صبا پارسایی به علت تب شدید و نبود امکانات و پزشک در روستای مشایخ دشمن زیاری و به علت نبود امکانات حمل و نقل خیلی دیر به بیمارستان ممسنی رسید وبا نبود پزشک کشیک 13 ساعت بستری شد و در نهایت دار فانی را وداع گفت.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش خبر نورآباد- شهریار گودرزی: دوسال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت، دست تقدیراو را از باغ زندگی جدا کرد و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.دو سال از پرواز معصومانه اش گذشت، این دوسال را با یاد و بی حضورش چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم و در فراقش چه خونها که از دل چکید و چه اشک ها که بر رخ دوید. هنوز به یادش اشک میریزیم تا شاید آرام گیریم و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم.
شاید خیلی از مردم این دنیا آمدن و رفتنشان را به عنوان یک حقیقت بپذیرند و زندگی خود را چه خوب و چه بد بگذرانند. ولی در بین همین مردم عده ای هستند که آمدنشان مانند همه است ولی رفتنشان گاهی پر از درد،گاهی پر از امید،گاهی پر از درس و گاهی هم مانند یک دختر دوساله هم درد دارد و هم امید و هم درس.
دوسال قبل در تاریخ 1390/08/30ممسنی در سوگ مرگ دختری دو ساله از توابع دشمن زیاری نشستند.صبا پارسایی دختر دو ساله مشایخی دو سال قبل به علت نبود امکانات و همچنین حضور پزشک در این روستا آن چنان مظلومانه از بین مردمش رفت که همه برای او به سوگ نشستند.و این در حالی بود که ممسنی در تولید نخبه زبان زد عام و خاص در منطقه بود.
البته میتوان گفت که این سوگواری برای از بین رفتن شایسته سالاری در بین مسئولان بوده که در آن زمان جدیت در نظارت و خدمت رسانی را با دبدبه و کبکبه های اطرافیان اشتباه گرفته بودند.
ولی هیچ کس نمیداند که نبود پزشک و بدتر از آن کم توجهی مسئولین شبکه بهداشت به تامین نیاز های اولیه یک پزشک در روستا هایی مانند مشایخ را با چه بهانه ای توجیه کند. البته بدتر از این ها توجیه مرگ وجدان در وجود انسان هاست.
بسیار سخت است توجیه نبود امکانات در یک روستا ولی باز مردم این روستا و صبا با این امکانات کم هم گذران زندگی میکردند.ولی نبود پزشک در شب کشیش بیمارستان آن هم در مرکز شهر را با هیچ عذر و بهانه ای نمیتوان توجیه کرد. این موضوع بیانگر این مطلب است که ممسنی در آن وقت به آن درجه از سلامت مسئولیت پذیری مدیران نرسیده بود.
البته یاد صبا در خاطر همه ما ماندگار است و امیدواریم که مسئولین و بانیان اصلی این بی توجهی ها درس هایی را از رفتن این دختر دوساله بگیرند تا دیگر مردم ممسنی و دیگر نقاط شاهد چنین مسائلی نباشند.
گزارش مرگ صبا پارسایی:
اگر چه در هزاره سوم دیگر مرگ مادر و کودک به دلیل نبود مراقبت های بهداشتی معنایی ندارد، اما با همه این اوصاف باز هم در جوامع روستایی و فقیر شاهد این رویداد اسفناک هستیم.
مرگ صبا پارسایی دختر بچه دو ساله از روستای مشایخ دشمن زیاری می تواند گویای این نابرابری در برخورداری از مراقبت های پزشکی باشد.
روستای مشایخ به عنوان مرکز دهستان مشایخ از توابع بخش دشمن زیاری است که در ضلع شرقی شهرستان ممسنی قرار گرفته است. روستایی که تقدیم 21 شهید و صد ها جانباز، رزمنده و اسیر می تواند دلیری و اخلاص این مردم را به تصویر بکشد.
اما چرا این روستا و خیلی از روستا های ممسنی از امکانات اولیه بهداشت ، تغذیه و فضای آموزشی محروم هستند. همه این درد ها می توانند قابل تحمل باشد. اما مرگ دختر بچه بی گناه و معصوم نه تنها قابل تامل و تحمل نیست بلکه نمک بر زخم هم هست.
مادر صبا پارسایی در مورخه 30/8/91 ساعت 7 صبح ، متوجه تب شدید و ضعف دختر بچه خود می شود . هراسان و پای پیاده به امید کمک به سمت درمانگاه روستا که حدود یک کیلومتر از خانه شان دور بود و در بالای روستا قرار داشت راه می افتد، اما غافل از اینکه درمانگاه 5 سال است که سرهم دو ماه پزشکی و یا حتی به ورزی در آن حضور نداشته . بعد از دیدین درمانگاه قفل شده با تشنج دختر بچه اش روبه رو می شود و با مراجعه به خانه بهداشت روستا هم نتیجه ای نمی گیرد.
او برای بردن دختر بچه دوساله خود به نزدیک ترین بیمارستان راهی جز خبر کردن شوهرش که با تراکتور بر سر کار رفته بود نداشت.
ولی چه خبر دادنی، پدر صبا تا به دختر در حال مرگش رسید ساعت حدودا ده شده بود.آنها با خانواده هایی که اتومبیل داشتند تماس گرفتند تا شاید بتوانند سریع صبا را به بیمارستان برسانند.
ولی تقدیر داشت بر کم توجهی تمام کسانی که بانی به وجود آمدن چنین رخدادهایی بودند مهر تایید میزد.
ماشینی در روستا نبود، مادر و پدر صبا همراه دختر بچه خود که در آتش تب می سوخت بر سر راه روستا می ایستند و حدود ساعت 11:30 صبح با التماس یک وانت بار وارد شده به روستا را دربست میکنند و تا روستای سردشت دشمن زیاری می روند تا شاید بتوانند دخترشان را نجات دهند.
خانواده صبا موفق میشوند دختر دوساله خود را به بیمارستان شهر نوراباد برسانند ولی با کمال تعجب شاهد غیبت پزشک کشیک در آن روز میشوند.پزشکی که با رفتن به عروسی و از پشت تلفنپرستاران را راهنمایی و دارو تجویز میکرد.
صبا بعد از 13 ساعت بستری شدن و مبارزه با تب در بیمارستان بدون پزشک مرکز شهرستان ممسنی در صبح روز 1391/09/01به دیار حق شتافت.
پزشک کشیش برای امضای گواهی فوت صبا به بیمارستان آمد.
به امید اینکه چنین مسائلی تلنگری بر بیداری مسئولان ممسنی باشد.
صبا
خوابیدی بدون لالایی و قصه حالا آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی توی خواب گلای حسرت نمی چینی
(روحش شاد و معصومیتش دعا گوی ما باشد). با آرزوی صبر از خداوند منان برای خانواده صبا
با تشکر از طیب پارسایی
کد خبر: ۴۹۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
معاون بهبود وتولیدات گیاهی جهاد کشاورزی کهگیلویه وبویراحمد با بیان اینکه در سالجاری سیب به ازای هر کلیو 2 هزار تومان از باغ دار خریداری شد گفت: این محصول پارسال برای اولین بار به کشور ترکمنستان صادر شد و امسال هم به کشورهای ارمنستان ، ترکمنستان و کشورهای حوزه خلیج فارس صادر شد.اقای صداقت کیش در گفت و گو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران یاسوج گفت: یک هزارتن سیب درختی از این استان به خارج از کشور صادر شد.
وی با بیان اینکه صادرات محصولات باغ ی و زراعی این استان می تواند سالانه میلیاردها ریال درآمد برای کشور داشته باشد گفت:بازاریابی صادرات محصولات باغ ی استان در خارج از کشورمنجر به توسعه باغ ات در استان خواهد شد.
صداقت کیش با دعوت از تجار و بازرگانان برای بازاریابی محصولات باغ ی و زراعی استان برای صادرات گفت: امسال بیش از 86 هزار تن سیب از باغ ات این استان برداشت شد.سیب تولیدی این استان در مناطق کاکان، تنگ سرخ ،سپیدار،آب سپا و دشت روم برای صادرات از ارزش و کیفیت بالایی برخوردار است.
کهگیلویه وبویراحمد با داشتن بیش از 50 هزار هکتار باغ سالانه 250 هزار تن محصلات باغ ی تولید می کند.
کد خبر: ۴۸۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۰
زمان و مکان دریافت کارت ورود به جلسه و نیز محل برگزاری آزمون استخدامی کارشناسان حقوقی شرکت کار و تامین اعلام شد.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
شرکت کنندگان در آزمون باید روزهای چهارشنبه و پنج شنبه مورخ 14 و 15 آبان ماه برای دریافت کارت ورود به جلسه خود به سایت سازمان سنجش به آدرس www.sanjesh.org مراجعه کنند.
آزمون در تاریخ شانزدهم آبان ماه سال جاری در 10 نقطه تعیین شده زیر در کشور برگزار میشود:
1- تهران بزرگ – البرز – قم – مرکزی:
تهران، بزرگراه جلال آل احمد، ابتدای پل گیشا، جنب بیمارستان شریعتی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
2- اصفهان – چهارمحال و بختیاری – لرستان:
اصفهان، دروازه شیراز، خیابان هزار جریب، ساختمان شهید بهشتی دانشگاه اصفهان، درب شرقی دانشگاه،
3- فارس- کهگیلویه و بویر احمد:
شیراز، بلوار دانشجو، میدان ارم، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه شیراز، خوابگاه ارم
4- آذربایجان شرقی – آذربایجان غربی – اردبیل:
تبریز، قراملک، جاده ماشین سازی، دانشگاه جامع علمی کاربردی ماشین سازی تبریز
5- کرمانشاه – ایلام – همدان – کردستان:
کرمانشاه، طاق بستان، باغ ابریشم، دانشگاه رازی کرمانشاه، پردیس دانشگاه
6- مازندران-گلستان – سمنان:
ساری، بلوار فرح آباد (جاده دریا) کیلومتر5، موسسه آموزش عالی هدف ساری
7- خراسان رضوی:
مشهد، قاسم آباد، بلوار امامیه، حدفاصل چهارراه استاد یوسفی و خیابان ادیب، دانشکده حقوق، علوم سیاسی و زبانهای خارجی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
8- کرمان – سیستان و بلوچستان – یزد
کرمان، انتهای بلوار جهاد، جنب شهرک افضلی پور، دانشگاه پیام نور مرکز کرمان ، سالن 9 دی
9- خوزستان:
اهواز، اتوبان گلستان، بلوار پردیس، مجتمع آموزش عالی و جهاد دانشگاهی خوزستان
10- قزوین- زنجان – گیلان:
قزوین، شهرک مینودر- بعد از میدان گلها، خیابان 9 دی، جنب پارک پامچال، دانشگاه پیام نور قزوین
به گزارش ایسنا، مهلت ثبت نام در آزمون جذب نیروی قراردادی شرکت کار و تأمین بعنوان کارشناس حقوقی جهت اشتغال در واحدهای حقوقی سازمان تأمین اجتماعی سراسر کشور در سال ۱۳۹۳ از روز 16 مهرماه آغاز شد و تا روز 27 مهرماه پایان پذیرفته است.
کد خبر: ۴۸۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۴
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
ایسنا - اکرم احقاقی: تمایلی برای مطرحشدن در رسانهها ندارند، افکار عمومی با وجود اینکه همسرانشان را به خوبی میشناسد، از آنها تصویری در ذهن ندارد. خواسته یا ناخواسته، پشت پرده، نقشهای سیاسی و اجتماعیشان را ایفا میکنند، با این حال نقش اصلیشان، همان نقش سنتی همسری دلسوز و مادری مهربان است. همتایان آنها در عالم سیاست در برخی کشورها به عنوان «بانوی اول» تلاش میکنند نقشی متفاوت از قبل داشته باشند و مستقل از همسرانشان شخصیت حقوقی متمایزی برای خود ایجاد کنند، اما در عرف سیاست ایران این جایگاه تعریف نشده و شاید خود این افراد هم چندان تمایلی برای کسب آن ندارند.
با این حال ، همسران روسای جمهور ایران اگرچه از الگوی کشورهای غربی در کسب جایگاه بانوی اول پیروی نکردهاند، اما قطعاً همواره در کنار همسرانشان، آنها را در پیشبرد کارها یاری دادهاند. صاحبه عربی اطلاعات چندانی از خانم «صاحبه عربی» و فرزندانش در فضای مجازی منتشر نشده است؛ به نحوی که در برخی از گزارشهای خبری در مورد خانواده حسن روحانی در دوران انتخاب نیز، به این موضوع اشاره شده است. اما بر اساس آنچه در کتاب خاطرات حسن روحانی نوشته شده «صاحبه در سال 1333 در سرخهی سمنان در یک خانواده مذهبی و سنتی به دنیا آمده و پدرش عبدالعظیم عربی راننده مینیبوس بوده که بین سرخه و سمنان تردد میکرده است».
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
او که فرزند اول خانواده است، دارای سه خواهر به نام سعیده، جمیله و ربابه و چهار برادر به نام حسن، حسین ،عباس و مسعود است. 14 سالش بود که در سال 1347 با مهریه «دو دانگ منزل مسکونی پدر و مادر داماد، مقداری زمین، آب و چند مثقال طلا» به عقد پسرخالهی 20 سالهاش حسن روحانی درآمد. مراسم ازدواجشان را در شهریور 1348 در یک فضای سنتی و مذهبی برگزار کردند. حاصل ازدواج صاحبه و حسن که به پیشنهاد پدر روحانی و با وساطت زندایی زوجین (روشن پیوندی) انجام شد پنج فرزند (سه دختر و دو پسر) است. صاحبه که داغدار فوت نابهنگام یکی از پسرانش است، در طول این سالها بیشتر در قالب یک بانوی خانهدار نقش ایفا کرده؛ چنانچه در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، خانواده روحانی نیز در کنار خانوادههای جلیلی و ولایتی از حضور در برنامه تلویزیونی «خانوادههای کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری» که قرار بود برای اولین بار از شبکه 2 سیما پخش شود استقبال نکردند. البته نام «صاحبه عربی» بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم بیش از گذشته مطرح شد. او به اقتضای همسر رئیسجمهور بودن در برخی مراسم رسمی حضور پیدا میکند . خانم عربی در بهمن ماه سال 92 به همراه جمعی از همسران مقامات دولتی و سفرای خارجی مقیم تهران در مراسم افتتاحیه بازارچه خیریهای که در برج میلاد برگزار شده بود شرکت کرد و در پایان بازدید از برج میلاد در دفتر یابود آن که به نام «صاحبه روحانی» امضا کرده بود نوشت «امروز از برج میلاد دیدن نمودم. خیلی جالب و دیدنی بود، امیدوارم که موفق باشید.» اما آنچه اخیرا نام او را بیش از هر زمان دیگری رسانهای کرد، انتشار خبری در خبرگزاری فارس بود با عنوان «ضیافت همسر رئیس جمهور برای زنان در کاخ (سعدآباد)». این خبرگزاری منتقد دولت در خبر خود مدعی شد که تالار حافظیه سعدآباد در شب میلاد حضرت زهرا(س) محل برپایی جشن همسر رئیسجمهور برای همسران وزرا، سفرای خارجی مقیم تهران و زنان دولتی بوده و این مهمانی زنانه با رقص دختران و شوی لباس همراه بوده است. البته این خبرگزاری در خبر اولیه خود که بعد آن را از روی خروجیش حذف کرد مدعی شده بود که به هر یک از شرکتکنندگان در این جشن سکههایی نیز اهدا شده است. انتشار این خبر در اواخر فروردین امسال با واکنشهای متفاوتی از سوی حامیان و منتقدان دولت روبرو شد؛ تعدادی از شرکتکنندگان از جمله هنرمندانی که در این مهمانی حضور داشتند به تکذیب محتوای این خبر پرداختند و اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور نیز در صفحهی شخصیاش در فیسبوک به نقل از همسرش که در این جشن حضور داشت روایتی کاملا متفاوت منتشر کرد.
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
از سوی دیگر برخی از نمایندگان مخالف دولت در مجلس از جمله اعضای جبهه پایداری از طریق تریبون این نهاد قانونگذاری به روحانی به علت برگزاری چنین جشنی از سوی همسرش تذکر دادند و آن را نمادی از اشرافیگری عنوان کردند و در ادامه «تعدادی از بانوان تهرانی» نیز در مقابل نهاد ریاستجمهوری تجمعی را که گفته شد «خودجوش» است برگزار کردند. اما ماجرای انتشار این اخبار که بسیاری آنها را «جهتدار و حاشیهای» خواندند، به همین جا ختم نشد. از آنجا که برخی رسانههای منتشرکننده این اخبار به برخی نهادهای امنیتی وابسته هستند، این بار سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وارد میدان شد. او روز دوشنبه 29 اردیبهشت در مراسم اعطای دانشنامه به دانشآموختگان دوره دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی در موضعگیری کمسابقهای اظهار کرد: متاسفانه یک مقدار بازیهای رسانهای موجب تشویش اذهان عمومی میشود. مدیران رسانهها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات میشود... .بعضی اخبار بیارزش و تفرقهانگیز هستند، بعضیها هم شایعه، تهمت و بیمبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمیکنم، حتی رسانههایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند، خطا میکنند و برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمیکنند. باید روششان را اصلاح کنند، والا ما با آنها برخورد میکنیم." و البته پس از آن هم از ارائه گزارشی توسط وزارت اطلاعات در این زمینه که باز هم علیه رسانههای مذکور بود، اخباری منتشر شد و برخی نیز از تذکر مقامات عالی کشور نسبت به رویه این رسانهها خبر دادند. آخرین خبری که در مورد «صاحبه عربی» یا روحانی در رسانهها منتشر شده، مربوط به عیادت وی از آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان در بیمارستان بهمن است.
اعظمالسادات فراحی
همسر «محمود احمدینژاد» در سال 1337 در منطقه رسالت تهران در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. او پدر و مادری با اصلیتی مشهدی دارد که او را برای تحصیل به دانشگاه علم و صنعت فرستادند؛ دانشگاهی که زمینهساز ازدواج او با رئیس دولتهای نهم و دهم شد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
«اعظم» و «محمود» در تاریخ 22 خرداد 1359 دو سال بعد از انقلاب با یکدیگر ازدواج کردند. خواهر داماد (پروین احمدینژاد) در مورد وصلت این دو که خود زمینهساز آن بود میگوید: « هر دوی آنها در آن زمان دانشجوی علم و صنعت بودند و ما هم در رفت و آمدی که به دانشگاه داشتیم خانم فراحی را میدیدیم . در مورد ایشان با برادرم صحبت کردم، دیدم نظرشان مثبت است. بعد آدرس گرفتیم و رفتیم خواستگاری. ازدواج آنها به سادگی برگزار شد؛ چون هر دو دانشجو بودند ، پدرم برای آنها خانهای در حوالی محله رسالت اجاره کرد تا رفت و آمدشان به دانشگاه راحتتر باشد.» حاصل ازدواج این دو، دو پسر به نام مهدی و علیرضا و یک دختر به نام فاطمه است. مهدی احمدینژاد پس از رئیسجمهور شدن پدر با « طیبه مشایی» دختر « اسفندیار رحیم مشایی» یار دیرین احمدینژاد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام زهرا است. علیرضا احمدینژاد پسر دوم نیز با خواهرزاده شهید محمود کاوه ازدواج کرده که حاصل این ازدواج نیز یک پسر است و فاطمه احمدینژاد دختر خانواده که دارای مدرک مهندسی الکترونیک و مخابرات است هم با «مهدی خورشیدی» پسر سردار احمد خورشیدی با مهریه 14 سکه ازدواج کرده که حاصل ازدواج آنها زهرا خورشیدی است. اعظم فراحی هم مانند دیگر همتایان سابق و اسبق خود تعامل چندانی با رسانهها نداشت؛ گرچه طی هشت سال دولت نهم و دهم در بسیاری از سفرهای داخلی و خارجی همراه با همسرش حضور داشت و در جریان سفرهای استانی از برخی از موسسات خیریه و بهزیستی نیز بازدید میکرد. او در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در سال 1387 نامهای به «سوزان مبارک» همسر حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر در ارتباط با اهمیت رفع حصر غزه ، تلاش در راستای کمک به مردم فلسطین و بازکردن گذرگاه رفح جهت جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی نوشت؛ نامهای که در سایت ریاست جمهوری در 29 دی ماه منتشر شد. اعظمسادات فراحی در جریان انتخابات ریاستجمهوری دهم تلاش کرد نقش موثرتری نسبت به قبل داشته باشد و در برخی از برنامههای تبلیغاتی احمدینژاد شرکت میکرد؛ موضوعی که در جریان انتخاب ریاستجمهوری نهم سابقه نداشت؛ گرچه برخی، فضای به وجود آمده در برنامههای تبلیغات انتخاباتی آن سال و حضور همسران رقبای دیگر در این برنامهها را عامل فعالیتهای انتخاباتی بیشتر فراحی میدانند. اعظمسادات فراحی در آذرماه 1388 در اجلاس «همسران سران جنبش عدم تعهد» که در ایتالیا با موضوع « امنیت غذایی و نقش زنان در تلاش جهانی برای مقابله با گرسنگی» برگزار شده بود هم شرکت و سخنرانی کرد. او در جریان این سفر با همسران روسای جمهور برخی کشورهای شرکتکننده در این اجلاس از جمله همسران روسای جمهور سنگال ، عراق، پاکستان و... نیز دیدار داشت. برخی از نزدیکان وی معتقدند او نقش موثری در ترغیب همسرش در جهت استفاده از زنان در کابینه دولت دهم داشته است؛ چنانچه احمدینژاد در لیست پینشهادیاش به مجلس هشتم در راستای تشکیل دولت دهم سوسن کشاورز ، فاطمه آجرلو و مرضیه وحید دستجردی را به عنوان وزرای پیشنهادی برای وزارتخانههای آموزش و پرورش، رفاه و بهداشت معرفی کرد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
فراحی مدتی نیز به پیشنهاد «منیره نوبخت» مسئول سابق شورای فرهنگی اجتماعی زنان، به جمع زنان تصمیمگیرنده در این شورا که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت میکند پیوست. او در شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها که در تابستان سال 91 در تهران برگزار شد، میزبان همسران برخی از مقامات شرکتکننده در این اجلاس بود. او در تالار آینه وزارت خارجه برای همتایان خود ضیافت ناهار ترتیب داد و به همراهی آنها از نمایشگاه صنایع دستی که در برج میلاد برگزار شده بود بازید کرد و با تعدادی از آنها هم دیدارهای دوجانبه داشت. فراحی به طور معمول در دیدارهای رئیس دولت نهم و دهم با زنان که به مناسبتهای مختلف برگزار میشد حضور پیدا میکرد. احمدینژاد نیز در تعدادی از این دیدارها در تقدیر از مادر و همسرش سخنانی را بیان میکرد. او در همایش پنج هزار نفری «بانوی بصیر» که در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد در مورد تعامل خود و همسرش گفت: «من بقیه مردها را نمیدانم، اما بنده اگر یک روز همسر خود را نبینم میمیرم. حاضرم همه این دنیا را برای دیدن لبخند مادر و همسرم بدهم.» اعظم فراحی در سال 91 به همراه مرضیه دستجردی (وزیر بهداشت) از سوی خبرگزاری (وفا) به عنوان یکی از 10 زن خبرساز کشور در سال 90 معرفی شد. در پایان عمر دولت دهم نیز احمدینژاد به نمایندگی از دیگر اعضای هیات دولت لوح تقدیری را به پاس تلاشها و حمایتهای فراحی از دولت و رئیسجمهور به وی اهدا کرد. زهره صادقی همسر «سیدمحمد خاتمی» سال 1329 در قم در خانوادهای اصیل، ریشهدار و شناخته شده به دنیا آمد. مادرش خواهر امام موسی صدر و پدرش دکتر حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر صادقی بود، پدر اهل علمی که 38 سال سابقه تدریس در دانشگاه شهید بهشتی را داشت و فروردین امسال دار فانی را وداع گفت.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
زهره صادقی که دختر خاله فاطمه طباطبایی (همسر مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی) و سیدصادق طباطبایی است در سال 1353 با سیدمحمد خاتمی ازدواج کرد؛ ازدواجی که خاتمی در مورد آن میگوید: « در سال 1353 با خانوادههای معتبر و ریشهدار صدر و صادقی پیوند خوردم و از نعمتهای بزرگ این خانواده به این کوچک، ازدواج با زنی با فضیلت، صبور و مهربان از خانواده مهم صدر و صادقی است.» حاصل وصلت آنها، دو دختر به نامهای لیلا و نرگس و یک پسر به نام عماد است؛ فرزندانی که علاقه چندانی برای حضور در عرصه سیاست ندارند. لیلا در سال 1354 به دنیا آمده و دارای مدرک دکتری است و اکنون به همراه همسرش در خارج از کشور زندگی میکند. دختر کوچکتر آنها شش سال بعد (1360) به دنیا آمد و اکنون در مقطع دکترا درحال تحصیل است. او نیز به همراه همسرش در خارج از کشور اقامت دارد، عماد تنها پسر این خانواده نیز در فرودین ماه سال 1367 به دنیا آمده و اکنون دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای است و به همراه همسرش در تهران زندگی میکند. زهره صادقی اگرچه در خانوادهای فرهنگی و سیاسی بزرگ شده، اما هیچ وقت به صورت جدی وارد فعالیتهای سیاسی نشده و ترجیح داده بیشتر در کارهای اجتماعی و امور خیریه مشارکت داشته باشد.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
او در سال 78 به همراه تعدادی از همسران اعضای دولت وقت، موسسه خیریه «بهآفرین فردا» را تاسیس کرد؛ موسسهای که مختص دانشآموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است و عضویت و حمایت از فرزندان ایتام از اولویتهای اصلی آن. زهره صادقی در زمان ریاستجمهوری سید محمد خاتمی به اقتضای جایگاهی که داشت در برخی از سفرها همسرش را همراهی میکرد. او در سال 87 در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در پاسخ به نامه همسر امیر وقت قطر خواستار فراخوان دولتها و ملتها برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین شد. عفت مرعشی «عفت مرعشی» در سال 1314 در خانواده حجتالاسلام سید محمد صادق مرعشی به دنیا آمد. او که عضوی از فامیل بزرگ خانواده مرعشی و از نوادگان آیتالله سیدکاظم طباطبایی است، در سال 1337 با مهریه «مقداری باغ پسته» به همراه «آب» با علیاکبر هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
عفت مرعشی که شاید بتوان او را از بین همسران روسای جمهور بعد از انقلاب، خبرسازترین و سیاسیترین فرد در سالهای اخیر دانست در کتاب خاطراتش که با عنوان «پا به پای سرو» از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده خود را این گونه معرفی میکند: «من، عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران زمین، تربیتیافته مکتب اهل بیت (ع)، انسان شریف و بزگوار حضرت آیتالله آشیخ اکبرهاشمی رفسنجانی هستم. مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت میشناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال 1358 که در نجات معجزهوار ایشان صاحب نقش بودم و دوم حوادث تلخ بعد از انتخابات ریاستجمهوری در سال 1388 و صحنه رای دادن در حسینیه جماران که جملاتی از من در رسانهها انتشار یافت و بهانهای برای تخریب همسر و فرزندانم توسط تندروها شد.» عفت مرعشی در بیان خاطراتش از ازدواج با هاشمی رفسنجانی که در سالنامه سال 92 روزنامه اعتماد بازنشر شده مینویسد: "خواستگار زیاد داشتم، هم از فامیل و هم از غریبه، اما پدرم با همه آنها مخالفت کرده بود. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخشهای شهرستان رفسنجان در کرمان ) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم ، حدس زدم که موضوع درباره ازدواج من است. «خانم جون» گفت: عفت جان ! حاج آقا که به نوق رفته بود آمیرزاعلی برای پسرش اکبر از تو خواستگاری کرده است. حاج آقا هم همان جا جواب قبول داده است. خشکم زده بود، دستپاچه شدم ، نمیدانستم چه جوابی بدهم ، سپاهی از افکار پریشان به یکباره به ذهنم هجوم آورد .خانم جون حرفهایش را تکرار کرد با دست اشاره کردم سکوت کند و خیلی خونسرد بدون ذرهای عصبانیت گفتم خانمجون یعنی چه همانجا جواب قبول داده ؟ چرا به من چیزی نگفته است؟ مگر زندگی من نیست ؟ مگر برای عذرا ، اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از این که نظر من را بپرسد، قبول کرده است؟ مگر من روی دست شما ماندهام که این جوری برخورد میکنید؟ مادرم گفت: عفت جان ، حرف تو درست است، اما پدرت را که میشناسی. کاری را بدون دلیل و مصلحت انجام نمیدهد. حتما دلیل خود را دارد. پسر سیدآمیرزاعلی باسواد است. 10 سالی است که در قم درس میخواند. میدانی که پدرت اهل علم را دوست دارد. حتما به خاطر همین موضوع بوده. تو هم لجبازی نکن و اگر نظر دیگری داری، با آقاجون صحبت میکنم که به نحوی موضوع را منتفی کند. خودت میدانی که او چقدر در مورد داماد سختگیر است. حتما خیری در این کار بوده که جواب مثبت داده و....» همراهی عفت مرعشی در جریانات مبارزات قبل از انقلاب و فعالیتهای بعد از انقلاب هاشمی رفسنجانی به خوبی در خاطرات هاشمی رفسنجانی نمود دارد؛ به نحوی که او در کتب خاطراتش بارها در جریان رخدادها و حوادث گوناگون به این نقش و نام (عفت) اشاره میکند. حاصل ازدواج عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی پنج فرزند به نامهای فاطمه،محسن،فائزه، محمد و یاسر است . دو دختر او با دو پسر آیتالله لاهوتی اشکوری امام جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی رفسنجانی در دوره زندان، ازدواج کردند. از بین فرزندان او فائزه هاشمی به صورت رسمی وارد سیاست و در مجلس پنجم به عنوان نماینده مردم تهران با رای بالایی مشغول به فعالیت شد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
صحبتهای جنجالی وی در آن زمان در ارتباط با ورزش بانوان از جمله دوچرخهسواری آنها با واکنشهای متفاوتی رو به رو شد. او در مجلس ششم هم کاندیدا شد ولی برخلاف مجلس پنجم با استقبال مواجه نشد . فائزه در زمان اصلاحات روزنامه «زن» را منتشر کرد که بعد از مدتی توقیف شد. اولین عکسی که از عفت مرعشی به صورت رسمی منتشر شده مربوط به سال 1360 است؛ زمانی که وی به همراه همسرش که در آن زمان ریاست مجلس را برعهده داشت به کره شمالی رفتند و با «کیم ایل سونگ» رهبر وقت کره شمالی و پدر بزرگ رهبر فعلی این کشور عکس یادگاری گرفتند. مرعشی، همسری است که هاشمی حفظ جانش را به نحوی مدیون اوست؛ چنانکه در شب 4 خرداد 1358 در حالی که دو نفر از اعضای گروهک فرقان تلاش میکردند هاشمی را به رگبار گلوله ببندند مانع از کار آنها شد و جان شوهرش را از مرگ حتمی نجات داد. آنچه باعث شد طی سالهای اخیر بار دیگر نام عفت مرعشی در رسانهها و افکار عمومی پررنگتر شود سخنان وی بعد از رای دادن در حسینیه جماران در انتخابات ریاستجمهوری دهم در سال 88 بود. عدهای از اصولگرایان سخنان وی در مورد نتایج انتخابات را تحریکآمیز عنوان کردند. اعضای خانواده عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی بعد از انتخابات 88 با چالشهای زیادی روبه رو شدند؛ به نحوی که دو فرزند آنها فائزه و مهدی هاشمی به علت اتهاماتی که علیه آنها مطرح بود مدتی را در زندان اوین به سر بردند و همچنان پروندههایی علیه مهدی و فاطمه هاشمی در دادگاه انقلاب مفتوح است، اما عفت مرعشی در طول این مدت همواره سعی کرده در کنار آنها باشد و حتی به همراه آنها چندین بار به دادگاه رفته است. منصوره خجسته باقرزاده «منصوره خجسته باقرزاده» در سال 1326 در خانوادهای مذهبی، سنتی و بازاری متولد شد. پدرش حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود. منصوره توسط خدیجه میردامادی (مادر مکرمه رهبر معظم انقلاب) به «سیدعلی» معرفی شد و در نهایت در پاییز 1343 در حالی که 17 سال بیشتر نداشت توسط آیتالله میلانی به عقد سیدعلی خامنهای درآمد. در کتاب "شرح اسم "که به بیان زندگی مقام معظم رهبری در سالهای قبل از انقلاب 1357-1318 پرداخته است در ارتباط با ازدواج ایشان نوشته شده: «مدتی از بازگشت به مشهد نمیگذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانوادهای سنتی و با علایق مذهبی پرورش یافته بود به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد ( برادر بزرگتر) رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود. حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشتهای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیتالله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را میشناسند و تأیید میکنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخش که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیتالله حاج سیدجواد خامنهای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتما قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، میتوانستند و کردند» اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنهای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند، خطبه عقد توسط آیتالله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه که هفده بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود، پا به دنیای آیتالله خامنهای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تکفرازهای آن در آن روزگار، یاری غمخوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار میشد، تعیین کردند. پس از عقد و پیش از همخانه شدن، نوعروس خامنهای باخبر شد که شوی 25 سالهاش پای در میدان مبارزه دارد.» خانم خجسته که خواهر حسن خجسته باقرزاده است آن طور که در کتب و رسانهها آمده نقش زیادی در همراهی و پشتیبانی آیتالله خامنهای در شرایط سخت و دشوار زندان و بازداشتها در پیش از انقلاب داشته است. خجسته باقرزاده در سال 72 در زمانی که چهار سال بود آیتالله خامنهای از سوی مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بود در مصاحبهای با مجله انگلیسی زبان «محجوبه» که از سوی بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر میشود به بیان خاطراتی از زندگی خود با آیتالله خامنهای پرداخته است. در این مصاحبه که متن کامل آن در منابع اینترنتی وجود ندارد و در آرشیو بنیاد اندیشه اسلامی در حال حاضر نسخهای از آن در دست نیست، باقرزاده در پاسخ به این سوال که شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری میکردید میگوید: « فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم. البته من نیز در زمینههای مختلف نظیر پخش اعلامیهها، حمل پیامها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم. ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند؛ در آخرین ماههای مبارزه در رابطه با پیامهای تلفنی امام خمینی (ره) از پاریس، من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهرها ارسال مینمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمعآوری نموده و به پاریس مخابره میکردم.» وی در این مصاحبه که توسط خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده و بخشهایی از آن در ماهنامه خبری و فرهنگی «رهآورد دانشگاه» بازنشر داده شده میگوید: «هیچ مسئولیت رسمی بخصوصی ندارم و همسرم بیش از هر چیز دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام، شاد و سالم باشد.» حاصل ازدواج آیتالله سیدعلی خامنهای و منصوره خجسته باقرزاده، چهار پسر و دو دختر است که بنا به گفته خانم خجسته پسرانش قبل از انقلاب و دخترانش بعد انقلاب اسلامی به دنیا آمدهاند. مصطفی بزرگترین فرزند آیتالله خامنهای است که بیشتر در مطالعات حوزوی مشغول است. او با دختر مرحوم آیتالله عزیزالله خوشوقت ازدواج کرده است. فرزند دوم خانم خجسته (سیدمجتبی خامنهای) از دیگر فرزندان این خانواده در عرصه رسانهای و سیاست کشور مطرحتر است. او داماد غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است. مسعود فرزند دیگر خانم خجسته باقرزاده و آیتالله سیدعلی خامنهای است. او با دختر آیتالله سیدمحسن خرازی نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین ازدواج کرده است و با کمال و صادق خرازی رابطه خویشاوندی دارد. گفته میشود حجتالاسلام سیدمسعود خامنهای در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب مشغول به فعالیت است. آخرین پسر این خانواده حجتالاسلام سیدمیثم خامنهای است که با دختر محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران ازدواج کرده است. او نیز مانند سیدمسعود با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب همکاری دارد. بشرا دختر اول خانواده با حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد گلپایگانی پسر حجتالاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری ازدواج کرده است. فرزند آخر این خانواده هدی خامنهای نیز با مصباحالهدی باقری کنی فرزند آیتالله باقری کنی عضو مجلس خبرگان رهبری و قائم مقام دانشگاه امام صادق (ع) و برادرزاده آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری ازدواج کرده است. از همسر رهبر معظم انقلاب، تاکنون تصویری در رسانه ها منتشر نشده است. گرچه او در مراسم رسمی و سیاسی حاضر نمیشود و علاقهای نیز برای شناخته شدن ندارد، اما به طور معمول به دیدار خانوادههای شهدا میرود؛ چنانچه در مستندی که در مورد شهدای هستهای چندی پیش از تلویزیون پخش شد همسر شهید رضایینژاد یکی از شهدای هستهای به حضور چندینباره منصوره خجسته باقرزاده در منزلش اشاره کرد. عاتقه صدیقی (پوران رجایی) «عاتقه صدیقی» یا «پوران رجایی» تنها همسر رئیس جمهوری است که در عرصه سیاسی کشور به صورت رسمی در قالب نماینده مجلس شورای اسلامی و عضویت در احزاب فعالیت کرده است. پوران در سال 1322 در قزوین در خانوادهای متدین متولد شد، او در سال 1341 با شهید رجایی که نسبت فامیلی با او داشت ازدواج کرد.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
پوران که در گذر فعالیتهای سیاسی نام خود را به عاتقه صدیقی تغییر داد، در مبارزات قبل از انقلاب به همراه شهید رجایی در فعالیتهای سیاسی مخفی شرکت داشت. در سال 1354 که شهید رجایی دبستان دخترانه رفاه را اداره میکرد در امور فرهنگی مدرسه فعال بود و علوم دینی و قرآن تدریس میکرد. در آستانه ورود امام(ره) همکاریهایی با شهید رجایی در ستاد استقبال از حضرت امام داشت. او پس از شهادت شهید رجایی، در انتخابات میاندورهای مجلس شورای اسلامی که همزمان با سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد از طرف مردم تهران با یک میلیون و 842 هزار و 746 رأی موفق شد به مجلس راه پیدا کند. او چهارمین نماینده زن در این مجلس بود. او توانست در دو دوره بعد هم به عنوان منتخب مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. او در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم کاندیدا شد، ولی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد. عاتقه صدیقی سالها از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان بود و اکنون نیز همچنان عضو این انجمن است. او طی این سالها از منتقدان سرسخت احمدینژاد بود و معتقد بود که او نام رجایی را مصادره کرده است.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
حاصل ازدواج 20 ساله عاتقه صدیقی و شهید محمدعلی رجایی دو دختر و یک پسر است. کمال رجایی که بیشتر ترجیح می دهد در عرصه ی عمومی از نام خانوادگی مادرش استفاده کند، در سال 87 در گفتوگویی با شماره 61 مجله «شهروند امروز» اظهار کرد بعد از شهادت رجایی، خواستگاریهایی سیاسی از دختران رئیسجمهور شهید صورت گرفت، ولی عاتقه رجایی تلاش کرد بعد از فوت شوهرش، «این دو دختر را به آقازادهها ندهد و خانواده را حفظ کند.» عذرا حسینی یا عذرا بنیصدر «عذرا حسینی» هنگامی که در سالهای آخر دبیرستان بود با «ابوالحسن بنیصدر» که بعدها به عنوان اولین و بحثبرانگیزترین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب، انتخاب شد، ازدواج کرد. بنیصدر در کتاب دو جلدی "درس تجربه" که انعکاسدهنده خاطرات وی است و در آبانماه 1380 در آلمان به چاپ رسیده در مورد ازدواجش میگوید "درصدد ازدواج بودم که خواهرم به من گفت در همدان در همسایگیمان که خانواده همسر کنونیام در آنجا اقامت داشتند و من هم با برادر ایشان با هم به مدرسه میرفتیم دختری است و... . به رسم ایران خواستگاری شد و ترتیب عروسی و ازدواج داده شد. عقد در همدان صورت گرفت ولی در تهران عروسی کردیم". ابوالحسن بنیصدر و همسرش در 7 شهریور 1340 با یکدیگر ازدواج کردند و در پاییز 1342 برای ادامه تحصیل و زندگی به پاریس رفتند و سپس همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران برگشتند.
عذرا حسینی همسر بنیصدر
حاصل ازدواج ابوالحسن بنیصدر و عذرا حسینی دو دختر و یک پسر است که یکی از دختران آنها به نام فیروزه در 24 مهرماه 1361 در حالی که 18 سال داشت با مسعود رجوی، سرکرده منافقین، که در آن زمان همپیمان پدرش بود و مدتی بود که همسر قبلیاش اشرف ربیعی کشته شده بود، ازدواج کرد. در مورد این ازدواج که گفته میشود بنیصدر چندان با آن موافق نبوده و به اصرار فیروزه و موافقت عذرا حسینی صورت گرفته، بنیصدر در کتاب خاطرات خود میگوید: " یک روزی که دخترم آمد پیش من، این موضوع مطرح شد. به او گفتم: « بهتر است کسی دیگری را پیدا کنیم برای ازدواج. این فرد، همسر مناسبی برای شما نیست.» او از من پرسید: «پس شما جرا با آنها در یک میثاق هستید؟» گفتم: «این میثاق، این طوری بوده، وضعیت کودتای خرداد 1360 پیش آمد و باید مقاومت از موضع آزادی انجام میگرفت. اگر آنها به سراغ من نمیآمدند، من به سراغ آنها میرفتم، اما ازدواج یک مسأله دیگری است و تنها سیاسی نیست. این موضوع، زندگی مشترک است. مضافا" من الان خودم توی تجربه هستم. بیشتر از این نمیتوانم جلو بروم»." البته ازدواج این دو چندان دوام پیدا نکرد و پس از مدتی مسعود رجوی و فیروزه بنیصدر از یکدیگر جدا شدند و مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو ازدواج کرد.
ابوالحسن بنی صدر و عذرا حسینی
همسر بنیصدر که در روز 30 خرداد 1360 بازداشت شد، در مورد بازداشت و نحوه آزادی خود روایات متفاوتی را نقل میکند. ولی آیتالله موسوی اردبیلی چند سال پیش در جلسهای که محمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی نیز در آن حضور داشته در بیان خاطراتش در مورد دستگیری همسر بنیصدر و آزادیاش میگوید: « بعد از ماجرای پنهان شدن بنیصدر و فرار او مسألهای پیش آمد. کمیتههای انقلاب اسلامی سودابه سدیفی (همسر یکی از نزدیکترین یاران بنیصدر) را به اتفاق همسر بنیصدر شناسایی و دستگیر کرده بودند. من از این قضیه مطلع نبودم. اما علیالظاهر شهید بهشتی مطلع شده بودند و با وجود همه آن سوابق دوستانه و عمیقی که بین ما وجود داشت، آقای بهشتی بر سر من فریاد کشیدند و گفتند که شنیده ام که شما همسر بنیصدر را دستگیر کردهاید، ما با بنیصدر اختلافاتی داریم و اگر خطاهایی هم کرده باشد هنوز به خطاهای او یک دادگاه صالح رسیدگی نکرده است، اما حتی اگر آن دادگاه صالح رسیدگی کند و بنیصدر را مجرم بداند هم هیچکس در ایران حق جسارت و تعرض به حقوق همسر ایشان را ندارد. ایشان فرمودند که مگر قرار است ما دوباره مناسبات ساواک را اینجا بازسازی کنیم؟!» آنطور که سایت خبر آنلاین روایت کرده است، آقای موسوی اردبیلی در این جلسه ادامه میدهد: «شهید بهشتی به من مهلت دادند و گفتند که ظرف کمتر از 24 ساعت همسر بنیصدر باید آزاد بشود.» وی همچنین از قول شهید بهشتی نقل کرده است که «ایشان فرمودند من میخواستم مستقیماً و رأساً این کار را بکنم اما چون همیشه به قانون احترام میگذارم و این ابتدا در حیطه اختیارات دادستان کل است و اگر آنجا تعللی پیش آمد رئیس دیوان عالی کشور باید مداخله کند، این اخلاق را رعایت کردم و ابتدا با شما در میان میگذارم و از شما میخواهم که پیگیری کنید ولی اگر کوچکترین تعللی بشود خودم شخصاً این کار را خواهم کرد.» ابوالحسن بنیصدر در مصاحبهای که با بیبیسی فارسی در خرداد 88 انجام داد در مورد فعالیتهای همسرش در مدت 16 ماهی که او به عنوان رییسجمهور ایران مشغول به کار بوده میگوید: «همسر من در فعالیت سیاسی به شکل جداگانه و شخصی حضور نداشت و در حال حاضر هم فعالیت سیاسی ندارد.» بنیصدر، 5 بهمن 1358 به ریاست جمهوری رسید، 20 خرداد 1360 با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد، اول تیر 1360 به دنبال تصویب طرح عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی و به حکم امام خمینی(ره) از ریاست جمهوری عزل شد و هفتم مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری، با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از ایران فرار کرد.
کد خبر: ۴۷۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷
ديگر اين حرف به ضربالمثل تبديل شده است كه «تا عروس و داماد نباشي و با كفش آهنين نيفتيد دنبال كارها و خريدهاي عروسي نميفهميد كه چه ميگذرد دور و برتان. » انگار ديگر دور شدهايم از آن زمانهايي كه به قول قديميها، جشن عروسي شب شيرين وصال بود. ديگر كمتر اين حرف به گوشتان ميرسد كه «انشاءالله در عروسيت جبران ميكنم».
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :به گزارش پارسینه به نقل از اعتماد، در اين سالهاي اخيردر جشنهاي عروسي آنقدر بريز و بپاش ميشود و آنقدر هزينههاي چندصد ميليوني بابت يك شب مراسم خرج ميشود كه هركس از دور به اين ماجراها نگاه كند، انگشت به دهان خواهد ماند. جشنهاي عروسي، به نوعي تبديل به ميدان محك زدن مهماناني شده است كه دعوت شدهاند تا حسابي شگفتزده صفرهايي شوند كه قرار است يك عمر عروس و داماد به پاي آن پير شوند. شگفتيهايي مانند تالارهايي با ورودي چندصد هزار توماني، ماشينهاي آخرين سيستم و حتي هليكوپتر، هواپيما و بالنهايي كه عروس و داماد را ميخواهد به خانه بخت ببرد.
لباس عروس، آرايشگاه و فيلمبرداري كه براي ثبت خاطرات ميآيند، انگار به نوعي فرياد از خودبيگانگي تجملاتي ميزنند اما كجاست گوش شنوا؟ خودروي عروسي ۳۰۰ ميليوني، فيلمبرداري و عكاسي ۲۵ ميليوني آن هم در كوير دوبي و سواحل تركيه، گل آراييهاي ميليوني، وروديهاي ۳۰۰هزار توماني براي هر نفر در سالنهاي عروسي و... از جمله امكاناتي هستند كه در همين تهران خودمان همه روزه هزينه ميشود تا يك شب به قول خودشان به يادماندني را ثبت كنند. در اين گزارش به سراغ برخي آرايشگاهها، سالنهاي برگزاركننده مراسم، آتليههاي فيلمبرداري، كرايه وسيله نقليه مراسم عروسي و... رفتهايم تا سر از كار اين هزينههاي چندصد ميليوني دربياوريم.
با تخفيف آرايش عروس ۸ميليون تومانبرخي آرايشگاهها آنقدر اسم و رسم در كردهاند كه ديگر كمتر كسي است نام آنها را نشنيده يا سري به آنجا نزده باشد. آرايشگاههايي كه با تبليغهاي متنوع از جمله اينكه فلان بازيگر و شخصيت مطرح كشور به آن آرايشگاه ميرود يا از فلان وسايل و فلان آرايشگر از فلان كشور استفاده ميكنند، باعث شده است كه هر روز بر ميزان مشتريهايشان اضافه شود. از طرف ديگر به همين نسبت به ميزان دستمزدشان هم بيفزايند. به سراغ يكي از اين آرايشگاههاي مطرح رفتيم. با شنيدن قيمت و كارهايي كه انجام ميدادند حيرت كرديم.
حيرتمان از زماني آغاز شد كه مدير آرايشگاه درمورد خدماتي كه براي عروسهايش ارايه ميداد، شروع به صحبت كرد: «از چند ماه قبل از عروسي بايد پوست عروس آماده ميك آپ بشود. ماساژ و تقويت پوست صورت، پاكسازي و شفافسازي پوست، بوتاكس، گريم شبيهسازي عروس به داماد، ميك آپ ويژه عروس به سبك اروپايي، ماسك و تقويت و آمادهسازي مو براي رنگ كردن، رنگ و مش، شينيون، مانيكور و طراحي ناخن، تتو و طراحي بدن و... از جمله كارهايي است كه براي عروس انجام ميدهيم.»
او در ادامه تضمين هم ميدهد كه آرايش صورت عروس تا پايان شب هيچ تغييري نخواهد كرد. براي بازار گرمي هم كه شده وقتي به سر قيمت ميرسيم، ميگويد: زماني آمدهايد كه به تخفيف ويژهمان خوردهايد: «پكيج ويژه عروس كه همه اين آيتمها را شامل ميشود، يك عدد تاج شكيل عروس و آرايش ويژه پاتختي هم به عنوان هديه تقديم عروس خانم ميشود كه روي هم هشت ميليون تومان براي شما تمام خواهدشد.»
۷۰۰ مهمان، نفري ۳۰۰ هزار تومانسالنها و باغ هايي كه مراسم عروسي در آنها برگزار ميشود، روز به روز مثل قارچ از هر كوي و برزني سر در ميآورند. اما يكسري باغ و سالنهاي عروسي اسم و رسمدار، آنقدر شهرت به هم زدهاند كه خيلي از عروس و دامادها يكي از آرزوهايشان است كه بتوانند مراسم عروسيشان را در اين سالنها برگزار كنند. وقتي پا به يكي از همين سالنهاي معروف شهر گذاشتيم، منوي غذايي روبهرويمان قرار دادند كه تصور اولمان اين بود كه اين غذاها براي هفت شب و هفت روز است چون هرچقدر حساب كرديم همه آنها در يك شب خورده نميشدند.
در اين منو، نام غذاهايي بود كه بعضي از آنها اصلا به گوشمان نخورده بود و توانايي تلفظ كردن آنها را هم نداشتيم. غذاهايي مانند پلوي مكزيكي با ميگو، كوكتل ميگو با سس تارتار، سالاد فرانسوي، خوراك زبان با سس ترخون، چيكن فينگر، بره درسته با سس گريوي، ماهي درسته با تزيين مخصوص، چيكن آلاشريمپ به روش فرانسوي، استرفراي سبزيجات، كباب مكزيكي از فيله گوساله، سيني قرقاول با تزيينات ويژه، بوقلمون درسته با تزيين آناناس، شيرين پلو با مرغ، سوفله كلم، لازانيا، بيف استروگانف، رولت گوشت، و بيش از ۱۰ نوع خورشت و انواع سالاد و اردور مثل سالاد فصل، سالاد امريكايي، سالاد كلم روس، سالاد ماكاروني، قارچ سرخ شده، بوراني اسفناج يا ماست و خيار، سالاد براكلي، سالاد سيب زميني و پيازچه، سالاد فرانسه، سيني سبزيجات پخته ايراني و فرنگي، انواع ترشي و دسرهاي مختلفي مثل پلمبير، كرم قهوه، كرم كارامل، ژله ميوه، موس ليموترش، موس شكلات، شارلوت ميوه و... اينها قرار است بر سر ميز شام قرار بگيرد. در طول مراسم هم انواع ميوههاي چهار فصل، كمپوتهاي خارجي، بستني، معجون و آبميوههاي طبيعي براي پذيرايي مهمانان در نظر گرفته شده است.
بعد از خواندن منوها مسوول اين بخش به ما گفت: «منوها بر اساس طيف غذاها، خوراكها و دسرها طراحي شده، البته اگر عروس و داماد بخواهند، ميتوانيم منوهاي تركيبي هم طراحي كنيم ولي هزينهاش متفاوت است.» بعد از تمام اين صحبتها وقتي قيمت اين سالن با منوي رنگارنگش به ميان آمد، به حالت عادي كه انگار رقمها را به ريال ميگويد، ادامه داد: «هزينه اين سالن براي هر نفر از مهمانان با احتساب سرويس و ماليات به طور متوسط نزديك ۳۰۰ هزار تومان تمام ميشود. » بعد از گفتن اين قيمت خودمان را از تك و تا نينداختيم تا ادامه صحبتهايش را بگويد كه صحبت از ظرفيت و صف رزرو به ميان ميآيد: «ظرفيت سالنهاي اين تالار از ۷۰۰ نفر شروع ميشود يعني تعداد مهمانان در كمترين حالت ممكن ميتواند ۷۰۰ نفر باشد. اگر شما ميخواهيد براي مراسم، اين سالن را انتخاب كنيد متاسفانه بايد بگويم هر چهار تالار پذيرايي تا سه ماه آينده رزرو شده است و فقط ميشود در صورت پرداخت كامل هزينهها براي سه ماه آينده براي شما سالني را درنظر بگيريم.»
لباس عروس، با پارچهيي از طلا، ۶۰ميليون تومانلباس شب عروسي از آن دسته لباسهايي است كه فقط يك بار ميشود آن را بر تن كرد. مثل كت و شلوار دامادي نيست كه آقا داماد بعد از مراسم عروسياش بارها و بارها بتواند از آن استفاده كند. اما حساسيتي كه براي خريد لباس عروسي وجود دارد، براي هيچ نوع لباسي نميتوانيد پيدا كنيد. به همين خاطر مزونهاي زيادي با تبليغات وسيع، لباسهاي عروس خاص و منحصر به فردي را طراحي ميكنند تا مشتريهاي بيشتري به سمت خود جذب كنند. يكي از اين مزونهاي معروف تهران كه كمتر كسي به خاطر قيمت بالاي آن ميتواند به سراغش برود، در يكي از برجهاي فرمانيه قرار دارد.
براي رفتن به آنجا بايد از چند هفته قبل وقت گرفته باشيد. يكي از ويژگيهايي كه اين مزون دارد وقتهاي تعيين شدهاش را تكي ميدهد و به هيچ عنوان نبايد با عروسهاي ديگر تداخل پيدا كند. اين مزون در يك برج بلند بالا با آسانسوري مجزا قرار دارد؛ براي اينكه از روي مدلهاي لباس عروس كپيبرداري نشود، تدابير امنيتي زيادي انديشيده شده، به عنوان مثال عروس خانم يا بايد به تنهايي يا نهايتا با آقا داماد براي ديدن و انتخاب لباس عروس حضور داشته باشند. با صاحب اين مزون كه صحبت ميكنيم ميگويد: «ما فقط با برندهاي معروف مانند «...» كار ميكنيم و تمام سفارشهايمان مستقيم از خود كمپاني ارسال ميشود. اما براي فيكس نهايي اندازهها و از همه مهمتر انحصاريبودن برند طراح كمپاني، با هزينه سفارشدهنده كه همان عروس و داماد هستند، براي دو هفته به ايران ميآيد و بعد از طراحي و الگوبرداري به اسپانيا برميگردد.
يك ماه بعد سفارش لباس عروس فرستاده خواهدشد. البته باز هم قيمت مدلهاي انتخابي نسبي هستند. يعني بستگي به جنس پارچه و تور دارد. قيمت پارچه حرير، ابريشم يا ساتن... با هم متفاوت است. همينطور سنگ دوزي روي كار هم بسته به قيمت روز سنگها و جواهرات محاسبه خواهدشد.» او در ادامه ميگويد: «البته هستند عروسهايي كه ميخواهند واقعا از همه عروسها خاصتر و متمايزتر باشند. براي همين درخواست ميكنند جنس پارچه لباس عروسشان زربافت باشد يا در آن از الياف طلا استفاده بشود. طلاي كار شده در لباس، باعث درخشندگي و زيبايي بي نظيرو خيره كنندهيي ميشود.» از قيمتها كه ميپرسيم در جواب ميگويد: «تمام لباس عروسهاي اين مزون به اضافه دستمزد، پارچه، لوازم مصرفي و هزينه رفت و برگشت طراح اسپانيايي به طور ميانگين از ۶۰ ميليون تومان شروع ميشود و سقف گرانترين لباس هم معلوم نيست. چون بايد به نرخ روز محاسبه شود.»
ثبت خاطرات با ۲۵ ميليون تومانعكس و فيلم از جمله به يادماندنيترين يادگاريهايي است كه سالها بعد از مراسم عروسي براي زوجها باقي ميماند. براي همين، حساسيت نسبت به فيلمبرداري و عكاسي بالا ميرود و افراد دوست دارند به بهترين شكل ممكن شب خاطره انگيزشان ثبت شود. ما هم به سراغ يكي از آتليههاي معروف تهران رفتيم كه در آنجا مراسم افراد مطرح كشور از طريق دوربينهاي آنها به ثبت رسيده است. وارد آنجا كه شديم با كمي گردش در سالن آتليه با هرگونه نما، دكور و صحنههايي كه فكرش را ميكرديم براي عكاسي، مواجه شديم، از سنتي تا كلاسيك، از پيانو وميز بيليارد گرفته تا كمانچه و گرامافون. عكسهاي روي در و ديوار هم مناظر فوقالعاده زيبايي را نشان ميداد. ساحلهاي بكر، درياچه، جنگل، كوههاي برفي، كوير، باغ هاي مجلل، خانههاي سنتي و.... .
خلاصه هر جايي كه فكرش را بكنيد، عروس و دامادهاي روي در وديوار، آنجا عكس گرفته بودند. شهرت آتليه به اين بود كه بسياري از عكاسيهاي آنها در مكانهاي خارج از كشور صورت ميگيرد و بسياري از بازيگرها و فوتباليستها براي عكاسي، اين آتليه را انتخاب ميكنند. بعد از اينكه كمي به عكسها نگاه ميكنيم، نوبت آن ميشود تا از كارهايي كه انجام ميدهند و پولي كه ميگيرند بگويند: «دو آلبوم ۴۰ در ۶۰ با ۲۰ برگ عروسي باغ لواسان چاپ دو رو پلكسي، آلبوم ۴۰ در۶۰ با ۲۰ برگ عروسي كوير چاپ دو رو پلكسي، حالا بسته به انتخاب خودتان دارد، ميتوانيد كويرهاي ايران را انتخاب كنيد يا دوبي يا حتي قطر و... كليپ اين عكسها هم، شب مراسم از طريق ويدئو پروجكشن پخش ميشود.
ساخت كليپ اسپرت و آشنايي مخصوص عروس و داماد، فيلمبرداري يك الي ۵ دوربينه با كيفيت Full HD، فيلمبرداريها با استفاده از ريل - كرين - پروجيپ - اس تي دي كم وتجهيزات پيشرفته ديگر انجام ميشود. نورپردازي سينمايي و حرفهيي محل مراسم براي بالا بردن كيفيت تصاوير، شاسي عكس يك در ۵/۱ پنج عدد به اضافه شاسي هديه، ژورنال كوچك چاپ پلكسي سفيد از دو آلبوم براي عروس و داماد وژورنال كوچك عكسهاي عروسي براي والدين عروس و داماد و ليت يادگاري كه به تعداد مهمانها نيز به شما داده خواهد شد.»
ميگويند هر كدام از اين خدماتي كه گفتند، ميتوانند اضافه و كم كنند كه در اين صورت روي هزينه نيز تاثير خواهد داشت. وقتي به قيمتها ميرسيم، ميگويد: «اگر تمام اين امكانات را بخواهيد و بخواهيد خارج از ايران هم عكسهايتان انداخته شود بين ۱۵ تا ۲۵ ميلون تومان خرج برميدارد. اگر هم بخواهيد در داخل ايران عكسهايتان را بيندازيد قيمت بين ۱۲ تا ۱۵ ميليون تومان ميشود.»
در آسمانها پرواز كن و به خانه بخت بروبماند آنهايي كه وضع مالي خوبي دارند و ميتوانند عروسيهاي چند صدميليوني بگيرند. خودشان بالاترين مدل ماشينها را هم سوار هستند و شب عروسي همان ماشينها را تبديل به ماشين عروس ميكنند. اما باز هم هستند كساني كه براي داشتن يك ماشين خاص و كمياب مثلا ماشينهاي كلاسيك و قديمي يا ماشينهايي كه در ايران به تعداد انگشتان دست هم نميرسند، حاضرند هزينههاي هنگفتي بپردازند. حتي به خاطر بودن چنين افرادي، شغلي به همين منظور نيز به وجود آمده است كه ماشينهاي خاص و گرانقيمت را براي يك شب به عروس و دامادها كرايه ميدهند.
كرايه ماشينهاي عروس هم بسته به اينكه به چه مدت، چه مدل از ماشين، گلزده يا ساده ميخواهند، متفاوت است. ميتواند از شبي ۵۰۰ هزارتومان شروع بشود و تا پنج ميليون تومان و حتي بالاتر هم برسد. البته چون باز عدهيي از همين عروس و دامادهاي خاص هستند كه نميخواهند با چهار چرخ به خانه بخت بروند، براي آنها هم راهكارهايي در نظر گرفته شده است. مثلا درشكه با چهار اسب، هواپيماي دونفره و حتي بالن در خدمت اين عروس و دامادها هستند تا آنها را به خانه بخت بفرستند. البته كرايه يك شب اين وسايل سر به فلك ميكشد و حتي به ۱۰ ميليون تومان به بالا هم ميرسد.
نقش خاطره ميزند عروسيهاي قديميشايد به ياد داشته باشيد عروسيهايي را كه براي راهاندازياش تمام اهل فاميل، دوست و آشنا دست به دست هم ميدادند و گوشهيي از كار را ميگرفتند. آنقدر كارها به سرعت پيش ميرفت كه هيچ كاري روي زمين نميماند. عروسيها در يك خانه خشتي برگزار ميشد. اين خانهها در شب عروسي پر ميشد از صندليهاي فلزي معمولي بدون حرير و گل آرايي.
آقايان در حياط و خانمها در خانه مينشستند. سفره عقدي هم در يك اتاق كوچك بود با همان وسيلههاي محدود و سنتي كه در هر خانهيي پيدا ميشد. ميوه و شيريني و يك نوع غذا كه ديگش را هم در همان حياط پشتي بار ميگذاشتند. عروس و داماد هم به كمك همسايه و فاميل آماده ميشدند. يك نفر نيز مرامي، ماشين عروس را گل ميزد و ديگري ريسه وصل ميكرد و... اين سبك عروسي را ديگر تنها ميتوان در فيلمها و سريالهاي تلويزيون ديد و در واقعيت بايد آنها را به دست فراموشي بسپاريد. معادله پيچيده و عجيبي است. اين روزها خيليها در اوج جواني به ازدواج تن نميدهند، چون پول كافي براي برگزاري جشن ازدواج شان در فلان تالار و خريد طلا و ماشين مدل بالا را ندارند. سالها تلاش ميكنند و زحمت ميكشند تا شايد بتوانند بخشي از اين هزينه را تامين كنند و در نهايت زماني كه ديگر خبري از شوق جواني و ازدواج نيست با يك هزينه نسبي، عروسي مجللي برگزار ميكنند.
اما با اين حال كساني را ميتوانيد پيدا كنيد كه به راحتي آبخوردن بابت اين جور مراسم هزينه ميكنند و روزبهروز به خاطر بالا رفتن تقاضا، به مشاغلي براي برگزاري عروسيهاي خاص و گرانقيمت نيز افزوده ميشود.
کد خبر: ۴۶۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۷
اصولگرایان اگر میخواهند مجددا به قدرت بازگردند باید دعا کنند تا آقای احمدینژاد راضی به کاندیداتوری شود. اگر اصولگرایان میخواهند آقای روحانی در سال 96 رئیسجمهور نشود باید حتما به دنبال آقای احمدینژاد بیایند چراکه کسی را برای رقابت با آقای روحانی ندارند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com عبدالرضا داوری از جمله افراد نزدیک به محمود احمدینژاد است که در نوشتهها و گفتوگوهایش به شکلی صریح از محمود احمدینژاد دفاع میکند. داوری در مصاحبه تفصیلیاش با ایلنا، به نقد و بررسی دولت روحانی میپردازد و میگوید که روحانی اولین دولتی خواهد بود که شاید دور دوم ریاست جمهوری را نبیند و دلیل آن را تقابل روحانی و دولتمردانش با محمود احمدینژاد میداند و البته میگوید تقابل روحانی با احمدینژاد برای راضی نگه داشتن آیتالله هاشمی رفسنجانی است چراکه روحانی بدون برنامهریزی هاشمی خواب ریاست جمهوری را هم نمیدید. از دیگر سو، وی میگوید که روحانی در عرصهای "سیاست خارجی" قدم گذاشته و سرمایهگذاری کرده است که پارامترهایش دست وی نیست و اینک نیز میگوید توافق هستهای در کار نخواهد بود. داوری از سوی دیگر مدعی عدم برنامهریزی محمود احمدینژاد برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آتی است و البته بیان میکند که اصولگرایان برای بازگشت به قدرت چارهای جز رجوع به محمود احمدینژاد را ندارند.
متن کامل مصاحبه دکتر عبدالرضا داوری با خبرگزاری ایلنا در ادامه آمده است:
ارزیابیتان از عملکرد دولت آقای روحانی چیست؟
دولت آقای روحانی در این مدت دو خطای استراتژیک داشته است. خطای اولشان این بود که تمام تخم مرغهایشان را در سبد مذاکرات هستهای قرار دادهاند و تمام توفیقات دولتشان را به توفیق در عرصه مذاکرات هستهای گره زدهاند که طبیعی است کمترین نوسان مثبت یا منفی در عرصه مذاکرات، میتواند کل عملکرد دولت را در محور مثبت یا منفی تحتالشعاع قرار دهد.
در حوزه سیاسی هم دولت ایشان یک خطای عمده دیگر دارند و آن هم اینکه هویت مقابل خود را آقای احمدینژاد تعریف کرده است، به یک معنا "دگر" دولت یازدهم را دولت نهم و دهم میدانند و ماموریت دولت خود را بازگرداندن عقربههای زمان به پیش از سال 1384 تعریف کرده است. این رفتار دولت یازدهم، سبد آراء آقای روحانی را به شدت آسیبپذیر کرده است چون به دلیل حملات غیرمنصفانه و بعضا کینهتوزانه آقای روحانی و دولتشان به آقای احمدینژاد و دولت قبل، آراء بخش مهمی از جامعه که در مناطق روستایی و کمتر توسعهیافته و حاشیهای قرار دارند و تقریبا 75 درصد کل سبد آرا در هر انتخاباتی را شامل میشوند و به آقای احمدینژاد شدیدا علاقهمند هستند در تضاد روحانی- احمدی نژاد که دولت یازدهم دنبال میکند از سبد آقای روحانی خارج میشود، آن هم در شرایطی که بخش مهمی از این اقشار در انتخابات سال 92 به آقای روحانی رای دادهاند. بنابراین معتقدم با روند حملات کنونی علیه دولت قبل، آقای روحانی در جلب آراء این بخش مهم از جامعه دچار مشکل خواهد شد ضمن آنکه نظرسنجیهای معتبر هم این پدیده را تایید میکند.
یعنی میخواهید بگوئید که دیگر آقای روحانی در آن طبقاتی که گفتید حامی ندارد.
معتقدم وقتی آقای روحانی بر اساس تحلیل و دستورالعملی که از آقای هاشمی دریافت کردهاند، هویت مقابل خود را آقای احمدینژاد نشان میدهد، عملا سبد آرای کسانی که به آقای احمدینژاد سمپاتی و علاقه دارند را از دست داده است.
شما میگوئید آقای روحانی هویت خودش را بعد از انتخابات آقای احمدینژاد قرار داد اما قبل از انتخابات هم اینکه هویت مقابل آقای روحانی، فردی مانند احمدینژاد است، مشخص بود.
در فضای عمومی کشور این طور نبود. شما صرفا فضای نخبگان، روشنفکران، دانشگاهیان و روزنامهنگاران را معیار ندانید. بدنه عمومی تودهها به ویژه در شهرهای کوچکتر و روستاها، به هیچ وجه تلقیشان این نبود که آقای روحانی در موضع ضدیت با آقای احمدینژاد قرار دارد.
اما در هنگام مناظرات و سفرهای تبلیغاتی، آقای روحانی صریحا به نقد سیاستهای دولت دهم بالاخص سیاستهای سیاست خارجی دولت میپرداخت.
هویت مقابل آقای روحانی در انتخابات اخیر آقای جلیلی بود. آقای سعید جلیلی نزد افکارعمومی و مردم نماینده آقای احمدینژاد نبود. آقای احمدینژاد بارها اعلام کرد که من در انتخابات نمایندهای ندارم و در انتخابات هم از کسی اعلام حمایت نمیکنم. مردم این پیام را دریافت کردند.
اگر قرار بود ضدیت با آقای احمدینژاد، موجب رایآوری باشد باید آقای قالیباف رئیسجمهور میشد؛ چون در ایام پیش از انتخابات خرداد 92، بیشترین حملات علیه دولت آقای احمدینژاد را آقای قالیباف و تیم سیاسی رسانهای نزدیک به شهردار تهران ساماندهی کرد. پس از تحلیل محتوای گفتارهای انتخاباتی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری 92 متوجه شدیم که آقای قالیباف 3.7 برابر بیشتر از آقای روحانی علیه دولت دهم و آقای احمدینژاد سخن گفته بود. اتفاقا کاندیداهای اصولگرا رای نیاوردند چون تمام هویتشان را در ضدیت با آقای احمدینژاد قرار داده بودند.
با این حساب، با توجه به تحلیل شما اگر آقایان قالیباف و جلیلی هویتشان را در ضدیت آقای احمدینژاد قرار نمیدادند، احتمال بیشتری برای ریاست جمهوری داشتند.
شک نکنید که اگر اصولگرایان با پرچم ضدیت با آقای احمدینژاد حرکت نمیکردند و در عین حال با بیتدبیری کمپین انتخاباتی آقای جلیلی، صحنه انتخابات به صحنه سازش – مقاومت تبدیل نمیشد، آقای روحانی هیچ شانسی برای ریاستجمهوری نداشت. اصولگرایان باید دو کار میکردند. اول آنکه باید نقشه راه انتخاباتی آقای هاشمی را میفهمیدند و میدیدند که آقای هاشمی در حال مهندسی انتخابات است تا بتوانند نقشه راه آقای هاشمی را ناکام کنند و صحنه انتخابات را به مدل مورد نظر خود یعنی صحنه کارآمدی تبدیل کنند که در ذهن آقای قالیباف بود ولی همانطور که قبلا گفتم، صحنه عوض شد و انتخابات به جای رقابت بر سر کارآمدی به صحنه رفراندوم هستهای و دوگانه سازش – مقاومت تبدیل شد.
نکته دومی که اصولگرایان باید به آن توجه میکردند این بود که از تقابل با آقای احمدینژاد احتراز میکردند و نه تنها احتراز نکردند بلکه تلاش میکردند تا با تصویر خدمتگذار احمدینژادی در صحنه حاضر میشدند و خود را بدیل آقای احمدینژاد نشان میدادند که در این صورت با رای بالایی پیروز میشدند. البته با اقداماتی که در سالهای 90 تا 92 بخش سیاسی – رسانهای اصولگرایان علیه آقای احمدینژاد سازماندهی کرد، آنان دیگر نمیتوانستند با آقای احمدینژاد تعامل کنند چراکه دو سال تقابل کرده بودند تا نماینده آقای احمدینژاد را حذف کنند.
شما اولین اشتباه آقای روحانی را در این دانستید که ایشان تمامی تخممرغهای خود را در سبد مذاکرات هستهای گذاشته است اما خیلی از تحلیلگران و صاحبنظران هم اعتقاد دارند که از قضا نقطه قوت و پیروزی آقای روحانی در همین عرصه مذاکرات هستهای است. بهرحال توافقی صورت گرفت و مقداری از پولهای بلوکه شده ایران آزاد شد و روند پرشتاب تحریم متوقف شد...
میگویند پولها آزاد شده، ولی مگر چقدر پول آزاد شده است؟ همین الان 2.8 میلیارد دلاری که قرار شده در چهار ماه به ما بدهند، در همین مدت 4 ماهه 30 میلیارد از درآمدهای صادرات نفت ایران مجددا بلوکه میشود. یعنی به ازاء هر یک دلار آزاد شده 11 دلار بلوکه میشود! ضمن آنکه در نحوه هزینهکرد همین دلارهای آزاد شده هم دهها محدودیت وجود دارد.
این مقدار هم پول را آزاد کردن بهتر از این بود که هیچ پولی آزاد نشود...
عرض بنده این است که بزرگنمایی و اتکاء به این موضوع اشتباه بود. شما نباید تمامی تخممرغهای خود را در سبدی قرار دهید وقتی همه پارامترهای آن سبد تحت کنترل شما نیست. شناخت تیم آقای روحانی از ماهیت آمریکاییها، شناختی سطحی و غیرواقعی است. آقایان فکر کردند که با لبخند زدن و خوشوبشهای دیپلماتیک میتوانند طرف غربی را نرم کنند که نه تنها این اتفاق رخ نداده است بلکه هرچه نرمتر برخورد کردیم سختتر خوردیم.
شما میگوئید شناخت سطحی و غیرواقعی است اما آقای ظریف به عنوان وزیر امور خارجه و رئیس تیم مذاکرات، سالها در آمریکا تحصیل و زندگی کردهاند و علاوه بر آن، سفیر کشورمان در سازمان ملل بودهاند.
سالها حضور داشتن در آمریکا مانع عدمشناخت صحیح از آمریکا نیست. ممکن است فردی سالها در آمریکا باشد ولی شناخت درستی از ماهیت آمریکا نداشته باشد. اعتقاد دارم آقای روحانی و تیمش شناخت درستی از امپریالیسم و استکبار ندارند. وقتی رهبری آمدند و گفتند من به مذاکرات خوشبین نیستم این موضع ایشان مبتنی بر یکسری دادهها و اطلاعات دقیق بود که چنین چیزی را بیان کردند.
ولی آنقدر عملکرد دولت روحانی و آقای ظریف خوب بوده که فضای قبل شکسته و الان هیاتهای دیپلماتیک برای ورود به تهران درحال سبقت گرفتن از همدیگر هستند.
مابهازا این سفرها چیست؟
مابهازایش این نیست که وقتی رئیسجمهور آمریکا به رئیسجمهور فرانسه میگوید از سفر هیاتهای اقتصادی کشورت به تهران جلوگیری کن، اولاند میگوید من نمیتوانم و تورم نقطه به نقطه ما از حدود 45 درصد در حال کاهش است.
ادعای کاهش تورم فقط به خاطر فضای روانی ناشی از توافق ژنو است، والا چه اتفاق مهمی در حوزه اقتصاد رخ داده است؟ اصلا چطور میشود که تورم پائین بیاید وقتی که رشد اقتصادی منفی است و همزمان نقدینگی موجود در اقتصاد نسبت به سال قبل 30 درصد رشد کرده باشد؟ در حوزه اقتصادی به شکل واقعی هیچ اتفاقی نیافتاده است. فقط بازار ارز نسبت به رفتارهای دیپلماتیک، خوشبینی خود را بروز داده است و این موجب شده تا نرخ دلار در محدودهای ثابت بماند.
این به نظر شما دستاورد مثبتی نیست؟
این دستاورد هرچه که هست، ماهیت اقتصادی ندارد و به محض وقوع کمترین اختلال در مذاکرات، نرخ دلار جهش میکند. ضمن آنکه از سقوط آزاد بورس تهران غافل نشوید. شش میلیون سهامدار جزء و مردم عادی که در بازار بورس سرمایهگذاری کردهاند، در نه ماه اخیر خرد شدهاند. واقعیتها فقط شعار نیست. به نظرم، آقای روحانی در حوزه اقتصاد هیچ اقدام ملموسی نکرده است و فقط بر موج مذاکرات هستهای جلو رفته است. هیچ واقعیت اقتصادی در ماههای اخیر تغییری نکرده است، حتی همین شیب کاهش تورم را نیز اگر بررسی کنید میبینید این روند از اسفند سال 91 شروع شده است و این روندی است که از دوره آقای احمدینژاد با کنترل نقدینگی شروع است. بعد براساس آمارهای بانک مرکزی، رشد نقدینگی در سال 92 افزایش یافته و رشد اقتصادیمان هم که منفی است پس این نقدینگی افزایش یافته کجا جذب شده است؟ چطور میشود که با این شرایط تورم با مکانیزم اقتصادی کاهش یافته باشد؟ این براساس اصول اقتصاد معقول نیست. تمام حرف من این است که تدبیر اقتصادی نداشتیم بلکه اتفاق سیاسی رخ داده است و اینها آمدند از لحاظ روانی مقداری بازار را آرام کردهاند.
این یک دستاورد نیست؟
این یک دستاورد موقت است. در سوم آذر 93، اگر توافقی صورت نگیرد، شرایط حتی بدتر از قبل میشود.
به نظرم، شما امکان رسیدن به توافق غیرممکن میدانید؟
بله.
چرا؟
وقتی رهبری خطوط قرمز را شفاف و بر اساس منافع ملی و محاسبات کارشناسی بیان کردند، معلوم است که این خطوط قرمز مورد مخالفت آمریکاییهاست. ظرفیت غنیسازی 190 هزار سویی که رهبری درباره غنیسازی اورانیوم اعلام کردند، فراتر از غنیسازی صنعتی است و وقتی این خطوط قرمز اعلام میشود نشان میدهد تلاشها و فشارهای آمریکاییها به ثمر نرسیده است. در یک دورهای، اینها توانستند شکل مذاکرات را تغییر بدهند که شامل سطح و نوع مذاکرات بود. اینکه سطح مذاکرات بالاتر رفته است میتواند بر کیفیت مذاکرات اثرگذار باشد اما اینکه این تغییر سطح در نتیجه مذاکرات اثری داشته باشد، تصور درستی نیست.
براساس آخرین گفتهها، حدود شصت، هفتاد درصد متن توافق جامع نهایی مورد توافق دو طرف مذاکره قرار گرفته است...
خب ممکن است که حتی 99 درصد توافق صورت گیرد اما در یک درصد باقیمانده توافق نشود و این یک درصد، کل توافق را زیر سوال ببرد چون دربند آخر توافق ژنو آمده است تا در همه موارد طرفین به توافق نرسند، هیچ توافقی صورت نمیگیرد، به عبارتی طرفین بر سر دوراهی همه یا هیچ قرار دارند. مسئله اصلی آمریکاییها با ما در مورد سطح غنیسازی است. آمریکاییها به هیچ وجه ظرفیت غنیسازی 190 هزار سو را نمیپذیرند. مسئله اصلی ما هم رفع فوری همه تحریمهاست که آمریکاییها هم به آسانی از این ابزار دست برنمیدارند.
قبول دارید که آمریکاییها بیش از ما به توافق جامع نیازمند هستند؟
این یک بحث دیگر است. آمریکاییها اگر غنیسازی 190 هزار سویی را برای ایران قبول کنند، حزب دمکرات باید برای همیشه در تاریخ دفن شود. چون آنها میخواهند بگویند که ما بدون آنکه امتیازی به ایران بدهیم برنامه هستهای ایران را تعطیل کردیم در حالی که اگر هم تحریمها لغو شوند و هم ظرفیت 190 هزارسویی غنیسازی برای ایران تثبیت شود که اوباما در موقعیت بسیار سختی قرار میگیرد. البته این هدف با استقامت جدی بر سر منافع ملی کشورمان دستیافتنی بود اما خطای تیم آقای روحانی این بود که در آغاز کار عملا این پیام را به غربیها دادندکه تحریمها بر ایران موثر بوده و ما به خاطر تحریمهاست که آمدهایم و در حال مذاکره با آمریکا هستیم.
این حرف شما را هم آقای روحانی و هم آقای ظریف بارها رد کردند.
متاسفانه با رفتار دولت در آغاز کار و سخن گفتن از خزانه خالی و بحران اقتصادی، غربیها این پیام را دریافت کردند و بر همین اساس هم رفتارشان را محکم تنظیم کردند. تا آنجا که جان کری گفت که توافق نکردن بهتر از توافق بد است. پذیرش ظرفیت غنیسازی 190 هزار سویی برای ایران، حتما برای آمریکاییها یک توافق بد است.
آقای ظریف هم بارها گفته بودند که ایران زیر بار هر توافقی نمیرود و توافق نکردن بهتر از توافق بد است...
آقای ظریف هرچند این حرف را گفته است اما آقای کری این موضع را همان روز اول بیان کرد. با این شرایط سخن گفتن از نتیجه برد – برد کاملا بیمعناست.
شما بازی برد – برد را قبول دارید؟
من نتیجه برد – برد بین ایران انقلابی و آمریکای استکباری را از اساس قبول ندارم. چطور میشود با آمریکاییها به نتیجهای برسیم که هم پیروزی انقلاب اسلامی باشد و هم پیروزی جبهه شیطان، مگر چنین چیزی امکانپذیر است؟
اینکه شما چنین چیزی را میگوئید و از لفظ «شیطان» استفاده میکنید، بسیار ایدئولوژیک است. اما عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی، عرصه رئالیستی است...
اتفاقا استفاده از لفظ شیطان و استکبار برای جبهه غرب کاملا رئالیستی و مبتنی بر واقعگرایی است. جمهوری اسلامی هم قرار است ساختاری باشد که از انقلاب اسلامی دفاع کند. انقلاب اسلامی یعنی نفی همه آنچه استکبار است و تحقق کلمه توحید و توحید یعنی نفی استکبار.
پس شما به هیچ وجه به مذاکرات خوشبین نیستید؟من اعتقاد دارم که مذاکرات به نقطه پایان رسیده است و در دو ماه آینده هم هیچ اتفاق معناداری نخواهد افتاد.
آقای داوری! در هنگام مذاکرات یکسری واژهها از سوی برخی جریانات سیاسی ظهور کرد که نمونه مشهور آن «دلواپسیم» بود. شما یا جریان آقای احمدینژاد هم دلواپس هستید؟
بهرحال نگرانی جدی در مورد شیوه کنش تیم مذاکرهکننده و پیامهایی که تیم دولت آقای روحانی به طرف غربی در این ماهها منتقل کرده، وجود دارد.
رهبری بارها از تیم مذاکرهکننده دفاع کرده است.
موضع رهبری با موضع جریانهای سیاسی فرق میکند. بالآخره رهبری از یک موضع بالا جریانها را هدایت میکنند. ولی موضع جریانها سیاسی، موضع تعامل و نقد سیاسی است و نقش و سطح تاثیرگذاری رهبری با جریانهای سیاسی متفاوت است. جریانهای سیاسی میتوانند نگرانیهایشان را سریع و صریح گویند ولی رهبری به دلیل جایگاهشان شاید صلاح نباشد صریحا دغدغهها و نگرانیهایشان را بیان کنند.
حال به عنوان یک فعال سیاسی فکر میکنید این دلواپسیها نزد رهبری هم وجود دارد.
قطعا بیشترین دغدغه و در عین حال اشراف نسبت به منافع ملی را رهبری دارند؛ هرچند که من نمیدانم این دغدغهها و نگرانیها در کدام حوزهها بیشتر است.
آقای داوری! با این حال شاهد حمایتهای مکرر مقام رهبری از دولت بودهایم که در آخرین بار نیز در دیدارشان با گفتند که همه بدانند که من از دولت حمایت میکنم و با همه توانم به دولت کمک خواهم کرد...
مگر از مقام معظم رهبری، توقعی غیر از این دارید؟
ولی نوع حمایت...
اگر به نوع حمایت باشد، حمایتهایی که رهبری از آقای احمدینژاد داشتند، در هیچ دورهای مشابه ندارد. حمایتی که رهبری از دولت آقای احمدینژاد کردند، حمایت گفتمانی بود و نه فقط حمایت اجرایی. به غیر از دولت آقای احمدینژاد، رهبری از هیچ دولتی، حمایت گفتمانی نکردند. دوما، مگر از مقام معظم رهبری، توقعی غیر از این دارید؟ بهرحال سیاست رهبری در حمایت از دولتها یک سیاست قطعی بوده است هرچند من حمایت ویژهای هم از سوی مقام معظم رهبری در این ماهها ندیدهام و فکر میکنم که حمایتهایی هم که ایشان تاکنون داشتهاند، در راستای همان حمایتهای متداول و معمول و جاری بوده است.
ولی بالآخره ایشان مذاکرهکنندهکنندگان را فرزندان انقلاب دانستند و اعلام کردند که من از تیم مذاکرهکننده حمایت میکنم...
این حمایت کاملا طبیعی است چراکه تیم مذاکرهکننده در حال مذاکره با دشمن است. وقتی سربازی را به جبهه فرستادید، باید این سرباز را از نظر لجستیک و تدارکات حمایت کرد. در عین حال رهبری چندین بار هم گفتند که من به مذاکرات خوشبین نیستم. آیا این دو قابل جمع است؟ خیر. من میخواهم بگویم که رهبری از مذاکرات حمایت میکنند تا اگر زمانی مذاکرات به نتیجه نرسید، دشمن سواستفاده نکند و باجخواهی و زیادهخواهی خود را به دوش ایران بیاندازند و بگویند چون رهبری ایران حمایت نکرد، مذاکرات شکست خورد. رهبری نظام حمایت کردند تا ماهیت دشمن روشن شود. تردیدی نداشته باشید که این روند به توافقی منجر نمیشود.
اگر توافقی صورت نگیرد، این عدم توافق موجب شکست روحانی میشود؟
به نظرم به جهت خطای استراتژیک آقای روحانی، دولت بعد از عدم توافق در آذرماه، دچار دستاندازهای بسیاری جدی خواهد شد.
این دستاندازها در کدام عرصهها بیشتر خواهد بود؟
در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی مشکلات جدی خواهد بود. دولت آقای روحانی برای حوزههای اقتصادی و سیاست داخلی برنامه جدی نداشته و همه موضوعات را به زلف سیاست خارجی گره زده و تصور کرده میتواند این پروژه را به پیش ببرند تا از سرریز ارتباط با غرب برای حوزههای اقتصادی و سیاست داخلی استفاده کنند؛ چراکه نگاه دولت به مذاکرات صرفا محدود به مسئله هستهای نبوده است.
مگر چه نگاهی بوده؟آقایان به همکاری راهبردی با غرب میاندیشند.
اگر حرفتان هم درست باشد، آقای روحانی هم از همان زمان انتخابات، شعار تعامل با دنیا را سر میدادند.
تعامل با همکاری راهبردی متفاوت است. چون اینها نگاهی فراتر از مسئله هستهای داشتند، تمامی تخممرغها در این سبد قرار دادند و تصور کردند از سرریز همکاری راهبردی با امریکا، منافع اقتصادی بدست میآید و میتوانند نقاط ضعف در سایر حوزهها را بپوشانند. این باعث شد تا دچار خطای محاسباتی در تعیین استراتژی بشوند و با توجه به فضایی که امروز در مذاکرات داریم، بعید میدانم به این راحتی بتوانند خطایشان را جبران بکنند.
شما در صحبتهایتان گفتید که بحث مذاکرات برای دولت بیش از مسئله هستهای است و دولت به تعامل به غرب میاندیشد. اگر نگاهی به عملکرد آقای احمدینژاد کنیم، میبینیم که در ایشان در چهار سال اولشان، وارد یک فضای پر از تنش شدند و به قول خودشان، دیپلماسی تهاجمی را به راه انداختند ولی در چهار سال دوم دولتشان، دیگر از آن تنشها و اقدامات جنجالی خبری نبود بلکه ایشان بیشتر به اصول دیپلماسی پایبند بود و به سران غربی نامه مینوشت...
نامه که در دولت نهم نوشته شد.
بهرحال در چهار سال دوم، ایشان هم از بهبود و تعامل با غرب بدشان نمیآمد...
این حرف به طور کلی صحیح نیست. نگاه آقای احمدینژاد در دولت دهم، در امتداد نگاه دولت نهم بود. ایشان یک نگاه انسانمحور در سیاست خارجی دارد که خروجی آن موضوع راهبردی مدیریت مشترک جهانی است که طی آن، همه کشورها باید در مدیریت جهان سهیم شوند. استراتژی دیپلماسی آقای احمدینژاد در طول دولت نهم و دهم تغییری نیافت، هرچند محیط بینالملل و شرایط داخلی در دولت دهم نسبت به دولت نهم تغییر کرد.
پس منکر هرگونه تغییر در احمدینژاد هستید؟
آقای احمدینژاد در تاکتیکها متکاملتر شدند ولی در اصول و راهبرد تغییری نکردند.
ولی در سالهای پایانی ریاستجمهوریشان دیگر از آن اقدامات و حرفهای جنجالیای مانند مسئله هولوکاست شاهد نبودیم.
سوالات ایشان درباره هولوکاست همچنان پابرجاست و در عین حال بیپاسخ از طرف غرب. دیدید که در راهپیمایی روز قدس امسال نیز به این سوالات اشاره کردند. آقای احمدینژاد در بحث هولوکاست فقط چند سوال مطرح کردهاند و هیچ وقت به دنبال تنشزایی نبودند...
ولی در عمل، آنچه رخ میداد تنشزایی بود و چهار قطعنامه علیه کشورمان صادر شد.
اینها بازنمایی رسانهای است. اگر آقای احمدینژاد، آن سوالات درباره هولوکاست را نمیپرسید هم باز آن قطعنامهها صادر میشد. در عین حال یادتان باشد که مسئلهای که اقتصاد کشور ما را مختل کرد قطعنامههای مورد نظر شما نبود، بلکه مسئله تحریم بانک مرکزی در زمستان1390 و بعد از اتفاق مشکوک اشغال سفارت انگلیس در تهران، اقتصاد ایران را زیر ضرب برد و گرنه تا آن زمان تحریمها فشار کمرشکنی وارد نکرده بودند.
شما اشغال باغ قلهک را اقدامی مشکوک دانستید. این اقدام را برای برای به زمین زدن احمدینژاد میدانید؟
نتیجه این عمل، تحریم بانک مرکزی ایران بود. به نظرم عاملان این اقدام خواسته یا ناخواسته، به انگلیس و غرب پاس گل دادند.
دومین خطای استراتژیکی که گفتید حسن روحانی در این مدت انجام داده است، این بوده که وی هویت مقابل خود را محمود احمدینژاد تعریف کرده است و بر این اساس به تخریب دولت قبل عمل کرده اما خیلی از حامیان ایشان میگویند دولت روحانی باید آنچه در هشت سال گذشته رخ داده را به مردم بیان کند؛ مثلا بگوید که میزان تورم، رشد کشور و...
دولت آقای روحانی در حوزه اقتصادی هیچ نسخه جدیدی ندارد و عملا همان سیاستهای اقتصادی آقای احمدینژاد را دنبال میکند که قبل از حضور در دولت مداوما به همان سیاستها حمله میکردند! آقای نوبخت زمانی که خارج از دولت بود میگفت اگر هدفمندی یارانهها اجرا بشود، تورم به 500 درصد میرسد! ولی همین آقای نوبخت وقتی به دولت میآید و میخواهد فاز دوم هدفمندی را اجرا کند، میگوید تورم چندانی نخواهیم داشت! آقای نهاوندیان زمانی که خارج از دولت بود به رهبری نامه مینوشت که دولت آقای احمدینژاد یارانه تولید را نمیدهد، اما مگر دولت آقای روحانی به تولید یارانه داد؟
آقای روحانی و تیمش چون پس از سال 84 دیگر هیچگاه فکر نمیکردند به راس دولت برسند، هشت سال علیه آقای احمدینژاد سیاهنمایی کردند ولی وقتی به دولت آمدند، دیدند که تصمیمات آقای احمدینژاد منطبق بر اصول کارشناسی بوده است و آقایان فقط شعار سیاسی میدادند. مگر نمیگفتند آقای احمدینژاد قانون بهبود فضای کسب و کار را تعطیل کرده و شورای گفتوگو را برگزار نمیکند، حال بروید از آقای نهاوندیان بپرسید که در یک سال اخیر چند جلسه شورای گفتگو برگزار شده است؟ من به شما میگویم. در یکسال اخیر حتی یک جلسه از شورای گفتوگو هم برگزار نشده است.
مگر آقایان مداوما نگفتند که آقای احمدینژاد سازمان مدیریت را منحل کرد، پس حالا که دولت دستشان است چرا سازمان مدیریت را احیا نمیکنند؟ متاسفانه آقای روحانی به خاطر آنکه آقای هاشمی را راضی کند، مجبور شده هویت مقابل خودش را آقای احمدینژاد قرار بدهد. اگر کسی دلسوز آقای روحانی بود، به ایشان میگفت که شما نباید این کار را بکنید ولی آقای روحانی به دلیل ملاحظاتی که با آقای هاشمی دارد، ناچار است هویت مقابل خود را آقای احمدینژاد قرار دهد و همین رفتار، پاشنه آشیلش خواهد بود. با این روند اعتقاد دارم که آقای روحانی در سال 96 به سختی میتواند رای سال 84 آقای هاشمی را هم تکرار کند، یعنی رایش به 10 میلیون هم نمیرسد و شاید اولین رئیسجمهوری باشد که در دور دوم انتخاب نشود.
آقای روحانی در چه زمانی رای نمیآورد؟ وقتی رقیبش در انتخابات سال 96، احمدینژاد باشد؟
اعتقاد دارم اگر در سال 96 مجموعهای با بینش، منش و روش آقای احمدینژاد مقابل آقای روحانی قرار بگیرد، آنگاه آقای روحانی اولین رئیسجمهوری خواهد بود که دور دوم ریاست جمهوری را نمیبیند.
به عنوان یکی از نزدیکان آقای احمدینژاد، فکر میکنید ایشان در انتخابات سال 96 کاندیدا میشود؟
آقای احمدینژاد دیگر اراده معطوف به قدرت ندارد و تا آنجا که میدانم به هیچ عنوان قصد کاندیداتوری یا برنامهریزی در هیچ انتخاباتی را ندارند. البته این تحلیل شخصی بنده و مربوط به امروز است و از آینده خبری ندارم و نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد.
در چه شرایطی آقای احمدینژاد در انتخابات سال 96 شرکت میکند؟
اگر آقای احمدینژاد مجدداً رئیسجمهور شود، چیزی بر فضائل ایشان افزوده نمیشود. اما احتمالا اگر آقای احمدینژاد احساس کنند که منافع مردم و انقلاب با تداوم شرایط کنونی به طور جدی به خطر میافتد و ایشان میتوانند از منافع مردم و انقلاب صیانت کنند، نقشآفرین خواهند بود ولی امروز ممکن است که این تلقی را نداشته باشند.
اگر آقای احمدینژاد در چهار سال دیگر قصد کند که کاندیدا شود. آیا اصولگرایان که به قول شما هر کاری کردند تا آقای احمدینژاد به زمین بزنند، چه میکنند؟
آنها که چارهای ندارند. از قضا، اصولگرایان اگر میخواهند مجددا به قدرت بازگردند باید دعا کنند تا آقای احمدینژاد راضی به کاندیداتوری شود. اگر اصولگرایان میخواهند آقای روحانی در سال 96 رئیسجمهور نشود باید حتما به دنبال آقای احمدینژاد بیایند چراکه کسی را برای رقابت با آقای روحانی ندارند.
اینکه مسائلی نظیر دادگاه احمدینژاد از سوی اصولگرایان ایجاد شده، فکر نمیکنید به خاطر این است که اصولگرایان عزمشان را جزم کردهاند تا احمدینژاد دیگر در صحنه سیاست کشور نباشد؟
برای پاسخ به سوال شما لازم است اصولگرایان را تفکیک کنیم. اصولگرایان یک بدنه کوچک حزبی - رسانهای دارند که بخشی از اینها رابطه خوبی با آقای احمدینژاد ندارند. در عین حال جریان اصولگرایی یک بدنه اجتماعی ده میلیونی هستند و این سازمان رای به آقای احمدینژاد سمپاتی و علاقه شدید دارد و با آقای احمدینژاد احساس همذاتپنداری میکنند. چه بخش کوچک حزبی اصولگرایی بخواهد یا نخواهد این بدنه بزرگ کاملا در سبد رای آقای احمدینژاد مستقر است. به ویژه اگر آقای احمدینژاد بخواهد با جریان آقای هاشمی رقابت علنی بکند، قطعا در آن زمان، سازمان رای بدنه اجتماعی اصولگرایی کلا در سبد رای آقای احمدینژاد قرار میگیرد.
آقای احمدینژاد تا کی میخواهند سکوت کنند؟فعلا سکوت ایشان ادامه دارد مگر اینگه ایشان به جمعبندی جدیدی برسند.
فکر میکنید کی سکوتشان را میشکنند؟نمیدانم اما شاید در آینده آقای احمدینژاد ضروری ببینند برای آگاهی افکارعمومی نکاتی را بیان کنند.
ارزیابی خودتان از سکوت آقای احمدینژاد چه بوده است؟
سکوت ایشان تا الان نتایجی خوبی داشته است ولی باید مقداری زمان گذشت و نتایج عملکرد دولت فعلی مشخص و فاصله واقعی بین ادعاها و عملکردها روشن شود. به نظرم اگر فضای شفافتر شود، میتوان از این سکوت عبور کرد.
درباره جلسات آقای احمدینژاد با وزرا و مدیرانش هم صحبت میکنید.
این جلسات طبیعی است. آقای ناطقنوری با گذشت 30 سال از زمانی که وزیر کشور بودهاند، هنوز جلساتشان را با استاندارانشان برگزار میکند. این جلسات، بیشتر جلسات عاطفی است و آقای احمدینژاد هیج جلسه سازمانیافتهای ندارد.
پس تشکیل دولت در سایه را تکذیب میکنید.
ایشان به هیچ وجه به دنبال دولت در سایه نیست.
ارزیابیتان از انتقاداتی که اصولگرایان به دولت آقای روحانی میکنند، چیست؟
به نظرم یکی از خطاهایی که اصولگرایان دارند، این است که عرصه انتقاد از دولت آقای روحانی را به عرصههای فرعی میآورند. ما نباید تضاد اصلیمان با آقای روحانی را فراموش کنیم. ما دو تضاد اصلی با دولت آقای روحانی داریم: تضاد اول در عرصه استقلالخواهی است که ناشی از رفتار تیم دولت در مذاکرات هستهای است و تضاد دوم در عرصه عدالتخواهی است که ناشی از رویکردهای تیم دولت یازدهم در عرصه اقتصادی است، هرچند تا امروز به دلیل اولویتدهی به مذاکرات هستهای نتوانستهاند این رویکرد پیاده کنند اما گفتمان اقتصادی دولت آقای روحانی، بازتولید گفتمان اقتصادی دولت آقای هاشمی است؛ در واقع دولت آقای روحانی، دولت دوم آقای هاشمی است. به نظرم اصولگرایان به جای آنکه انتقاداتشان را به عرصههای فرهنگی ببرند که در شرایط امروز یک تضاد فرعی است، باید به تضاد اصلی یعنی تضاد بر سر مفاهیم استقلال و عدالت بپردازند. در اینجاست که میتوان دولت را به شکل جدی به نقد کشاند و نقاط ضعف دولت آقای روحانی را برای مردم روشن کرد. آحاد جامعه هم به این تضادها، حساس هستند و برای همین است که دولت آقای روحانی هم تمایل دارد که انتقادات به دولت یازدهم از عرصه فرهنگی فراتر نرود.
دلیلش چیست؟
اگر انتقادات به دولت یازدهم به عرصه فرهنگی محدود شود، دولت میتواند خلاهایش را در سایر حوزهها از منظر افکار عمومی بپوشاند و در عین حال میتواند اقبال بخشی از اقشار اجتماعی که طالب آزادیهای اجتماعی و فرهنگی بیشتر هستند را جلب کند. وقتی با حملات اصولگرایان در عرصه فرهنگی به دولت آقای روحانی، تصویر این دولت، به عنوان دولتی با دروازههای باز فرهنگی - اجتماعی ترسیم شود - که البته در واقع امر اینگونه نیست -، بخشی از اقشار اجتماعی از این تصویر دولت استقبال میکنند. بنابراین چنین شیوهای برای مواجهه با دولت یازدهم خطای راهبردی جریان اصولگراست. اصولگرایان اگر میخواهند در مواجهه با دولت یازدهم موفق باشند، باید به نقاط ضعف واقعی و پاشنه آشیل اصلی دولت آقای روحانی، یعنی سیاست خارجی و اقتصاد بپردازند.
آقای احمدینژاد برای انتخابات مجلس سال 94 برنامهای دارد؟
آقای احمدینژاد هیچ برنامهای برای هیچ انتخاباتی ندارند و قطعا در انتخابات مجلس بعدی هم حضور سازمانیافتهای نخواهند داشت. البته ممکن است برخی از وزرای ایشان با تصمیم شخصی در مناطقی که مقبولیت بومی و منطقهای دارند، مثل آقای نیکزاد در اردبیل یا آقای شیخالاسلام در چالوس در انتخابات حضور پیدا کنند که البته در این رابطه هم هنوز هیچ جمعبندی وجود ندارد.
دلیل این عدم حضور سازمانیافته چیست؟
واقعیت ساختار سیاسی کشورمان این است که همیشه مجلس به نوعی تابع دولت میشود. اگر الان نیز نگاه کنید، مشاهده میکنید که بخش مهمی از مجلس با دولت آقای روحانی همراه شده است. تا قبل از سال 90 نیز مجلس با دولت آقای احمدینژاد همراه بود.
اگر آقای احمدینژاد در انتخابات سال 96، کاندیدا نشود، احتمال دارد از کاندیدایی حمایت کنند؟
نمیدانم.
آقای داوری! شما ریاست مجتمع هما (هواداران مردمی احمدینژاد) را برعهده دارید. هما براساس چه سازوکاری راهاندازی شده است؟
بنده ریاستی در مجتمع هما ندارم. بیشتر نقش بنده نقش هماهنگکننده است چون سازوکار درونی هما یک سازوکار کاملا خودجوش، درونی و از پایین به بالاست...
میتوان گفت هما حزب آقای احمدینژاد است؟
به هیچ وجه. مجتمع هما با دفتر آقای احمدینژاد هیچ نوع ارتباط سازمانی و ساختاری ندارد. هما مجموعهای است که از پائین شکل گرفته و بخش کوچکی از بدنه نیروهای هوادار آقای احمدینژاد که در مناطق مختلف کشور، در وبلاگها، در شبکههای اجتماعی و... فعال هستند و نیاز داشتند تا هماهنگیها و همافزاییهایی صورت گیرد را به هم پیوند داده است.
آیا هما بدنه رای و ستاد آتی آقای احمدینژاد در سال 96 خواهد بود؟
هما برای فعالیت سیاسی برنامهای ندارد و نگاهمان غالبا فرهنگی و اجتماعی است.
تا حالا چه اقداماتی مجمتع هما داشته است؟
تا الان یک فراخوان و ثبتنام اولیه داشتهایم و توانستهایم برنامههای آموزشی محدودی هم برگزار کنیم. در حال حاضر سازماندهی و برنامهریزی مطالعاتی و پژوهشی در برخی از حوزهها را برای شناخت بهتر شرایط ایران و منطقه تکمیل کردهایم.
شما در بخشی از این مصاحبه بیان کردید که آقای روحانی برای رضایتخاطر آقای هاشمی هویت مقابلش را احمدینژاد تعریف کرده است. حال اگر آقای روحانی این کار را به قول شما انجام ندهد، به نظر شما آقای هاشمی چه میکند؟
آقای روحانی، هویتی مستقل از آقای هاشمی ندارد و میتوان دولت آقای روحانی را سایهای پررنگ از دولت آقای هاشمی دانست. آقای هاشمی ایستاده که دولت آقای روحانی تولید شده است و گرنه آقای روحانی بدون برنامهریزی آقای هاشمی، نمیتوانست حتی خواب ریاست جمهوری را هم ببیند.
رابطه اصلاحطلبان را با دولت آقای روحانی را چطور ارزیابی میکنید؟
اصلاحطلبان آقای روحانی را بیشتر به مثابه یک محلل و نه یک متحد نگاه میکنند. واقعیت این است که نظام بعد از فتنه 88، اصلاحطلبان را سه طلاقه کرد، حالا اصلاحطلبان میخواهند از محلل شدن آقای روحانی مشکل سه طلاقه بودنشان را حل کنند.
اینکه اصولگرایان میگویند اصلاحطلبان و روحانی به مشکل و جدایی برمیخورند را قبول دارید؟
در میان مدت این اتفاق نمیافتد. امروز آقایان خاتمی و هاشمی، که جریان اصلاحات و اعتدال را هدایت میکنند یک روحند در دو بدن. هر چند در بدنه اجتماعی اصلاحطلبان یکسری گلایهها و غرغرها وجود دارد ولی این غرغرها نمیتواند در استراتژی کلان این دو جریان اثرگذار باشد.
ارزیابیتان از آینده سیاسی آقای مشایی چیست؟
آقای مشایی از خرداد سال گذشته کاملا از عرصه سیاسی خود را به عرصه فرهنگی منتقل کردند و مشغول مطالعات و پژوهشهای فرهنگی هستند.
احتمال برگشتشان به عرصه سیاست وجود دارد؟
اصلا. ایشان به هیچوجه علاقهای برای درگیر شدن با سیاست ندارند. اگر سال پیش هم کاندیدا شدند، به دلیل اصرار آقای احمدینژاد بود. جنس آقای مشایی، جنس فرهنگ است.
به فرض اینکه آقای احمدینژاد در سال 96 در انتخابات حضور یابند و رئیسجمهور نیز شوند، آقای مشایی به عرصه دولت و سیاست باز میگردند؟
بعید میدانم آقای مشایی انگیزهای برای کار اجرایی داشته باشند.
کد خبر: ۴۵۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۸
بسیج دانشجویی ۹ دانشگاه کشور طی نامهای به رئیسجمهور ضمن انتقاد از عدم پاسخ به بیشرمیهای نخستوزیر خبیث انگلستان از دولت به عنوان نمایندگان ملت خواستند در جهت حفظ و اعتلای عزت ایران عزیز گام بردارد و در مقابل زورگوییها و تجاوزگریهای دشمن به طور کامل ایستادگی کند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش فارس، بسیج دانشجویی ۹ دانشگاه کشور طی نامهای به رئیسجمهور ضمن انتقاد از عدم پاسخ به بی شرمیهای نخست وزیر خبیث انگلستان از دولت به عنوان نمایندگان ملت خواستند تا در جهت حفظ و اعتلای عزت ایران عزیز گام بردارد و در مقابل زورگوییها و تجاوزگریهای دشمن به طور کامل ایستادگی کند.
متن کامل این نامه به شرح ذیل است:«وَلَن تَرضى عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدى وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ العِلمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلا نَصیرٍ﴿۱۲۰﴾
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدهای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.
جناب آقای روحانیریاست محترم جمهوری اسلامی ایرانسلام علیکمحضور روسای جمهورکشور در نشست سالانه سازمان ملل متحد،همواره فرصتی مغتنم در جهت تبیین باورها و مواضع نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوده است که از ورای سلطه رسانه ای جبهه استکبار بتواند اندیشه های خود را که از سرچشمه معرفت اسلام ناب محمدی(ص)استخراج نموده است را در پیشگاه جهانیان به تصویر کشد و نیز بتواند در جهت آشکار ساختن ماهیت متجاوزگران و ستمگران عالم که خود را در الفاظ بشر دوستانه پنهان نموده اند،گام بردارد.
جناب آقای روحانیوزارت خارجه دولت محترمتان که نقش اصلی را در سیاست خارجه کشورمان به عهده دارد، همواره بر این باور بوده است که از طریق مذاکرات و گفت و گو که با چاشنی لبخند همراه باشد، می توان اختلافات بنیادین و اساسی جبهه استکبار با کشورمان را بر طرف نماید،اما این راهبرد اتخاذ شده بسیار سریع تر از آنچه تصور می شد رنگ باخت و در جریان دیدار جنابعالی با نخست وزیر روباه پیر که با سردی به لبخندهایتان پاسخ داد و ساعاتی بعد در نشست سازمان ملل متحد با گستاخی هرچه تمام بار دیگر با ادعاهای واهی به ملت ایران توهین نمود،بر همگان آشکار گردید که برای صیانت و دفاع از منافع ملی می بایست راهی دیگر جایگزین سیاست لبخند گردد.
ریاست محترم جمهورپس از اظهار نظرهای سخیفانه و بی شرمانه نخست وزیر انگلستان،انتظار آن می رفت که در زمان سخنرانیتان در تریبون سازمان ملل متحد به این گستاخی که تنها چند ساعت پس از دیدار با رئیس جمهور اسلامی ایران بود،پاسخی دندان شکن و قاطع بدهید تا از این طریق از عزت و منافع ملی کشور عزیزمان دفاع نمایید،لیکن متاسفانه حتی به طور تلویحی به این بی ادبی و توهین به ملت ایران پاسخی در خور و شایسته ندادید.
و جای بسی تاسف است که این توهین و دهن کجی به ملت ایران و همچنین بی تفاوتی رئیس جمهور،در هفته ای رخ داد که یاد آور هشت سال دلاوری مردان سرزمینمان بوده است که با قطره قطره های خونشان در مقابل متجاوزان و مستکبران ایستادند.
جناب آقای روحانیما دانشجویان،به عنوان پیشگامان ملت با تاسی از تعالیم متعالی اسلام عزیز ضمن انتقاد از عدم پاسخ به بی شرمی های نخست وزیر خبیث انگلستان بار دیگر یاد آور می شویم که دولت محترم به عنوان نمایندگان ملت می بایست در جهت حفظ و اعتلای عزت ایران عزیز گام بردارد و در مقابل زورگویی ها و تجاوزگری های دشمن به طور کامل ایستادگی نماید.
در پایان جهت یاد آوری بخشی از جنایات روباه پیر ،فهرست اندکی از این جنایات خدمتتان ارسال می شود.
و من الله توفیقبرخی از مهمترین خسارات غیر قابل محاسبه وارده بر ملت ایران توسط رژیم سلطنتی انگلستان بدین شرح میباشد:
۱. جدا کردن افغانستان از ایران در سال ۱۸۵۷ براساس پیمان پاریس؛
۲. تحمیل قرارداد رویتر (۱۸۷۲) که بر اساس آن، ایران به مدت ۷۰ سال کاملا به انگلستان فروخته شد؛
۳. ایجاد فرقههای ضاله بابیت و بهائیت به قصد انحطاط مذهبی در ایران و در نتیجه به انحراف کشیده شدن هزاران ایرانی؛
۴. تجزیه و تقسیم بلوچستان ایران در سال ۱۸۸۷ به منظور امنیت بخشیدن به سرحدات هند و به عنوان کمربند دفاعی جنوب غربی هند که مستعمره انگلیس به شمار میرفت؛
۵. نقش تاریخی انگلیس در ترویج مواد مخدر در ایران که از سوی «برادران شرلی» در دوره صفویه دنبال گرفته شد و دیری نپائید که تریاک به عنوان یک داروی خانگی جای خود را در میان ایرانیان باز کرد و پس از مدتی دولت انگلیس اعلام کرد که سوخته تریاک را با قیمت مناسب از افرادی که از این ماده استفاده میکنند میخرد و در نهایت نیز قرارداد تالبوت (انحصار توتون و تنباکو) به ایران تحمیل گردید؛
۶. تحمیل قرارداد لاتاری (تاسیس قمارخانه) به ایران از سوی میرزا ملکم خان؛
۷. تحمیل قرار داددارسی به ایران برای اکتشافات، استخراج و غارت منابع نفتی در سال ۱۹۰۱؛
۸. به انحراف کشاندن انقلاب مشروطیت و زمینه چینی برای اعدام آیت الله شیخ فضل الله نوری؛
۹. تحمیل قرار داد ۱۹۰۷ که بر اساس آن ایران بین انگلستان و روسیه تقسیم شد؛
۱۰. قحطی بزرگ سال های ۱۹۱۹-۱۹۱۷ که بی تردید بزرگ ترین فاجعه در تاریخ ایران است و ناشی از سیاستهای بازرگانی و مالی بریتانیا بود.
طی این قحطی نزدیک به ۴۰ درصد از جمعیت ایران (یعنی حدود ۸ تا ۱۰ میلیون نفر) به کام مرگ رفتند و در این قحطی تلف شدند و انگلیسیها که در آن زمان ایران را اشغال کرده بودند نه تنها برای کاستن از شدت قحطی کاری انجام ندادند، بلکه با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی (از جمله نپرداختن درآمدهای نفتی به ایران)، قحطی را شدت بخشیدند و عامل اصلی تشدید و طولانی شدن قحطی ای شدند که منجر به مرگ میلیونها ایرانی شد؛
۱۱. تحمیل قرار داد ۱۹۱۹ که بر اساس آن شمال ایران نیز زیر سلطه انگلستان قرار گرفت؛
۱۲. زمینیه چینی، حمایت و پشتیبانی از کودتای رضاخان از طریقسید ضیاء الدین طباطبایی، روزنامه نگاری که عامل سفارت بریتانیا در تهران بود؛
۱۳. کمک به فراررضاخان از ایران و رویکار آوردن فرزندش؛
۱۴. نقش مستقیم درکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) برای همراهی با آمریکا؛
۱۵. نقش مستقیم در جدایی کل سرزمینهای جنوبی خلیج فارس که در ۱۹۷۱ به جدایی کامل بحرین انجامید؛
۱۶. مانع تراشی در راه تشکیل حکومت جمهوری در ایران طی سالهای حکومت محمدرضا شاه؛
۱۷. همراهی با آمریکا در سرکوب انقلاب اسلامی ملت ایران؛
۱۸. ارتباط، آموزش و پشتیبانی ساواک توسط اینتلیجنت سرویس انگلیس که منجر به سرکوب، شهادت و مجروحیت تعداد زیادی از فعالان مبارزه علیه رژیم ستم شاهی شد؛
۱۹. اشغال و ویران شدن سفارت ایران در لندن و کشته شدن ۲ دیپلمات ایران؛ در ۶ روز پر تب و تاب در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ یعنی از روز دهم تا پانزدهم آن ماه سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن به اشغال گروهی متشکل از شش مرد مسلح درآمد و ۲۶ نفر از جمله ۱۷ کارمند سفارتخانه، ۸ نفر مراجعهکننده و یک مأمور نگهبان انگلیسی به گروگان گرفته شدند؛ لازم به ذکر است در طول این حادثه، ۲ تن از اعضای فعال و انقلابی ایران جان باختند و بر اثر حملة یک گروه کماندوی انگلیسی به سفارتخانه، اشغالگران اصلی از بین رفتند و ساختمان سفارتخانه به صورت نیمه ویران بر جای ماند؛ با افشای یکی از مأموران سابق سازمان پلیس مخفی انگلیس (MI۶) اشغال سفارت و مرگ دیپلماتهای ایرانی را رئیس MI۶ طرحریزی کرده و اجرای آن را به چند تروریست عراقی که دستپرورده سازمان اطلاعاتی انگلیس بودند واگذار نموده بود؛
۲۰. سرقت اشیای عتیقه ایران و پشتیبانی از غارتگران میراث ملی ایرانیان و نگهداری آنها در موزههای بریتانیا و فروش برخی دیگر در حراجی معروف لندن نظیر ستونهای با ارزش تخت جمشید، منشور کوروش و نیز هزاران لوح، کتیبه و منشور به جای مانده از تمدن ایران باستان؛
۲۱. تحریک گروهکها و قومیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نظیر خلق عرب، کومله، پان ترکیسم، جندالشیطان و...؛
۲۲. کمکهای سیاسی، تسلیحاتی و اقتصادی به رژیم بعثی عراق برای حمله به ایران و ادامه این پشتیبانیها در طول ۸ سال جنگ؛
۲۳. حمایت بیپرده و مستمر از اشخاص، گروهکها و براندازان جمهوری اسلامی در ۳۳ سال گذشته نظیر بنیصدر، منافقین، ملی مذهبیها، اصلاحطلبان معاند و هدایت آشوبهای ۱۸ تیر ۷۸ و اغتشاشات پس از انتخابات نهم ریاست جمهوری(فتنه ۸۸) ازطریق سفارتخانه، شبکههای رسانهای همچون بیبیسی؛
۲۴. برنامهریزی،حمایت و هدایت تحریمهای بینالمللی علیه ملت ایران در طول ۳۳ سال گذشته؛
۲۵. تهدید به حمله نظامی و تلاش ناکام برای ایجاد فشار روانی علیه ملت مظلوم و مقتدر ایران؛
۲۶. فضاسازیهای مستمر رسانهای با بکار گرفتن بنگاههای سخن پراکنی نظیر بیبیسی و راهاندازی شبکههای مختلف رسانهای فارسی زبان در جهت براندازی و تخریب چهره نظام مقدس جمهوری اسلامی در افکار عمومی مردم دنیا، و تلاش برای نابودی فرهنگ و هویت غنی ملت عزیز ایران؛
۲۷. حمایت، اعطای پناهندگی و پشتیبانی مادی و امنیتی از سلمان رشدی، نویسنده کتاب موهن آیات شیطانی، که انگلیسیها سفارش دهنده، منتشر کننده و حامی کتاب و نویسندهاش بوده و هستند؛
۲۸. آموزش و تجهیز و پشتیبانی از بمبگذاری و دیگر اقدامات تروریستی در خوزستان، حرم مطهر رضوی، سیستان و بلوچستان، حسینیه شیراز و نیز ترور شهیدان لاجوردی و صیاد شیرازی در طی سالهای پس از انقلاب اسلامی و خصوصاً پس از اشغال افغانستان و عراق
۲۹. زمینه چینی و طراحی، آموزش، تجهیز و پشتیبانی از تروریستها برای ترور دانشمندان هستهای ایران همچون شهیدان علیمحمدی، شهریاری و دکترعباسی (رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی) طبق اعتراف و تصریح جان ساورز رئیس سابق MI۶ و کوپر معاون اشتون؛
۳۰. بارها تجاوز به مرزهای آبی جنوبی و مرزهای هوایی شرقی و غربی ایران در طی سالهای پس اشغال افغانستان و عراق که در چندین نوبت منجر به دستگیری تفنگداران دریایی آنها از سوی مرزبانان ایرانی شد؛
۳۱. اشغال غیرقانونی باغ قلهک در تهران طی پنجاه سال گذشته؛
۳۲. حمایت از براندازان نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق دادن پناهندگی و مجوز اقامت دائم به آنها نظیر مهاجرانی، گنجی، سروش، کدیور، مهدی هاشمی و ...؛
۳۳. مسدود شدن ۴ میلیارد دلار ذخیره ارزی ایران در بانکهای داخلی بریتانیا پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران؛
۳۴. خسارات ناشی از لغو قراردادهای تسلیحاتی بین ایران و انگلیس از جمله ناو خارک(که با تأخیر ۵ ساله تحویل ایران شد) و همچنین تأمین قطعات یدکی و تجهیزات تکمیلی تانکهای چیفتن و اسکورپیون که به بهای ۱۸ میلیون پاوند است که با پیروزی انقلاب اسلامی از سوی انگلیسی ها لغو گردید و در حالیکه پول خرید آنها قبلاً پرداخت شده بود، هرگز تحویل داده نشد؛
با احتساب هفتهای ۷۰ هزار پاوند جریمه تأخیر تحویل ناو خارک میزان خسارت وارده از سوی این کشور به ایران چیزی در حدود ۱۶ میلیون و هشتصد هزار پاوند میشود.
۳۵. نقش فعال و دخالت جویانه در جریان فتنه سال ۱۳۸۸
۳۶. ترور دانشمندان هسته ای کشور
بسیج دانشجویی دانشگاه علم صنعت
بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
بسیج دانشجویی دانشگاه اراک
بسیج دانشجویی دانشگاه شهید چمران اهواز
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی همدان
بسیج دانشجویی دانشگاه محقق اردبیلی
بسیج دانشجویی دانشگاه تبریز
بسیج دانشجویی داشنگاه بوعلی همدان
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان»
کد خبر: ۴۴۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۵
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
عصر ایران با بازنشر این تصویر هولناک نوشت: یک دانش آموز نوجوان هندی با ورود به محوطه ببر سفید باغ وحش دهلی نو جان خود را در اثر حمله ببر از دست داد . این تصویر با موبایل یکی از بازدیدکنندگان باغ وحش گرفته شده است.
کد خبر: ۴۴۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۴
فرمانده انتظامی گناوه از شناسایی و دستگیری سه آدم ربا در کمتر از سه ساعت خبر داد که به قصد اخاذی دختر بچه ای را به گروگان گرفته بودند.به گزارش آوای دنا ،سرهنگ اکبر قاسمی در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی افزود: آدم ربایان گروگان خود را با دست و پای بسته در یکی از باغ های اطراف شهر گناوه برده و از پدرش درخواست سه میلیارد ریال وجه نقد کرده بودند.
وی بیان کرد: یکی از آدم ربایان در محل قرار مبادله و دو نفر شریک جرم او نیز در محل باغ دستگیر شدند.
فرمانده انتظامی گناوه گفت: گروگان نیز سالم تحویل خانواده شده است و متهمان دستگیر و خودروهای آنان که سرقتی بود کشف و توقیف شد.
شهرستان گناوه در شمال استان بوشهر قراردارد.
کد خبر: ۴۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۱۸
داستان زندگی علیرضا رمضانی، ستاره جوان آبی ها
به گزارش آوای دنا ، علیرضا متولد سال 1372 است. تنها 21 سال سن دارد. وقتی حرف میزند لهجه آذری اش قابل تشخیص است و . در ابهر به دنیا آمده است؛ شهری با 87هزار نفر جمعیت که دومین شهر بزرگ استان زنجان محسوب میشود. او از دل استانی کشف شد که چندان فوتبالی به حساب نمیآیند. استان زنجان یک میلیون و 15هزارنفر جمعیت دارد، اما علیرضا رمضانی جزو معدود فوتبالیستهایی است که از استان زنجان به لیگبرتر ایران رسیده . او در هفته دوم لیگ برتر در بازی با استقلالخوزستان به عنوان بازیکن تعویضی به زمین رفت و کاری کرد که حالا نامش به عنوان یکی پدیدههای لیگ سیزدهم مطرح است. اما بد نیست بدانید علیرضا رمضانی پدیده فصل جدید استقلال تهران در خوابگاه بازیکنان پایه تیم زندگی میکند. داستان زندگی او را از دست ندهید. این گزارش روایتی است بر اساس گفته های علیرضا با تماشاگران امروز.
از ابهررود تا ستارگان پایتختتنها اطلاعاتی که از او در دسترس است، به یک جمله خبری ختم میشود. علیرضا رمضانی فصل گذشته در لیگیک در تیم نفتوگاز گچساران بازی کرده اما مسیری که تا پوشیدن پیراهن استقلال گذرانده، به خوبی نشان میدهد چه سختیهایی برای انتقال به این تیم کشیده است. او در 18 سالگی برای اولینبار در تیمی محلی در ابهر بازی کرد. تیمی به نام «ابهررود» که احتمالا در فوتبال ایران کسی نام آن را نشنیده است. اما رمضانی چندماهی در این تیم بود تا اینکه بالاخره تصمیم گرفت از لیگ استانی زنجان به تهران نقل مکان کند: «ریسک بزرگی بود. از پدر و مادرم اجازه گرفتم تا برای فوتبال به تهران بیایم.» او در لیگدو استان تهران عضو تیم «ستارگان پایتخت» شد. باز هم تیمی ناشناخته که مدتی را هم آنجا گذراند. در آن روزها در خوابگاهی واقع در میدان راهآهن تهران زندگی میکرد. خوابگاهی که چند بازیکن از تیم ستارگان پایتخت در آن زندگی میکردند. اما شرایط سختتر از چیزی بود که تصورش را کنید: «حقوقی از تیم نمیگرفتیم و مجبور بودیم در کنار فوتبال، شبها کار کنیم». آن روزها غیر از تمرینات روزانه گروهی با تیم ستارگان پایتخت، شبها هم مسافت زیادی پیادهروی میکرد. او به عنوان تراکتپخشکن یک شرکت تبلیغاتی استخدام شده بود و در کوچههای اطراف میدان راهآهن تراکتهای تبلیغاتی پخش میکرد. بدون رودربایستی اعتراف میکند: «بعضی شبها گرسنه میخوابیدم. پول نداشتم غذا بخورم. نهمیخواهم مظلومنمایی کنم، نه چیز دیگری. این موضوعی است که ممکن است برای هرکس دیگری هم پیش بیاید.»
استقامت در باشگاه مقاومتمسابقات لیگ دو تهران تمام شد. رمضانی مشمول شده بود و برای گذراندن دوران سربازی به باشگاه مقاومت رفت و تست داد. سرمربی باشگاه مقاومت که «استقامت» نام داشت، او را قبول کرد. او هم قرارداد سفت و سختی با این باشگاه امضا کرد که براساس آن در دوران سربازی باید در مقاومت بازی میکرد. اما پس از گذشت دو سال خدمت نظام وظیفه قرارداد او بندهایی داشت که نمیتوانست به راحتی از باشگاه مقاومت جدا شود. همزمان به تیم جوانان هم دعوت شد. به اردوی تیم رفت و تمرین کرد اما مدتی مانده به مسابقات قهرمانی آسیا، زانویش آسیب دید و از لیست تیم خط خورد. تمام پول دریافتی رمضانی از باشگاه مقاومت تهران همان حقوق ماهیانهای بود کهبه عنوان سرباز نظام وظیفه دریافت میکرد؛ 90 هزار تومان. چند ماه اضافهخدمت خورد. حتی پس از پایان خدمت سربازی هم قراردادش با مقاومت تمام نشد. چند پیشنهاد از سایپا و تراکتورسازی دریافت کرد، اما نتوانست رضایتنامهاش را از مقاومت بگیرد. تا اینکه بالاخره با پیشنهاد تیم لیگیکی نفت و گاز گچساران از مقاومت جدا شد.
روزهای سخت در گچسارانقرارداد رمضانی با نفت و گاز گچساران 30 میلیون تومان بود. او 20 میلیون تومان از مبلغ قرارداد گرفت و به باشگاه مقاومت داد تا رضایتنامهاش صادر شود. اما 10 میلیون تومان باقیمانده مبلغ قرارداد او هیچوقت از سوی باشگاه نفت و گاز گچساران پرداخت نشد. به این ترتیب نیمفصلی که در گچساران سپری کرد، هیچ درآمدی نداشت. البته با این توضیح اضافه که در گچساران به راحتی تهران شغل جانبی وجود نداشت تا او درآمدی داشته باشد: «در خوابگاه زندگی میکردم. درآمدی نداشتم. باشگاه باقیمانده مبلغ قراردادم را پرداخت نکرد. یادم میآید یکبار که تمرینات تیم تعطیل شد، همه بچهها برای استراحت به کیش رفتند اما من پولی نداشتم که به ابهر برگردم. همه از من میپرسیدند چرا تعطیلات به خانه برنمیگردی. بهانه میکردم که میخواهم تنها باشم و استراحت کنم.» البته معضلات زندگی در گچساران به این محدود نمیشد. محمدحسین ضیایی، سرمربی نفت و گاز گچساران اصلا ارتباط خوبی با رمضانی نداشت: «مدام در تمرینات من را جلوی بقیه بازیکنان تحقیر میکرد و میگفت هیچوقت بازیکن نمیشوی. چندباری هم وسط تمرین من را بیرون کرد». فصل کابوسوار رمضانی در گچساران تمام شد، اما حتی در رویا هم نمیدید که پس از آن همه سختی، فصل بعد در یکی از دو تیم پرطرفدار ایران بازی کند.
روزی که آبیپوش شد«یکی از دوستان به من زنگ زد و خبر داد که باشگاه استقلال تست میگیرد. همراه با دوستانم به کمپ ناصر حجازی رفتیم. لباس عوض کردیم و دو تا تیم شدیم و بازی کردیم. 20 دقیقه از بازی نگذشته بود که من را از زمین بیرون کشیدند. بعد دیدم امیرخان فلعهنویی سراغم آمد اصلا باور نمیشد. در بازی چند تا دریبل زده بودم و بدون استرس میدویدم. اما باورم نمیشد که امیرخان از من خوشش آمده باشد. چند روز بعد با استقلال قرارداد بستم.» قرارداد او با استقلال رقم بالایی ندارد اما او راضی است. در یکی از بندهای قراردادش با استقلال آمده که باشگاه موظف است محل زندگی علیرضا رمضانی را فراهم کند. او این روزها در خوابگاه بازیکنان پایه استقلال که در کنار کمپ ناصر حجازی ساخته شده، زندگی میکند. در یک اتاق کوچک که با وسایل اولیه زندگی تجهیز شده است. پدرش کشاورز است. در ابهر یک هکتار باغ انگور دارند. اما درآمد این باغ انگور اندازهای نیست که پدرش به او کمک مالی کند. او از سال 1390 روی پای خودش ایستاده و هیچ وقت از پدرش کمکی نگرفته است.
چهره محبوب در ابهر روزی که در جامشهدا برای اولینبار با پیراهن استقلال به زمین رفت، یادش نمیرود. آن روز در بازی با ملوان برای استقلال یک پنالتی گرفت تا آرش برهانی آن را گل کند. علیرضا خوششانس بود که آن بازی از شبکه سه پخش مستقیم شد و تماشاگران استقلال خیالشان راحت شد که در فصل جدید یک پدیده در ترکیب آبیپوشان خودنمایی میکند. هفته اول لیگبرتر فرصت به هنرنمایی او نرسید، اما در بازی با استقلال خوزستان در هفتهدوم زمانی به زمین آمد که بازی بدون گل بود. او آمد و یک پاسگل داد: «روی نیمکت بودم که امیرخان من را صدا کرد. از من پرسید که میتونی بازی کنی؟ توضیح داد که شرایطش سخت است. اما من هیچ استرسی نداشتم. به زمین رفتم و آن پاسگل را دادم.» رمضانی یکی از چهرههای دوستداشتنی تمرینات استقلال است. بازیکنان تیم او را دوست دارند. امید ابراهیمی و محمد قاضی بیشتر هوایش را دارند. اما نباید فراموش کرد که هنوز راه زیادی پیشرو دارد. مسیری که از ابهر آغاز شده و خودش آرزو دارد به اروپا برسد. تا حالا چند باری که با پیراهن استقلال به میدان رفته باعث شده یکی از محبوبترین چهرههای شهرستان ابهر شود: «در این مدت لطف کردند و با تماس تلفنی و اساماس حسابی مرا را شرمنده کردهاند».
تماشاگران امروز
کد خبر: ۴۲۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۱۳
سلام دکتر. من هیچ شغلی ندارم و امشب من و خانوادهام با شکم گرسنه به رختخواب همراه با گریه فرزندان رفتیم
کد خبر: ۴۰۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۰۶
زلزله ای به بزرگی 4.3 ریشتر خوزستان را امشب لرزاند.به گزارش آوای دنا به نقل از موسسه ژئوفزیک دانشگاه تهران زلزله ای به بزرگی 4.3 ریشتر خوزستان را امشب ساعت 22:47 دقیقه لرزاند.تاريخ وقوع زلزله:
يكشنبه، 5 مرداد 1393 در 22:47:48(وقت محلي - تهران)
2014-07-27 18:17:48 (UTC)بزرگي زلزله:
۴.۳نوع بزرگي:
MNموقعيت رومركز زلزله: ۳۱.۵۸ شمالي و ۴۹.۴۹ شرقيعمق: ۲۰ كيلومترعدم قطعيت مكاني: ۳.۴۸+/- كيلومتر در جهت شمالي - جنوبي۳.۳۳+/- كيلومتر در جهت شرقي - غربيمنطقه:
استان خوزستانفاصلهها:
15 كيلومتري هفتگل، خوزستان35 كيلومتري رامهرمز، خوزستان38 كيلومتري باغ ملك، خوزستانمنبع:موسسه ژئوفيزيك، دانشگاه تهران
کد خبر: ۳۹۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۰۵
یاسوج به علت طبیعتی زیبا و بکر میتوان از آن به عنوان پایتخت طبیعت ایران نام برد. آوای دنا ،سايت خبری باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: یاسوج یکی از شهرهای جنوبی ایران و مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد است.
این شهر همچنین مرکز شهرستان بویراحمد نیز میباشد.
یاسوج در شمال شرقی استان واقع شده است.
قبل از ایجاد این شهر، در حدود ۶ کیلومتری آن، یک شهر قدیمی به نام «تلخسرو» قرار داشت که زمانی مرکز نفوذ خوانین بویراحمد علیا بودهاست، اینک به جز تپههای پراکنده و یک روستا، اثری دیگر از آن باقی نماندهاست.
تلخسرو متجاوز از دو هزار سال قدمت دارد،لیکن احداث ابنیه معاصر در پیرامون آن، بعد از سال ۱۳۰۹ خورشیدی شروع شده و تا سال ۱۳۲۳ ادامه یافت و پس از آن متروک شدهاست.
شهر یاسوج در منطقه اقلیم سردسیری واقع شده و دارای هوای معتدل متمایل به سرد است.
در این شهر، میزان بارش برف و باران زیاد میباشد و به علت بارش فراوان برف و باران و پوشیده شدن ارتفاعات از برف برای مدت مدیدی از سال، از منابع آب کافی برخوردار است.
آبشار یاسوج اصلی ترین جاذبه گردشگری شهر یاسوج آبشار زیبا و معروف یاسوج است که در فاصله ۲ کیلومتری مرکز شهر و در شمال شهر یاسوج واقع است و هر ساله مورد توجه گردشگران و توریستهای ایرانی و خارجی قرار میگیرد آب چشمههایی که از دل کوههای زاگرس جوشیده در دو کیلومتری شمال شهر یاسوج آبشاری به ارتفاع ده متر را به منظر تماشا گذاشته است.
چشمانداز این آبشار، نهرهای آب در بستر مارپیچ مشبک، باغ های میوه، مراتع سرسبز و پر از گلهای رنگارنگ است، که چشم بیننده را خیره میسازد.
هر ساله آبشار یاسوج در فصل بهار، تابستان و پاییز پذیرای گردشگران است.
از دیگر آبشارهای این استان، آبشار بهرام بیگی است،این آبشار در میان صخرههای سنگی واقع شده و بعد از مارگون قرار دارد.
آبشار بن رود نیز بعد از سی سخت قرار گرفته و شامل توفشاه و آبشار بن رود است که ازچندین چشمه تشکیل شده و حدود ۲۰ متر ارتفاع دارد و منطقه بسیار زیبایی را پدید آورده است.
کد خبر: ۳۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۸
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره
و المستشهدین بین یدیه . . .
کد خبر: ۳۶۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۱
اسدا... ربانی مهر معاون جوانان اداره کل ورزش و جوانان استان با اشاره به برنامه های هفته جوان در همدان گفت : 48 برنامه متنوع فرهنگی برای هفته جوان اجرا می شود که از این تعداد 20 مورد جشن در پنج نقطه مختلف شهر برگزار می شود
کد خبر: ۳۵۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۷
ناگاه آن منظره هول انگيز به منظره فرح بخش مبدل شد و بمن گفتند تمام خدمات تو پذيرفته است و به شفاعت آن حضرت ده سال بر عمر تو افزوده شد و تاءخير در مرگت افتاد تا حج واجب را بجا آورى و چون اينك عازم حج شده ام .ه گزارش سرویس دینی جام نیوز، مرحوم حاج ميرزا على ايزدى فرزند مرحوم حاج محمّد رحيم مشهور به آبگوشتى (كه سبب شهرتش به آبگوشتى اين بود كه ايشان اخلاص و ارادت زيادى به حضرت سيدالشهداء (ع ) داشت و مواظب خواندن زيارت عاشورا بود.
هر روز در مسجد گنج كه بخانه اش متصل بود پس از نماز جماعت يك يا دو نفر روضه مى خواندند پس از روضه خوانى سفره پهن مى كردند و مقدارى زياد نان و آبگوشت در آن مى گذاشتند هر كس مايل بود همانجا مى خورد و هر كه مى خواست همراه خود به خانه مى برد.
نقل نمود كه : پدرم سخت مريض شد و بما امر نمود كه او را به مسجد ببريم گفتيم براى شما هتك است چون تجاّر و اشراف بعيادت شما مى آيند و در مسجد مناسب نيست .
گفت مى خواهم در خانه خدا بميرم و علاقه شديدى به مسجد داشت ناچار او را به مسجد برديم تا شبى كه خيلى مرضش شديد شد و در حال اغماء بود كه او را بمنزل برديم و آن شب در حال سكرات مرگ بود و ما به مردنش يقين كرديم پس در گوشه اى از حجره نشسته و گريان بوديم و سرگرم مذاكره تجهيزات و محل دفن و مجلس ترحيمش بوديم .
هنگام سحر شد ناگاه ، من و برادرم را صدا زد. نزدش رفتيم ديديم عرق بسيارى كرده است بما گفت آسوده باشيد و برويد بخوابيد و بدانيد كه من نميميرم و از اين مرض خوب مى شوم ما حيران شديم .
صبح شد در حاليكه هيچ اثرى از آن مرض در او نبود و بسترش را جمع كرده او را به حمام برديم و اين قضيه در شب اول ماه محرم سنه 1330 قمرى اتفاق افتاد و حياء مانع شد از اينكه از او بپرسيم سبب خوب شدن و نمردنش چه بود؟
موسم حج نزديك شد پس به تصفيه حساب و اصلاح كارهايش سعى كرد و مقدمات و لوازم سفر حج را تدارك ديد تا اينكه با نخستين قافله حركت كرد. به بدرقه اش در باغ جنت يك فرسخى شيراز رفتيم و شب را با او بوديم .
ابتدا به ما گفت از من نپرسيديد كه چرا نمردم و خوب شدم اينك بشما خبر مى دهم كه آن شب مرگ من رسيده بود و من در حالت سكرات مرگ بودم پس در آن حال خود را در محله يهوديها ديدم و از بوى گند و هول منظره آنها سخت ناراحت شدم و دانستم كه تا مُردم جز آنها خواهم بود.
پس در آن حال به پروردگار خود ناليدم ندائى شنيدم كه اينجا محل ترك كنندگان حج است گفتم : پس چه شد توسلات و خدمات من نسبت به حضرت سيدالشهداء(ع ).
ناگاه آن منظره هول انگيز به منظره فرح بخش مبدل شد و بمن گفتند تمام خدمات تو پذيرفته است و به شفاعت آن حضرت ده سال بر عمر تو افزوده شد و تاءخير در مرگت افتاد تا حج واجب را بجا آورى و چون اينك عازم حج شده ام .
پيش از محرم سال 1340 مرض مختصرى عارض پدرم شد و گفت شب اول ماه موعد مرگ من است و همان طور كه خبر داده بود شب اول محرم هنگام سحر از دار دنيا رحلت فرمود رحمة اللّه عليه .(13)
مهر ترا به روضه رضوان نمى دهماين لطف ذوالعطاست من آسان نمى دهماشكى كه در عزاى تو ريزم ز ديدگانآن اشك را به لؤ لؤ و مرجان نمى دهممن عاشقم بروى تو اى شاه تشنه لبآن عشق را بقيمت اين جان نمى دهمجان مى دهم در سر كوى تو يا حسينآن تربتت بملك سليمان نمى دهممى ميرم از فراق تو شاها نظر نمالطف تو را به لعل بدخشان نمى دهممن آرزوى جمال تو يا حسيناين آرزو به منصب شاهان نمى دهمدر وقت احتضار كشم انتظار توتا بر سرم پا ننهى جان نمى دهمشيرى كه خورده ام شده با حب تو عجيناين حبّ را بطور موسى عمران نمى دهممن در عزاى تو نالم چو ناى نىاين سوگ را بحق تو پايان نمى دهممن تشنه جمال تو هستم اى شهااين تشنه گى به چشمه حيوان نمى دهمدم مى زنم ز نام تو هر صبح و هر مسااين دم زدن به حور و به غلمان نمى دهمكمتر گداى كوى توام كنز لافتادرويشيم به جود حاتم دوران نمى دهمنام تو گر بگوش رسيد مى خرم ز جاناين صوت را به بلبل خوشخوان نمى دهمآن غنچه اى كه بوى تو دارد بكام خودآن غنچه را به صد گل خندان نمى دهم
کد خبر: ۳۵۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۰
ربانيمهر : درسال 92حدود466 برنامه در زمينه اوقات فراغت در استان همدان انجام شد و 94 هزار و 183 نفر در سامانه جامع اوقات فراغت ثبت نام كردند كه در اين بخش رتبه اول كشور را به دست آورديم
کد خبر: ۳۵۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۰۶
اصله انواع درخت مرکبات دراطراف شهرلیکک شهرستان بهمئی عصرامروز طعمه حریق شد.رییس جهاد کشاورزی بهمئی با بیان اینکه این درختان شامل لیمو شیرین ، لیموترش ، زیتون ، انار ونارنگی بوده است گفت : به علت روشن کردن آتش ازسوی چند نوجوان درمحدوده باغ ، این درختان طعمه حریق شدند .قیصری با اشاره به اینکه میوه های این درختان به بارنشسته بود افزود : تاسیسات لوله کشی آبیاری و کابل های برق این باغ ات نیزدرآتش سوخت .به گفته وی ؛ امسال هزارو100 هکتار از اراضی مستعد کشاورزی این شهرستان زیرکشت انواع درختان باغ ی رفته است.
کد خبر: ۳۳۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۶
آوای دنا:فرماندار گچساران گفت: 15 هکتار از باغ های مرکبات این شهرستان در آتش سوخت.عبدالرحیم رحیمی روز چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: این حادثه آتش سوزی در منطقه آبدالان شهرستان گچساران رخ داده است.
وی بیان کرد: نیروهای آتش نشانی، شهرداری، شرکت بهره برداری نفت و گاز و جمعیت هلال احمر گچساران در سریعترین زمان ممکن به محل حادثه اعزام و ضمن مهار آتش از سرایت آن به سایر مناطق جلوگیری کردند.
رحیمی اظهار کرد: دلیل بروز این حادثه از سوی کارشناسان اداره جهاد کشاورزی شهرستان گچساران در حال بررسی است.
وی عنوان کرد: درخت ها و تاسیسات لوله این باغ مرکبات بین 20 تا 100 درصد دچار خسارت شده اند.
رحیمی مدت زمان اطفای حریق در این باغ مرکبات را سه ساعت اعلام کرد.
وی ابراز داشت: این آتش سوزی باغ در 15 کیلومتری شهر دوگنبدان و در نزدیکی پلیس راه گچساران - شیراز اتفاق افتاد.
کد خبر: ۳۲۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۷
وقتی به ادارهای میروم و این بچهها به احترام من از جا برمیخیزند و صندلی زیر پایم میگذارند و دست به سینه میایستند هیچگاه به باغ و بوستان ظاهری دنیوی فکر نمیکنم آوای دنا-خبرنگار فارس در یاسوج می نویسد: این روزها در استان کهگیلویه و بویراحمد بیشتر ادارات و دستگاهها در حال برگزاری برنامههای تجلیل از معلمان و اساتید هستند و این اقدام خوب باشکوهتر از سالهای قبل در حال برگزاری است.
دستگاههایی همانند دانشگاه پیامنور، صدا و سیما، دانشگاه علوم پزشکی و سایر دستگاهها و نهادها دین خود را در این هفته به خوبی ادا کردند.
یکی از این دستگاهها که به خوبی از معلمان تجلیل کرد پیامنور بود که در حرکتی خوب و زیبا پیشکسوتان فرهنگی استان را دور هم جمع کرد و به پاس سالها زحمت و مرارت آنها برایشان جشن باشکوهی گرفت.
در این بین بیان خاطرات معلمان پیشکسوت برای دانشجویان و اساتید به قدری شنیدنی بود که سیل اشک از گونهها جاری شد.
گردآفرین بویراحمدی یکی از معلمان پیشکسوت بود که نام نخستین معلم زن بویراحمدی را به خود اختصاص داده است.
بویراحمدی چند دقیقهای بیشتر برای جمع سخن نگفت و تنها سخنش نیز خاطرهای شنیدنی بود که اشک همه را در سالن الغدیر پیامنور درآورد.
این معلم پیشکسوت در بیان خاطره خود این گونه گفت که وقتی حقوق ما در دوران معلمی چند تومان بیشتر نبود آموزش و پرورش از ما خواست تا برای امرار معاش بخشی از این پول را خرج آبادانی زمینها کرده و باغ ی برای خود دست و پا کنیم.
گردآفرین بویراحمدی ادامه داد: برخی این کار را کردند ولی من این فکر را کردم که اگر بخواهم هم درس بدهم و هم باغ داری کنم بچهها در این بین ضرر میکنند به همین خاطر از خیر باغ گذشتم.
اولین زن معلم بویراحمدی به سالهای بعد از آن روزگاران اشاره کرد که همه باغ داشتند و او باغ و بوستانی نداشت اما اینگونه خود را راضی کرد که وقتی دانشآموزان خود را در ادارات و دستگاهها میبیند هر کدام گلی هستند که عطری خوشتر از همه گلهای جهان دارند.
بویراحمدی گفت: وقتی به ادارهای میروم و این بچهها به احترام من از جا برمیخیزند و صندلی زیر پایم میگذارند و دست به سینه میایستند هیچگاه به باغ و بوستان ظاهری دنیوی فکر نمیکنم.
کد خبر: ۳۲۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۶