« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
در هیچ کجای دنیا رسم نیست وزیرانی با نوشتن نامه مشکلات اقتصادی را نزد افکار عمومی ببرند و به رئیس‌جمهور خود هشدار دهند که اوضاع بحرانی است. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir روزنامه وطن امروز در گزارش روز خود به بررسی و تحلیل پس لرزه های نامه ۴ وزیر دولت به ردیس جمهور و تبعات این نامه پرداخته است :نامه تکان‌دهنده وزرای اقتصاد، صنعت، رفاه و دفاع به روحانی درباره وضعیت بد اقتصادی و نقد سیاست‌های ناهماهنگ اقتصادی بیش از پیش اختلافات در کابینه را عیان کرد. به گزارش «وطن‌امروز» نامه‌ای که روز یکشنبه منتشر شد سندی حقیقی از ناهماهنگ بودن تیم اقتصادی دولت و اختلاف‌نظر شدید دیدگاه‌ها در دولت یازدهم است؛ موضوعی که منتقدان و کارشناسان بارها و بارها به آن اشاره کرده بودند و بارها و بارها از سوی مسؤولان رد شده بود.همین وزیر اقتصاد چندی پیش اعلام کرده بود تیم اقتصادی دولت یازدهم هماهنگ‌ترین تیم اقتصادی دولت‌هاست یا سخنگوی دولت و معاون اول رئیس‌جمهور بارها اعلام کردند تیم اقتصادی اختلافی ندارند اما واقعیت چیز دیگری بود. اختلافات اقتصادی در کابینه به حدی است که می‌توان گفت در اقلیم اقتصادی چند نفر خود را فرمانده می‌دانند و کسی سیاست‌های دیگری را قبول ندارد.   از همان ابتدای تشکیل دولت یازدهم اعتراض به ترکیب ناهمگن اقتصادی دولت شروع شد اما مسؤولان آن را رد می‌کردند. به عنوان مثال در ۳ ماه ابتدایی کار دولت یازدهم، وزیر اقتصاد به علت اظهارات سیف، رئیس‌کل بانک مرکزی در مورد ارزان نشدن نرخ دلار کارت زرد گرفت در حالی که طیب‌نیا، رئیس‌کل بانک مرکزی از انتخاب سیف چندان هیجان‌زده و خوشحال نبود.   وی حتی حاضر نشد در آن جلسه بگوید با دیدگاه سیف مخالف است و یک کارت زرد را به جان خرید اما با ادامه روند اقتصادی و تشدید رکود، نشانه‌های اختلاف‌نظرها آشکار شد.به عنوان مثال بر سر موضوع هدفمندی یارانه‌ها چندین دیدگاه مطرح شد که ناگهان دیدگاه‌های مسعود نیلی، مشاور اقتصادی روحانی مورد قبول قرار گرفت و البته اجرای آن هم به نفع دولت تمام نشد و ثبت‌نام یارانه‌ای هزینه گزافی را برای دولت به بار آورد. بدین ترتیب به غیر از وزیر اقتصاد، مسعود نیلی یکی از فرماندهان اقتصادی دولت یازدهم محسوب می‌شود که نفوذ خارق‌العاده‌ای در ریاست‌جمهوری دارد و شاید بیشتر از وزرا، روحانی را می‌بیند. نمی‌توان از چند فرمانده اقتصادی نام برد و به نوبخت اشاره نکرد. معاون مدیریت و برنامه‌ریزی سابق و رئیس سازمان برنامه‌ریزی قدرت کمی در کابینه ندارد و وزنه قابل توجهی محسوب می‌شود.آقای بودجه دولت نیز قدرت فوق‌العاده‌ای در دولت دارد و دروازه‌بانی خبر دولت نیز بر دوش وی گذاشته شده است. نوبخت توانسته این وظیفه را در بسیاری از مواقع به درستی انجام دهد و تا می‌تواند کمترین اطلاعات را به رسانه‌ها می‌دهد؛ حتی زمانی که خبری لو می‌رود نوبخت با خونسردی مثال‌زدنی با آن برخورد می‌کند. اختلاف دیدگاه نوبخت و طیب‌نیا از همان اسفند ۱۳۹۲ علنی شد؛ زمانی که عارف کاندیدای انصراف‌دهنده انتخابات ریاست‌جمهوری از سیاست‌های اقتصادی دولت یازدهم انتقاد کرد، نوبخت گفت: «در زمان مناظرات، علی طیب‌نیا نماینده عارف بود، لذا وقتی طیب‌نیا طرحی را در دولت مطرح می‌کند ما تصورمان این است که نظرات آقای عارف در حال مطرح شدن است!» اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور و محمد شریعتمداری، معاون اجرایی روحانی که سابقه وزارت دارند نیز دیدگاه‌های متفاوت اقتصادی دارند اما با توجه به جایگاه‌شان هیچ‌گاه به بازی گرفته نمی‌شوند.اختلافات دیدگاه‌ها بین سایر وزرای اقتصادی نیز وجود داشته و دارد. مثلا زنگنه، وزیر نفت بر سر خوراک نیروگاه‌ها و پتروشیمی‌ها اختلاف اساسی با چیت‌چیان، وزیر نیرو و نعمت‌زاده، وزیر صنعت دارد. یا بر سر موضوع هدفمندی یارانه‌ها آشفتگی مثال‌زدنی در دولت یازدهم دیده می‌شود که قابل پنهان‌کردن نیست؛ سیاست‌های هدفمندی را وزارت اقتصاد تبیین کرده، مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور روی آن نظر داده و تغییر کرده، وزارت اقتصاد ثبت‌نام یارانه‌ها را اجرایی کرده، موضوع شناسایی پردرآمدها به وزارت رفاه محول شده، بخش عمده‌ای از پول یارانه نقدی را وزارت نفت تامین می‌کند و سازمان هدفمندی یارانه‌ها زیر نظر مستقیم ریاست‌جمهوری آن را نهایی کرده و یارانه‌ها را قطع و وصل می‌کند.جالب اینکه چنین فرآیند پیچیده‌ای در حالی انجام می‌شود که فرماندهان اقتصادی دولت با هم اختلاف شدیدی دارند. اگر به خاطر این اختلافات و مشکلات وزیر اقتصاد شب پرداخت یارانه نقدی را مصیبت عظما عنوان کرده باشد پر بیراه نگفته، چرا که با شکاف شدید بین اعضا به سختی می‌توان مبلغ ۴۵۵۰۰ تومان برای ۷۵ میلیون نفر واریز کرد. دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت کجاست؟محمدعلی نجفی این روزها یک سمت مهم در دولت دارد، سمتی که این مقدار بی‌سر و صدا بودنش در ایام پس از برجام که به قول دولتی‌ها قرار است دوران شکوفایی اقتصادی ما باشد عجیب است. نجفی این روزها دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی کشور است ولی ظاهرا هنوز دلش هوای سیاست دارد، این را می‌توان از حضورهایش در جلسات کارگزاران و البته عدم حضور رسانه‌ای در سمت دولتی‌اش به خوبی حس کرد.تلقی از رسانه‌ای شدن ۴ نامه وزیر به روحانی این است که چقدر ناهماهنگی‌های پشت پرده لبریز شده است که چاره‌ای جزو انتشار چنین نامه‌ای را باقی نمی‌گذارد. ظاهراً این ۴ وزیر محترم دولت یازدهم پیش از این بارها روحانی را مورد خطاب قرار داده و از این ناهماهنگی به وجود آمده که تعیین دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی نیز مزیدی بر علت شده است، گله‌مند بوده‌اند که ظاهراً عدم توجه به مطالبه و گله‌مندی آنها باعث فوران موضوع به رسانه‌ها شده است. دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی کشور در مدت یک سال و چند ماهی که از مسؤولیتش می‌گذرد تنها یک نشست خبری برگزار کرده و غیر از آن دیگر هیچ خبری از او نیست؛ البته جز همین اواخر که در جمع هم‌حزبی‌هایش حاضر شده و از وضعیت بد(!)‌ ماه‌های آینده کشور گفته است.نجفی در دولت یازدهم روند جالبی را طی کرده است؛ با معرفی به عنوان وزیر پیشنهادی آموزش‌وپرورش بر سر زبان‌ها افتاد،‌ وقتی که رأی نیاورد معاون روحانی شد و بعد از چند ماه قلب درد را بهانه کرد و استعفا داد ولی بازهم روحانی از او دل نکند و وی را دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی کرد. حال این روزها و در حساس‌ترین شرایط اقتصادی کشور این سوال مهم ایجاد می‌شود که نجفی، دبیر ستاد هماهنگ‌کننده دستگاه‌های اقتصادی کشور کجاست؟رمزگشایی از نامه وزرادر همه دولت‌ها اختلاف نظر – بویژه در حوزه اقتصاد – وجود دارد اما نامه ۴ وزیر به روحانی شدیدتر از یک اختلاف‌نظر معمولی بود. این نامه حاوی چند نکته اساسی بود.۱ – این نامه جزیره‌ای بودن اقتصاد در دولت یازدهم را تایید می‌کند. سیاست‌هایی که امروز بانک مرکزی دنبال می‌کند با سیاست‌هایی که وزیر اقتصاد دنبال می‌کند متفاوت است، نگاه وزیر نفت در حوزه خوراک پتروشیمی‌ها با نگاه وزیر اقتصاد کاملا متفاوت است، یا دیدگاه وزیر صنعت با دیدگاه وزیر اقتصاد درباره عرضه محصولات پتروشیمی در بورس کالا کاملا متفاوت است. با این سیاست‌های ضد و نقیض نمی‌توان انتظار داشت برنامه‌های اقتصادی دولت با سرعت پیش برود. جالب اینکه هیچ‌کدام از این فرماندهان اقتصادی دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی را قبول ندارند و هیچ‌کس نمی‌داند تاکنون این ستاد چند جلسه در این دو سال تشکیل داده است.۲ – این نامه نشان داد اظهارنظرها درباره خروج از رکود، اصلا صحیح نبوده و فقط جنبه تبلیغاتی داشته است. وقتی رئیس‌جمهور اعلام می‌کند کشور از رکود خارج شده اما همه آمارها و نشانه‌ها چیزی خلاف آن را می‌گوید، باید اعتراف کرد که وضعیت اقتصادی وارد چالش بزرگی شده است. موضوع خروج را فقط چند هوادار دولت باور کردند و قطعا هیچ کارشناس و فعال اقتصادی که واقعیت‌ها را از نزدیک لمس می‌کرد نمی‌توانست این موضوع را بپذیرد. رسانه‌ها و منتقدان دولت بازار راکد مسکن، خودرو، تولید و کمبود منابع و اعتبارات در کنار افزایش شدید نقدینگی را علت تشدید رکود اعلام می‌کردند اما مسؤولان زیر بار نمی‌رفتند و این نامه نشان داد نه تنها کشور از رکود خارج نشده بلکه این رکود دارد به بحران تبدیل می‌شود.۳ – در این نامه به صراحت عنوان شده که از زمان توافق هسته‌ای تاکنون نه تنها گشایشی در اقتصاد به وجود نیامده بلکه موجب افزایش ابهام و چالش شده است. موضوع تاثیر منفی توافق هسته‌ای بر اقتصاد مدتی است محافل اقتصادی را درگیر کرده است. خیلی‌ها عنوان می‌کنند احتمال دارد با اجرای برجام نرخ ارز افزایش یابد و این در حالی است که فضاسازی‌ دولتی‌ها قبل از پایان مذاکرات به گونه‌ای بود که اگر این توافق انجام نمی‌شد ضرر و زیان بسیاری متوجه اقتصاد می‌شد اما عملا عکس این اتفاقات رخ داد؛ از زمان توافق هسته‌ای شاخص بورس سقوط کرد و نرخ طلا و ارز افزایش یافت. فعالان اقتصادی به نتایج این توافق خوشبین نیستند و این موضوع و وضعیت بد بازار سرمایه و به دنبال آن سایر بازارها به صراحت در نامه وزرا به روحانی شرح داده شده است.۴ - سوال اساسی این است که چرا وزرا موضوعات این نامه را شفاها با روحانی در میان نگذاشتند؟ پاسخ به این سوال سخت نیست، چراکه ۲ فرمانده با اقتدار در ریاست‌جمهوری وجود دارد که ملاقات‌های رئیس‌جمهور را هماهنگ می‌کنند و کمتر وزیری در این دو سال شانس این را داشته که به غیر از جلسات فشرده هیات دولت و راهروهای نهاد با روحانی دیدار کند. نهاوندیان، رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور و حسین فریدون، برادر و دستیار ویژه روحانی نقش پررنگی در ملاقات‌ها دارند و یکی از مهم‌ترین دلایل نامه‌نگاری وزرا همین اجازه ملاقات ندادن به آنها بوده است. شاید انتشار این نامه موجب شود روحانی برای ملاقات حضوری با وزرا برنامه ویژه‌ای تدارک ببیند.۵ - ترکیب امضای نامه نیز عجیب بود؛ ۳ وزیر اقتصادی در کنار وزیر دفاع. نامه روی سربرگ وزارت اقتصاد نگاشته شده و در نهایت امضاها شکل گرفته است. اگر سربرگ وزارت اقتصاد هم نبود با آمارهایی که ارائه شده به راحتی می‌شد حدس زد وزیر اقتصاد در نگارش آن سهم قابل‌توجهی داشته است. موضوع رکود همه‌گیر است و به غیر از اقتصاد و صنعت، حوزه‌های دیگر مانند صندوق‌های بازنشستگی را هم درگیر کرده است. وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح خود به تنهایی یک بنگاه بزرگ اقتصادی محسوب می‌شود و در این وزارتخانه از بیمه گرفته تا صنایع دفاعی ارتباط مستقیم با اقتصاد دارد. ۳وزیر اقتصادی در این دولت نیز اختلاف دیدگاه فراوانی دارند اما موضوع رکود و چالش اقتصادی موجب شد این نامه مشترک نگاشته شود و نبودن سایر وزرای اقتصادی مانند نفت و نیرو و سیف، رئیس کل بانک مرکزی نشانه‌های بسیاری دارد و عمق شکاف را نشان می‌دهد. از همه جالب‌تر اینکه نوبخت، رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی اصلا از این نامه اظهار بی‌اطلاعی کرده است. اگر بی‌خبر بودن نوبخت را قبول کنیم حق داریم از بی‌اطلاعی سخنگوی دولت درباره یکی از مهم‌ترین نامه‌های وزرای به روحانی آن هم بعد از ۲۰ روز تعجب کنیم.ضمن اینکه خیلی‌ها می‌دانند مخاطب نامه فقط روحانی نبوده و فرمانده جزایر اقتصادی دولت به خوبی می‌داند مخاطب این ۴ وزیر چه کسانی غیر از رئیس‌جمهور هستند.۶ - همان‌طور که انتظار می‌رفت نامه ۴ وزیر فوق واکنش رسانه‌های حامی اقتصاد آزاد و حامی سیاست‌های «نیلی» دولت را در پی داشت. دیروز در روزنامه دنیای اقتصاد بشدت از سیاست‌های پولی و بانکی دولت دفاع شده و ۴ وزیر منتقد بویژه وزیر اقتصاد به فرافکنی و مسؤولیت‌گریزی و عدم ارائه راهکار متهم شده‌اند. به‌عنوان مثال، یکی از شاگردان مسعود نیلی در دنیای اقتصاد نوشته است: «تعجب‌آور است که وقتی وزیر اقتصاد که خود باید ارائه‌دهنده راه‌حل برای مشکلات اقتصادی باشد، با سربرگ وزارت متبوع خود، معضلات بورس و رکود اقتصادی را بدون ارائه راه‌حل، به دیگران گوشزد می‌کند.آیا به‌نظر ایشان، رفع موانع به گونه‌ای است که از اختیارات وزارت اقتصاد خارج است؟ آیا وزارت اقتصاد ابزار کافی برای حل مشکلات ندارد؟ و شاید وزیر اقتصاد به همراه دیگر وزرا در این اندیشه بوده‌اند که رویکرد آقای روحانی به اقتصاد به شکلی است که کمتر به رکود توجه می‌کند و با عمومی کردن این نامه بر آن بوده‌اند تا فشار را بر رئیس‌جمهوری برای پذیرش سخنان خود بیشتر کنند؟ وزرای محترم بیش از آنکه خطر رکود را به‌طور عمومی به ریاست‌جمهوری گوشزد کنند، باید از خود بپرسند در کجای حرکت به سوی رونق قرار گرفته‌اند؟ آیا فرصت‌های سرمایه‌گذاری را به خارجی‌ها عرضه داشته‌اند؟ آیا تلاشی برای برداشتن موانع ورود آنان بویژه موانع قانونی و مقرراتی انجام داده‌اند؟ آیا برنامه‌ای برای چگونگی خرج کردن درآمدهای به‌دست آمده دولت ناشی از برطرف کردن تحریم‌ها در دست دارند؟ آیا آنان می‌دانند که از هم‌اکنون باید برای عصر پساتحریم تلاش کنند و منافع ملی با جهد آنان برای افزایش بهره‌وری رابطه مستقیمی دارد؟»۷ - به هر حال این نامه تکان‌دهنده به دور از هر گونه موضعگیری سیاسی نگاشته شده و واقعیت‌های تلخی را عیان کرده است؛ واقعیت‌هایی که دیگر مسؤولان با ظاهرسازی هم نمی‌توانند آن را کتمان کنند. شکاف در دولت وجود دارد، رکود به بحران نزدیک‌تر شده است و توافق هسته‌ای وضعیت اقتصادی را مبهم‌کرده است. آیا می‌توان دیگر این واقعیات را نادیده گرفت؟واکنش روحانیشنیده‌های «وطن‌امروز» حاکی است در آخرین جلسه هیات‌ دولت بعد از انتشار نامه اقتصادی ۴ وزیر به رئیس‌جمهور، روحانی با عصبانیت از آن یاد کرده و ۴ وزیر را مورد عتاب قرار داده است. البته طیب‌نیا، وزیر اقتصاد هم از دستور پیگیری این نامه توسط روحانی خبر داد. موسی غنی‌نژاد: این نامه معنی استعفا یا برکناری ۴ وزیر را می‌دهدموسی غنی‌نژاد از چهره‌های مشهور حامی اقتصاد لیبرال و از نزدیک‌ترین همفکران مسعود نیلی، مشاور اقتصادی دولت، بشدت به ۴ وزیری که نامه به روحانی نوشته‌اند، انتقاد کرد. پس از آنکه دیروز رسانه‌های حامی دولت بشدت به نامه هشدار ۴ وزیر به روحانی حمله کردند، موسی غنی‌نژاد هم به میدان آمد و تندترین موضع را علیه ۴ وزیر بویژه وزیر اقتصاد اتخاذ کرد. غنی‌نژاد در گفت‌وگو با سایت اقتصادنیوز گفته است: ۴ وزیری که به رئیس‌جمهور نامه نوشته‌اند در مقام اپوزیسیون به ایفای نقش در هیات دولت پرداخته‌اند و عملکرد مافوق خود در بخش اقتصاد را زیر سوال برده‌اند.در هیچ کجای دنیا رسم نیست وزیرانی با نوشتن نامه مشکلات اقتصادی را نزد افکار عمومی ببرند و به رئیس‌جمهور خود هشدار دهند که اوضاع بحرانی است. وی افزود: معمولا در مواقعی که فردی خود را هماهنگ با دولت نمی‌داند استعفا می‌دهد تا فردی جایگزین او شود که بتواند در راستای سیاست‌های دولت بخش‌های مختلف اقتصادی را مدیریت کند. رئیس‌جمهور بارها در سخنان خود گفته دولت سیاست تک رقمی کردن تورم را ادامه می‌دهد و خط قرمزش استقراض از بانک مرکزی است. این کلام عالی‌ترین مقام قوه مجریه در حقیقت مانیفست اقتصادی دولت است که اگر افرادی نمی‌توانند خود را با آن هماهنگ کنند بهتر است استعفا دهند.غنی‌نژاد افزود: در اینکه چرا ۴ وزیر صنعت، اقتصاد، دفاع و کار اقدام به نگارش این نامه کرده‌اند و به رئیس‌جمهور هشدار داده‌اند که شما خوب عمل نمی‌کنید ابهام‌های زیادی وجود دارد که اگر از منظر سیاسی نگاه کنیم این نامه معنی استعفا یا برکناری وزرا را می‌دهد. او گفت: معمولا چنینی نقدهایی در داخل هیات دولت مطرح می‌شود نه اینکه مسائل تخصصی را به سطح جامعه بکشانند و نزد افکار عمومی جار بزنند که کشور در وضعیت بحرانی قرار گرفته است.مگر افکار عمومی وظیفه دولت را می‌توانند انجام دهند که آنان را در جریان این مشکلات قرار می‌دهند. از این رو نمی‌دانیم چه اتفاقی رخ داده که برخی دولتمردان به جای هشدارهای درونی آن را بیرونی کرده‌اند. غنی‌نژاد گفت: اینکه وزرای نفت و مسکن و همچنین رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی پای این نامه را امضا نکرده‌اند بر ابهامات می‌افزاید و نشان‌ می‌دهد برخی وزرا تاب اصلاح ساختار اقتصادی کشور را ندارند و می‌خواهند با فشار افکار عمومی دولت را به سمتی ببرند تا سیاست‌های انبساطی در پیش گیرد و با تزریق منابع به طور موقت بخش تولید را راه بیندازد.غنی‌نژاد گفت: این حرکت وزرا نوعی فرار به جلو است و آنان به جای اینکه وظایف خود را در راستای رکودزدایی انجام دهند اقدام به نوشتن نامه هشدارآمیز به مافوق خود کرده‌اند که با عرف سیاسی هیچ کدام از نقاط دنیا سازگار نیست. او افزود: وزیر اقتصاد نقش مهمی در تامین مالی و حل مشکلات اقتصادی دارد و بهتر است گزارش دهد در این باره چه کرده است؟ بازار بدهی و اسناد خزانه باید از ۲ سال پیش راه می‌افتاد اما امروز می‌بینیم با حرکتی لاک‌پشت‌ وار شروع شده است.
کد خبر: ۷۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۴

به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir در حالی که با پایان کار کمیسیون ویژه بررسی برجام و برگزاری جلسات متعدد انتظار می رفت گزارش منتشر شده در کمیسیون به عنوان ملاکی برای تنظیم طرح مجلس قرار گیرد اما طرحی که در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار گرفت انطباق چندانی با نتیجه کمیسیون نداشت. در همین راستا مجمع هماهنگی تشکل های استان قم در نامه ای به علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی مشکلات موجود در طرح و بی توجهی به نتیجه بررسی کمیسیون ویژه برجام اعلام کردند. در ادامه متن کامل این نامه را می خوانید: بسم الله الرحمن الرحیم نماینده محترم مردم قم و ریاست محترم مجلس شورای اسلامی جناب آقای دکتر علی لاریجانی سلام علیکم مذاکرات هسته ای به عنوان یکی از گلوگاه های اصلی تقابل جمهوری اسلامی با نظام استکبار در طول سالیان اخیر نهایتا با توافق وین پایان یافت و متن توافق شده یا همان برجام به عنوان ثمره فعالیت های ۲۲ ماهه و نتیجه ایده اداره دولت یازدهم در دسترس عموم قرار گرفت و پس از آن طیف گسترده ای از بحث ها در ارزیابی نقاط قوت و ضعف آن بین کارشناسان انجام شد.عده ای آن را فتح الفتوح خواندند و دیگرانی آن را با ترکمانچای مقایسه کردند اما در این بین تحلیل رهبر انقلاب از موضوع و توجه دادن ایشان نسبت به موضوع نفوذ دقیق ترین و ژرف ترین نگاه به برجام بود. در مورد روند تصویب برجام نیز بحثهای مختلفی شکل گرفت.دولت محترم رسما معتقد به عدم ضرورت تصویب برجام در مجلس بود و در طرف دیگر کارشناس و شورای نگهبان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواهان عبور برجام از کانال قانونی مجلس بودند که سرانجام این امر در نامه حضرتعالی خطاب به ریاست محترم جمهور به خود رسمیت گرفت که متاسفانه دولت با توجیهاتی غیرمنطقی و با دور زدن قانون از ارائه برجام به مجلس استنکاف ورزید. اما در نهایت رهبری با علنی کردن تذکرات خود به ریاست محترم جمهور در دیدار اعضای خبرگان صریحا مشخص فرمودند که منظورشان از تعبیر «مسیر قانونی پیش بینی شده» در خطبه های عید سعید فطر مجلس شورای اسلامی بوده است. ارائه این نظر این حقیقت را برای چندمین بار عیان کرد که اصلی ترین مدافع ساز و کارهای دموکراتیک و پاسبان حق الناس در جمهوری اسلامی شخص ولی فقیه بوده و هست. با مشخص شدن پروسه اصلی بررسی برجام توسط رهبری انتظار آن بود تا طبق قانون دولت محترم برجام را در قالب لایحه ای برای بررسی به مجلس ارائه می داد که با بی توجهی ِ همراه با قانون گریزی دولت ازین مهم سرباز زد و در نهایت روند بررسی برجام بدون ارائه لایحه از سوی دولت در مجلس آغاز شد. براین اساس صحن علنی مجلس با تعیین ۱۵ نفر از نمایندگان به عنوان کمیسیون ویژه برجام عنان کار را به دست معتمدین خود سپرد. در طول تعطیلات تابستانی مجلس؛ کمیسیون ویژه با جلسات متعدد و با دعوت از تیم های مذاکره کننده قبلی و فعلی و کارشناسان فنی و حقوقی به بررسی موشکافانه برجام پرداخت و سرانجام نتایج ارزیابی کارشناسی خود را در قالب گزارش تقدیم مجلس کرد که جا دارد صمیمانه از ریاست محترم کمیسیون جناب آقای دکتر زاکانی و دیگر اعضا بابت دقت نظر، شجاعت و تلاش خستگی ناپذیر در راستای انجام نقش تاریخی خود در این برهه حساس انقلاب تشکر کرده از خداوند منان برایشان طلب توفیق نماییم. اما متاسفانه و در کمال تعجب شاهد بودیم که دوستان جنابعالی در فراکسیون رهروان با ارائه طرح دو فوریتی «اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» با بی توجهی به تلاش های شبانه روزی کمیسیون ویژه برجام، گزارش این کمیسیون را از متن به حاشیه رانده و ما را به یاد صحبتهای جناب ابوترابی در جلسه کمیسیون انداختند.اتفاقات روز گذشته این گمانه را تقویت می کنند که آیا واقعا این مباحث مفصل فنی و تخصصی انجام شده در کمیسیون از دید برخی از دوستان صرفا برای نمایش تلویزیونی و پرستیژ پوچ دموکراسی و عقب نیفتادن از کنگره امریکا و به نوعی چشم و هم چشمی بود که نشان دهیم مثلا مجلس ما هم در راس امور است؟ آیا قرار بود تا اعضای کمیسیون ویژه صرفا ادای بررسی برجام را مقابل دوربین های تلوزیونی بازی کنند و بعد هم با تدبیر دوستان به راحتی از مسیر تصمیم سازی حذف شوند؟ اگر قرار بر این نبود که گزارش کمیسیون ویژه مبنای تصمیم مجلس برای رفع نگرانی رهبری در مورد نفوذ از طریق برجام باشد پس به واقع چه نیازی به این همه جلسات و بحث ها و ارزیابی ها بود؟ زیر سوال بردن کمیسیون ویژه با صدور بیانیه ۵ نفره توسط جناب اقای بروجردی و دوستانشان علیه گزارش متقن و دقیق برجام از طرفی، و جایگزینی آن با طرحی کاریکاتوری، غیر موثر و رفع تکلیفی که صرفا متضمن تعدادی توصیه اخلاقی کلی است؛ موید این نکته است که از نظر بعضی نمایندگان اساسا تشکیل کمیسیون ویژه اشتباه بوده است! جالب آن است که دوستان از گفتن علنی این موضوع در برنامه تلویزیونی گفتگوی ویژه خبری نیز ابایی نداشتند و عملا به ساحت  اعضای محترم کمیسیون اینگونه جسارت کردند. اما نکته مهمتر ان است که طراحان این طرح نه تنها کمیسیون برجام را به محاق راندند بلکه دانسته یا نداسته و برخلاف منویات رهبری؛ با تاکیدات مکرر در متن طرح عملا کلیت مجلس را از ارائه نظر کنار گذاشته اند و همچون طرح الزام به حفظ دستاورد ها همه موارد را به شورای عالی امنیت ملی حواله کرده اند در حالی که اگر رهبری تنها قائل به بررسی برجام در شورا بودند دیگر ضرورتی نداشت تا بررسی آن را به مجلس محول کنند.به بیان دیگر و با دخالت شخص شما تلاشهای مجلس در یک دور باطل دوباره به نقطه طرح الزام حفظ دستاورد ها برگردانده شد.طرح کلی و بی یال و دم و اشکمی که در نهایت دولت هم کمترین اهمیتی نسبت به التزام به آن نشان نداد و با پایمال کردن برخی خطوط قرمز به راحتی از کنار آن گذشت. حال سوال اساسی اینجاست که چگونه مجلس با لغو قوانین قبلی و با تمسک به یک طرح به مراتب ضعیف تر از برجام، مدعی برطرف کردن نقاط ضعف برجام است؟ حیرت انگیزتر آن است که بر خلاف روال منطقی در ارجاع طرح ها به کمیسیون های تخصصی، طرح مذکور به جای ارائه به کمیسیون ویژه برجام ؛ به کمیسیون مطبوع طراح طرح جناب آقای بروجردی سپرده شده در حالی که بعد از ۱۷۰ ساعت کار کارشناسی شبانه روزی در مدت بیش از ۴۰ روز (ایام تعطیلات تابستانی مجلس) و برگزاري جلسات متعدد با تيمهاي مذاکره‌کننده هسته‌اي، مقامهاي مسؤول عالي‌رتبه کشوري و لشگري، استادان دانشگاه و کارشناسان مختلف؛ اکنون صالح ترین افراد نسبت به بررسی این طرح و مسلط ترین افراد به ریزه کاری های  تخصصی و فنی برجام نمایندگان کمیسیون ویژه هستند. نکته تعجب آور دیگر آنکه چگونه هیات رییسه محترم مجلس موضوع ذوابعادی مثل برجام را که تبعات گسترده اقتصادی و روزنه های متعدد نفوذ فرهنگی بر آن مترتب هست را صرفا با یک نگاه تقلیل گرایانه و برای سهل التصویب شدن طرح و ختم موضوع، صرفا در قالبی امنیتی و سیاسی تشخیص داده و دیگر حوزه های مذکور را نادیده انگاشته اند. قطعا بواسطه این تصمیم نادرست طیف وسیعی از موضوعات مرتبط با برجام عملا از نظرگاه ارزیابی دور خواهد ماند و طبعا خروجی ناقص و غیرجامعی را به بار خواهد آورد.در پایان از حضرتعالی تقاضا داریم تا با مدیریت صحیح و منصفانه مجلس و تجدید نظر در تصمیم گرفته شده راه را برای بررسی دقیق برجام به دور از هیاهوهای حزبی و جناحی فراهم آورید و طرحی را مبتنی بر گزارشی که کمیسیون برجام با نگاه کارشناسانه و فنی در همه ابعاد فراهم آورده از گذرگاه رأی نمایندگان عبور دهید تا جمهوری اسلامی از آسیب های برجام در حد توان مصون بماند. والعاقبه للمتقین انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه قم انجمن اسلامی دانشجویان پردیس فارابی دانشگاه تهران جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه قم جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی قم بسیج دانشجویی دانشگاه قم بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور قم بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی قم بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد قم بسیج دانشجویی پردیس فارابی دانشگاه تهران
کد خبر: ۷۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۴

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــنمنصور نظری :به مناسبت  سالروز شهادت جان‌گداز پنجمین  اختر تابناک آسمان امامت و ولایت امام محمد باقر علیه‌السلام مثنوی «سوگِ عشق» به ساحت نورانی و مقدس این امام همام تقدیم می‌گردد : سوگِ عشق هَم گُداز آهِ زینب در دَمشق    - کربلا را می‌سُرایم سُوگِ عشق قد کمان و دل پریش و رو کبود   -   می‌دهد گیسویِ زهرا بویِ دود دست بر پهلویِ خون آلودِ خویش -  از غم و دردِ علی، دل را پریش در میانِ اشک و آه و سوز و ساز      -     تا سحر بنشسته می‌خواند نماز   چَشمِ باران گشته خیس از اشکِ عشق   -  می‌کِشد بر دوش ،زهرا مَشکِ عشق می‌کِشد بر دوشِ تنهاییِ خویش   -   مَشکِ درد و رنجِ زهراییِ خویش مانده جای زخمِ کُهنه بر تَنَش   -   تَر شده از خونِ دل، پیراهنش بَس که می‌گیرد ز خونِ دل وُضو  -  گَشته سجاده ز خون، رنگین از او    آن  خدا را بسته چشمانش قُنوت    - بی‌صدا می‌گرید او شب را سکوت می‌چکد خونش به خاکِ کوچه باز    -  با قَدِ خَم گَشته می‌خواند  نماز محشری بر پا به عرش حق شُدَست  -  می‌زند بر سر ملک شوریده دَست عرشیان بر سینه و بر سَر زنان   -    از غمِ زهرا به لب آورده جان آسمان از داغ او از پا نشست   -  غرقه در خون جسمِ زهرا گشته است   میزند بر سر ملک شوریده دَست  - که ین مه در خون نشسته فاطمه َست ؟!!  وین به خاک کوچه‌ها افتاده کیست؟ - کَز غمش باید خدا را خون گِریست ؟ ضَجه زهرا می‌زند در پُشتِ دَر     -   خاکِ ماتم می‌کند حیدر به سر بینِ دیوار و دری جا مانده عشق    -   در میانِ کوچه تنها مانده عشق  پهلویِ زهرا به میخ در شِکَست   -   کربلا در کوچه‌ها بر پا شُدَست  اسمان خواهد بیفتد بر زمین      -   لرزه افتاده به ارکانِ یقین دست و بازو بسته و تنها، وَلی    -  می‌چکد خون از تنِ یاسِ علی  می‌زند سَر از دِلِ حیدر شَرَر    -  می‌کند بر مرگِ زهرایش نظر زان شَرارِ در دلِ تفتیده‌اش   -   اشکِ آتش می‌چکد از دیده‌اش گَشته پرپر یاسِ تنهای علی  - غرقه در خون گشته زهرایِ علی شب چراغانیِ چشمِ خیسِ او  - بغضِ غم، ره بسته او را بر گلو بَستۀِ خون، چشمِ غَرقه شَبنَمَش  - در بغل بگرفته زانویِ غَمَش  بر غمِ عشقِ علی آن مبتلا   -  قامتش خم گشته از بارِ بلا  خانۀِ خاکیِ او درگاهِ عشق   -  مُلکِ دل را او که شاهنشاهِ عشق     در شبِ تارِ علی او ماهِ عشق -   شد علی را جان فدا در راهِ عشق  هم گُدازِ سوزِ آه و ناله‌اش –قومِ عاشق در  طوافِ هاله‌اش آتش و میخِ در و ضربِ لَگد   -    کربلا را نقش خون بر چهره زَد با لگد تا دربِ خانه باز شد    -  ماجرایِ کربلا آغاز شد  بر زمین، خونِ دلِ زهرا  چکید   -  کربلا زان ماجرا آمد  پدید  کربلا  آمد ‌چنین آغازِ عشق  -   فاشِ خون شد بر سرِ نی، رازِ  عشق رویِ زهرا شد ز سیلی تا کبود   -این چنین آمد بلا اَندر وجود قلب زینب این‌چنین شد پُر شَرار  -  بر دمشقِ عاشقی شد رهسپار زآسمان چشمِ  زینب در  دمشق   - تا همیشه می‌چکد بارانِ عشق حُبِّ دنیا سینه‌ها بیتاب کرد    - ظلم بر اولاد زهرا باب کرد در دلِ آن کوچۀ آتش فِشان   -          ابتدایِ کربلا آمد نشان از لهیب جور ضحاکان دون   -- زان سپس شد فرقِ حیدر غرقه خون   کُشته شد آن شاهِ بی‌همتای دین -     شد روان، مینای خونش بر زمین تیغِ کین آمد علی را تا  فُرو -     شد روان، خونِ خدا از فرقِ او باده نوش  فُزتُ ربَّ الکعبه مَست   -   رهسپارِ وادیِ دورِ  اَلَست سِرُّ الاَسرار وَلا او را عَیان    -   او شد او تا من نباشد در میان   چون علی را آمد آخر دُورِ دَرد   -    بارِ تنهایی چو قَدَّش تا بِکَرد دورِ غم را نوبت آمد بر حَسَن   - تا کند شولای غربت را به تن بی‌کس و بی‌یار و یاور چون علی  -    نورِ زهرایی ز رخسارش جَلی وانهادندش به میدان‌های دَرد   -    در شب دِیجور غم‌ها ،کوچه گرد آن غریبِ شهرِ تنهاییِ خویش   -   کربلایِ بی‌کسی را سر به‌پیش بی‌کس و تنهاترین سردارِ عشق    -    می‌کِشَد مستانه سر بر دارِ عشق در بقیع عاشقی بر خاکِ آه    -  خُفته ماهِ فاطمه بی‌سرپناه   از فریب و فتنۀِ بَد روبهان   -   لخته‌لخته  خون برونش از دهان   وز لبانش خورده احمد انگبین   - پاره‌پاره شد جگر او را ز کین چون هلاک آمد علی را نورِ عِین   -  عاشقی را نوبت آمد بر حُسین  عاشقی را مُنتَها آمد پدید   -  نوبتِ بر کربلایِ او رسید غرقه در خون شد پگاهِ عاشقی   -  بر سر نی شد اِلهِ عاشقی    شد روان خون خدا بر خاکِ عشق -  کربلا شد مرکزِ افلاک ِعشق زان سپس شد دورِ زینُ العابِدین   -  ساقیِ میخانۀ عینُ‌ُالیَقین آن جگرخونِ غم و دردِ حُسین  -   زنده او را کربلا از شور و شین داغ و دردِ کربلا را دیده او    -  خون دل از چشم تر باریده او شاهد بزم بلا در روزِ هست  -   خط نویس دفترِ سرخِ الَست بر سر نی سِرِّ حق را دیده فاش    -   چهرۀِ آیینه‌ها را غم خراش از تبار فاطمه، سجادِ عشق     -   پیرِ زینب در خراباتِ دمشق ساربانِ کاروانِ اشک و آه     -بر شبِ تارِ غریبان گَشته ماه تازیانه خورده تن او را بَسی   -  آن امیر کاروان بی‌کسی دست و پا در بند و زنجیر و اسیر   -    از غمِ شام ِغریبان گَشته پیر آن قَتیلِ گریه و سوز و گداز   - خوانده بر سجادۀِ آتش نماز   بر سر نی دیده حق را رمز و راز -  اَرغَنون کربلا را غم نواز  دل به درد عشق زهرا مبتلا   - سینه‌اش ماتم سرایِ کربلا  آن لبالب دیده‌اش از ژاله‌ها -   هم نشین اشک و آه و ناله‌ها روضه خوانِ مجلسِ داغِ حسین  -  سروِ قَد، خَم گشتۀِ باغِ حسین غم سُرایِ ساقی و دستان و مَشک   -  شب نشینِ مجلسِ غمبارِ اَشک ما رایتُ فی البَلا الِّا جَمیل    -   زهرِ کین آخر نمود او را قَتیل نینوا را راویِ عشق و وَلا -   مانده جا از کاروانِ کربلا آن به داغ و درد و محنت مبتلا   -  دورِ  او هم شد به پایان  در بَلا آن به آب، آتش گرفته سینه‌اش -غرقه باران دیدۀ آیینه‌اش خرقۀِ سبز ولا را لاله پوش   -   از مِیِستان ولا مِی کرده نوش   آخر افکندش زِ پا زهرآبِ کین   -   کُشته شد لب تِشنه زینُ العابدین دورۀِ سجاد و غم‌ها شد به سر   -   کربلا شد نوبتِ ماهی دگر      زان فریبا غنچه‌هایِ یاس عشق   -  سهم باقر شد فَدَک، میراثِ عشق وارث حیدر به علم و فَهم او   -  خرقۀ سبز ولا شد سَهم او   از حسین و از حسن او را تبار  -  از گناه عشق زهرا سر به دار یاد زهرا داده قلبش را جَلا    -  بر دلش داغ کبود کربلا    دیده اشک و آه زینب را عیان    -    قصۀِ سرخ ولا را غم بیان پنجمین شمس فروزان ولا  - وارث میراث سرخ کربلا بی ضریح و گنبد  و بی بارگاه   - وارث زهرا به اشک و سوز و آه حیدری دیگر به شهر کوفه باز  - غرقه سوز و گریه می‌خواند نماز راویِ غمنامۀِ ساقیُ و مشک   - کربلا را قصه گویِ آه و اشک  نورِ چشمان تر سجادِ عشق  -  داده زُلفِ غرقه خون، بر بادِ عشق آن قدح نوشِ شرابِ حیدری   -  آن علی را وارثِ انگشتری کرده زهر کین جگر خونش به درد -    می‌کشد از سینه پُر غم، آهِ سرد خِرمنِ زهرا به آتش کِشته باز –  پردۀِ دل میزند شوریده ساز در بقیع عاشقی،  ای گَشته خاک -  ای به زهرِ کینِ نامردان هلاک بر تو ای مولای تنها اَلسَّلام    - بر دلت ای داغِ زهرا اَلسَّلام بر بقیع و غُربت و دردَت سلام  -   بر غزلنوشانِ شبگردت سلام بر جگر، خون گَشته از زَهرَت سلام -  بر وجود نادِرِ دَهرَت سلام بر تن رنجورِ بیمارت سلام   - بر دو چشمِ خیسِ غمبارت سلام   بر حسن بر باقر و صادق سلام -  هرکه را بر فاطمه عاشق سلام ای اسیر بند و زندانِ دمشق    -  ای شهیدِ کربلای شور و عشق اَلسَّلام ای باقرِ اولادِ یاس   -  اَلسَّلام ای با محمد هَم جِناس از دَمَت ای زنده اسلام آمده    -   ای ز عِلمَت شیعه را نام آمده   تشنه لب ای کُشته، بر کامَت سلام  -  بر گُلِ یاسِ علی، مامَت سلام بر حسین آن جَدِّ مظلومت سلام   - بر دل تنهای مغمومت سلام می‌چکد خونِ جگر از چشمِ ماه   -  می‌کند زهرا پریشانش نگاه باقر علم نبیین کشته شد   -  زهر کین را قلب او آغشته شد نور چشمِ خیسِ زین العابدین    -سینه‌اش پر تاب و تب  از زهرِ کین   شیعه را هستی به یغما می‌رود  -  فاخِرِ اولادِ زهرا  می‌رود   می‌رود تا کربلایی‌تر شود   -  در شهادت وارث حیدر شود می‌رود تا زنده ماند نام عشق  -  تا به مرگ  خود کند اکرام عشق این‌چنین باشد سر انجام وَلا  - تشنه لب جان دادنِ در کربلا به امید ظهور حضرت یار.....29 شهریور ماه 1394 منصور نظری
کد خبر: ۷۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۹

امروز درود می‌فرستیم بر تمام شهدا و شهدای هسته‌ای و تجلیل می‌کنیم از تلاش اندیشمندان و دانشمندان ما در سازمان انرژی اتمی و سراسر کشور و امروز این نمونه مجتمع سوخت نشان آن است که ما راه علمی‌مان را ادامه خواهیم داد
کد خبر: ۶۱۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۰

به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com مهدی کوچک زاده نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در واکنش به وقایع روز دوشنبه شیراز و حمله به علی مطهری یادداشتی را با عنوان، از ماست که بر ماست، منتشر کرد که به شرح ذیل است: راستی همه کسانی که با مواضع علی مطهری در باره فتنه آشنایند می دانند که ایشان یکی از توجیهاتی که برای فتنه و راه افتادن آشوب های خیابانی که در آن جان و مال بسیاری از مردم مورد تعرض خس و خاشاک ها (نه رای دهندگان به موسوی) قرار گرفت را حرف ها و سخنان آقای احمدی نژاد در متاظره و یا در به قول ایشان جشن پیروزی می داند و این نظر خود را در مصاحبه ها و سخنرانی های متعددی که به راحتی با جستجو در اینترنت قابل مشاهده است بیان نموده و البته می گوید همانطور که باید آن خس و خاشاک ها و راهبرشان محاکمه و مجازات شوند آقای احمدی نژاد هم باید به خاطر حرف هایش که خس و خاشاک ها را عصبانی کرده محاکمه شود! احسنت! مرحبا! آیا با همین استدلال آقای مطهری و بر اساس الزموهم بما الزموا علیه انفسهم اجازه هست ما بپرسیم : آیا آقای علی مطهری با حرف هایش کسی را عصبانی نکرده و اگر کرده و موجب این وضع شده نباید به خاطر فراهم کردن زمینه و مقدمه تعرض خیابانی محاکمه شود؟ ای کاش رعایت حرمت مادر بزرگوار ایشان و همسر شهید مطهری دست دستگاه قضایی را برای سخنان زمینه ساز برای آشوب هایش را نمی بست! علی آقای مطهری که بر خلاف تصمیم قانونی مراجع تامین کننده امنیت استانی و با مسئولیت رئیس دانشگاه شیراز که نظرخود را فوق همه تصمیمات مراجع قانونی پنداشته برای یک سخنرانی به شیراز رفته بوده است در اثر برخورد خشونت آمیزخیابانی کسانی با وی مجبور به بازگشت به تهران بدون انجام سخنرانی شده است. وی در مصاحبه هایی با کسانی که در سالهای 78 در کوی دانشگاه و خیابانهای اطراف آن و در سال 88 در جای جای خیابانهای تهران و در روزی نامه هایشان مروج خشونت خیابانی بوده اند و اقدامات وحشیانه خشونتگران خیابانی را حرکت ستودنی مردم خداجوی در مسیر احقاق حق قلمداد کرده اندٰ گله کرده که چرا برخورد خیابانی با وی صورت گرفته! و از مراجع مسئول خواستار برخورد با خشونتگران شده است. این در حالیست که وی برخورد قانونی با سران و بنیانگذاران خشونت خیابانی در حد حصر آنها را بر نمی تابد و همه قوانین و مقررات و مسئولین را به این بهانه که چرا این آشوبگران در حصرند مورد تاخت و تاز قرار می دهد! و البته این همه حرف و تنها حرفی است که چند وقت است مایه کاسبی ایشان شده است و در سخنرانی های مختلف مثل نوار ضبط صوت تکرار می شود! به راستی چگونه است که رهبران و مسئولان خشونت های خیابانی مشتی خس و خاشاک که به چهره نظام سنگ زدند و اموال مردم و مسجد را به آتش کشیدند نباید سرزنش شوند و نباید در حصر باشند اما کسانی که به علی آقا سنگ انداخته یا گوجه فرنگی پرت کرده اند باید به اشد مجازات برسند؟ علی آقا این مفسده را خودت با دفاع بیجایت از مسئولان اصلی خشونت های خیابانی مباح کردی! این شعر کتاب دوران مدرسه مان را یادت هست؟ روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت امروز همه روی جهان زیر پر ماست بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز میبینم اگر ذره ای اندر تک دریاست گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی تیری ز قضای بد او گشت بر او راست بر بال عقاب آمد و آن تیر جگر سوز وز ابر مر او را بسوی خاک فروکاست گفتا عجبا اینکه ز چوبی و ز آهن این تیزی و تندی و پریدن ز کجا خواست زی تیر نگه کرد و پر خویش برآن دید گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست آری آقای علی آقا! روزی که برای شاخص شدن و آزادیخواه جلوه کردن علم دفاع از داماد منحرف مردم سلحشور لرستان و فرزند ناخلف آذربایجان غیور را برافراشتی و از رهبران آشوبگران خیابانی و هرج و مرج طلبانی که ماهها آسایش را بر مردم حرام کرده بودند دفاع کردی پر خویش را بر تیری می بستی که در شیراز بر بدن خودت نشست! زیاد جای گله نیست!
کد خبر: ۵۹۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۳

سخنگوی فراکسیون پارلمانی «الصادقون» عراق گفت: «رژیم صهیونیستی فرماندهان داعش را در صحرای سینای مصر آموزش می‌دهد.» سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: «وهاب الطائی» به خبرگزاری فارس گفت: «عناصری از تیپ «گولانی» ارتش رژیم صهیونیستی، فرماندهان داعش را در صحرای سینا آموزش می‌دهند. به گفته این نماینده مجلس عراق، شاخه داعش در مصر نام خود را «دامس» گذاشته است، که «دولت اسلامی مصر و سودان» معنی می‌دهد. هر بار که ارتش صهیونیستی در شرایط سخت و حساسی قرار می‌گیرد، به سراغ تیپ گولانی می‌رود.حمایت رژیم صهیونیستی از داعش در حال حاضر حالت عیان به خود گرفته و چهره‌ها و محافل سیاسی و خبری منطقه و جهان از آن حرف می‌زنند، هفته‌نامه «فرژ» چاپ «دوشنبه» پایتخت تاجیکستان در این رابطه نوشت: «داعش دست‌پرورده اسرائیل و وابسته به «موساد» است.«ضاحی خلفان» معاون پلیس دبی هم به روزنامه «الاتحاد» امارات گفت: «داعش در نقشه جدید اسرائیل به عنوان یک دولت به رسمیت شناخته شده است.»هلاکت 23 تروریست در عراقبه گزارش واحد مرکزی خبر، نیروهای امنیتی عراق دیروز 23 تروریست داعش را در غرب بغداد  به هلاکت رساندند. در این عملیات ده‌ها تروریست نیز زخمی شدند و یک انبار موشکی آنها هم منهدم شد. نیروهای دولتی پنج تروریست را هم در استان دیاله کشتند و جاده دیاله به حرمین عسکریین(ع) را هم از لوث تروریست‌ها پاکسازی کردند.از استان صلاح‌الدین نیز خبر می‌رسد نیروهای مسلح در اطراف شهر تکریت مستقر شده‌اند و برای آزادسازی این شهر از اشغال داعش آماده می‌شوند. این شهر چند بار بین تروریست‌ها و نیروهای دولتی دست به دست شده است.آخرین خبرها از استان الانبار نیز حاکی است، تروریست‌های داعش بر بخش‌هایی از شهر «البغدادی» مسلط شده‌اند و احتمال کشتار مردم توسط آنها وجود دارد.پیش از این آب آشامیدنی شهر البغدادی به دست عناصر داعش با گوگرد آلوده شده بود. در ارتباط با موصل نیز «حیدر عبادی» بر آزادسازی این شهر تاکید کرد. وی درباره تاریخ آغاز عملیات علیه داعش در این شهر چیزی نگفت.
کد خبر: ۵۸۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۳

ادامه این دور باطل نتیجه ای جز تشویش اذهان عمومی و به نحوی ناکارآمدی ساختار سیاسی در بین جامعه ندارد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش پارس، کش و قوس های یک ساله دولت و مجلس بر سر تصدی وزارت علوم، عوارض جبران ناپذیری بر فضای علمی کشور و صد البته سیاست زده گی بافت وزارت علوم را فراهم کرده است. ادامه این دور باطل که بدون جانب داری حاکی از ایستادگی دولت و مجلس بر سر مواضعشان است نتیجه ای جز تشویش اذهان عمومی و به نحوی ناکارآمدی ساختار سیاسی در بین جامعه ندارد. با توجه به تجربه یکساله اخیر و بحران مدیریت در وزارت باید تدبیری به خرج داد تا این مسئله دامنه کمتری بگستراند. در این راستا به نظر می رسد با توجه به مخالفت مجلس با وزرای پیشنهادی بستر لازم جهت ایجاد فشار و تردید عمومی در مورد رفتار قوه مقننه بیشتر فراهم می گردد و به نوعی توپ در زمین مجلس افتاده و رقیب نهایت بهره را از این موضوع در وقت مقتضی ( انتخابات مجلس شورای اسلامی) خواهد برد. در این شرایط به نظر می رسد ارائه طرحی اصلاحی جهت معرفی و پیشنهاد وزاری مربوط به حوزه علمی و فرهنگی می تواند چاره ساز باشد. به عنوان مثال با جعل قانونی جدید اگر مجلس با دو وزیر پیشنهادی دولت مخالف کرد، پیشنهاد وزیر سوم به مجلس مشروط به نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی شود که هم ریاست آن با ریاست جمهوری است و هم خبرگان متعهد و مقبول در آن وجود دارند. این موضوع هم می تواند امروز به نوعی مشکل را حل نماید و هم چنین وزارت خانه هایی را در مسیر چشم انداز و سیاست های کلی نظام قرار دهد.حتی پیشروی این موضوع تا اصلاح قانون اساسی می تواند پیش رود تا جدیت مجلس نسبت به وضعیت علمی و فرهنگی کشور عیان گردد. این اصلاح با توجه به ناکارآمدی ساختاری بوجود آمده می تواند به نوعی استفاده معکوس از افکار عمومی به نفع مردم و مجلس تلقی گردد که نتیجه حداقلی ارائه چنین طرحی چاره جویی گروه های خاص تصمیم گیر برای پیشنهاد وزرا می باشد چرا که اختیاراتشان مورد تحدید قانون قرار می گیرد. اگر مجلس راه حلی برای ناکارآمدی پیش آمده پیدا کند قطعا پیروز این بازی و چالش خواهد شد.
کد خبر: ۴۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۴

تلاش قدرتهای بزرگ برای برهم زدن موازنه قوا به سود خود با توجه به اهمیت ژئوپلتیک سوریه عمده ترین عامل شکل گیری و تداوم بحران در سوریه است
کد خبر: ۴۱۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۳

مشکل دیگر آقاعلی مطهری، محرومیت از اندیشه و فکر و علم و دانش والا به ویژه علوم اسلامی است. او تا آن پایه از علوم اسلامی بی‌بهره است که تمسک من به آیه شریفه «ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا» را به عنوان «تهمت فسق به یک شخص مومن»! دانسته و معرکه گرفته است!آوای دنا-روزنامه اعتماد به نقل از حجت الاسلام سیدحمید روحانی نوشت: برخی از روزنامه‌ها در تاریخ 22 تیرماه 1393 نوشته‌ای از آقاعلی مطهری انتشار دادند که در آن نامبرده این حقیر را به جرم انتقادی که از او در حضور مقام معظم رهبری در تاریخ 26 خردادماه گذشته به عمل آوردم، سخت مورد تاخت و تاز قرار داده و انتقادهایم را «جملاتی که ناشی از تملق و چاپلوسی که تعفن آن بسیاری از حضار را متاذی کرد» دانسته است! لازم به یادآوری است که نامبرده در دیدار با مقام معظم رهبری در روز 26 خرداد دو موضوع را مطرح کرد: نخست اینکه موتورسواران با عدم رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی مایه زحمت و دردسر برای مردمند و در این باره وقتی با اداره راهنمایی و رانندگی گفت‌وگو کردیم گفتند از دفتر رهبری سفارش شده است که موتورسواران را که از قشر مستضعفند مورد تعرض قرار ندهند که این ادعا در همان جلسه از سوی مسوول دفتر رهبری تکذیب شد. موضوع دومی که مطرح کرد پیشنهاد آزادی یا محاکمه و مجازات آقایان کروبی و موسوی (از عوامل فتنه) بود. پاسخ مقام رهبری در یادداشتی زیر عنوان «در دیدار با رهبری چه گذشت» در سایت بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی آمده است و به تکرار آن در این نوشته نیازی نیست، لیکن انتقادی را که در دیدار با رهبری از نامبرده کردم به گونه خلاصه بازگو می‌کنم تا روشن شود که چرا آقاعلی از انتقاد مشفقانه من آن‌گونه آشفته شده و طاقت و توان از کف داده و به ناسزاگویی و پیرایه‌تراشی پرداخته است. انتقادهای من از نامبرده در حضور رهبری در این سه محور بود که در پی می‌آید: 1. با اشاره به آیه شریفه ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا فوما بجهاله... که اصل عقلایی تحقیق و تفحص را پیرامون خبرهایی که شنیده می‌شود مورد تاکید قرار می‌دهد، از او نقد کردم که چرا باید درباره خبری که دریافت می‌کند بدون پرس و جو و تحقیق باور کند و حتی به خود زحمت ندهد که دست کم با یک تلفن از دفتر رهبری بپرسد که آیا چنین سفارشی درباره موتورسواران شده است یا نه. و یادآور شدم که این روش که آنچه را می‌شنود بدون تحقیق باور کند و به آن ترتیب اثر دهد، برخلاف موازین شرعی و عقلی است و از عوامل فریب خوردن و آلت دست شدن است و یک انسان باخرد، فهیم و متعهد بدون تحقیق و پرس و جو خبری را نمی‌پذیرد و باور نمی‌کند. 2. در شرایطی که ایران امروز با مشکلات گوناگون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مواجه است و بیکاری، تورم و گرانی، مفاسد اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی و تجاوز به ارزش‌های اسلامی، ملت ما را رنج می‌دهد، از یک مسوول آگاه و مردمی انتظار است که در دیدار با رهبری درباره پیچیده‌ترین و بغرنج‌ترین معضلات اجتماعی طرح بدهد، نظرخواهی کند و رهنمود بگیرد، آیا از نظر آقاعلی، امروز مردم ایران مشکلی بغرنج‌تر، کمرشکن‌تر، فوری‌تر و حیاتی‌تر از ناهنجاری‌های موتورسواران ندارند؟! آیا تنها مشکل یا مهم‌ترین و ضروری‌ترین مشکل مردم ما نابسامانی موتورسواری و حصر فتنه‌گران است؟! 3. یک نماینده مجلس شورای اسلامی، نماینده عموم ملت ایران است، نه نماینده دسته و گروه ویژه! چگونه است که این نماینده محترم در هر محفل، مجلس و مناسبتی از فتنه‌گران و فتنه‌آفرینان یاد می‌کند و به اصطلاح معروف همیشه به یک سو غش می‌کند؟ آیا از دید او در میان مردم ایران دیگر کسی یا کسانی نیستند که استحقاق دفاع داشته باشند؟ آیا همه مردم ایران به حق و حقوق‌شان رسیده‌اند و تنها آقایان کروبی و موسوی هستند که در برزخ بلاتکلیفی به سر می‌برند؟ یکسونگری و گرایش باندی دور از شأن مسوولی است که خود را نماینده عموم ملت می‌داند. این خلاصه انتقادهایی است که در دیدار با رهبری در برابر اظهارات آقاعلی مطهری مطرح کردم، اکنون باید دید کدام یک از این سه محوری که به عنوان انتقاد در آن دیدار مطرح شد «جملاتی ناشی از تملق و چاپلوسی» بود! «که تعفن آن بسیاری از حضار جلسه را متاذی کرد»؟!! امیدوارم آقاعلی آن «جملاتی» را که در این سه محور آمده است و جنبه «تملق و چاپلوسی» دارد مشخص کند تا خوانندگان، او را خدای ناخواسته به عنوان یک آدم بی‌مسوولیت، یاوه‌گو، دروغ پرداز و هوچی باز نپندارند و گفته‌ها و نوشته‌های او را بر این نسق ندانند و نخوانند. نامبرده ادعا کرده است که «بسیاری از حضار جلسه» از آن «جملاتی که ناشی از تملق و چاپلوسی» بود، متاذی شدند! لیکن به نظر می‌رسد منظور او از «بسیاری» جز خود او کسی نباشد... برخلاف ادعای او حاضران آن جلسه پس از پایان سخنان انتقادآمیزم و پایان دیدار، شتابان به سوی من شتافتند و صورتم را غرق بوسه کردند و تقدیر و تشکر قلبی خود را از سخنانم اظهار داشتند، فراموش نمی‌کنم آن مرد دردمندی را که نمی‌شناسم و نام او را نیز نپرسیدم، گویا از کرمانشاه بود دستانم را فشرد و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود اظهار کرد سخنان شما در پاسخ اظهارات او آبی بود که بر روی آتش درونم ریخته شد که اگر سخنان شما را در رد و نقد او نمی‌شنیدم عقده‌ای از حرف‌های او در دل من ایجاد شده بود که تا کرمانشاه باید زجر می‌کشیدم و اشک می‌ریختم. او از عمق قلب برای من دعا کرد. خشم و کین آقاعلی مطهری از اینجانب به جرم چند انتقاد تا آن پایه است که ناسزاها و نسبت‌های ناروایی که به من داده نتوانسته است او را آرام کند و خشم او را فرو نشاند. از این رو، به تحریف و تفسیر من درآوردی دست زده تا بتواند انتقادهایی را که بر او وارد شده کمرنگ سازد و از اهمیت آن بکاهد. ... آقاعلی مطهری افزون بر خوی انتقادناپذیری که از فرهنگ شاهنشاهی به ارث برده است چند مشکل دیگر هم دارد که مایه به چالش کشیده شدن او می‌شود: 1- بیگانگی از مردم آقاعلی مطهری راه مردم را گم کرده و از ملت جدا شده است، با مردم پابرهنه، پاکباخته، فداکار و انقلابی سروکار ندارد، آنان را نمی‌شناسد، خواست و برداشت و ایده و آرمان آنان را برنمی‌تابد، از دردها، رنج‌ها و گرفتاری‌های مردم بی‌خبر است، از ناهنجاری‌ها و گرفتاری‌های گوناگون اقتصادی، معضل بیکاری، رنج تورم و گرانی و... که به علت سوء مدیریت و بی‌تدبیری برخی از مسوولان و دولتمردان، گریبانگیر مردم شده است آگاهی ندارد. او چه می‌داند جوانانی که چند برابر سواد و معلومات او دانش‌آموخته و تحصیل عالیه را به پایان برده‌اند، امروز از نابسامانی، سرگردانی بی‌خانمانی و بیکاری چه می‌کشند و چه رنجی می‌برند؟ آقاعلی مطهری شاید گمان می‌کند مردم ایران همان ورشکسته‌های سیاسی‌اند که دور او را گرفته‌ و او را آلت دست کرده‌اند و نوشته‌ها و گفته‌های او را برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی و ضربه زدن به خط امام و رهبری و ارزش‌های انقلاب اسلامی با آب و تاب پوشش می‌دهند و منتشر می‌کنند. آقاعلی مطهری شاید بر این باور است که مردم ایران امروز همانند خود او از زندگی نسبتا آمیخته با رفاه برخوردارند و جز حصر خانگی دو تن از عوامل فتنه غم و غصه‌ای ندارند، قهرا در چنین اوضاع مطلوب! او در دیدار با رهبری جز مشکل ترافیک موتورسواران و حصر فتنه‌سواران حرفی برای گفتن ندارد و معضل دیگری نمی‌بیند تا با رهبر در میان بگذارد. 2- وابستگی باندی دومین مشکل آقاعلی مطهری دنباله‌روی کورکورانه او از باند قدرت‌طلب و فزون‌خواهی است که در راه آز نفسانی خویش فتنه 88 را کلید زدند و در راه سازش با امریکا و پایان دادن به آرمان‌های انقلاب اسلامی و همدستی با مرتجع‌ترین و خونریزترین دولت‌های منطقه مانند آل سعود که موجودیت آن برای نگهبانی از کیان صهیونیسم است سر از پا نمی‌شناسند، راهشان از راه امام، رهبری و ملت انقلابی ایران جداست و تئوریسین‌های آنان برآنند که با قلم‌های زهرآگین و ننگین خود، غیرت، عزت، شرافت و انسانیت انسانی را از ملت ایران بگیرند، استقلال‌خواهی را با دستاویز اینکه دوره، دوره ارتباطات است نه استقلال به زیر سئوال ببرند، نوعدوستی، همدردی با ستمدیدگان و اتحاد و انسجام اسلامی را آرمان‌گرایی بیهوده و پوچ بنمایانند و ملت ایران را برای تن دادن به هر ذلت، رذالت و وادادگی آماده سازند، کتاب‌های «بامسوولیت سردبیر» و نیز کتاب «ایران و جهانی شدن» در واقع مانیفست این باند است. آقاعلی مطهری که گویا دریافته است دیگر در میان ملت انقلابی ایران و فرزندان امام جایگاهی ندارد به دنباله‌روی از این باند خطرناک پرداخته و مطالبی بر زبان و قلم می‌آورد که این سیاست بی‌وطنان واداده را استواری می‌بخشد و خوراک تبلیغاتی چرب و نرمی برای بوق‌های تبلیغاتی دشمنان سوگندخورده اسلام و ایران تدارک می‌بیند. دم زدن آقاعلی مطهری از کروبی و موسوی در هر فرصت و مناسبت و بی‌مناسبت و پشتیبانی از شیخ حسینعلی منتظری برای این است که بتواند در دل دگراندیشان و گروهک‌های ضد انقلاب و بیگانه از اسلام و ایران «به هر حیله رهی» بیابد و از پشتیبانی آنان برخوردار باشد. 3- فقر علمی و فرهنگی مشکل دیگر آقاعلی مطهری، محرومیت از اندیشه و فکر و علم و دانش والا به ویژه علوم اسلامی است. او تا آن پایه از علوم اسلامی بی‌بهره است که تمسک من به آیه شریفه «ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا» را به عنوان «تهمت فسق به یک شخص مومن»! دانسته و معرکه گرفته است! چنانکه پیش‌تر اشاره شد این آیه شریفه یک اصل عقلایی را مورد تایید و تاکید قرار می‌دهد که خبرها و گزارش‌ها به ویژه واحد خبر واحد را بدون وارسی و پرس و جو نباید باور کرد و به آن ترتیب اثر داد و جمله شرطیه در این آیه برای بیان موضوع است و دارای مفهوم نیست. آقاعلی مطهری نه تنها از علوم اسلامی بی‌خبر است بلکه رساله عملیه را نیز مطالعه نکرده و مسائل شرعی خویش را نیز نمی‌داند و هنوز نتوانسته دریابد که غیبت و تهمت در کجا معنا و مفهوم پیدا می‌کند و اگر احیانا به یک مقام ناشناخته و بی‌نام و نشان نسبتی داده شد غیبت و تهمت به شمار نمی‌آید مانند اینکه می‌گوییم برخی از آقازاده‌ها سوءاستفاده‌چی‌اند، برخی از مقامات دولت خیانتکارند. او اگر اهل فکر و اندیشه بود، اینگونه بی‌گدار به آب نمی‌زد و به مصداق «پسته بی‌مغز اگر لب واکند رسوا شود»، فرودستی و میان‌تهی بودن خود را به نمایش نمی‌گذاشت. این کوته‌بینی و سطحی‌نگری است که او را به موضع‌گیری‌های شتاب‌زده و نسنجیده وامی‌دارد و با وجود بلندپروازی‌هایی که دارد، هر روز بیش از گذشته در میان ملت ایران ضایع می‌شود و اعتبار خود را از دست می‌دهد. آقاعلی مطهری اگر به جای رو آوردن به سیاست‌بازی‌های نفرت‌انگیز و کودکانه و جاه‌طلبی‌های ناشیانه به دنبال درس و تحصیل می‌رفت و پایه‌‎های علمی خود را استواری می‌بخشید، شاید اینگونه آلت دست نابکاران نمی‌شد و دین و دنیای او دستخوش هوس‌های آنی و آرزوهای دست‌نیافتنی قرار نمی‌گرفت. آقاعلی مطهری از روی کوته بینی و ساده‌اندیشی گمان کرده است که با مطرح کردن مشکل ترافیک موتورسواران و پیشنهاد آزادی یا محاکمه فتنه‌کاران، به اصطلاح معروف «شاهکار» کرده و «واقعیات جامعه را به اطلاع رهبر» رسانیده است! غافل از اینکه دیر زمانی است که جریان‌های ضد انقلاب و فتنه‌جویان بی‌وطن و عاشقان یقه چاک امریکا مانند برخی از ملی - مذهبی‌ها، سلطنت‌طلب‌ها، تجزیه‌طلبان منافقان و دیگر عناصری که رو به قبله‌گاه کاخ سفید به نیاز و نیایش ایستاده‌اند در سایت‌ها، بولتن‌ها، شب‌نامه‌ها و روزنامه‌های خود جریان حصر خانگی عوامل فتنه را دستاویزی برای آسیب رساندن به نظام جمهوری اسلامی قرار داده و از آن سوءاستفاده فراوان کرده‌اند و مقام رهبری با این ترفندها دیرزمانی است که آشنایی دارند و نیز از ناهنجاری‌های گوناگون و رنج‌های مردم نیز بیش از هر مقام دیگری باخبرند و به مسوولان مربوط در مورد مشکلات مردم رهنمودهای لازم را می‌دهند و حتی در سخنرانی‌هایشان نیز می‌بینیم که بسیاری از مشکلات کشور، حتی کوچک‌ترین معضل اجتماعی مانند نابسامانی ترافیک مطرح شده است که از اشراف کامل ایشان به اوضاع کشور نشان دارد. هنر عناصر کوته‌فکر و سطحی‌نگر این است مانند مگسی که روی زخم می‌نشیند، تنها به بازگو کردن گرفتاری‌ها و ناهنجاری‌ها می‌پردازند، در خلوت و جلوت، بی‌مناسبت و بامناسبت، در حضور رهبری، در جمع مردمی، گرفتاری‌های اجتماعی را که برای همگان عیان است جار می‌زنند و برای خود بازارگرمی درست کنند اما آن سوته‌دلان و خیرخواهانی که به یاد مردمند و درد مردم را به درستی درک می‌کنند، به جای جار و جنجال، دنبال علاج می‌روند، برای چاره‌جویی به تدبیر و تامل می‌نشینند، طرح‌‎های کارشناسی می‌دهند و به این ‌گونه در راه رفع مشکلات به سهم خود گامی عملی ‌برمی‌دارند. خیرخواه رهبر، ملت و کشور آنهایی هستند که دنبال راه علاج هستند، نه آن بی‌هنرانی که تنها هنرشان جار زدن و جاروجنجال کردن است. 4- فقدان معنویت دیگر مشکل آقاعلی مطهری این است که به مرز تقوا و پرهیزکاری پایبند نیست، او در نامه خود بی‌پروا و بدون واهمه چند نسبت ناروا و دور از موازین اسلامی به اینجانب داده است که مسوولیت شرعی دارد. او برای اینکه بتواند انتقادهایی را که به او کرده‌ام بی‌اعتبار کند و ضعف فکری و فرودستی خود را که در دیدار با رهبری به نمایش گذاشت پوشیده دارد، به تحریف و دروغ‌ دست زده و ادعا کرده است که من گفته‌ام «در حضور مقام رهبری... فقط باید از وضع موجود تعریف و تمجید کرد و احیانا به تملق و چاپلوسی پرداخت»!! دروغ دیگری که در نامه خود به من نسبت داده این است که «... فکر می‌کنید در مواجهه با رهبر انقلاب فقط باید دل ایشان را شاد کرد و از مطرح کردن واقعیات و نقاط ضعف جامعه برای برطرف کردن آن خودداری نمایید، اصل النصیحه لائمه المسلمین راعمدا فراموش کرده‌اید...»! نیز آورده است «...چگونه به یک شخص مومن فرهیخته محترم تهمت فسق می‌زنید...»! بی‌تردید یک انسان متعهد و معتقد به خدا و روز جزا این گونه راحت و بی‌پروا به تحریف و «تفسیر به رای» سخنان دیگری نمی‌پردازد و نسبت‌های ناروا نمی‌دهد، بگذریم که او اصولا معنای «النصیحه لائمه‌المسلمین» را نیز درنیافته است، چنان که مسائل دینی خود را نیز فرانگرفته و سخن گفتن درباره «یک شخص» بی‌نام و نشان که تنها در درون او شناسایی شده است را «تهمت فسق» پنداشته است! باید از او پرسید این «شخص مومن» پنهان در درون شما چقدر مومن است که به دفتر رهبری نسبت دروغ داده است و به دروغ ادعا کرده است که «از دفتر رهبری سفارش شده است که موتورسواران را که از قشر مستضعفند مورد تعرض قرار ندهند»!! و جنابعالی چقدر مومن و مومن‌شناسی که این شخص را با وجود دروغ آشکار و تهمت‌زنی به دفتر مقام رهبری مومن می‌دانی؟! باید از جناب آقاعلی مطهری پرسید: اکنون که به تعبیر ما طلاب «مصنف» زنده است و انتقادهای او به جنابعالی در دیدار با رهبری ضبط شده و نوار آن موجود است، شما به خود جرات می‌دهی که به چنین تحریف‌ها و تفسیرهای «مالایرضی صاحبه» دست بزنی و نسبت‌های ناروا بدهی، باید دید در مورد نوشته‌ها و گفته‌های آن بزرگانی که دیده از جهان فروبسته‌اند و حضور ندارند چه خواهی کرد. مصیبت برای آن شهید بزرگواری است که آقاعلی مطهری متولی آثار ایشان باشد، باید گفت انالله و انا الیه راجعون. نامبرده در پایان نامه خود آورده است: «نحوه رفتار با امام و پیشوا را باید در نحوه رفتار شهید آیت‌الله مطهری با امام خمینی جست‌وجو کرد»! باید دانست آنچه از شهید مطهری در دست است و در سیره ایشان آشکار است پیروی از ولایت و تعبد نسبت به امام است آن شهید از مردان ولایتمداری بود که هیچگاه از مرز ولایت گامی بیرون نگذاشت و نسبت به امام تعبد داشت. اگر امروز نیز در قید حیات بود بی‌تردید یکی از پیروان راستین مقام رهبری بود و افتخار همراهی با ایشان را داشت و لقمان گونه به فرزند خویش توصیه می‌کرد: «واقصد فی مشیک و اغضض من صوتک ان انکرالاصوات لصوت الحمیر.»
کد خبر: ۳۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۰۱

سردار باقرزاده روايت می‌كند: «... پلاک‌ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آن‌ها با هم پلاک گرفته‌اند. معمولاً این‌ها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می‌رفتند پلاک می‌گرفتند...»به گزارش خبرنگار دفاعی- امنيتی باشگاه خبرنگاران، کسی‌ چه می‌دانست تاریخ دوباره در هشت سال دفاع مقدس تکرار شود و پسری سر بر بالین پدرش 25 سال آرام بگیرد و 25 سال این دو شهید گذر زمان را به نظاره بنشینند تا گروهی از بچه‌های تفحص بیایند و پدر و پسر را از دل صحرا به دیار خود بازگردانند... وقتی در احوالات آل‌الله می‌خواندیم: « امام حسین علیه السلام وقتی بر بالین حضرت علی اکبر علیه السلام  رسید که جان باخته بود. صورت بر چهره خونین او نهاد و دشمن را نفرین کرد: «قتل‌الله قوماً قتلوک...» و تکرار می‌کرد که: «علی الدنیا بعدک العفا». و جوانان هاشمی را طلبید تا پیکر او را به خیمه‌گاه حمل کنند. حضرت علی اکبر علیه‌السلام ، نزدیک‌ترین شهیدی است که با حضرت امام حسین علیه السلام دفن شده است. مزار مطهر او  پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام قرار دارد و به همین خاطر ضریح امام، شش گوشه دارد.»   پدر و پسر مازندرانی که در آغوش هم به شهادت رسیدند / پدر و پسر فدای حسین(ع)/ روایت تفحص از منطقه عملیاتی والفجر 6  روایت تفحص و کشف شهیدان مفقودالجسد؛ سید ابراهیم و سید حسین اسماعیل زاده، حکایت مرزبانان همیشه بیداری است که در کلاس شهادت، آموزگار وفاداری پسر و پدر به یکدیگر و وحدت وجودی انسان‌ها برای قرب الی‌الله هستند. سردار "سیدمحمد باقرزاده" مسئول كميته تفحص شهدا درباره چگونگی کشف پیکرهای مطهر شهیدان اسماعیل زاده - یک ساعت قبل از سال تحویل 89 در معراج شهدای اهواز - روايت می‌کند: « طی عملیات تفحص در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود. خوب، پلاک داشتند، پلاک‌ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آن‌ها با هم پلاک گرفته‌اند. معمولاً این‌ها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می‌رفتند پلاک می‌گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است. شهید سید ابراهیم اسماعیل‌زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل‌زاده پسر است، اهل روستای باقر تنگه بابلسر.» " شنیده‌ام عاشقا مخلصو و بی‌ریا  بودن؛ من هنوزم نفهمیدم که شهدا کیا بودن؛ همیشه سرگرم دم یا فاطمه مدد بودن؛ نشون دادن که راههای آسمونو بلد بودن؛ کبوترای رویاییِه آسمون بودن؛ تمومشون مصداقی از وسابقون بودن؛ مُقربون بودن؛ ای دل، ای دل، امون از دست دنیا، ای دل،ای دل، کجا رفتن شهیدا " * زندگی نامه شهیدان سید ابراهیم و سید حسین اسماعیل‌زاده در روز 25 آبان ماه سال 1304 هجری شمسی بود که به سید عبدالحسین اسماعیل‌زاده خبر رسید فرزندی که همسرش سیده ربابه به دنیا آورده، پسر است و او نیز به احترام نبی مخلص الهی نام او را سید ابراهیم نهاد. کمتر کسی تصور این را می‌کرد که پشت چهره معصوم سید ابراهیم عالمی از رنج و مشقت البته همراه با فداکاری و ایثار نهفته است. آغاز مشکلات سید ابراهیم زمانی بود که مادرش را از دست داد و بعد نیز پدر خویش را از دست داد و همه‌ این‌ها قبل از هفت سالگی روی داد. بعد از  درگذشت پدر و مادر، دارالایتام میزبان سید ابراهیم شد. بعد از یک سال و اندی سید ابراهیم شروع به کار در منازل دامداران و زمین‌داران به طور سالیانه به اصطلاح "قراری" نمود. این وضعیت تا 28 سالگی ادامه داشت، تا اینکه به روستای "پوستکلای بندپی" بابل برگشته و با دختر همسایه خویش "سیده رقیه مصطفی نژاد" ازدواج كرد. این زوج با کار کردن بر سر زمین و در خانه زمین‌داران آن زمان، زندگی مشترک خود را آغاز می‌کنند و این در حالی است که در فقر و نداری لحظه‌ای از پافشاری بر اعتقادات دست نکشیدند، حتی گفته می‌شود در همان لحظه تا نماز ظهر و عصر را نمی‌خواندند، هرگز ناهار نمی‌خوردند. اما آنچه که زندگی پر از سختی آن‌ها را شیرین می کرد، توکل و توسل به خدا و اهل بیت بود که این مطلب را می‌توان از نام فرزند اول آن‌ها فهمید (سید حسین). بله سید حسین نامی بود که به خاطر عشق وافر به اهل بیت(ع)  بر فرزند اولشان نهادند. بعدها صاحب سه دختر و سه پسر دیگر شدند. در مورد نحوه تربیت فرزندانشان چه می‌توان گفت که آنچه عیان است چه حاجت به بیان است. دخترانی اهل ولایت، با حجاب فاطمی و پسرانی با غیرت، اهل رزم و شهادت و شجاعت بودند. پس از مدتی سید ابراهیم به عنوان باغبان، جذب کادر غیر نظامی ارتش در محل فعلی پایگاه نیروی هوایی بابلسر شد. کم‌کم وضع درآمد او بهتر شد و توانست با همکاری اهالی محل و دوستی مهربان به نام خیرالله اسکندری، خانه کاه‌گِلی برای خود بسازد و تا زمان شهادت در همان خانه زندگی می‌کرد. با اوج‌گیری نهضت امام خميني(ره) در سال1357 سید ابراهیم در تظاهرات‌ها شرکت می نمود و این در حالی بود که خود به عنوان پرسنل ارتش محسوب می‌شد و از این جهت ترسی به خود راه نمی‌داد؛ چرا که او از سلاله پاکان و زاهدان شب و شیران روز بود و شیر را با ترس رابطه نیست. او به همراه فرزندانش در فعالیت‌های بعد از انقلاب علیه منافقین حضور داشت و پس از شروع جنگ تا زمان شهادت سه بار از طریق ارتش و بار چهارم به همراه اعزام طرح "لبیک یا خمینی" به جهبه‌ها اعزام شد. در اعزام آخر، دو پسر خود (سیدرضا و سید حسین) را به همراه خود داشت و سید باقر نیز در خدمت سربازی در جنوب مشغول دفاع بود و این در حالی بود که او 58  سال سن داشت. اما "سید حسین" پس از گذران دوران پُر مَشَقَّت کودکی و نوجوانی زیر سایه‌ی پُر مهر پدر و مادر و تحت تربیت مؤثر آن‌ها در 16 سالگی با دختر دایی خویش "سلاله سادات" ازدواج کرد و پس از تولد اولین فرزندش "سید یحیی" در 17 سالگی برای خدمت سربازی به زاهدان رهسپار شد. پس از یکسال و اندی با فرمان امام خمینی(ره) بر فرار سربازان از پادگان‌ها، پس از پاره نمودن عکس‌های شاه ملعون از پادگان خود فرار کرده و به محل می‌آید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مبارزات علیه منافقین و مفسدین در شهر شرکت می‌كند و به ادامه تحصیل می‌پردازد. حتی شب‌ها برای مطالعه جهت استفاده از نور چراغی که بر تیربرقی نصب شده بود و از محل نیز فاصله داشت به آن مکان می‌رفت و به مطالعه می‌پرداخت، تا اینکه پس از اتمام دروس متوسطه به عنوان معلم در روستای "نفتچال" مشغول می‌شود. علاقه وی به شاگردان جهت تعلیم دروس و آشنا کردن آن‌ها با اسلام و انقلاب مثال‌زدنی بود، حتی هر جمعه سه نفر از شاگردانش را سوار بر موتور می‌کرد و به منزل می‌آورد و به آن‌ها ناهار می‌داد. بعد آن‌ها را به نماز جمعه می‌برد و می‌گفت باید با بچه‌ها رفیق شد تا حرف گوش کنند. از طرف دیگر او نیز همانند پدر، زندگی را با فقر و نداری ولی با عزّت نفس آغاز کرد و تا سال‌ها در خانه‌ای محقَّر و کوچک که در حیاط پدری ساخته بود زندگی می‌کرد تا اینکه توانست خانه کوچک در محل دیگر برای خود بسازد. عشق و علاقه‌اش به پدر و مادر بسیار زیاد بود و همیشه دوست داشت در کنار پدر و مادر باشد و به آن‌ها خدمت کند. بعد از شروع جنگ تحمیلی دو بار به جبهه‌ها اعزام شد. علاقه‌اش به شهادت آنقدر زیاد بود که می‌گفت: - «من اگر شهید نشدم و مُردم، مرا در دریا بیندازید.» حتی برای بار سوم با اعزامش مخالفت شد؛ چون گفتند: تو معلمی و تازه از جهبه‌ها آمدی ولی او کسی نبود که این موانع سد راه شهادتش شود و به هر طریقی موافقت مسئولین مربوطه را جلب کرد و بعد به منزل آمده و دور 4 فرزندانش مانند پروانه می‌گشت، گویا می‌دانست آخرین باری است که در سن 26 سالگی فرزندانش را سیر می‌بیند. همیشه به همسرش می‌گفت: - «من لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر شهید شدم امام خمینی دل تو را آرام می‌کند. در شب شهادتش همسرش خواب می‌بیند که جسد شهید را بر سر زانو دارد و امام نیز در کنار او نشسته است.» همسرش گفت: - «سید حسین! تو راست گفتی که امام دل مرا آرام می‌کند.» سر انجام این پدر و پسر همانند مولای خود ابا‌عبدالله‌الحسين(ع)، در عملیات "والفجر 6 "در قلّه‌های سر به فلک کشیده "چیلات"، ابتدا پسر در آغوش پدر شهید شده و سپس پدر نیز همان‌جا در حالی‌که سر فرزندش را بر آغوش گرفته بود، در اثر اصابت گلوله‌ای به فیض عظیم شهادت نائل آمد. شهیدان اسماعیل زاده 25 سال مفقود‌الجسد بودند تا اینکه گروهی از اعضای تفحص، پیکرهای مطهر این دو شهید بزرگوار را در تاریخ خردادماه 88 در منطقه چیلات کشف کرده و به آغوش خانواده‌شان باز می‌گردانند. روحشان شاد و يادشان پر رهرو و جاويدان باد انتهای پيام/
کد خبر: ۳۸۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۵

در بین تمام پیامک‌ها که گاهی همراه با جنبه سیاسی هم بود، چند پیامک با استقبال بیشتری مواجه شد از جمله پیامک‌هایی مانند «این یارانه سهم منه، حق منه، عشق منه، انصراف نمی‌دم» و یا اینکه «جان من را بگیر، اما یارانه‌ام را نه»
کد خبر: ۳۱۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۲۷

ملت ایران با انقلابی که آفریدند یکی از بزرگترین و طلایی ترین اوراق تاریخ را بنام خویش رقم زدند. برگی که سر فصل زرینش ندای بزرگ حق طلبی و عدالت خواهی برای تمامی بشریت بود
کد خبر: ۲۵۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۶

اوای دنا:تابستان 8 سال پيش در چنين روزي همه ايران يک نام را زمزمه ‌کرد، براي يک نام بغض کرد، براي يک نام اشک ريخت و شعر خواند؛ حسين پناهي. مردي که کودکي‌اش را 48 سال تمديد کرد.حسين پناهي خود درباره رسالتي که در زندگي داشت به وضوح گفته بود که «رسالت من چنين است، تا دو استکان چاي داغ را از ميان دويست جنگ خونين به سلامت بگذرانم، و در شبي باراني، چشم در چشم با خداي خود نوش کنم!»به گزارش هنرآنلاين، هشتمين تابستان است که او به آن سوي پنجره‌ها کوچ کرده، آنقدر زود گذشت که ما از آن روز تا امروز و احتمالا تا هميشه، مرثيه‌خوان روزهايي هستيم که بودنش را نفهميديم و چه حيف! حسين پناهي، يک بازيگر يا شاعر به معني صرف کلمه نبود ولي هرچه بود، جهان غريب پناهي، همان قدر جلوي دوربين سينما عيان مي‌شد که روي سن تئاتر، که بر دفتر شعر و اين را با زبان شرح دادن، محال!حسين پناهي دژکوه، در سال 1335، در روستاي دژکوه شهر سوق از توابع شهرستان دهدشت در استان کهگيلويه و بويراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصيل در بهبهان به توصيه و خواست پدر براي تحصيل به مدرسه آيت‌الله گلپايگاني رفت و بعد از پايان تحصيلات براي ارشاد و راهنمايي مردم به محل زندگي‌اش بازگشت.چند ماهي در کسوت روحانيت به مردم خدمت ‌کرد. و پس از مدتي نتوانست در کسوت روحاني باقي بماند.حسين به تهران آمد و سر از آکادمي علوم هنري آناهيتا درآورد و تحت آموزش مستقيم دکتر مصطفي اسکويي، با عناصر و تکنيک بازيگري به روش استانيسلافسکي که اسکويي و همسرش بنيانگذار اين سبک در ايران بودند، با تئاتر کلاسيک نوع اروپايي به بهترين نحو آشنا شد و يکي از شعرهاي معروف خود را با نام”براي آناهيتا" در آن زمان سرود و به استادش تقديم کرد.پناهي بازيگري را نخست از مجموعه تلويزيوني”محله بهداشت" آغاز کرد. سپس چند نمايش تلويزيوني با استفاده از نمايشنامه‌هاي خودش ساخت که مدت‌ها در محاق توقيف ماند تا بالاخره با پخش تله‌تئاتر”دو مرغابي در مه" از تلويزيون که علاوه بر نوشتن و کارگرداني خودش نيز در آن بازي مي‌کرد خوش درخشيد و با پخش نمايش‌هاي تلويزيوني ديگرش، توجه مخاطبان خاص و عام را به خود معطوف کرد. (نمايش‌هاي”دو مرغابي در مه" و”يک گل و بهار" که پناهي آنها را نوشته و کارگرداني کرده بود، بنابه درخواست مردم به دفعات از تلويزيون پخش شد.)در دهه شصت و اوايل دهه هفتاد او يکي از پرکارترين و خلاق‌ترين نويسندگان و کارگردانان تلويزيون بود. به دليل فيزيک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگي و خلوصي که از رفتارش مي‌باريد و طنز تلخش بازيگر نقش‌هاي خاصي بود. اما حسين پناهي بيشتر شاعر بود و اين شاعرانگي در ذره‌ذره جانش نفوذ داشت. تا اينکه نخستين مجموعه شعرش با نام”من و نازي" در 1376 منتشر شد. (اين مجموعه شعر تاکنون 17بار تجديد چاپ شد و به 6 زبان زنده دنيا ترجمه شده است.)کار هنري از زبان پناهيدر کودکي نمي‌دانستم که بايد از زنده بودنم خوشحال باشم يا نباشم. چون هيچ موضع‌گيري خاصي در برابر زندگي نداشتم. فارغ از قضاوت‌هاي آرتيستيک در رنگين کمان حيات ذره‌اي بودم که مي‌درخشيدم. ديدن پرواز دور از دسترس و افسانه‌هاي عقاب‌ها، حمله ساليانه ميليون‌ها ملخ و… همه اينها براي من، عجيب، موثر و جالب بود. بعد از مدتي ديدم مثل جاروبرقي تمام آن تصاوير و اتفاقات را در ذهنم جمع کرده‌ام و حالا در کارهاي نيمه هنري که انجام مي‌دهم، نشانه‌هايي شده‌اند که نمي‌گذارند يا نمي‌خواهند از گذشته‌ام جدا شوم.سينما، شعر، هنر از زبان پناهيعلاقه شماره يک من، شعر است، بعد به سينما گرايش پيدا کردم که همسايه ديوار به ديوار شعر است. شعر، سينما را نگه داشته‌است وگرنه در حد گرايش‌هاي مستند يک‌بار مصرف مي‌ماند. کسي که براي نخستين بار طرح پاپوشي به اسم کفش را طراحي مي‌کند اسم کارش هنر است. اين بارها تکرار شده که”من اگر مي‌توانستم شعر بگويم هيچگاه فيلم نمي‌ساختم." اين گفته خالق فيلم‌هاي ايثار، نوستالژيا، و آيينه است، تارکوفسکي پيام‌آور سينما. من هم وقتي از سينما مي‌گويم، منظورم آثاري است که جرقه‌اي از خلاقيت سازنده را در آن مي‌بينم. من سعي کردم روشنايي شعر را با خودم در سينما حفظ کنم. نه شعر خودم را بلکه شعري را که در دنيا مطرح است. اين شعر را در نظر بگيريد:”کوه‌ها در دور دست مي‌درخشند در چشم سنجاقک…"اين يک هايکوي ژاپني است.به نظر من بازيگري که نقشي را در مقابل دور بين بازي مي‌کند، عمده بار بازيگري‌اش بر نکات و انديشه‌اي است که در ذهن دارد و تماشاگر نمي‌بيند. شما از کجا مي‌دانيد که در ميان يک ديالوگ، چنين ذهنياتي مثل اين هايکو نباشد؟ چنين فرضيات ذهني، هميشه تاثيرگذارتر از امکانات در دسترس است، مثل ديالوگ يا حرکت. آن فرضيات بازيگر است که با خود مي‌گويد اگر فلان لحظه را اينطوري عکس‌العمل نشان بدهم، بهتر است. نمي‌خواهم بگويم همه بازيگران با شعر سر و کار دارند بلکه هرکس به فراخور حالش فرضيات ذهني براي کار خود کنار مي‌گذارد.بازي در نقش افراد مجنون و کودکانقبلا هم گفته‌ام باز هم مي‌گويم، بعد از مرگم متوجه خواهيد شد که چرا در چنين نقش‌هاي کودکانه‌اي ظاهر مي‌شوم و اين حرف بين برخي از دوستان سوءتعبير شده‌است. منظورم اين نبوده که من نابغه‌اي هستم که بعد از مرگم به وجود نازنينم پي مي‌برند. نه، مي‌خواستم بگويم بعضي چيزها تا وقتي آدم هست، حالا هر کسي، نمي‌شود در مورد آن حرف زد. چون اگر بگويي، پر مي‌شوي از”من".مي‌خواستم بگويم کليد گم گمشده‌هاي ما در جيب دل بچه‌هاست (و در جيب هر کس که شبيه بچه‌هاست)؛ بقيه به قدرت، بازيگرند. اگر براي ارائه اين شخصيت‌ها دنبال الگو بگرديم در جامعه فراوان به چشم مي‌خورد، افرادي که فقط از حيث جسماني بزرگ شده‌اند و گاهي دست به اعمالي مي‌زنند که هيچ ربطي به منطق و دو دو تا مي‌شود چهارتاهاي حسابگرانه ندارد.کودکي از زبان پناهياز زماني‌ که دوران کودکي را از دست دادم در اين انديشه بودم، ما ايلياتي بوديم شب‌ها پهنه‌اي به وسعت آسمان، زمينه روياهاي دور و درازمان بود. شب‌ها آنقدر به آسمان نگاه مي‌کرديم تا خوابمان ببرد. در آن پهنه، ذهن ما به جايي نمي‌رسيد اما مي‌توانستيم ستاره‌اي را انتخاب کنيم و دلخوش آن شويم. ما به سياهچاله‌ها فکر نمي‌کرديم، شايد به اين خاطر که دوران کودکي، دوران حيرت است.بعد از اين دوره بزرگترين مسئله‌ام”مرگ" بود. هميشه اين بودن يا نبودن، برايم سوال غليظ و پيچيدهاي بوده و هست و هميشه هم بي‌جواب مانده؛ آيا مرگ، پاسخ بزرگي به زندگي ماست؟ چرا بار آگاهي بر گرده انسان گذاشته شد؟ يا ما چرا مي‌بينيم؟ ما چرا مي‌پرسيم؟ هميشه اينها براي من معماهاي لاينحل بوده‌است. درگير شدن ذهن با مرگ، هميشه با آرزوي ديرينه انسان براي رسيدن به دستاويز عشق، ارتباط تنگاتنگ داشته‌است.
کد خبر: ۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۱۶