« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
آوای رودکوف:بزرگترین مجتمع ورزشی جنوب کشور با زیربنای 9500 مترمربع با سرمایه گذاری بیش از 600 میلیارد ریال و با مشارکت ارزشمند و درخشان بانک تجارت اداره امور شعب استان کهگیلویه و بویراحمد در بهمن ماه 1384 به وسیله دکتر علی آبادی وزیر وقت تربیت بدنی کلنگ زنی شد
کد خبر: ۹۰۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۲

آوای رودکوف: بخشش اعضای بدن یک بیمار مرگ مغزی می‌تواند یک فرد و خانواده که سال‌ها تمام روح و فکر و جسم و جانشان درگیر معضل بیماری و سختی بوده را رهایی بخشد تا آنها نیز زیبایی و لطافت زندگی را حس و لمس کنند
کد خبر: ۹۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۱

راه کاروان عشق از میان تاریخ می‌گذرد و هر کس در هر زمره که می‌خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند، اگرچه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد…(شهید آوینی) قطعه مثنوی «عاشق ترین سردار » تقدیم به سردار فاتح خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت
کد خبر: ۸۹۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۸

بسم رب الشهداء و الصدیقینمنصور نظری:قطعه مثنوی «پروانه‌های سوخته» تقدیم به شهید مدافع حرم مرتضی کریمی،شهیدی که پیکر ندارد. پیکر وی هنوز به کشور بازنگشته و گفته می‌شود براثر آتش سنگین دشمن، اثری از جسم پاکش برجا نمانده است پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری:بار دیگر پیکِ غم آمد ز راه تا خبر گوید ز مرگ سرخ ماه شد قمر رویی دگر لب‌تشنه باز  بر سر نی‌ها سرش گلگون فراز عشق زینب کرده آن مه را هلاک  تشنه‌لب پوشیده تن در خون و خاک تکه‌تکه، پاره‌پاره، بی‌رمق بادۀِ لا کرده نوش از جام حق باز باران آسمان را خون گرفت  قوم لیلا ماتم مجنون گرفت بر زمین افتاده نعشی گشته چاکدر میان دشت تنهایی به خاک تکه‌تکه پیکر مردان عشق  مانده جا بر خاک گلگون دمشقخونِ مردانِ شهادت را طلب لاله زاری کرده صحرای حلب مانده جا در دشت تنهایی تنیتا دهد بر قلب زینب ایمنی بر زمین افتاده ماهی لاله‌گون  جلوۀِ انا الیه راجعون عشق زینب بی‌قرارش کرده بود  باده‌نوش لعل یارش کرده بود بر تن او تیر و ترکش دوختند  آتش سنگین تنش را سوختند آن‌چنان شد غرقه در آتش تنشکو نماند از او به‌جا پیراهنش او که باجانش حرم را داده پاس  پا به سر آتش گرفت از عشق یاس سوخت و خاکسترش را باد بُرد   هرچه جز عشق علی از یاد برد هرکه او را عشق زهرا آرزوست بنگرد این عاقبت بر عشق اوست عشق زهرا عاقبت اینست این  تکه‌تکه پاره  پیکر بر زمین هرکه دارد در سرش شور ولابنگرد این است راه کربلا کربلا یعنی طریق مرتضی  غرقه گشتن در بلایی جان‌فزا کربلا یعنی بلا را خواستن  پیش دلبر تن به خون آراستن کربلا یعنی که مفقودیِ تن کُشتۀِ دلبر شدن دور از وطن آن شهیدِ کُشتۀِ از عشق، زار  تا همیشه همچو زهرا بی مزار آن به خون بگرفته سر تا پا وضو  کو تنی تا در کفن پوشند از او کو تنی تا در مزاری جا دهندکو مزاری تا تنش در آن نهند در کفن پوشیده کو پاره تنیاز برای چشم مادر روشنی کشته‌اش کو تا برایش جان دهد   تا بر او آیینه و قران نهد کو مزاری تا بیاید مادرش  نوحه و زاری کند او بر سرش کو تنی برجا که پوشد در کفن   آن غریب کشتۀِ دور از وطن پیکری کو بر سر دست آورند  تا ز عطرش عاشقان مست آورند اَم حَسبتُم خوانده‌ای بر نیزه باز   سرمۀِ خون می‌کشد در چشم راز آن شهید گشته گُم تن ،عشق را  ما رایت الّا جَمیلاً عشق را شور عشق آورده برپا دارهاتا به رقص آرد سر تمارها در میان کوچه‌های اضطرابمی‌چکد خون از تن بانوی آب کوچۀِ غم، بوی آتش، آه و اشک نعش سقا غرقه در خون، پاره مشک کیست آیا با ولی یاری کند؟     بهر زینب او علمداری کند؟ عاشقانِ ماهِ نیلیِ فدک   قوم مست از لَیتنا کُنا مَعَکاز سر زین بر زمین افتاده ماه   رود خون از پیکرش افتاده راهماه می‌گیرد به خون خود وضو بسته قامت بر نماز آرزودر هجوم نیزه‌ها و تیر او   میزند بر نه‌فلک تکبیر او در نماز عاشقی لبریز یار   مست صهبای اناالحق سر به دارهرکه با زهرا زند او لاف عشق     تکه‌پاره تن کنندش در دمشق عشق یعنی فاطمه یعنی علی   بر سر نِی آیه‌های منجلیعشق یعنی کوچه، آتش، میخ در   سینه بر حیدر کند زهرا سپرعشق یعنی با ولی در وقت تنگ   یک‌تنه با لشکری زهرابه جنگ عشق یعنی رفتنِ بی‌بازگشت تکه‌پاره پیکری تنها به دشتعشق یعنی از حرم کردن دفاع خان و مان و هستی و جان را وداع گشته گُم پاره تنش در ناکجا   می‌رود او تا حرم ماند به‌جاسوخت و خاکسترش را برد باد   رفت او تا عاشقی ماند به یاد عاشقی در یادها مانَد از او تا رسد بر شیعه صبح آرزو در سحرگاهی به نام مهر و نورسکه مهدی میزند عهد ظهور به امید ظهور حضرت یار...دوشنبه 17 اسفندماه 1394 منصور نظری
کد خبر: ۸۹۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۷

منصور نظری:مثنوی «قمر رویان عاشق» تقدیم به جوان‌ترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
کد خبر: ۸۵۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۶

منصور نظری :به مناسبت بازگشت شکوهمند و عاشقانه 93 شهید گمنام به آغوش ایران اسلامی، مثنوی «شقایق‌های عاشق» تقدیم به شهدای گمنام کربلای ایران در 8 سال دفاع مقدس
کد خبر: ۸۴۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۷

منصور نظری:مثنوی «حدیث عشق» تقدیم به شیخ الاحرار، آیت‌الله شهید باقر نمر النمر و تمامی شیعیان و منتظران ظهور حضرت یار
کد خبر: ۸۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۷

منصور نظری :مثنوی «عروسی عشاق»تقدیم به شهید مدافع حرم امیر سیاوشی، تازه دامادی که به مراسم عروسی اش نرسید
کد خبر: ۸۱۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۷

به گزارش  پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، به نقل از فارس ، حجت‌الاسلام اسماعیل صلواتی ظهر امروز در خطبه‌های نماز جمعه قلعه‌رئیسی با توصیه نمازگزاران به رعایت تقوای الهی اظهار داشت: راه نجات از گناه توبه و استغفار، یاد خدا و استعانت از خداوند متعال، عبادت و بندگی خدا و اراده قوی انسان است، تقوا سبب از بین رفتن بسیاری از گناهان می‌شود. وی ادامه داد: عواملی مانند تقوا، حفظ عفت، رعایت حقوق، شرکت در غم و شادی یکدیگر، وجود فرزند و کنترل عوامل مزاحم در حفظ و ثبات حیات خانواده مؤثر است. امام جمعه قلعه‌رئیسی در خطبه نخست به یکی دیگر از عوامل گناه که گناه استمناء است اشاره و تصریح کرد: امام صادق (ع) می‌فرمایند استمناء گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید از آن نهی نموده و استمناء‌کننده مثل این است که با خودش ازدواج می‌کند و اگر کسی را که چنین کاری می‌کند بشناسم با او هم غذا نمی‌خورم. صلواتی بیان کرد: این گناه یکی از راه‌های انحرافی در ارضای میل جنسی و نسل جوان را در معرض آسیب‌های جدی قرار می‌هد و این گناه آثار زیانبار و مخربی به روح و روان و جسم انسان می‌گذارد. وی تأکید کرد: انجام این گناه باعث دوری انسان از خدای متعال می‌شود و از عطا و بخشش‌های خدای مهربان محروم می‌شود و صفای دل را از بین می‌برد. امام جمعه قلعه‌رئیسی به آثار زیانبار این گناه اشاره کرد و گفت: ضعف حافظه و استرس و اضطراب، کم حوصلگی، زود رنجی، مختل کردن سیستم اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک و تولید سلول‌های خونی با مشکل مواجه می‌شود. صلواتی خاطرنشان کرد: این گناه باعث می‌شود که انسان از لذایذ جنسی محروم می‌شوند، چنین افرادی بعد از ازدواج قادر به تامین نیازهای جنسی خود و همسر نیستند و این عامل ناسازگاری در بین زوجین می‌شود. وی به علل و عوامل این گناه اشاره کرد و گفت: یکی ضعف اعتقادی، ضعف دین‌داری، بی‌توجهی به مسائل دینی و دیگری انزوا و تنهایی است و دوستان ناباب و منحرف از عوامل دیگر این گناه کبیره است. صلواتی با بیان اینکه ازدواج، مهم‌ترین راهکار این گناه و پرهیز از آن است، یادآور شد: همه باید تلاش کنند ازدواج آسان فراهم شود و زمینه ازدواج آسان را فراهم کنند. خطیب جمعه قلعه رئیسی گفت: ازدواج موقت یک رحمتی است بر بندگان خدا، ازدواج موقت با عفاف و حیاء زنان منافات ندارد، اگر ازدواج موقت با عفاف و حیاء مخالف بود در دوران رسول خدا هم وجود نداشت. صلواتی در خطبه دوم با دعوت به تقوای الهی، ملاک کرامت آدمی را معیار پذیرش اعمال و مرکب راهوار سعادت تقوا دانست. وی در ادامه به شرایط پس از برجام اشاره و گفت: ما مشاهده می‌کنیم دشمن مستکبر هر روز بدون هیچ دغدغه‌ای عهدشکنی می‌کند ما فقط همین شرایط پس از برجام را ببینیم، ببیند آمریکاها چقدر دارند بد عهدی می‌کنند، هر روز به طریقی دارند دشمنی خودشان را به علیه ملت اعلام می‌کند؛ یک روز از طریق محدودیت ویزا یک روز طریق پرداخت دارای‌ها ایران و امروز مشاهده می‌کنیم که بر علیه سپاه پاسداران که مظهر عزت و شرف ملت ایران است دست به دسیسه می‌زنند و درصددند که سپاه را به عنوان یک گروه تروریستی معرفی کنند. امام جمعه قلعه‌رئیسی با بیان اینکه این یک توهین به آرمان‌های ملت و انقلاب است اضافه کرد: انتظار داریم سیاست خارجی، سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران باشد نه دولت و انتظار است دولت به پشتوانه ملت در مقابل آمریکا محکم باشد. صلواتی گفت: کلید حل مشکلات در داخل کشور اتکا به مردم حمایت از تولیدات داخلی جلوگیری از فساد و در یک کلام نسخه شفا بخش اقتصاد مقاومتی است. وی به روز 8 دی میلاد پیامبر اکرم (ص) و روز اخلاق و مهرورزی اشاره و عنوان کرد: سعی کنیم سیره پیامبر اخلاق و رفتار پیامبر و امام صادق (ع) را سرلوحه کار خویش قرار دهیم سعی کنیم اخلاق پیامبر گونه داشته باشیم و مهربان باشم و در زندگی سعه صدر داشته باشیم. امام جمعه قلعه‌رئیسی در پایان با ذکر دعایی متذکر شد؛ خدا کند مدیرکل ورزش و جوانان استان به قول‌های خود وفادار بماند و قول‌های که در خصوص ورزشگاه قلعه‌رئیسی داد، روی قول‌هایش باشد و قول‌های که در خصوص سفر به این منطقه را داد را محقق نماید.
کد خبر: ۸۱۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۴

منصور نظری:مثنوی «طلیعۀِ ظُهور» تقدیم به‌ساحت مقدس شهدای سرو قامت مدافع حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام در سوریه و عراق
کد خبر: ۷۹۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۳

منصورنظری:سپیده کرده بَر سیَه، ز مرگِ سُرخِ شمس و مَه / به شورِ اربعینِ او،  فتاده عالمی به  رَه
کد خبر: ۷۸۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۲

جشنواره بازی های بومی و محلی عشایری با عنوان (دا) در منطقه گچ بلند شهرستان بهمئي برگزار شد
کد خبر: ۷۴۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۸

از یمن آید شمیم بوی یار / اندک‌اندک می‌رسد ما را  بهار می‌رسد آخَر به پایان انتظار /بی‌قراران، می‌رسد ما را قرار
کد خبر: ۷۲۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۱

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــنمنصور نظری :به مناسبت  سالروز شهادت جان‌گداز پنجمین  اختر تابناک آسمان امامت و ولایت امام محمد باقر علیه‌السلام مثنوی «سوگِ عشق» به ساحت نورانی و مقدس این امام همام تقدیم می‌گردد : سوگِ عشق هَم گُداز آهِ زینب در دَمشق    - کربلا را می‌سُرایم سُوگِ عشق قد کمان و دل پریش و رو کبود   -   می‌دهد گیسویِ زهرا بویِ دود دست بر پهلویِ خون آلودِ خویش -  از غم و دردِ علی، دل را پریش در میانِ اشک و آه و سوز و ساز      -     تا سحر بنشسته می‌خواند نماز   چَشمِ باران گشته خیس از اشکِ عشق   -  می‌کِشد بر دوش ،زهرا مَشکِ عشق می‌کِشد بر دوشِ تنهاییِ خویش   -   مَشکِ درد و رنجِ زهراییِ خویش مانده جای زخمِ کُهنه بر تَنَش   -   تَر شده از خونِ دل، پیراهنش بَس که می‌گیرد ز خونِ دل وُضو  -  گَشته سجاده ز خون، رنگین از او    آن  خدا را بسته چشمانش قُنوت    - بی‌صدا می‌گرید او شب را سکوت می‌چکد خونش به خاکِ کوچه باز    -  با قَدِ خَم گَشته می‌خواند  نماز محشری بر پا به عرش حق شُدَست  -  می‌زند بر سر ملک شوریده دَست عرشیان بر سینه و بر سَر زنان   -    از غمِ زهرا به لب آورده جان آسمان از داغ او از پا نشست   -  غرقه در خون جسم ِ زهرا گشته است   میزند بر سر ملک شوریده دَست  - که ین مه در خون نشسته فاطمه َست ؟!!  وین به خاک کوچه‌ها افتاده کیست؟ - کَز غمش باید خدا را خون گِریست ؟ ضَجه زهرا می‌زند در پُشتِ دَر     -   خاکِ ماتم می‌کند حیدر به سر بینِ دیوار و دری جا مانده عشق    -   در میانِ کوچه تنها مانده عشق  پهلویِ زهرا به میخ در شِکَست   -   کربلا در کوچه‌ها بر پا شُدَست  اسمان خواهد بیفتد بر زمین      -   لرزه افتاده به ارکانِ یقین دست و بازو بسته و تنها، وَلی    -  می‌چکد خون از تنِ یاسِ علی  می‌زند سَر از دِلِ حیدر شَرَر    -  می‌کند بر مرگِ زهرایش نظر زان شَرارِ در دلِ تفتیده‌اش   -   اشکِ آتش می‌چکد از دیده‌اش گَشته پرپر یاسِ تنهای علی  - غرقه در خون گشته زهرایِ علی شب چراغانیِ چشمِ خیسِ او  - بغضِ غم، ره بسته او را بر گلو بَستۀِ خون، چشمِ غَرقه شَبنَمَش  - در بغل بگرفته زانویِ غَمَش  بر غمِ عشقِ علی آن مبتلا   -  قامتش خم گشته از بارِ بلا  خانۀِ خاکیِ او درگاهِ عشق   -  مُلکِ دل را او که شاهنشاهِ عشق     در شبِ تارِ علی او ماهِ عشق -   شد علی را جان فدا در راهِ عشق  هم گُدازِ سوزِ آه و ناله‌اش –قومِ عاشق در  طوافِ هاله‌اش آتش و میخِ در و ضربِ لَگد   -    کربلا را نقش خون بر چهره زَد با لگد تا دربِ خانه باز شد    -  ماجرایِ کربلا آغاز شد  بر زمین، خونِ دلِ زهرا  چکید   -  کربلا زان ماجرا آمد  پدید  کربلا  آمد ‌چنین آغازِ عشق  -   فاشِ خون شد بر سرِ نی، رازِ  عشق رویِ زهرا شد ز سیلی تا کبود   -این چنین آمد بلا اَندر وجود قلب زینب این‌چنین شد پُر شَرار  -  بر دمشقِ عاشقی شد رهسپار زآسمان چشمِ  زینب در  دمشق   - تا همیشه می‌چکد بارانِ عشق حُبِّ دنیا سینه‌ها بیتاب کرد    - ظلم بر اولاد زهرا باب کرد در دلِ آن کوچۀ آتش فِشان   -          ابتدایِ کربلا آمد نشان از لهیب جور ضحاکان دون   -- زان سپس شد فرقِ حیدر غرقه خون   کُشته شد آن شاهِ بی‌همتای دین -     شد روان، مینای خونش بر زمین تیغِ کین آمد علی را تا  فُرو -     شد روان، خونِ خدا از فرقِ او باده نوش  فُزتُ ربَّ الکعبه مَست   -   رهسپارِ وادیِ دورِ  اَلَست سِرُّ الاَسرار وَلا او را عَیان    -   او شد او تا من نباشد در میان   چون علی را آمد آخر دُورِ دَرد   -    بارِ تنهایی چو قَدَّش تا بِکَرد دورِ غم را نوبت آمد بر حَسَن   - تا کند شولای غربت را به تن بی‌کس و بی‌یار و یاور چون علی  -    نورِ زهرایی ز رخسارش جَلی وانهادندش به میدان‌های دَرد   -    در شب دِیجور غم‌ها ،کوچه گرد آن غریبِ شهرِ تنهاییِ خویش   -   کربلایِ بی‌کسی را سر به‌پیش بی‌کس و تنهاترین سردارِ عشق    -    می‌کِشَد مستانه سر بر دارِ عشق در بقیع عاشقی بر خاکِ آه    -  خُفته ماهِ فاطمه بی‌سرپناه   از فریب و فتنۀِ بَد روبهان   -   لخته‌لخته  خون برونش از دهان   وز لبانش خورده احمد انگبین   - پاره‌پاره شد جگر او را ز کین چون هلاک آمد علی را نورِ عِین   -  عاشقی را نوبت آمد بر حُسین  عاشقی را مُنتَها آمد پدید   -  نوبتِ بر کربلایِ او رسید غرقه در خون شد پگاهِ عاشقی   -  بر سر نی شد اِلهِ عاشقی    شد روان خون خدا بر خاکِ عشق -  کربلا شد مرکزِ افلاک ِعشق زان سپس شد دورِ زینُ العابِدین   -  ساقیِ میخانۀ عینُ‌ُالیَقین آن جگرخونِ غم و دردِ حُسین  -   زنده او را کربلا از شور و شین داغ و دردِ کربلا را دیده او    -  خون دل از چشم تر باریده او شاهد بزم بلا در روزِ هست  -   خط نویس دفترِ سرخِ الَست بر سر نی سِرِّ حق را دیده فاش    -   چهرۀِ آیینه‌ها را غم خراش از تبار فاطمه، سجادِ عشق     -   پیرِ زینب در خراباتِ دمشق ساربانِ کاروانِ اشک و آه     -بر شبِ تارِ غریبان گَشته ماه تازیانه خورده تن او را بَسی   -  آن امیر کاروان بی‌کسی دست و پا در بند و زنجیر و اسیر   -    از غمِ شام ِغریبان گَشته پیر آن قَتیلِ گریه و سوز و گداز   - خوانده بر سجادۀِ آتش نماز   بر سر نی دیده حق را رمز و راز -  اَرغَنون کربلا را غم نواز  دل به درد عشق زهرا مبتلا   - سینه‌اش ماتم سرایِ کربلا  آن لبالب دیده‌اش از ژاله‌ها -   هم نشین اشک و آه و ناله‌ها روضه خوانِ مجلسِ داغِ حسین  -  سروِ قَد، خَم گشتۀِ باغِ حسین غم سُرایِ ساقی و دستان و مَشک   -  شب نشینِ مجلسِ غمبارِ اَشک ما رایتُ فی البَلا الِّا جَمیل    -   زهرِ کین آخر نمود او را قَتیل نینوا را راویِ عشق و وَلا -   مانده جا از کاروانِ کربلا آن به داغ و درد و محنت مبتلا   -  دورِ  او هم شد به پایان  در بَلا آن به آب، آتش گرفته سینه‌اش -غرقه باران دیدۀ آیینه‌اش خرقۀِ سبز ولا را لاله پوش   -   از مِیِستان ولا مِی کرده نوش   آخر افکندش زِ پا زهرآبِ کین   -   کُشته شد لب تِشنه زینُ العابدین دورۀِ سجاد و غم‌ها شد به سر   -   کربلا شد نوبتِ ماهی دگر      زان فریبا غنچه‌هایِ یاس عشق   -  سهم باقر شد فَدَک، میراثِ عشق وارث حیدر به علم و فَهم او   -  خرقۀ سبز ولا شد سَهم او   از حسین و از حسن او را تبار  -  از گناه عشق زهرا سر به دار یاد زهرا داده قلبش را جَلا    -  بر دلش داغ کبود کربلا    دیده اشک و آه زینب را عیان   -    قصۀِ سرخ ولا را غم بیان پنجمین شمس فروزان ولا  - وارث میراث سرخ کربلا بی ضریح و گنبد  و بی بارگاه   - وارث زهرا به اشک و سوز و آه حیدری دیگر به شهر کوفه باز  - غرقه سوز و گریه می‌خواند نماز راویِ غمنامۀِ ساقیُ و مشک   - کربلا را قصه گویِ آه و اشک  نورِ چشمان تر سجادِ عشق  -  داده زُلفِ غرقه خون، بر بادِ عشق آن قدح نوشِ شرابِ حیدری   -  آن علی را وارثِ انگشتری کرده زهر کین جگر خونش به درد -    می‌کشد از سینه پُر غم، آهِ سرد خِرمنِ زهرا به آتش کِشته باز –  پردۀِ دل میزند شوریده ساز در بقیع عاشقی،  ای گَشته خاک -  ای به زهرِ کینِ نامردان هلاک بر تو ای مولای تنها اَلسَّلام    - بر دلت ای داغِ زهرا اَلسَّلام بر بقیع و غُربت و دردَت سلام  -   بر غزلنوشانِ شبگردت سلام بر جگر، خون گَشته از زَهرَت سلام -  بر وجود نادِرِ دَهرَت سلام بر تن رنجورِ بیمارت سلام   - بر دو چشمِ خیسِ غمبارت سلام   بر حسن بر باقر و صادق سلام -  هرکه را بر فاطمه عاشق سلام ای اسیر بند و زندانِ دمشق    -  ای شهیدِ کربلای شور و عشق اَلسَّلام ای باقرِ اولادِ یاس   -  اَلسَّلام ای با محمد هَم جِناس از دَمَت ای زنده اسلام آمده    -   ای ز عِلمَت شیعه را نام آمده   تشنه لب ای کُشته، بر کامَت سلام  -  بر گُلِ یاسِ علی، مامَت سلام بر حسین آن جَدِّ مظلومت سلام   - بر دل تنهای مغمومت سلام می‌چکد خونِ جگر از چشمِ ماه   -  می‌کند زهرا پریشانش نگاه باقر علم نبیین کشته شد   -  زهر کین را قلب او آغشته شد نور چشمِ خیسِ زین العابدین    -سینه‌اش پر تاب و تب  از زهرِ کین   شیعه را هستی به یغما می‌رود  -  فاخِرِ اولادِ زهرا  می‌رود   می‌رود تا کربلایی‌تر شود   -  در شهادت وارث حیدر شود می‌رود تا زنده ماند نام عشق  -  تا به مرگ  خود کند اکرام عشق این‌چنین باشد سر انجام وَلا  - تشنه لب جان دادنِ در کربلا به امید ظهور حضرت یار.....29 شهریور ماه 1394 منصور نظری
کد خبر: ۷۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۹

محمد کاشانی مدرس علوم تغذیه با اشاره به خواص گیاه زیره و خاصیت درمانی آن گفت: در ایران چند نوع زیره، زیره سبز، زیره سیاه و دیگری زیره سیاه کوهی وجود دارد که در ادامه به توضیح تک تک این گونه‌ها اشاره می‌کنیم. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir  زیره گیاهی است به شکل بیضی شکل، با ساقه‌های توخالی و در ارتفاع 60 سانتی متر که بسیار سوزاننده است و در کشورهای مختلف جهان کشت می‌شود. محمد کاشانی مدرس علوم تغذیه با اشاره به خواص گیاه زیره و خاصیت درمانی آن گفت: در ایران چند نوع زیره، زیره سبز، زیره سیاه و دیگری زیره سیاه کوهی وجود دارد که در ادامه به توضیح تک تک این گونه‌ها اشاره می‌کنیم. وی تصریح کرد: زیره سیاه کوهی علفی است که در ارتفاع 60 سانتی متر ساقه و ریشه دارد این میوه بسیار معطر است و مزه تند و سوزاننده دارد و در نقاط مختلف جهان کشت می‌شود مانند شهرهایی در کشور ایران مخصوصا کرمان،‌ شمال غرب نهاوند و نواحی مجاور البرز و کشورهایی مانند آفریقا، هندوستان، نواحی گرم اروپا و ... کشت می‌شود که مهمترین خاصیت آن ضد نفخ، درد اسپاسم را از بین می‌برد و تقریبا مشابه رازیانه است و اثر محرک معده را دارد و برای هضم غذا، ادرار آور، ضد کرم، ضد تشنج و تا حدی نیرو دهنده برای جسم است. وی ادامه داد: زیره سیاه برای سرطان نیز مفید است چون قدرت آنتی اکسیدانی بالایی دارد و برای کم خونی مورد استفاده قرار می‌گیرد و خواص دیگر آن صفرا آور، خلط آور، شل کننده ماهیچه‌ها و شیر مادر را افزایش می‌دهد. کاشانی مدرس علوم تغذیه با اشاره به زیره سبز و خاصیت اعجاب انگیز این گیاه اظهار داشت: گیاه سبز زیره در کشورهای ترکیه، ازبکستان،‌ تاجیکستان، مراکش،‌ مصر و هندوستان کشت می شود و گونه نادر این گیاه در خراسان نیز موجود می‌باشد و تمام خواصی که زیره سیاه دارد این گیاه نیز در خود دارد. مصرف مستقیم از گیاه زیره برای بدن ضرر داردمحمد باقر مینایی متخصص طب سنتی در رابطه با مصرف مستقیم از گیاه زیره برای بدن ضرر دارد بیان کرد: گیاه زیره دو نوع است یکی سبز و دیگری سیاه و برای آنهایی که دارای مزاج گرم و خشک هستند استفاده مستقیم از این گیاه می‌تواند برای بدن ضرر داشته باشد. وی ادامه داد: برای کنترل طبع می‌بایستی 3 تا 24 ساعت زیره را در سرکه قرار دهیم و بعد از 24 ساعت زیره را از سرکه خارج می‌کنیم و سه بار آبکشی انجام می‌دهیم و درون یک فویل ریخته تا خشک شود و آن را استفاده می‌کنیم. محمد باقر مینایی خاطر نشان کرد: زیره کمک می‌کند تا در معده هضم اول به خوبی انجام شود وقتی هضم اول انجام شد قابلیت جذب غذا برای روده سریع‌تر انجام می‌شود و همچنین برای کبد کمک لازم را انجام می‌دهد، چرا که هر چه قدر غذا بهتر هضم شود جذب هضم اول‌، دوم و سوم در بدن شکل خفیفی انجام می‌شود و آن موقع است که در بدن اختلال به وجود نمی‌آید و کبد مبتلا به ناراحتی‌های مختلف نخواهد شد بنابراین کبد به عنوان یک کمک کننده در هضم غذا برای اعضای بدن کمک کننده است.   منبع/باشگاه خبرنگاران
کد خبر: ۷۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۸

به مناسبت  فرا رسیدن ماه مهر و  هفته دفاع مقدس مثنوی یاد یاران به دلیر مردان  7 سال دفاع مقدس تقدیم می‌گردد
کد خبر: ۷۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۵

 پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir همایش ورزشی صبحگاهی کارکنان اداره آموزش و پرورش بهمئي برگزار شد. « آقاي دموري ن‍ژاد مدير اموزش و پرورش بهمئي » هدف از اجراي اين برنامه را ، نشاط صبحگاهی ، توسعه ورزش و به ویژه ورزش همگانی و جلوگیری از افسردگی كاركنان ذكر كرد و گفت : ورزش صبحگاهی که زمان آغاز فعالیت مردم است، آغاز روزی با نشاط را برای كاركنان به همراه خواهد داشت. « آقاي دموري نژاد » افزود : فقر حرکتی و عدم فعالیت ورزشی كاركنان اداري ، امروزه مشکلات زیادی را در جامعه از جمله اضافه وزن و چاقی به همراه داشته است. در این برنامه ورزشی،کارکنان با اجرای حرکات کششی،هوازی و استقامتی، صبح امروز را با تحرک و نشاط خاصی آغاز کردند. « اكبر وزش كارشناس تربيت بدني آموزش و پرورش بهمئي » هم از آمادگي كامل براي اجراي اين گونه برنامه ها خبر داد و گفت : فعاليت هاي روزانه آسيب هاي مختلفي بر روح و جسم انسان وارد مي كند ولي ورزش صبحگاهي روح را از اين مصائب و مشكلات دور نگه مي دارد.به همت اداره آموزش و پرورش شهرستان بهمئي و به منظور كارايي هرچه بهتر كاركنان ،اين برنامه ، 3 روز در هفته از ساعت 6:30 دقيقه تا 7 صبح در فضای باز و زیر نظر مربیان ورزش صبحگاهی و آمادگی جسم انی برگزار می شود. خبر/مسلم مختاري
کد خبر: ۷۲۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۲

مثنوی عاشورایی  «قتیل عشق» تقدیم می‌گردد به فدائی حضرت زینب، مدافع حرم اهل بیت، شهید والا مقام  مهدی عزیزی و تمامی شهدای مدافع حرم اهل بیت علیهم‌السلام پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری:بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن «قتیل عشق» تقدیم به  شهید مهدی عزیزیمی‌گشایم کربلا را باب عشق  -  قبلۀ شش گوشۀِ اصحاب عشقمی‌نویسم آن قتیل عشق را   -  باده نوشِ سلسبیلِ عشق را کوچه گرد عشق زینب در دمشق  -  غرقه شد در عمق اقیانوسِ عشقبی‌سر و سامان عشق فاطمه   -     شد نصیبش کربلا در خاتمه  در سرش شور وَلا دیدی چه کرد   -  با وجودش کربلا دیدی چه کرد  دل پریشانِ غمِ بانویِ آه  --     خیمه‌های زینبی را شد پناه  وز خُم کوثر سبوی باده خورد   -  در دمشقِ عشقِ زینب، جان سِپُرد  سینه ها را تا گذارم داغ عشق  -  نقش مهدی می‌کشم بر طاق عشقاو که بودش کربلا را آرزو     -  می‌نویسم غصۀِ جان‌سوز او   می‌نگارم بر سر نی لاله را   -   خونِ دل بر چشمِ زینب، ژاله رادر دمشقِ عشقِ زینب  کوچه گرد -  می‌نویسم غِصۀِ آن اهل دردتا حدیث عاشقی را بشنوی   -  می‌سُرایم کربلا را مثنوی   می‌نویسم غصۀِ محبوب را    -   آن مسیحای به نی مصلوب راغرقه در خون بر سر نی ماه را   -  پاره‌پاره نعش  ثارالله  رادر غروب کربلا، اشراق را  - چون شقایق، سینه ها، پُرداغ را بر سر نی می‌نگارم نور را  -  کرده اعجاز قَبَس در طور راکربلا را لاله‌ها از اشتیاق     -  دم به دم نو می‌شود بر سینه داغ     کربلا را این چه داغ است و چه سوز -   دم به دم نو می‌شود هر شام و روزاین چه آتش بر دل شوریده است  -  گشته جاری سیل خون  از دیده استتا ابد بنهاده بر دل، داغ چیست  -سر جدا بر نیزه را اشراق چیستاشکِ خون از دیده می‌بارد قلم   -  بر زمین افتاده ساقی بی علمغرقه در خون بر زمین افتاده ماه  -    آسمان را سینه می‌سوزد  ز آهآنکه دریا بر لبش دارد عطش    -    نقش زهرا می‌زند خون بر لبشبر لب دریا به خون آغِشته عشق  -       نقش زیبای خدا را  کِشته عشقساقی و دست و سبو، بی باده مست  -  بر زمین آیینه‌ای افتاده مستاو که خونش می‌زند سر از گلو    -   نقش زیبای خدا پیدا در او    وه چه زیبا بر زمین افتاده عشق   -   کرده مست آیینه را بی باده عشقکِشته خود را از غم زهرا به دار   - اندر او پیدا چه زیبا نقش یار سر حق را بر سر نی فاش عشق    - نقش ساقی می‌کشد نقاش عشق  از لب ساقی تراود آب نور   -   می‌زند بر نیزه سر، مهتاب نورآن  لب دریا عطشناکِ لبش   - عاشقی بر روی زهرا مذهبشعشق زهرا برده تاب و توش او -  بیرق سبز ولا بر دوش اوچون شقایق کرده بر تن او لباس   -   می‌شود قربانیِ چشمانِ یاسساقی و جام  و سبو غرقاب خون   - بر زمین جاری شراب لاله گونبی‌سر و بی‌پا و دستی می‌رسد   -    ساقی زینب پرستی می‌رسدبر سر نی می‌درخشد ماه عشق  -   جان فدایی گشتۀِ الله عشق قدسیان سرمست عطر و بوی او   -   بوی زهرا می‌دهد گیسوی او   بسته بر سر نام یا زهرا مهی  -    سِر حق را چون علی دل آگهیفاتح و سردار دشت کربلا   - عشق زهرا کرده او را مبتلایاور و پشت و پناه زینب او  -   عاشقی را کرده بر پا مذهب اوروبه سوی قبله گاه یاس عشق  -  پا به مقتل می‌نهد عباس عشقعشق زهرا بی‌قرارش کرده باز -   سر به روی نیزه می‌خواند نمازآن تَیَمُم کرده با خاک ولا  -       غرقه خون گوید  اذان کربلابا شقایق‌ها  سراید بانگ عشق  -  کربلا را تا زند شش‌دانگ عشققامت خون تا ببندد لاله مست   -  بانگ الا هو زند بر هرچه هستهم نماز او همه بود و نبود -  قبله شش گوشه را دارد سجودآن ولا  را قبلۀِ شش گوشه دار  -    کرده جان عاشقان را بی‌قراربر الستش عرشیان مست بلا   - هر طرف برپا ز عشقش کربلا   از دمشق و از عراق و از یمن  - می‌تراود عطر آن گلگون کفنکُلُ ارضٍ کربلا  آورده عشق  -  اشک زینب کرده تر خاک دمشقچون شقایق قوم عاشق بر علی   -  بر الست زینبی مست بلیکرده ترک خان و مان و جان و تن -   لاله‌های پرپر گلگون کفنداده سر گلبانگ  عشق یاس را  -    کرده بر تن جوشن عباس رابی‌سروسامان عشق فاطمه   -    کربلا را بر گزیند خاتمهعاشقی این است و عشق آخر چنین – رَدِ سرخ خون عاشق بر زمینهرکه در سر شور مستی دارد او – اندر این ره گو قدم بگذارد اوهمچو مهدیِ عزیزی مست عشق  -  برگزیند کربلا را در دمشقنام یا زهرا کند سر بنده نقش   -    غرقه در خون پا نهد بر فرش و عرشدر دمشق عاشقی  شبگرد نور -  باده نوشد از مِیِستان حُضورتا شود سرمست  و شهر آشوب عشق -  بر بلندای بلا مصلوب عشقدر دمشق عاشقی از التهاب   -   وز خُم زهرا بنوشد دُردِ ناب      تا شود مست آن شرابِ خاص را  - سِرّ بداند کلنا عباس را   کربلا، پایان و هم آغازِ عشق   - کلنا عباس، رمز و رازِ عشق  کلنا عباس یعنی او همه -     جان و روح و تن فدای فاطمهاز غم زینب غریق اشک و آه    -  سینه‌ها سوزانِ  از حُرمِ نگاهتا بگیریم انتقام خون یاس   - شیعه‌ایم و کلنّا مجنون یاس  شعله‌ور از آتش احساس عشق    -   شیعه‌ایم و کلنّا عبّاس عشقچون شقایق اهلِ وادیِ بلا     -    پاسبان خیمه‌های کربلاگشته بر گِرد حرم آیینه ها    -   داغِ عشقِ فاطمه بر سینه هاتا حرامی منگرد ناموس عشق  - غرقه طوفان گشته اقیانوس عشقسینه‌ها را قلزم خون پرخروش    -  بیرق سرخ حسینی را به دوشکلُّنا در تاب و تب از داغ یاس    -  بر حریم خیمه‌های او به‌پاسکلُّنا در کف گرفته تیغ عشق       -   نوش کوثر کرده از اِبریق عشقکلُّنا دست و سر و پا را  قلم       -      کلُّنا حیرانِ در وادیِ غمجان فدای زینب و درد و غمش   -  جان فدای قامت از غم خَمشجان فدای درد و رنج و ماتمش -     جان فدای اشک و آهِ هر دمشچشم خون پالای غرقه  شبنمش  -  آن مسیحا بر نیِ، دل مریمشکلنا عباس یعنی این حدیث   -    در دمشق عاشقی با چشم خیس گو قلم گردد  ز تن ما را دو دست – ظلم شب گیرد ز ما هر آنچه  هستگو دوتا فرقم شود همچون علی    - خون دل از روی من گردد جلیگو به نیزه  سر به دارم آورند -   سر جدا از جسم زارم آورندتیر و ترکش بر تنم بارد بسی   - نیزه بر تن کوبدم گو هر کسیتا مرا در تن بود یک‌ذره جان - تا به تن باشد مرا روح و روانبر حریم حُرم زینب روز و شب – خیمه‌ها را می‌دهم پاس از ادبتا نگیرد چشم زینب رنگ اشک   -  می‌کشم او را  به دندان  بار مشکگو جدا گردد دو دست از تن مرا -   گو شود شامِ بلا مدفن مراگو بُرَند از تن سرم را تشنه لب   - غرقه گردم در دل بحر تَعَبکربلا را جمله  سر بردار عشق   -  با علی در نهروان عمّار عشقای دریغا گر که زینب وا نهیم   -   یاس زهرا را دمی تنها نهیمبا ولایت عاشقانِ راستین   -  عهد  کجباف و عزیزی‌هاست این     ای دلت خون از غم مستوریَ اش  - ای فریدونی مَنال از دوریَ اشدل قوی دار ای دلت آشوب عشق  - اندک‌اندک می‌رسد آن خوب عشقظلم اسکندر نمی‌یابد دوام   -    می‌رسد ما را سحرگاه قیام یوسف زهرا عزیز مصر جان   -  می‌دهد ما را سحرگاهی اذاناندکی دیگر تحمل خوب عشق   -    می‌رسد آن شاه شهر آشوب عشقاز یمن بانگ  ولا آید به گوش  -  می‌رسد آن خرقۀ احمد به دوش چون علی دل‌دل سواری می‌رسد  -   یوسف زهرا تباری می‌رسد  می‌رسد شهزاده‌ای از ملک حق  - آفتاب حق زند سر از شفق گرد کوی‌اش آن ملائک در طَواف  -  بسته محمل، ناقه را آن شب شکاف  کِشته دلها عاشقان را بر صلیب  -   می‌رسد ما را سحرگاهی قریب   آن مسیحا را به پی آورده باز  - می‌نماید پرچم حق را فراز می‌تراود از لبانش  بوی سیب   -  می‌شود ما را ظهور او نصیبروشنای چشم زهرا می‌رسد   -  آن عزیز مانده تنها می‌رسدمی‌رسد آری خدا را می‌رسد   -  یوسف گم گشته ما را می‌رسدشیعه را پایان شب غم می‌رسد -  آن زلال چشم  شبنم می‌رسدمی‌رسد ما را سحرگاه ظهور   -  شام ظلمت را شکافد تیغ  نورحیدری آن روی و مو آید میان  -  پا نهد بر تارک افلاکیانسینه ما را بر ظهورش پرهوس – یوسفی آید مسیحایی نفس  آید از ره شهسواری چون علی  -   وَز رُخَش نور ولایت منجلی شیعه را سر می‌رسد این انتظار -  می‌رسد آن یوسف زهرا تبار آخر آید این زمستان را بهار   - چشم ما روشن شود از روی یاربر شب ظلمت سحرگاهی رسد   - از شبستان علی ماهی رسدبه امید ظهور یار ....20 شهریور 1394- تهران – منصور نظری
کد خبر: ۷۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۰

وی سالها رنج ودرد ناشی اززخمها و آسیبهای سلاحهای شیمیایی رابر جسم وجان خرید. نستوهی و پایداری آن بزرگواردرحق جویی وباطل ستیزی وجهادعلمی وعملی ستودنی بود
کد خبر: ۶۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۱۳

روزی یکی از اقوام نزدیکم برایم تعریف میکرد که هر چه به سال های عمر من اضافه میشود علاقه بیشتری در من به زادگاهم ایجاد میشود و ایشان برایم نقل میکرد که حتی پرندگان به هنگام مرگ برگشت به زادگاه خود را آغاز میکنند و آنگاه به پیشواز مرگ میروند
کد خبر: ۶۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۸