسه يعني هديه به اقوامان دختروداماد مي دادند .وروزي كه عروس را مي خواستن ببرند آرايشگر محلي مي آوردند وعروس را به رسم رايج كه آن زمان مرسوم مي كرد وبه رسم آن زمان آراسته مي شد وشبي كه دختر ازخانه پدر مي خواستند به خانه شوهر ببرند پسرعموي دختركه  نابالغ بود وچون مي گفتند محرم بوددرخانه پدردختر آرايش مي كردند ودامادرا هم آرايشگر مرد به حمام مي برد واورا حمام است  با پارچه اي كه درآن چند سكه پول وچند حبه قند مي گذاشتندوبه  كمردختر مي بست ومي گفتند اين كار به سبب مباركي مي باشد يعني دختر براي انجام وظايف درخانه جديد وبراي مقابله با مشكلات كمربسته وآماده مي باشد وقند يعني مزه زندگي مشتركي  چون قند شيرين باشد وعلت بستن به كمر توسط پسرعمو يعني پسرعمو مي گويد درزندگي ومشكلات آن چون كوه پشت سرت هستم وتا مراداري جاي هيچ نگراني برايت نيست  .وقتي عروس راازخانه پدر بسوي خانه شوهر ومي  آوردند تا به درخانه شوهر مي رسيد مي گفتند دم هونه گِرونيش چِنِ :يعني هديه مي خواهيم تاعروس وارد خانه شود كه پدرشوهرقول هديه ياپولي نقدي مي دادوعروس راوارد خانه مي كردند وهنگام ورود گوسفندي را مي كشتند بعنوا ن خونروش يعني باريختن  اين خون  قضا وبلاي براي زن شوهر اتفاق نيفتد.وازروزاول زندگي تا يك هفته غذاي عروس وداماد برعهده خانه عروس بوده بعد يك هفته دختر را به خانه پدرش مي بردند كه به واطلبيدن مشهور بوده بعدازاتمام حداقل يك روز ياحداكثر يك هفته مادرياخواهر ياخاله وياعمه داماد مي رفتند عروس رابه خانه شوهر مي آوردند بعداًآنچه ا زبرنج وگوشت وخوراكيهاي كه به خانه عروس داده بودند اضافه  بودند به خانه داماد همراه با مقداري وسيله هنگام واطلبون هم همان پس پرده دختر بود بعدازيك هفته   به دختر مي دادند .ودرهنگام زندگي مشتركي باپدر شوهر ومادر شوهر زن ومرد استقلالي دراستفاده وتصرف اموال نداشتند ومادر شوهر بصورت ارباب رعيتي با زن پسررفتار ميكرده كه قدما نقل مي كنند كه مي گويند حتي اگر فرزندكوچكي داشتند كه درگهواره هنگام گريه فرزند وشيردادن به آن كاملاًعروسها مختار نبودند ومي گفتند كه اتفاق مي افتاد كه شايد طفلي ازصبح تاعصر شايد يك بار ازگهواره درآورده مي شد وحتي درخوردن موادغذايي هم بصورت جيره بندي به شوهرتحت هيچ عنواني نمي توانست آشكارادردعواها في مابين مادر وهمسرازهمسرش دفاع كند زيرا اگرآشكارادفاع ميكرد مادرمي گفت مادروهمسررفتن به ديوان همسرسرافراز آمد مادر پشيمان ،ويا مي گفت شبگو روزگورا آنه غذامي دادند ومي گفتند هرچه گفتيم بايد پسر وعروس بدون چون چرا عمل كنند كه اين رسم مختص به لنده تنها نبود بلكه درتمام نقاط كهگيلويه رايج بوده است دليل اين بوده كه خودمادر شوهرها فبلاًبه همين سيستم حاكميت گرفتار بودند وعقده اي بودند ومي خواستند به اين روش عقده خودراخالي كنند.ودراين شرايط برد يعني زن وشوهرشب كه مي شود زن برعليه من مادر باشوهر صحبت مي كند وپسرم رابرعليه من تحريك كي كند .وزن بيچاره مي گفت ّخسي ايز ّنُم كه پُرخورم ميره ايزّ نُم كه لاغّرُم ،يعني :مادرشوهرمراكتك كاري مي كند ومي گويد كه شما زيادغذا مي خوري وپرخوري مي كني وشوهرمراكتك مي زند ومي گويد شما چون كم غذا مي خورد مرتب لاغر مي شويد.  يعني زن بدبخت رانه شوهر ونه مادر شوهر درك نمي كنند .عروس درمدت 40روز ازرفتن به مراسمات عزاداري منع ميكردند چون مي گفتند اگر به قبرستان بروي ممكن است چله مرده تورا بگيرد وموجب نازايي  توشود .افتادن دندانهاي شيري : وقتي بچه ها به سن هفت سالگي مي رسيدند ودندانهاي آنها شروع به افتادن مي كرد به بچه ها مي گفتند كه دندانهاي خود را درگيگاه بگذاريد وبگوييد.گيگاه دِندون حلواخّروّت دام دندون ريگ كوز وّم بِرِ چون اعتقاد داشتند دندانهاي شيري مقاومت ندارند وبايد دندانهاي كه بجاي آنها روييده مي شوند بايد دندانهاي محكمي باشند .گيگاه :يعني كودگاو *يعني اي كودگاو من دندان شيري كه فقط قدرت جويدن خرما وحلواراداشت به تودادم وازتومي خواهم دنداني به من بدهيد كه توانايي جويدن سنگريزه راداشته باشد .خوابيدن مرغ روي تخم ها : براي خوابيدن مرغ روي تخمها به اين شكل بوده كه اگر مرغي بعد مدتي تخم گذاري براي مدت از تخم گذاشتن خودداري مي كرد مي گفتند كه: مُرگِ كِرُك است وبراي اينكه ازكِرُكي سرد بشه يا مرغ چندين مرتبه درآب سرد حمام مي كردند ويا ازپرمرغ مي كندند وازسوراخهاي بيني مرغ رد مي كردند تا ازكِرُكي سرد بشه .راه مشخص کردن تعداد تخم مرغ وروش تبدیل تخم به جوجه :براي مشخص  كردن تعدادتخم هاي كه آينده مي گذارد پرهاي دم آن مرغك را مي چيدند وآنها را مي شمردند هرچند دانه بودند تعدادتخمهاي آينده اش مشخص مي شد كه اين برايشان به تجربه رسيده بود .وقتي مرغ شروع به تخم گذاري مي كرد اولين مرحله ازتخمگذاري رابراي تبديل جوجه مناسب           نمي دانستند چون مي گفتند اين تخمها تخم مرغ نوجواني مرغ مي باشد وتخمهاي مرحله دوم به بعدرا جمع آوري مي كردند تابقول خودشان مرغ كرك شود چند روزي ازكركي آن بگذرد تاكركي آن گرم شود بعداًدرقوطي ياجعبه ياكارتن مقداري كاه مي ريختند وپارچه ياگوني مي گذاشتند تخمها داخل جايگاه قرارمي دادند ومرغ راروي تخمه مي خوابندند تا بيست روزودراين مدت 24ساعتي يكبار مرغ رابراي مدت نيم الي يك ساعت براي تفريح وغذاخوردن وآب آشياميدن ومدفوع كردن آزاد مي كردند وجالب اين بود كه اگر مرغي ازگرسنگي تخم خود را مي خورد نوك منقارش مي سوختند ومي گفتند كرم غله خّر دي رُم مُرِگِ تيلّ خّر نّيرُم،  يعني كرمي كه غلات گندم وجو رابخورد ديدم ولي مرغي كه جوجه خود را بخورد نديدم وقتي شبهاي باراني كه رعدوبرق بود وآسمان غرش مي كرد باوسيله به آن كارتن يا قوطي ويا جعبه مي زدند ومي گفتند كربوي گنگ بوي لال بوي نّشنِفي :يعني اي جوجه هاي كه درون تخم مرغ هستي شما كروگنگ ولال باشيد اين صداي رعدوبرق وغرش آسمان رانشنويد . چو ن اعتقاد داشتند صداي غرش آسمان موجب هلاك جوجه ها دردرون تخم مرغ مي شود .  وقتي جوجه ازتخم بيرن مي آمدند تا يك هفته غذاي آنها پركونه پود وتا 40روز هيچ زن ودختري حق نداشت فوراٌبعد ازسرشستن به ديدار جوجه هاي كوچك مرغ بياييد چون معتقد بودند اگر كسي سرش شسته باشد وبه تماشاي جوجه بيايد تمام جوجه ها مي ميرند چون اين مسئله برايشان به تجربه رسيده بود ودراين مدت هم زياد احتياط كردند   .كِرُك :به مدت زماني كه مرغ تخم نمي گذارد مي گويند .ديرُم :ديدن     نّيرُم :نديدن       خّر:خوردن     نرفتن  مرغ ياجوجه  به آغل گوسفندان : چون معتقد بودند رفتن طيور خانگي به آغل گوسفندان موجب  بيماري انگلي پوستي به نان شِشِكّ مي شود .ششِِكّ:شپش دامي كه مختص بزوگوسفندوبزغاله وبره مي باشد .پيش بيني بارندگي : درخصوص پيش بيني بارندگي قدما معتقد بودن اگر تابستان بادهاي هفت روزه كه معروف به باد چپ بودن اگر اين بادها درمدت اين هفت روز درسال    مي وزيدند مي گفتند امسا ل وضعيت بارش وبارندگي خوب است ولي اگر باد ها نمي وزيدند مي گفتند كه اوضاع بارش درسالي كه درپيش داريم خوب نيست . واگر شبهاماه حلقه اي دور خود مي زد ودردرون حلقه ستاره زياد بوده مي گفتند سال امسالي خشكسالي است چون اطراف ماه خوشه وّرچين زياد است خوشه ورچين به كساني مي گفتند كه هنگام دروجووگندم پشت سركشاورزان خوشه هاي ازگندم وجوي كه مي افتاد آنها رمي داشتند .ولي اگر درحلقه اي كه دراطراف ماه بود   ستاره ديده نمي شد مي گفند امسال سالي پربارش است مردم سيرهستند كسي دنبال برچيدن خوشه نيست  .صداي روباه درشب و خاموش صداي شغالهادرشب : قدما درلنده مردم معتقد بودند كه اگر شب روباه ازقسمت شمال به طرف مغرب زوزه مي كشيدو مي آمد كه بقول خودشان شمال نقطعه اي بنام بّنگّرودون ودر قسمت مغرب قناتي بود كه محل آب شرب وغسل دادن ميتها بود مي گفتند كه اگر ازقسمت بّنگّرودون صداكند بطرف پايين بيانگر فوتي كسي اراهالي اين شهر مي باشد وهنگام زوزه كشيده برهمه ايجاب مي كرد كه بگويند وّخيراوميِ وخيربِرّ يعني اي روبا ه انشاءالله آمدن ورفتن همراه با خير وخوشي براي اهل اين محل باشد .وازديگر اعتقادات اين بود هنگام تقسيم جو يا گندم درون خرمن مي گفتند بايد اين تقسيم شب باشد تا روبا ه بياييد وزوزه بكشد چون همراه بايان زوزه كشيدن خير وبركت براي اين خرمن مي باشد . ازديگر اعتقادات اين منطقه اين بوده كه وقتي شب صداي شغالها آزاردهنده بود مي گفتند وقتي شغالي شروع به زوزه كشيدن كرده كفشهاي خودراوارونه كنيد صداي شغالها قطع مي شود كه اين براي مردم حال حاضر هم به تجربه رسيده است .مسافرت وخواب بدبودن ستاره براي انجام كارها  : ازاعتقاات ديگر اين محل اين بوده كه براي شروع هركاري يا مسافرتي ويا رفتن به خانه جديد ويا تابستان شروع مي شد مي خواستند بيرون بخوابند ويا دراتمام تابستان كه مي خواستند داخل بخوابند به ملا يا تقويم دان آن منطقه رجوع مي كردند ومي گفتند براي بگو كه ستاره دركدام طرف مي باشد چون اين اعتقاد راداشتند كه مي گفتند :*روز روزِ خدايّه پُرس کن  ببين ستاره كجايّه *قّرّ بّس قِطارّ ّبس زيرّ بي زِنارّ وّش گِرُم سفرمزن ري وري ستاره * درست روز مخصوص خدامي باشد اماپرس ببين ستاره دركدام طرف مي باشد *شخصي درجنگ كشته شده دليلش را مسافرت روبروي ستاره مي دانستند كه اين شعرفوق راگفته بودند ومعني شعر اين است قطاروزناره رابه قدرابست به ايشان گفتم كه روبروي ستاره مسافرت نكن .آداب  ورسوم مردم لنده درخصوص دهه محرم وعاشورا : ازديگر اعتقادات اين مردم اين بوده كه شبهاي محرم دردستجات زياد به سينه زني وزنجير زني مشغول بودن تا شبهاي تاسوعا وعاشورا دراين دوشب بعد اتمام سينه زني به دوسته تقسيم مي شدند وتا نزديك صبح اين اشعار را مي دادند امشب تاسوعاست  يامحمدامحشركبراست يامحمدا ،ولي درشب عاشورا مي گفتند امشبي را شه دين درحّرّمّت ميمانست مكن اي  صبح طلوع مكن اي  صبح طلوع ،                                   فرداحسين سّرمي دهد عباس واكبرمي دهد ،زينب اسيرمي ورد واي زبي برادري ،فردا حسين بي یاورست فرزند زهرا بي سراست ،اي فاطمه مينا د ُرنگ حسن كشتن مِنِ جنگ ،گِلي را كه حسين بو مي كرد شمر باچكمه لگد كوب        مي كرد .اين مراسم ادامه داشت تاپاسي ازشب صيح عاشورا بعد مراسم سينه زني وزنجيرزني بعد ظهر عاشورا مراسم تعزيه را انجام مي دادند صحنه كربلا را نزديك به واقعيت به تئاترنشان می دادند وبعد از مراسم تعزيه به خيمه ها حمله ورمي شدند وخيمه ها را آتش مي زدند ومي گفتند آتش زديم به خيمه گاه کشته شدن آل عبا بعداٌاسيران را مي گرفتند ومي بردند شب آنها به خرابهاي شام مي آوردند ومرسم شام غريبان رابرپامي كردند وحتي هنگام اربعين مراسم برگرداندسرامام حسين ار شام به كربلا را به نمايش درمي آوردند .اعتقادبعضي طايفه ها به ناميمون بودن روز چهارشنبه : ازديگر اعتقادات اين شهر طايفه بنام تيله كوئي هستند كه اينا ن معتقد هستند روز چهارشنبه روز ناميموني براي اين گروه مي باشد پس اين طايفه درروزچهارشنبه هيچ اموري كه بر مبناي ساخت وساز عروسي مسافرت خريد فروش شروع بكار جديد انجام نمي دهند چون براي خود وپيشينيان آنها تجربه شده كه انجام اين كارها برايشن ناميمون بوده است .طايفه درروستاي مونه هم شبيه به اين طايفه روز دوشنبه برايشان نحس وناميمون است كه اينها دراين روز دست به هيچيك از كارهاي كه درمتن فوق براي تيله كوئيهاست  هم انجام نمي دهند .درخصوص اعتقادات مردم در تحويل سال نو: مردم اين منطقه اعتقاد داشتند وقتي سال نو تحويل شود درهمان ساعت تحويل سال و دو ستاره به نامهاي زهرا ومشتري يكديگر راملاقات مي كنند وهركسي موفق به   ديدن اين صحنه ملاقات اين دوستاره شود هرآرزوي دردل داشته باشد وازخدا بخواهد برآورده مي شود .بطوري كه مي گفتند پيرزني بدون دندان دلش مي خواست پرآغلش ميش باشد وقت ديدن اين دوستاره ،  مي خواست بگويد  خدايا فردا آغلم پراز ميش باشد اشتباهي گفت فرداپرآغلش  ميخ باشد صبح متوجه شده كه آغل گوسفندانش پراز ميخ مي باشد .واين شعر رادرمورد اين ملاقات درساعت تحويل سال نومي گفتند رفيقي مون چِ خّشِ وُ ديري مون گِرونِ چي زهرا وُ مشتري سالي بينِ مون :يعني دوستي ورفقاقت ما آنقدر شيرين ودلچسب است كه مثل زهرا ومشتري وعده ملاقات وديدار ما هرسالي يكبار مي باشد سقوط شهاب سنگ درشب درزمان قدین درشهر لنده معتقد بودند که اگر  شب شهاب سنگي ازآسمان سقوط مي كرد ودرآسمان به هرجهتي  كشيده  مي شد مي گفتند اين به معني  است كه بزرگي يا شاهي از آن كشور يا آ ن منطقه  ای که ستاره کشیده می شد فوت مي كن د .درخصوص فصل زمستان:مردم معتقد هستند كه فصل زمستان شامل چله بزرگ وكوچك وبهار هستند .به اين شكل كه ازاول ديماه تادهم بهمن ماه را جيه بزرگ مي دانند يعني چون چهل روز است به آن چله گپو يا چله بزرگو مي گويند وازيازده هم بهمن تاآخر بهمن راجزچله كوچك مي دانند چون ازشروع چله كوچك هواسردمي شود اعتقاد دارند كه چله كوچكه به چله بزرگه مي گويد اي پيرهُر،هِروتونّتّرِسي دالو وپيرمرد را سركِچِك چاله بنشوني وجّوونّ كاري كني كه جِلِ گاوخُش بدوزه.                                                                يعني اي پيرازكارافتاد شما اين هنر رانداشتي كه كاري كني تاپيرزن وپيرمرد ازشدت سرما روي سنگهاي دور بخاري هيزم سوز بنشينند وجوانان ازسردي لباس محكمي كه درزمستان باآن   بد ن گاوهارا مي پوشانند بدور خود بدوزند دالو:پيرزن    جل :لباس مخصوص گاو      كچك :سنگهاي كه بعنوان سه پايه ازآنهابراي پختن غذااستفاده مي كردند       وخش :به خودش       چاله :بخاري هيزم سوز قبلي كه دروسط خانه بودند     ومعتقد بودند وهستند  كه از11بهمن تا20بهمن را اززمستان وبقيه راازبهار        مي دانند وچون نزديك عيد هواسرد است مي گويند دّمّ دّمِ نوروزجُلِ گا وّخُت بدوز .يعني نزديكهاي عيد نوروز ازسرمايي لباس مخصوص گاورابه دوربدنت بدوز .وازاعتقادات ديگر اين است كه معتقد بودند دراتمام چله بزرگ وشروع چله كوچك آتش به زيرزمين مي رود وزمين را گرم مي كند درنتيجه علفها وردختان ازخواب بيدار مي شود وشروع به حركت مي كنند واين شعر را مي گويند ّارمّليلُم رو،مُرّمليلُم رو دِل وّكي كِنُم خّش   تّچِرايِ  بّن وُ بّلي  عالّمّ ايزّنُم تّش يعني مي گفتند زني دوپس به نام ارمليل ومرمليل داشته كه اول زمستان گم شدند اين مادر ازاول زمستان تاروز دهم بهمن دنبال پسرانش مي گشته اما آنها را پيدا نكرده واين شعرراگفته ،اي ارمليل ومرمليل چون شما گم شديد وپيدا نشديد بعدازشما من دل به چه چيز يا كسي خوش كنم من ازغصه شما من  چوبهاي بن وبلوط  را آتش مي زنم وبا آن آتش تمام عالم ا مي سوزانم معتقد بودند كه آن مادر هرسال مي آيد وآن آتش راروشن مي كند تازيرزمين برود ودرختان وگياهان زنده شوند .بن :بنك      بلي :بلوط خش :خوشحال       تچراي :چوب آتش گرفته   درخصو ص شیون کردن بر مردگان : ازرسمهاي ديگر مردم اين بوده كه معتقد بودند زنان شيون كردن راازگاوهايادگرفتند چون وقتي گاوي ازبين مي رفت وجسد اودرصحرا             مي انداختند بقيه گاوهابرسر اين گاو دادفرياد مي كردند ودمهاي خود را تكان مي دادند وبادست زمين را مي كندند پس زنان هم این روش شیون کردن را ازاین حیوان آموختند .:دوقلو زاییدن گاو ازرسمهاي ديگر اين بوده وقتي گاو مي زاييد ودوقلو مي آورد اين زادولد را بسيار ناميمون مي دانستن فوراٌيكي از گوساله رابراي رفع قضا وبلاي اهل خانه برشاخ مادر گوساله سرمي بريدند تاقضا وبلا رد شود .دست برزمین زدن اسب :درقدیم مردم لنده وروستاهای اطراف معتقدبودند که اگر اسبي مرتباًدستهاي رابرزمين مي زد مي گفتند بيانگر مرگ يكي ازاهل خانه كه بيشتر مربوط به صاحب اسب مي شد چون معتقد بودند اسبها اخباری از  غيب مي داند .گریه زیاد  کودک :اگركودكي زياد گريه مي كرد مي گفتند گِرّیي شد مي گفتند گريه اين بچه بايد بوسيله درختي بنام دِرّ برطرف شود مي آمدند مقداري از لباس كودك را به كسي كه ناشناس باشد مي دادند ومي گفتند تو درفلان باغ درخت دِرّ وجود دارد برو اين لباس راببند وبگو دِرّ بِوّ گِرّ تاسه بار بعداًاين بچه بهانه گرفتن وگريه كردن رافراموش مي كرد .درِّ بِوّگِرّ :يعني ايدرخت دره گره وبهانه اين كودك ازشیر  بگير .ازرسومات ديگر مردم لنده قبلاٌاگر گوسفدي يابزي وياگاوي  را مي گشتند فقط صاحب دام به اندازه خوردن خودش برمي داشت بعداًفرياد مي كرد اي همسايه هركس بياييد وگوشت براي خوردنش ببرد هركس مي آمد به اندازه مصرف خانواده مي برد .ويادرزمستان مخصوصاٌروزهاي باراني به ترتيب هرخانه براي صبحانه آش كارده يا محلي هره مي گفتندازبرنج وكارده وسير وآبليمودرست مي كردند .صبح زود زن خانه بلند مي شد وآنراگرم مي كرد وبراي تمام همسايگان واقوامان وخويشان مي بردند واز آن مي خوردند .مي گفتند خاصيت كارده اين است كه به كليه كمك مي كند وموجب تقويت كليه ها مي شود .عزاداري: قبلاًاگر كسي ازدنيا مي رفت تاهفت روز درمسجد مردان ودرخانه زنان عزداري مي كردندوبعد هفت روز آرايشگر مردمحل را مي بردند وسروريش صاحبان عزا رااصلاح مي كردند وزني هم مي رفت زنان صاحب عزا واداربه حمام كردن مي كردند وتمام بستگان تا چهلم يا سالگرد به احترام شخص  شده لباس سياه مي پوشيدند  وبعد سالگرد وياقبل سال نو يك نفر داوطلب مي شد يك يادوپيراهن مردانه وزني پيراهن زنانه مي گرفتندوبه خانه صاحبان عزا مي رفتند ولباسهاي آنها راعوض مي كردند بعداًصاحبان عزا خودشان نزد بستگان وآشنايان مي رفتند ولباسهاي آنان راعوض مي كردند . اگرزني شهر فوت مي كرد بعد از سالگرد بزرگان طايفه مي نشستند آن زن رايابه برادرشوهر ياپسربرادر وياپسرخواهروبالاخره به يكي ازافرادطايفه مي دادند مخصوصاًاگرفرزندي يافرزنداني داشته مي دادند چون مي گفتند به زني بيوه مي گويند كه برادرشوهرنداشته باشد .وقتي كسي فوت مي كرد بعدازخاك سپاري دوياچند سنگ ريزه ازقبرمي آوردند ودرخانه صاحب عزا مي انداختند مي گفتند تاديگر براي اين خانه مصيبتي بوجود نياييد .علائم  آمدن میمان : وقتي نان مي پختنداگرخمير مي پريد مي گفتند ميمان براي ما مي آيد  ويااگرموي سر،زن صاحب ازخانه اززيرمقنعه به طرف بيرون مي پريد هم دال براين بوده كه مهمان براي خانه مي آيد .واگركف پاي كسي حالت لرزش بوجود مي آمد هم دال برآمدن میمان براي صاحب خانه مي دانستن واعتقا دداشتن ميهمان عزيز خداست وهرخانه ميمان داشته باشد نشانه اين است،كه خدادوستش دارد چون مي گفتند هركس راخدادوست داشته باشد ميمان برايش مي فرستد .اگرمیمان احترام شود یانشود چون شیپورچی است :اين داستان را مي گويند كه براي شخصي ميمان آمده وقتي ميمانها وارد خانه شدند گفت بفرمائيد اي شيران من وقتي غذا خوردن وقت خواب بود گفت برويد بخوابيد اي شتران من وصبح بعد از صبحانه ميمانها خداحافظي كردند گفت به سلامت اي شيپور چيهاي من ميمانها گفتند راز اين امر چيست ماازديشب تا حال ،شيروشتروشيپورچي شديم ،صاحب خانه گفت ميمان وقتي وارد خانه مي شود آنقدر عزيزوبا ابهت است كه همانند شير مي باشد اماوقتي غذاخورد مثل شترهرجاباشد مي خوابد ولي وقتي خداحافظي كرده اگر صاحب خانه احترامش كند همه جا تعريف اين احترام رامي گويد واگر بي احترامي هم بيندهم همه جا اين راتعريف مي كند به اين خاطربه ايشان شيپورچي مي گويند .تشخیص میزبان خوب ،یابدمیزبانی: ازديگراعتقادات اين بوده براي تشخيص خوش ميماني بابعد ميماني اگركف پاراخارش كنند اگركسي خوشش بياييد وحساسيت نداشته باشد اور فردي ميمان دوست مي گويند واگر حساسيت نشان دهد وي رافردي بد ميما ن قلم داد          مي كنند . اگرپشت ابروي كسي لرزش داشته باشد تكه اي علف خشك راپشت پلك وزيرابرو مي چسبانند تاازلرزش جلوگيري شود .                    وازديگر اعتقادات اين است كه وقتي غذايي يا چيز خوردني دردست كودكي بگذارند  می گفتند بسم الله ، او پدرت  وآن هم  مادرت  هستند درصورتيكه پدر يامادر واقعي درآنجا نبودند ، وچون  معتقد بودند که بچه که پدرومادرش زنده باشد نیازی به مساعدت غذایی دیگران ندار د وغذارا به  بچه يتيم مي دهند .تولد نوزاد :وقتي دختري ازدواج مي كند بعدازازدواج حامله مي شود اولاًخبر حامله شدن وبچه اول براي پدرمادر دختر بسيار مسرت بخش مي باشد وقتي ازحامله شدن باخبر مي شوند ديگر سخت ازدختر مواظبت ومراقبت ويژه مي كنند.ورسم اين است كه بچه اول راخانواده دختر گهواره وسايرمايحتاج پوشاكي بچه را باهماهنگي وهمكاري دخترآماده مي كنند ،تاروز وضع حمل وقتي بچه بدنيا بياييداگر دختر باشد قبلاًسه شب براي كشيك مي دادند واگر پسربوده برايش هفت شب كشيك مي دادند وقتي پسربوده برايش حيواني ذبح مي كردند وقسمتي ازگوشتش رابراي كساني كه كشيك مي زدند كباب ميكردند وقسمت ديگر رابين فقرا تقسيم مي كردند قبل تا حال پيش دعانويسان محلي مي رفتند وبا نخهاي سفيد وسياه (چله بر)درست مي كردند كه دعايي مي خواندند كه تا چهل روز تمام شود ازآزار واذيت اجنه وپري درامان مي باشند چون معتقدبودند مخصوصاًدراين چهل روز بيشتر مودآزارو اذيت را اجنه وپري واقع  می شوند  . قبلاًگهواره ومادر بچه رادوربندي بنام ِوريس قرارمي دادند ومي گفتند كه اجنه هم نمی  توانند ازاين طناب  عبورکنند  وارد دايره كه گهواره ومادر پچه است شوند وبعداًتا چهل روز زنگوله بزرگي به اسم كوس قرارمي دادند وشب تا صبح هروقت اين بچه بيدار مي شد اين كوس رابه صدادر مي آرودند چون معتقد بودند با به صدادرآوردن اين كوس باعث مي شود كه اجنه وپريان فراركنند .وازديگر رسومات اين بوده وهست كه زنان طايفه وبقيه دوستان زن به ديدار خودش وفرزند ش مي روند وهدايايي كه شامل پول ولباس براي بچه مي باشد  مي آورند بعد از چهل روز زن وفرزند را به خانه شوهر ش مي آورند .ِوریس: طناب که زنان ازموی بزمی بافتند غذای اضافه شب برای مصرف روزبعد :قبلاًدرشهرلنده رسم بود غذای که شب اضافه می شد وبرای مصرف وعده بعد استفاده کنند شب برآن غذاسوره توحید رامی خواندندوسوزن قفلی یا سوزن خیاطی درآن فرو می بردند چون معتقد بودند اگر این کاررا نکنند شبانه اجنه می آیند وازغذا می برند سوزن ویاسوزن قفلی برای این بودکه معتقد بودند اجنه از آهن آلات می ترسد واین کار باعث می شد که به اعتقاد خودشان غذا سالم بماند واجنه قدرت تصرف به آن رانداشته باشند چون معتقد بودن که اجنه شب ازغذای مانده می خورند وبرای اینکه ما متوجه نشویم دوباره آن رادرهمان ظرف استفراغ می کنند .شنا کردن گنجشک درفصل پاييز: درشهر لنده قدما معتقد بودن که هروقت گنجشک در ماه مهرماه شروع به شنا کردن نمايد نشانه باران زود هنگام است وبراين باور هنوز هم اعتقاد راسخ دارند چون می بینند بعداز شنا کردن گنجشکان یک هفته الی دوهفته بعد باران شروع به باريدن می کند .زاييدن گاو (گوساله دوقلو) :درقدیم درلنده اگر گاوی دوقلو می زایید معتقد بودن که موجب بلایی برای صاحب خانه می شود ویکی ازگوساله ها راذبح می کردند وخونش رابرشاخ می ریختندتاقضا وبلااز خانه و گاوصاحب خانه  رفع شود . دودکردن کله پاچه بز یا گوسفند :درقدیم درلنده مرسوم بوده برای باعبان ها که بخاطر تبدیل شدن گل مرکبات به میوه ،هنگام بهار که درختان مرکبات گل درست می کردند باغبان از قصابی کله پاچه ای می گرفت وآن رادرباغ می برد با روشن کردن آتش موهای کله پاچه را می سوزاند تابوی حاصل ازسوزندان موهای کله پاچه ویا باجابجاکردن آتش  دراطراف باغ بوی کله پاچه به همه درختان باغ برسد چون معتقد بودن که بوی کله پاچه موجب به بارنشستن درختان می شود . دود کردن دینشت (اسفند )در شب چهارشنبه :درقدیم وحالا درلنده مرسوم بوده که شب چهارشنبه (سه شنبه شب )عصرموقع اذان مغرب مقداری ذغال آتش می زدند ووقتی روشن می شدند مقداری اسفند روی آنها می ریختند تادودشوند سپس آن دود رادرخانه می چرخاندندتا بوی ودود همه فضای خانه راپرکند زیرامعتقد بودند بوی اسفند موجب فراری دادن اجنه از خانه می شوند وبرای اهل خانه مبارک است . سیزده بدر رفتن :ازاعتقادات قدیم درلنده این بوده که هرقت سیزده نوروز به صحرا می رفتن زنان تازه ازدواج کرده یا زنی که دیرحامله می شد وقتی به صحرا می رفت علف رادست می گرفت می گفت ای سیزده بدر من امسال آمدو به امید اینکه سال آینده بچه ای دربغل داشته باشم ودوبار برای تفریح سیزده نوروز به صحرا بیایم براین باور بودند که خداوند دعایش رامستجاب می کند چون امروز با آرامش خاطر به درگاه خداوند دعامی کند . چراغ روشن کردن روری قبر:درقدیم درلنده مرسوم بود هرکس فوت می کرد تا یک هفته چراغ فانوسی برقبرش روشن می کردند برای این کارشان دودلیل داشتند یکی چون فبلاسیمان نبوده می گفتندممکن است شب حیوانات درنده وگوشتخوار بیایند وقبرراسوراخ کنند وبه بدن میت آسیب برسانند ودیگری می گفتند چون تازه فوت کرده است باید چراغش خاموش نباشد وبقیه اموات متوجه شوند که شخص دیگری به آنها پیوسته است . نمک دادن به گوسفندان وسرصداکردن گاو:درقدیم درلنده مرسوم بود بین دامداران که برای اینکه گوسفندان یا بزهای آنها زود آماده جفت گیری برای حامله شدن شوند درطول یک هفته صح یا عصرها که ازچراگاه برمی گشتند مقداری نمک به آنها می دادند چون معتقد بودند که نمک هورمونهای جنسی آنهارا تحریک می کند وارگانسیم بدن راوادرمی کند تازودتر حیوان آماده برای جفت گیری وحامله شدن شود . وازدیگر اعتقادات این بود که وقتی گاوی یک مرتبه شروع به سروصداکردن کند وصدای بع بع آن تکرای ودریک نصف روز یایک روز کامل ادامه پیداکند معتقد بودن که آماده برای جفت گیری وحامله شدن است وفوراگاو را پیش گاو نر می بردند وبعداز جفت گیری گاو حامله وبرای زاییدن می شد . راه تشخیص حامله بودن بز یاگوسفند :دامداران درقدیم درلنده برای تشخیص اینکه آیا گوسفند ویابز حامله است یانیست صبح مقداری کمی نمک به گوسفند می دادند ودست زیر شکمش می گذاشتند اگر گوسفند حامله بودبچه گوسفند زیردست دامدارتکان می خورد واگر حامله نبود هم مشخص بود زیرامعتقد بودند که نمک موجب تحرک نوزاد گوسفند درشکم مادرش می شود .  بچه اول هر انسان: درقدیم معتقد بودن که بچه اول انسان مانند نان اول که زنان نان محلی می پختند که بوسیله تاوه یا تنور محلی که قبلابا هیزم یا کود گاو وگوسفند نان می پختند چون اولین نان که درتنور می گذاشتند میزان گرمی تنور برایشان مشخص نبود یا نان اولی تنور بسیارگرم بود می سوخت ویا هم تنور سرد بود آنطور که می خواستند نان پخته نمی شد ویا هم گرمای تنورمناسب بود ونان آنطوریکه می خواستند پخته می شد پس معتقد بودن بچه اولی هرانسانی مثل نان اول است یا بچه ای عاقل ودانا واهل فهم کمال است مثل نانی که خوب می پخت یا آدم شرطلب وناسازگار برای جامعه ومشکل ساز برا ی پدرومادر مثل نانی که می سوخت یا هم فرزندی ساده لوح وزود باور که حرف هرکس را می پذيرد وبه خوب يابد بودن آن کاری ندارد مثل نان پخته نشده پس می گفتند هرکس نان اولیش خوب پخته شود آدم خوش شانسی است مثل آدمی که بچه اولش شخصی عاقل ودانا باشد .
کد خبر: ۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۴