« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
آقای سرافراز، معلمان نه زیادی اند و نه زیاده خواه، ما و شما و همه آحاد جامعه مدیون معلمان خود هستیم آنان را نشکنیم تا جامعه فردا نشکند
کد خبر: ۶۰۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۶

به وضوح مشاهده می‌کنیم وقتی یک پست خالی می‌شود صدها نفر با صدها فشار به دنبال گرفتن آن هستند که آفتی بزرگ برای کهگیلویه و بویراحمد است
کد خبر: ۴۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۱

جامعه اسلامی علاوه بر این که امن است باید سالم هم باشد و دردهای ظاهری و باطنی خود را مرتفع کند
کد خبر: ۴۶۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۷

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : طرفداری نوشت: حدود 30 دقیقه از بازی ذوب آهن - استقلال گذشته بود که ناگهان، یکی از توپ جمع کن ها که بر روی پیراهنش جمله « گناه من چیست که در این فوتبال جایی ندارم» را نوشته بود، وارد زمین شد. حالا از زبان او مسائل را می شنویم. -به صورت مختصر خودتونو معرفی کنید. به نام خدا، مصطفی آبسالان هستم از شهر یاسوج، استان کهگیلویه و بویر احمد. متولد 1371 هستم. اصلیتم از روستای گندی زار از بخش پاتاوه شهرستان دناست. - از فوتبالت بیشتر بگو. از کجا شروع کردی؟ من خیلی عاشق فوتبال بودم. 17 سالگی درس را ول کردم و به اصفهان رفتم. برای اینکه فرصتی پیدا کنم به پای ا. ق. افتادم اما به من توجهی نشد و مرا بیرون انداختند. بعد از آن به خانه برگشتم و یک سال تمرین کردم و در سن 18 سالگی دوباره به اصفهان رفتم، این بار برای تست دادن در امیدهای ذوب آهن. واقعا خوب بودم اما آقای ع. س. که مربی بود منو خط زد. چون پارتی نداشتم، پول نداشتم، جیبم خالی بود. -پیشنهاد پرداخت مبلغ خاصی به شما شد؟ معلوم بود، نمیشه بگید که چیزی گفتند اما به خدا درو فوتبال ما هر کی جیبش پر است، او را قبول دارند. فوتبال ما شده این. - بعد چه اتفاقاتی برایتان افتاد؟ بعد رفیق هایم که از بازیکنان ذوب آهن بودند به من گفتند که به خدمت بروم و بعد از آن بیایم. به خدمت رفتم. آقای گل هم شدم، در اینترنت عکسش موجود است. تدارکات هم بوده ام. تیم بعدی من عقاب تهران بود. آقایان مسلم عسگری و حبیب بهبهانی به من خیلی محبت داشتند. قهرمان دو و میدانی هم شدم. پس از پایان خدمت، به تیم شهرداری یاسوج رفتم، آن جا هم پول نداشتم. آقای خ. ا. پسر خودش را آورده بود. نمی توانستم به خاطر پارتی بازی ، بازی کنم. خیلی منو اذیت کردند. آقای ح. ه. و تدارکتشون منو زدند. اما خدا جوابشونو داد، افتادند لیگ دو. - چه شد که دوباره سر از ذوب آهن در آوردی؟ خنده دار است اما من الکی به خانواده ام گفته بودم که بازیکن ذوب آهن ام و خوابگاه به من داده اند در صورتی که شب ها را در پارک سر می کردم.  رفتم توپ جمع کن شوم  چون می دانستم کاناوارو توپ جمع کن بود و یا مورینیو ابتدا مترجم بود. - از کاری که کردی بیشتر بگو. شب بازی آخر، دیگر صبرم تمام شد. رو کردم به خدا و گفتم توکل بر تو، این همه با همه حرف می زنم، فایده ندارد. گفتم این جوری بروم داخل زمین تا خودم را ثابت کنم، یعنی اینکه من هم در این فوتبال جایی باید داشته باشم. منم بنده خدا ام. - چندمین بازی بود که به عنوان توپ جمع کن مشغول بودی؟ بازی با استقلال شد پنجمین بازی. بازی با تراکتورسازی، راه آهن، سپاهان، پیکان، استقلال. - از بعد از دستگیریت بگو.  بعد از اینکه مرا گرفتند، به رختکن انتقالم دادند و به من آب دادند. بعد به بازداشتگاه انتقال پیدا کردم و شب را آن جا گذراندم. صبح به دادگاه اعزام شدم، مسئولین ذوب آهن هم آمده بودند؛ قاضی پاک بود. به قاضی گفتم من تا به حال گناهی نکرده ام، آمدم از حقم دفاع کنم. به خدا حق گرفتنی است نه دادنی. آقای قاضی هم لطف کرد و مرا آزاد کرد، آدم خوبی بود. بعد از آن از اصفهان آمدم یاسوج.من به خاطر عشق رفته بودم، به خاطر اینکه در ذوب آهن فوتبال کنم، این همه جا و خوابگاه دارند و این همه غذایی که در نهایت نصیب گربه ها می شود، می دادند ما بخوابیم و ما بخوریم، مگر چه می شد؟ دنیا به آخر می رسید؟ این همه پول میلیاردی که خرج می کنند، سالی صد هزار تومان بدهند، کرایه مرا تا یاسوج بدهند برایشان بازی می کنم. مگر چه می شود؟ زیاد است؟ - در خبرها آمده بود آقای بوستانی پیگیر کارهایتان شده است، آیا تایید می کنید؟ در سایت ها زده بودند کریم بوستانی آمده است، واقعا آدم بزرگی است اما با من تماسی گرفته نشده. می خواستم اول بیایم توپ را بزنم تو گل، اما گفتم نه، چون من استقلالی ام، قلبم استقلالی است. - حرف پایانی تان را بفرمایید. من از باشگاه های استقلال و ذوبآهن عذرخواهی می کنم که در بازی چنین کاری کردم. من مجبور بودم، باید حرف دلم را می زدم. بازهم ازشان عذرخواهی می کنم.
کد خبر: ۴۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۲

به گزارش آوای دنا :سید موسی خادمی ظهر امروز در جمع روحانیون و طلاب کهگیلویه و بویراحمد و نماینده ولی‌فقیه در این استان که به مناسبت فرا رسیدن نیمه شعبان سخنرانی می کرد در بخشی از سخنان خود گفت:آنچنان که تحقیق کرده‌ایم معضل رشوه در استان نداریم چرا که همه یکدیگر را می‌شناسند و حاضر به رد و بدل کردن رشوه نیستند اما در مقابل پارتی‌بازی و قوم‌ و فامیل نوازی بیداد می‌کند و بیشتر افراد به دنبال انجام کار برای طایفه و فامیل خود هستند.
کد خبر: ۳۶۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۱

ایران چندی است که سیستم مدیریت اتوبوسی را برگزیده است که البته باید این سیستم را تغییر نام داده و به سیستم مدیریت قطاری تبدیل شود چون پس از هر انتخاباتی حتی آبدارچی ادارات کوچک شهرستانی نیز دست خوش تغییر می شوند
کد خبر: ۲۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۶

يك دختر درس خوانده و آرام که از سايه خود ميترسيد، يك مرتبه مردی غريبه را از تراس طبقه سوم به پايين پرت ميكند! این سرانجام یک دوستی خاموش اینترنتی است ، پس آگاه باشید داستان ها معمولا بر اساس واقیت ها اتفاق می افتند . به گزارش آوای دنا، من دختری بودم که شب ها رویاهای زیادی می دیدم و صبح آن را زیر خاک مدفون می کردم .... دنیا را خائنی می دیدم که هیچ وقت از من حمایت نمی کرد ، نقشه هایم را می خواند و لو می داد ... امتحاناتم تمام شده بود و من چیزی نداشتم که باهاش ذهنم مشغول باشه و دلتنگیام را فراموش کنم . مامانم  که دید دمق نشستم ، گفت: می خواهی فردا یه مهمونی مفصل بگیرم ؟ جمع مان جمع می شه و خوش می گذره ! حوصله ات هم سر جایش میاد " ناراحت شدم. غرغر کردم که: می گم حوصله ام سر رفته، آن وقت شما می خواهید مهمان بازی کنید؟» بابا، از آن یکی اتاق، صدای فریاد مرا که شنید، آمد و گفت: عجب دوره زمانه ای شده ها! توی جوانی، سر ما درد می کرد برای دور هم جمع شدن و خاطره تعریف کردن و بازی های دسته جمعی. معلوم نیست شما جوان ها چتان شده!؟» حوصله حرف های تکراری پدر و مادرم را نداشتم؛ از خانه زدم بیرون ؛ نمی فهمیدم چند قدم برداشتم ؛ رسیدم در کافی نت مجید آقا ؛ کافی نت شلوغ بود و همان یک دستگاهی که مجید آقا همیشه برای من نگه می داشت ، منتظر من بود ، طبق معمول تا رسیدم پای کامپوتر نفسش را گرفتم و رفتم توی چت روم تا ببینم کدام یک از بچه ها آن لاین هستند. رضا ، احمد ، حسن و ....زیاد برام مهم نبودند؛ تااینکه همان دوست همیشگیم را که همیشه منتظر آن لاین شدنش بودم ، دیدم ؛ " افشین" ! تا صفحه باز آن را دیدم چشمم برق زد ؛ دیگه وقتی با دوستام چت می کردم پیشنهادهای مسخره شان مثل بریم سینما و... باعث سر گرمیم نمی شد . با اینکه موقع ناهار بود و دایما به مادرم که نگران برگشتن به خونه بود رد تماس می زدم با دوست جنتلمنی که پیدا کرده بودم سرگرم شدم ....هنوز خودش را بعد یک ماه ندیده بودم ولی دوستی هایمان هر روز در باز و بسته شدن صفحاتی در صفحه ای که تمام دلخوشیم شده بود محکم و محکم تر می شد . پسری ظاهرا آرام و مظلوم با چشمهاي قهوه ای و عينك بدون فريم.  اولین بار که عکس او را در صفحه فیس بوکم دیدم برای دیدن مرد رویاهایم سر از پا نمی شناختم ، ولی با خودم گفتم بذار بیش تر بشناسمش . افشین که نام اصلی اش "سیامک " بود خودش را استاد یکی از دانشگاه های معتبر معرفی کرده و می گفت پسری پولدار و صاحب یک مرکز تجاری است . ‹‹ما بيشتر از درس و كار و زندگي روزمره حرف ميزديم. او هم خيلي صبور بود. كمتر شكايت از چيزي ميكرد يا عصباني ميشد. فقط ميدانم از نيش پشه خيلي عصباني ميشد! از پارتي بازي هم نفرت داشت. ميخواست آدمها را با لياقتشان بشناسند و هر كس در جايگاه خودش باشد. وقتي اينجوري نميشد غصه ميخورد،اما اصلا افسرده نبود. مادرش را خيلي دوست داشت...و به من بسیار ابراز علاقه می کرد ....آن واقعه عجیب روز روشن اتفاق افتادبالاخره روز بر آورده شدن آرزوهایم فرا رسید سر از پا نمی شناختم محل قرارمان خانه افشین تو ظفر بود .... وقتی آن پسر را دیدم ، جا خوردم  از تعجب داشتم سکته می کردم ؛ پرسیدم شما افشین هستید؟ گفت : آره؛ گفتم اما اصلا شبیه عکستون نیستید ؛ جواب داد آدم ها نباید دل به حرف ها و صورت ها ببندند ، دنیا پر از دروغ ؛ آدم ها با همین دروغ هاشون در کنار هم به قول خودشان زندگی مسالمت آمیز می کنند . یه قطره اشک سمج از گوشه چشمام چکید .... چشمم را از روی نفرت انداختم پایین و نگامو دوختم به سرامیک های کثیف کف اتاق .... چقدر کثیف بودن  ... درست عین دل بعضی از آدما . او با نگاه  هوس بازش به من نزدیک شد و خواست نیت بی شرمانش عملی کنه ؛ با اين كار مخالفت كردم و خواستم با دادو فریاد کمک بگیرم اما او با چاقويي که در دست داشت من را تهديد كرد؛ هيچ‌كس به غيراز ما دو نفر در آن خانه نبود و صداي كمك‌خواهي‌ام به جايي نمي‌رسيد براي همين شروع به گريه و التماس كردم و از او خواستم اندکی صبر کند و قول دادم ........ افشین  رفت سمت پنجره های قدی و بزرگ که در انتهای سالن بود ؛ پرده های طلایی - سفید رنگ اونو پوشونده بود ؛پرده ها رو زد کنار ، ÷نجره را باز کرد و به کارگرا که داشتن کار میکردن نگاه کرد و شروع کرد به سیگار کشیدن ، هر پک سیگارش نفس های من را بیش تر به شماره می انداخت ،من هراسان از زندگیم که قرار بود به دست مردی کلاهبردار پر پر بشه ؛ نمی دانستم چه کار کنم ... ناگهان پنجره باز اتاق توجهم را جلب کرد ، یک دفعه به ذهنم رسید ؛ این دفعه برای اولین بار بخت با من یار شد با سرعت تمام دستهایم را به کمر افشین فشار دادم او هول شده بود ، نتوانست خودش را نجات دهد. با دیدن پیکر خون آلود افشین ،من هم بین همهمه آدم ها گم شدم . بهوش که آمدم ؛ دستبند روزگار را روی دستام حس کردم و نگاهم بی اختیار به پلیسی که کنارم ایستاده بود گره خورد .... حالا نمی دانم بی گناهم یا گنهکار  ..... اول فکر کردم یه خواب ولی وقتی قطره اشکی را که روی صورتم سر می خورد حس کردم متوجه شدم نه بیدارم . حالا من موندم پشت پرده سرنوشت و روزگار خاکستری ام که نمی دانم چطور باید سپری کنم ...... در خصوص "دوستی های اینترنتی " سرهنگ "نیک نفس "سرپرست معاونت تشخیص و پیشگیری پلیس فتا ناجا به بحث و تبادل نظر پرداخت . سرهنگ " نیک نفس " در اظهار نظری بیان داشت : دلبستگی های بوجود آمده در دوستی های اینترنتی در دراز مدت ممکن است با عث سوء استفاده افراد فرصت طلب شود و در تجربه این دوستی ها، فرصتی برای انتخاب و شناخت صحیح دختر و پسر از یکدیگر به وجود نمی آید. این مقام مسوول ادامه داد : معمولا افراد در این گونه دوستی ها فقط ادعا می کنند که ارتباطشان با انگیزه ازدواج است و این رابطه بیش تر بر  عشق ورزی کور استوار می باشد و عنصر خرد ورزی و عقلانیت در تصمیم گیری های اینچنینی وجود ندارد . سرهنگ نیک نفس ادامه داد : دوستی های اینترنتی نه تنها مشکلی را برای پسران و دختران حل نمی کند ، بلکه اگر هم این روابط به ازدواج بیانجامد ، در زندگی مشترک سوء ظن و بی اعتمادی را برای دو طرف به همراه دارد . رییس مرکز تشخیص و پیشگیری پلیس فتا ناجا با اشاره به اینکه معمولا دوستی های اینترنتی با انگیزه تفنن ، سرگرمی و هوسرانی شکل می گیرد ، تصریح کرد : عمر اين دوستي ها بسيار کوتاه است و آنچه که در پي آن باقي مي ماند تعارض فکري واحساسي دختران و پسران و از دست دادن اعتماد به نفس  و به وجود آمدن بدبینی در بین آنهاست . وی بیان داشت : برای پیشگیری از چنین آسیب هایی بايد خانواده‌ها به‌ نقش‌ حياتي‌ خود در برابر فرزندان‌ آگاه‌ شوند تا بتوانند الگوهاي‌ صحيح‌ رفتاري‌ را به‌ فرزندان‌ ارائه‌ دهند و آنها را در برابر آسیب های اجتماعی واکسینه کنند. این مقام ارشد انتظامی ادامه داد :  : در این باره  جامعه ، خانواده ، وسازمان های مسوول می توانند با تقويت‌ ارزش‌هاي‌ اخلاقي، معنوي‌ و انساني‌ و سست‌ گردانيدن‌ معيارهاي‌ مادي‌ در نظر جوانان، تقويت‌ و توسعه‌ مراكز ورزشي‌ و تفريحي‌ و برنامه ‌ريزي‌ صحيح‌ براي‌ اوقات‌ فراغت‌ آنها ، ارائه‌ خدمات‌ رفاهي‌ و اجتماعي‌ جهت‌ برطرف ‌كردن‌ كمبودهاي‌ عاطفي‌ كودكان‌ و نوجوانان، پرورش‌ احساس‌ عزت‌ نفس‌ و اعتماد به ‌نفس‌ كودك‌ و نوجوان‌ در خانواده‌ و مدرسه جلوی منزوی شدن جوانان  در اجتماع و روی آوردن  آنها به دوستی ها در فضای مجازی را بگیرند . سرهنگ نیک نفس ، تماس خانواده‌ها با كارشناسان‌ پلیس فتا از طریق سایت www.cyberpolice.ir، استفاده‌ از فيلم‌ ها و برنامه های‌ تربيتي، پرهيز از سخت گيري‌ و تنبيه‌ و همچنين‌ اجتناب‌ از آسان‌ گيري‌ در تربيت‌ فرزندان، تشويق‌ فرزندان‌ به‌ رعايت‌ تعادل‌ و دوري‌ از بي‌ بندوباري، برقراري‌ احساس‌ امنيت‌ در خانواده‌ و جامعه‌ و جلوگيري‌ از بروز اضطراب‌ در نوجوانان‌ و جوانان را از دیگر  زمینه های پیشگیری و مقابله با چنین آسیب هایی در فضای مجازی عنوان کرد . نویسنده داستان : آرزو خاکپور - کارشناس اجتماعی پلیس فتا ناجا
کد خبر: ۲۱۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۲۹

گاهی اوقات شرایطی بوجود می آید که شرشر احساسات خوب یا بد روحیه را به جایی می رساند که جسم قدرت تحمل آنرا ندارد و احساس خفقان وتنگی نفس به  بشر دست می دهد .
کد خبر: ۱۶۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۲/۲۱

رعایت قانون نه پول می‌خواهد، نه بودجه و نه هم زیرساخت پس یک مدیر اسلامی نباید پارتی‌بازی کند و تخلف.
کد خبر: ۱۴۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۲/۰۱

یکی از معانی کاربردی سکولاریست عرفی کردن یا عرفی ساختن امور غیر عرفی و غیر معمول در یک اجتماع هدف می باشد که از جهاتی با معنای دیگرش یعنی جداساختن به نحو بسایر عجیبی،درآمیخته است. در جامعه ای اسلامی،عرف جامعه می بایست بر خواسته از اراده دینی و مذهبی حاکم بر افکار و ذهنیت تشکیل دهنده مدنیت مسلمین باشد،اما ممکن است به علل و دلایل مختلفی اعم از 1- فردی همانند جاه طلبی،ثروت اندوزی،حرص و آز،حسادت و مشکلات روحی و روانی و تضادهای عقیدتی 2- مشکلات عمومی اجتماعی فراگیر نظیر نفوذ فرهنگهای معاند و متجاوز هدفدار داخلی و بیرونی و توطئه منافقین جهت تسلط و استثمار جمعی یا قشری و طبقه ای (عموماًطبقه متوسط و نیروی جوان) تغییرات عدیده و عمده ای در این عرف اسلامی و ساختار هنجارهای پدیدآورنده آن ، بوجود آوردند که موجب زمین گیر کردن افراد مرید و زمین گیر شدن خود ایده و مرام برخواسته از عرف مذهبی گردد.تغییرات نرم و حساب شده عرف باب طبع میل صاحبان نفوذ و حیله را فراهم می کند . دورانهای اینچنین گذشته و قرن هایی را پدید آورده ، که تجربه کارآمد آنرا اکنون عده ای بر ضد عده ای دیگر به کار می برند و روزگار اینگونه پدید آمده است . هنگامی که منفعت طلبی موجب شود که عقاید و برداشت های شخصی از دین عرف جدیدی را پایه ریزی کند و بنا به خواست افراد تاثیر گذار و نخبه سیاسی نا اهل جامعه به سمت و سویی سوق پیدا می کند،که وجه راه و رضای خدا رها شده و منافع شخصی و محدود دنیوی ملاک کمال انسان و شعور بشری قرار گیرد. میان دین و مذهب با عرف جاری در جامعه مذهبی،جدایی و گسیختگی عمیق و غیر قابل برگشت اتفاق افتد و در لحظه عرف جدید هدف ساخته و ظهور می کند ،عرفی بزرگ اما ناکارآمد و فقیر از ذات هدایت و روشنگری . در جامعه هدف عرف می شود پارتی بازی و تبعیض صورت پذیرد . گرگ شدن و خوردن فرصتها به نفع خود و مصادره کردن همه چیز دین و انسان های متدین،برای وارد کردن به قلمرو پوشالی و فرضی ساخته شده توسط متجاوزین به حقوق مردم . پذیرش عرف جدید توسط کودن ها و کور مغزهای حیوان سفت و شهوت پرست ٰ که از استعدادها و توانایی های خدادادی تنها پذیرفتن آن امر بدون دلیل و برهان فطری و علمی را می داند و سری را به نشانه تایید جنباندن. که این شرایط وجوب شکل گیری سکولاریته خاموش در ناخوداگاه بتن جامعه مسلمان و یکتتا پرست و شیعه راه امامان معصوم (ع) می گردد . و افراد را به سمت سکولاریته شدن و معاویه صفت بودن سوق می دهد و می فهماند که باید در این منجلاب چنان که رایج است عمل کنند تا دمی از دنیای رقبای سکولار پیدا شده در این جو عقب نماند . چون عرف دیگر آن است که همرنگ جماعت بودن عالی است و هر که سکولارتر،موهبت و پیشرفتش بیشتر . بنا به مشاهدات عینی در استان کهگیلویه و بویراحمد و مناطق نفوذ دست اندرکاران حاضر در استانٰ ظاهر امر مبین به اذهان فریفته شده و امن می باشد که از تبعیض و پارتی بازی آنهم به این آشکاری و وقاحت که از سر وصورت استان کهگیلویه و بویراحمد بالا می رود و برخی رؤسای جزء شهرستانی و استانی وام دار آن هستند و نقش کاسه داغ تر از آش را در آن ایفا می کنند و همگان خرسندند که هیچ شخص یا جنبشی،حتی کلمه ای از این وقایع غریب را بازگو نمی کند و مرحمی پیدا نشده و نمی شود تا داغی را فرو نشاند . خوب است بدانیم که خداوند تبارک و تعالی و اوصیا و انبیاش در روی زمین وجود این چنین گستاخی هایی را تنها مایه فرومایگی و رها کردن جهاد نفس می دانند که باعث می شود که اشخاص همچون حکمرانانی خود مختار،منابع و منافع عمومی را همچون ملک شخصی هرآنگونه که میل دارند تقسیم نموده و شرکای خویش را سیراب و گرد افسردگی را بر صورت سامان و دیار و روی مردمان نجیب و آرام این خطه از سرزمین اسلامی بپاشند و عقیده و مرام خداشناسی و ولایت پرستی آنان را لگد کوب کنند .و در قهقهه های مستانه خویش به تمامی دنیای قانون و شرع بخندند و به برادران دینی ما همچون برده هایی در غل و زنجیر،عنودانه و یک چشم بنگرند و خوش باشند و خوشگذرانی کنند.وای از این همه بیداد.آقایانی که با اقدام به جذب غیر قانونی و غیر مجاز دهها نفری در سیستم های دانشگاه آزاد دهدشت ٰ ادرات دولتی تازه تاسیس چرام و بهمئی و شرکت نفت و گاز گچساران و ایستگاه گاز دهدشت،پروژه های عمرانی در منطقه و شرکت ملی حفاری اهوازٰ بانک های دولتی و نیمه دولتی،بنیاد مسکن واداره تعزیرات حکومتی و اداره راه ترابری و ادارات استان فارس و........ دخالت نا به جا برای ابقاء یا ترفیع درجه افراد و لیدرهای انتخاباتی که جزء بیراهه رفتن و نابودی توان نیروی انسانی کارآمد و ایجاد فضایی کاذب و فاسد در استان می شود که جز بازی و بازی گردانی هیچ خیر و برکتی ندارند و دست چپاول انگلیسی و آمریکایی و هراجبنی را از پشت بسته اند و عامل تاراج شرافت،عزت نفس و اعتقاد دینی این مردمند و چه خوب جا انداخته و به ما فهمانده اند که آقایان توانسته اند ! و هر که پارتی و نفوذ دارد می تواند،آیا در این مکتب این عمل پذیرفته است !؟ می توان گفت شمر لعین فرومایه نیز توانست ، صدام در حمله به ایران در طول جنگ تحمیلی توانست ! اما عده ای با شرافت کاسه سر خود را به خداوند عاریه دادند و جان دادند و خونفشان به گواه تاریخ نگذاشتند که حیثیت مسلمین بر باد برود ، آیا نفوذ وقدرت اینگونه اشخاص آنچنان نفس مردم را بریده و ذلیل ساخته یا عرف آنان در جان ما رسوخ کرده که به این راحتی می پذیریم وعقب نشسته ایم و تنها تماشاگریم و قانون نانوشته اما نامحترم جنگل را یادآوری می کنیم اما باید به این افراد بگوییم که چه راحت باد برده است وجدانهایی را که حتی بی دین ها آن را دارند (آزاد مرد باشید حداقل اگر دین ندارید.) این عده خود را به آنچه که برتر از شانشان است نسبت می دهند و دست درازی به آنان چیزی می کنند که از آن باز داشته شده اند ، حق را می پوشانند و شبه افکنی می کنند ، دیر زمانی است که پرده سیاه فتنه ها پاره و سینه شقاوت دریده شده است .مردم دیگر تمامی افسانه ها را می دانند و خواب ندارند . . عده ای گمان می کنند که نمی میمیرند و در گور تنگ و تاریک نمی روند ،که این گونه رشته های انسانیت را با طمع نان حرام میان خلق از هم گسسته اند ؟دیر زمانی نیست که پنداشته ایم که با دادن خون رگهایمان و به مسلخ فرستادن عزیزانمان ،پنجه در پنجه با شیطان جنگیده ایم و نغمه حسین (ع) در ظهر عاشورا را لبیک گفته ایم ، حال آنکه در کنارمان بی توجه به خدای کعبه ، به بتها می نگریم و سکولاریسم مدرن را با جان دل پذیرفته ایم ! و بر همه چیز خط بطلان کشیده ایم . حسابرس این بی عدالتی در کهگیلویه و بویراحمد کیست ؟؟کدام مبانی فکری توجیح کننده این تفکرات مسموم است ؟ کسانی که از این دنیا به این شیوه ها نصیبی نبرده اند و از دنیای خود باز مانده اند آن هم به دلیل عملکردهای ناسالم این افراد ، در این بلاتکلیفی ، چه تکلیفی دارند ؟ چه تاییدی موجب شده تا این حرکات ادامه پیدا کند ؟ آیا جمهوری خود مختار چون کردستان عراق یا ایالات فدرال آمریکایی در این خطه برقرار شده است ؟باقیمانده جامعه که حدود اسلامی را رعایت می کنند و این گونه سیاست بازی و بازیچه بودن را نمی پذیرند و وارد این شاکله های سیاسی نمی شوند چه کنند به گوشه ای بروند و تصوف پیشه کنند یا به شکار گیاه خواری بپردازند ؟ عمر کوتاه انسانی فرزندان برومند این دیار چه قدر دیگرش بر باد برود تا صاحبی عادل و خدا ترس برای این قطعه پاک و نجیب از بهشت خدا بر روی زمین که از مملکتی اسلامی است پیدا شود ؟ ((انعکاس دیدگاهها و نظرات مختلف در اوای دنا به منزله رد یا تایید آنها نیست))
کد خبر: ۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۰۱