سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
ایسنا - اکرم احقاقی: تمایلی برای مطرحشدن در رسانهها ندارند، افکار عمومی با وجود اینکه همسرانشان را به خوبی میشناسد، از آنها تصویری در ذهن ندارد. خواسته یا ناخواسته، پشت پرده، نقشهای سیاسی و اجتماعیشان را ایفا میکنند، با این حال نقش اصلیشان، همان نقش سنتی همسری دلسوز و مادری مهربان است. همتایان آنها در عالم سیاست در برخی کشورها به عنوان «بانوی اول» تلاش میکنند نقشی متفاوت از قبل داشته باشند و مستقل از همسرانشان شخصیت حقوقی متمایزی برای خود ایجاد کنند، اما در عرف سیاست ایران این جایگاه تعریف نشده و شاید خود این افراد هم چندان تمایلی برای کسب آن ندارند.
با این حال ، همسران روسای جمهور ایران اگرچه از الگوی کشورهای غربی در کسب جایگاه بانوی اول پیروی نکردهاند، اما قطعاً همواره در کنار همسرانشان، آنها را در پیشبرد کارها یاری دادهاند. صاحبه عربی اطلاعات چندانی از خانم «صاحبه عربی» و فرزندانش در فضای مجازی منتشر نشده است؛ به نحوی که در برخی از گزارشهای خبری در مورد خانواده حسن روحانی در دوران انتخاب نیز، به این موضوع اشاره شده است. اما بر اساس آنچه در کتاب خاطرات حسن روحانی نوشته شده «صاحبه در سال 1333 در سرخهی سمنان در یک خانواده مذهبی و سنتی به دنیا آمده و پدرش عبدالعظیم عربی راننده مینیبوس بوده که بین سرخه و سمنان تردد میکرده است».
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
او که فرزند اول خانواده است، دارای سه خواهر به نام سعیده، جمیله و ربابه و چهار برادر به نام حسن، حسین ،عباس و مسعود است. 14 سالش بود که در سال 1347 با مهریه «دو دانگ منزل مسکونی پدر و مادر داماد، مقداری زمین، آب و چند مثقال طلا» به عقد پسرخالهی 20 سالهاش حسن روحانی درآمد. مراسم ازدواجشان را در شهریور 1348 در یک فضای سنتی و مذهبی برگزار کردند. حاصل ازدواج صاحبه و حسن که به پیشنهاد پدر روحانی و با وساطت زندایی زوجین (روشن پیوندی) انجام شد پنج فرزند (سه دختر و دو پسر) است. صاحبه که داغدار فوت نابهنگام یکی از پسرانش است، در طول این سالها بیشتر در قالب یک بانوی خانهدار نقش ایفا کرده؛ چنانچه در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، خانواده روحانی نیز در کنار خانوادههای جلیلی و ولایتی از حضور در برنامه تلویزیونی «خانوادههای کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری» که قرار بود برای اولین بار از شبکه 2 سیما پخش شود استقبال نکردند. البته نام «صاحبه عربی» بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم بیش از گذشته مطرح شد. او به اقتضای همسر رئیسجمهور بودن در برخی مراسم رسمی حضور پیدا میکند . خانم عربی در بهمن ماه سال 92 به همراه جمعی از همسران مقامات دولتی و سفرای خارجی مقیم تهران در مراسم افتتاحیه بازارچه خیریهای که در برج میلاد برگزار شده بود شرکت کرد و در پایان بازدید از برج میلاد در دفتر یابود آن که به نام «صاحبه روحانی» امضا کرده بود نوشت «امروز از برج میلاد دیدن نمودم. خیلی جالب و دیدنی بود، امیدوارم که موفق باشید.» اما آنچه اخیرا نام او را بیش از هر زمان دیگری رسانهای کرد، انتشار خبری در خبرگزاری فارس بود با عنوان «ضیافت همسر رئیس جمهور برای زنان در کاخ (سعدآباد)». این خبرگزاری منتقد دولت در خبر خود مدعی شد که تالار حافظیه سعدآباد در شب میلاد حضرت زهرا(س) محل برپایی جشن همسر رئیسجمهور برای همسران وزرا، سفرای خارجی مقیم تهران و زنان دولتی بوده و این مهمانی زنانه با رقص دختران و شوی لباس همراه بوده است. البته این خبرگزاری در خبر اولیه خود که بعد آن را از روی خروجیش حذف کرد مدعی شده بود که به هر یک از شرکتکنندگان در این جشن سکههایی نیز اهدا شده است. انتشار این خبر در اواخر فروردین امسال با واکنشهای متفاوتی از سوی حامیان و منتقدان دولت روبرو شد؛ تعدادی از شرکتکنندگان از جمله هنرمندانی که در این مهمانی حضور داشتند به تکذیب محتوای این خبر پرداختند و اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور نیز در صفحهی شخصیاش در فیسبوک به نقل از همسرش که در این جشن حضور داشت روایتی کاملا متفاوت منتشر کرد.
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
از سوی دیگر برخی از نمایندگان مخالف دولت در مجلس از جمله اعضای جبهه پایداری از طریق تریبون این نهاد قانونگذاری به روحانی به علت برگزاری چنین جشنی از سوی همسرش تذکر دادند و آن را نمادی از اشرافیگری عنوان کردند و در ادامه «تعدادی از بانوان تهرانی» نیز در مقابل نهاد ریاستجمهوری تجمعی را که گفته شد «خودجوش» است برگزار کردند. اما ماجرای انتشار این اخبار که بسیاری آنها را «جهتدار و حاشیهای» خواندند، به همین جا ختم نشد. از آنجا که برخی رسانههای منتشرکننده این اخبار به برخی نهادهای امنیتی وابسته هستند، این بار سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وارد میدان شد. او روز دوشنبه 29 اردیبهشت در مراسم اعطای دانشنامه به دانشآموختگان دوره دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی در موضعگیری کمسابقهای اظهار کرد: متاسفانه یک مقدار بازیهای رسانهای موجب تشویش اذهان عمومی میشود. مدیران رسانهها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات میشود... .بعضی اخبار بیارزش و تفرقهانگیز هستند، بعضیها هم شایعه، تهمت و بیمبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمیکنم، حتی رسانههایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند، خطا میکنند و برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمیکنند. باید روششان را اصلاح کنند، والا ما با آنها برخورد میکنیم." و البته پس از آن هم از ارائه گزارشی توسط وزارت اطلاعات در این زمینه که باز هم علیه رسانههای مذکور بود، اخباری منتشر شد و برخی نیز از تذکر مقامات عالی کشور نسبت به رویه این رسانهها خبر دادند. آخرین خبری که در مورد «صاحبه عربی» یا روحانی در رسانهها منتشر شده، مربوط به عیادت وی از آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان در بیمارستان بهمن است.
اعظمالسادات فراحی
همسر «محمود احمدینژاد» در سال 1337 در منطقه رسالت تهران در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. او پدر و مادری با اصلیتی مشهدی دارد که او را برای تحصیل به دانشگاه علم و صنعت فرستادند؛ دانشگاهی که زمینهساز ازدواج او با رئیس دولتهای نهم و دهم شد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
«اعظم» و «محمود» در تاریخ 22 خرداد 1359 دو سال بعد از انقلاب با یکدیگر ازدواج کردند. خواهر داماد (پروین احمدینژاد) در مورد وصلت این دو که خود زمینهساز آن بود میگوید: « هر دوی آنها در آن زمان دانشجوی علم و صنعت بودند و ما هم در رفت و آمدی که به دانشگاه داشتیم خانم فراحی را میدیدیم . در مورد ایشان با برادرم صحبت کردم، دیدم نظرشان مثبت است. بعد آدرس گرفتیم و رفتیم خواستگاری. ازدواج آنها به سادگی برگزار شد؛ چون هر دو دانشجو بودند ، پدرم برای آنها خانهای در حوالی محله رسالت اجاره کرد تا رفت و آمدشان به دانشگاه راحتتر باشد.» حاصل ازدواج این دو، دو پسر به نام مهدی و علیرضا و یک دختر به نام فاطمه است. مهدی احمدینژاد پس از رئیسجمهور شدن پدر با « طیبه مشایی» دختر « اسفندیار رحیم مشایی» یار دیرین احمدینژاد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام زهرا است. علیرضا احمدینژاد پسر دوم نیز با خواهرزاده شهید محمود کاوه ازدواج کرده که حاصل این ازدواج نیز یک پسر است و فاطمه احمدینژاد دختر خانواده که دارای مدرک مهندسی الکترونیک و مخابرات است هم با «مهدی خورشیدی» پسر سردار احمد خورشیدی با مهریه 14 سکه ازدواج کرده که حاصل ازدواج آنها زهرا خورشیدی است. اعظم فراحی هم مانند دیگر همتایان سابق و اسبق خود تعامل چندانی با رسانهها نداشت؛ گرچه طی هشت سال دولت نهم و دهم در بسیاری از سفرهای داخلی و خارجی همراه با همسرش حضور داشت و در جریان سفرهای استانی از برخی از موسسات خیریه و بهزیستی نیز بازدید میکرد. او در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در سال 1387 نامهای به «سوزان مبارک» همسر حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر در ارتباط با اهمیت رفع حصر غزه ، تلاش در راستای کمک به مردم فلسطین و بازکردن گذرگاه رفح جهت جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی نوشت؛ نامهای که در سایت ریاست جمهوری در 29 دی ماه منتشر شد. اعظمسادات فراحی در جریان انتخابات ریاستجمهوری دهم تلاش کرد نقش موثرتری نسبت به قبل داشته باشد و در برخی از برنامههای تبلیغاتی احمدینژاد شرکت میکرد؛ موضوعی که در جریان انتخاب ریاستجمهوری نهم سابقه نداشت؛ گرچه برخی، فضای به وجود آمده در برنامههای تبلیغات انتخاباتی آن سال و حضور همسران رقبای دیگر در این برنامهها را عامل فعالیتهای انتخاباتی بیشتر فراحی میدانند. اعظمسادات فراحی در آذرماه 1388 در اجلاس «همسران سران جنبش عدم تعهد» که در ایتالیا با موضوع « امنیت غذایی و نقش زنان در تلاش جهانی برای مقابله با گرسنگی» برگزار شده بود هم شرکت و سخنرانی کرد. او در جریان این سفر با همسران روسای جمهور برخی کشورهای شرکتکننده در این اجلاس از جمله همسران روسای جمهور سنگال ، عراق، پاکستان و... نیز دیدار داشت. برخی از نزدیکان وی معتقدند او نقش موثری در ترغیب همسرش در جهت استفاده از زنان در کابینه دولت دهم داشته است؛ چنانچه احمدینژاد در لیست پینشهادیاش به مجلس هشتم در راستای تشکیل دولت دهم سوسن کشاورز ، فاطمه آجرلو و مرضیه وحید دستجردی را به عنوان وزرای پیشنهادی برای وزارتخانههای آموزش و پرورش، رفاه و بهداشت معرفی کرد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
فراحی مدتی نیز به پیشنهاد «منیره نوبخت» مسئول سابق شورای فرهنگی اجتماعی زنان، به جمع زنان تصمیمگیرنده در این شورا که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت میکند پیوست. او در شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها که در تابستان سال 91 در تهران برگزار شد، میزبان همسران برخی از مقامات شرکتکننده در این اجلاس بود. او در تالار آینه وزارت خارجه برای همتایان خود ضیافت ناهار ترتیب داد و به همراهی آنها از نمایشگاه صنایع دستی که در برج میلاد برگزار شده بود بازید کرد و با تعدادی از آنها هم دیدارهای دوجانبه داشت. فراحی به طور معمول در دیدارهای رئیس دولت نهم و دهم با زنان که به مناسبتهای مختلف برگزار میشد حضور پیدا میکرد. احمدینژاد نیز در تعدادی از این دیدارها در تقدیر از مادر و همسرش سخنانی را بیان میکرد. او در همایش پنج هزار نفری «بانوی بصیر» که در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد در مورد تعامل خود و همسرش گفت: «من بقیه مردها را نمیدانم، اما بنده اگر یک روز همسر خود را نبینم میمیرم. حاضرم همه این دنیا را برای دیدن لبخند مادر و همسرم بدهم.» اعظم فراحی در سال 91 به همراه مرضیه دستجردی (وزیر بهداشت) از سوی خبرگزاری (وفا) به عنوان یکی از 10 زن خبرساز کشور در سال 90 معرفی شد. در پایان عمر دولت دهم نیز احمدینژاد به نمایندگی از دیگر اعضای هیات دولت لوح تقدیری را به پاس تلاشها و حمایتهای فراحی از دولت و رئیسجمهور به وی اهدا کرد. زهره صادقی همسر «سیدمحمد خاتمی» سال 1329 در قم در خانوادهای اصیل، ریشهدار و شناخته شده به دنیا آمد. مادرش خواهر امام موسی صدر و پدرش دکتر حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر صادقی بود، پدر اهل علمی که 38 سال سابقه تدریس در دانشگاه شهید بهشتی را داشت و فروردین امسال دار فانی را وداع گفت.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
زهره صادقی که دختر خاله فاطمه طباطبایی (همسر مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی) و سیدصادق طباطبایی است در سال 1353 با سیدمحمد خاتمی ازدواج کرد؛ ازدواجی که خاتمی در مورد آن میگوید: « در سال 1353 با خانوادههای معتبر و ریشهدار صدر و صادقی پیوند خوردم و از نعمتهای بزرگ این خانواده به این کوچک، ازدواج با زنی با فضیلت، صبور و مهربان از خانواده مهم صدر و صادقی است.» حاصل وصلت آنها، دو دختر به نامهای لیلا و نرگس و یک پسر به نام عماد است؛ فرزندانی که علاقه چندانی برای حضور در عرصه سیاست ندارند. لیلا در سال 1354 به دنیا آمده و دارای مدرک دکتری است و اکنون به همراه همسرش در خارج از کشور زندگی میکند. دختر کوچکتر آنها شش سال بعد (1360) به دنیا آمد و اکنون در مقطع دکترا درحال تحصیل است. او نیز به همراه همسرش در خارج از کشور اقامت دارد، عماد تنها پسر این خانواده نیز در فرودین ماه سال 1367 به دنیا آمده و اکنون دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای است و به همراه همسرش در تهران زندگی میکند. زهره صادقی اگرچه در خانوادهای فرهنگی و سیاسی بزرگ شده، اما هیچ وقت به صورت جدی وارد فعالیتهای سیاسی نشده و ترجیح داده بیشتر در کارهای اجتماعی و امور خیریه مشارکت داشته باشد.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
او در سال 78 به همراه تعدادی از همسران اعضای دولت وقت، موسسه خیریه «بهآفرین فردا» را تاسیس کرد؛ موسسهای که مختص دانشآموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است و عضویت و حمایت از فرزندان ایتام از اولویتهای اصلی آن. زهره صادقی در زمان ریاستجمهوری سید محمد خاتمی به اقتضای جایگاهی که داشت در برخی از سفرها همسرش را همراهی میکرد. او در سال 87 در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در پاسخ به نامه همسر امیر وقت قطر خواستار فراخوان دولتها و ملتها برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین شد. عفت مرعشی «عفت مرعشی» در سال 1314 در خانواده حجتالاسلام سید محمد صادق مرعشی به دنیا آمد. او که عضوی از فامیل بزرگ خانواده مرعشی و از نوادگان آیتالله سیدکاظم طباطبایی است، در سال 1337 با مهریه «مقداری باغ پسته» به همراه «آب» با علیاکبر هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
عفت مرعشی که شاید بتوان او را از بین همسران روسای جمهور بعد از انقلاب، خبرسازترین و سیاسیترین فرد در سالهای اخیر دانست در کتاب خاطراتش که با عنوان «پا به پای سرو» از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده خود را این گونه معرفی میکند: «من، عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران زمین، تربیتیافته مکتب اهل بیت (ع)، انسان شریف و بزگوار حضرت آیتالله آشیخ اکبرهاشمی رفسنجانی هستم. مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت میشناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال 1358 که در نجات معجزهوار ایشان صاحب نقش بودم و دوم حوادث تلخ بعد از انتخابات ریاستجمهوری در سال 1388 و صحنه رای دادن در حسینیه جماران که جملاتی از من در رسانهها انتشار یافت و بهانهای برای تخریب همسر و فرزندانم توسط تندروها شد.» عفت مرعشی در بیان خاطراتش از ازدواج با هاشمی رفسنجانی که در سالنامه سال 92 روزنامه اعتماد بازنشر شده مینویسد: "خواستگار زیاد داشتم، هم از فامیل و هم از غریبه، اما پدرم با همه آنها مخالفت کرده بود. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخشهای شهرستان رفسنجان در کرمان ) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم ، حدس زدم که موضوع درباره ازدواج من است. «خانم جون» گفت: عفت جان ! حاج آقا که به نوق رفته بود آمیرزاعلی برای پسرش اکبر از تو خواستگاری کرده است. حاج آقا هم همان جا جواب قبول داده است. خشکم زده بود، دستپاچه شدم ، نمیدانستم چه جوابی بدهم ، سپاهی از افکار پریشان به یکباره به ذهنم هجوم آورد .خانم جون حرفهایش را تکرار کرد با دست اشاره کردم سکوت کند و خیلی خونسرد بدون ذرهای عصبانیت گفتم خانمجون یعنی چه همانجا جواب قبول داده ؟ چرا به من چیزی نگفته است؟ مگر زندگی من نیست ؟ مگر برای عذرا ، اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از این که نظر من را بپرسد، قبول کرده است؟ مگر من روی دست شما ماندهام که این جوری برخورد میکنید؟ مادرم گفت: عفت جان ، حرف تو درست است، اما پدرت را که میشناسی. کاری را بدون دلیل و مصلحت انجام نمیدهد. حتما دلیل خود را دارد. پسر سیدآمیرزاعلی باسواد است. 10 سالی است که در قم درس میخواند. میدانی که پدرت اهل علم را دوست دارد. حتما به خاطر همین موضوع بوده. تو هم لجبازی نکن و اگر نظر دیگری داری، با آقاجون صحبت میکنم که به نحوی موضوع را منتفی کند. خودت میدانی که او چقدر در مورد داماد سختگیر است. حتما خیری در این کار بوده که جواب مثبت داده و....» همراهی عفت مرعشی در جریانات مبارزات قبل از انقلاب و فعالیتهای بعد از انقلاب هاشمی رفسنجانی به خوبی در خاطرات هاشمی رفسنجانی نمود دارد؛ به نحوی که او در کتب خاطراتش بارها در جریان رخدادها و حوادث گوناگون به این نقش و نام (عفت) اشاره میکند. حاصل ازدواج عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی پنج فرزند به نامهای فاطمه،محسن،فائزه، محمد و یاسر است . دو دختر او با دو پسر آیتالله لاهوتی اشکوری امام جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی رفسنجانی در دوره زندان، ازدواج کردند. از بین فرزندان او فائزه هاشمی به صورت رسمی وارد سیاست و در مجلس پنجم به عنوان نماینده مردم تهران با رای بالایی مشغول به فعالیت شد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
صحبتهای جنجالی وی در آن زمان در ارتباط با ورزش بانوان از جمله دوچرخهسواری آنها با واکنشهای متفاوتی رو به رو شد. او در مجلس ششم هم کاندیدا شد ولی برخلاف مجلس پنجم با استقبال مواجه نشد . فائزه در زمان اصلاحات روزنامه «زن» را منتشر کرد که بعد از مدتی توقیف شد. اولین عکسی که از عفت مرعشی به صورت رسمی منتشر شده مربوط به سال 1360 است؛ زمانی که وی به همراه همسرش که در آن زمان ریاست مجلس را برعهده داشت به کره شمالی رفتند و با «کیم ایل سونگ» رهبر وقت کره شمالی و پدر بزرگ رهبر فعلی این کشور عکس یادگاری گرفتند. مرعشی، همسری است که هاشمی حفظ جانش را به نحوی مدیون اوست؛ چنانکه در شب 4 خرداد 1358 در حالی که دو نفر از اعضای گروهک فرقان تلاش میکردند هاشمی را به رگبار گلوله ببندند مانع از کار آنها شد و جان شوهرش را از مرگ حتمی نجات داد. آنچه باعث شد طی سالهای اخیر بار دیگر نام عفت مرعشی در رسانهها و افکار عمومی پررنگتر شود سخنان وی بعد از رای دادن در حسینیه جماران در انتخابات ریاستجمهوری دهم در سال 88 بود. عدهای از اصولگرایان سخنان وی در مورد نتایج انتخابات را تحریکآمیز عنوان کردند. اعضای خانواده عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی بعد از انتخابات 88 با چالشهای زیادی روبه رو شدند؛ به نحوی که دو فرزند آنها فائزه و مهدی هاشمی به علت اتهاماتی که علیه آنها مطرح بود مدتی را در زندان اوین به سر بردند و همچنان پروندههایی علیه مهدی و فاطمه هاشمی در دادگاه انقلاب مفتوح است، اما عفت مرعشی در طول این مدت همواره سعی کرده در کنار آنها باشد و حتی به همراه آنها چندین بار به دادگاه رفته است. منصوره خجسته باقرزاده «منصوره خجسته باقرزاده» در سال 1326 در خانوادهای مذهبی، سنتی و بازاری متولد شد. پدرش حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود. منصوره توسط خدیجه میردامادی (مادر مکرمه رهبر معظم انقلاب) به «سیدعلی» معرفی شد و در نهایت در پاییز 1343 در حالی که 17 سال بیشتر نداشت توسط آیتالله میلانی به عقد سیدعلی خامنهای درآمد. در کتاب "شرح اسم "که به بیان زندگی مقام معظم رهبری در سالهای قبل از انقلاب 1357-1318 پرداخته است در ارتباط با ازدواج ایشان نوشته شده: «مدتی از بازگشت به مشهد نمیگذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانوادهای سنتی و با علایق مذهبی پرورش یافته بود به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد ( برادر بزرگتر) رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود. حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشتهای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیتالله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را میشناسند و تأیید میکنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخش که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیتالله حاج سیدجواد خامنهای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتما قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، میتوانستند و کردند» اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنهای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند، خطبه عقد توسط آیتالله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه که هفده بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود، پا به دنیای آیتالله خامنهای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تکفرازهای آن در آن روزگار، یاری غمخوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار میشد، تعیین کردند. پس از عقد و پیش از همخانه شدن، نوعروس خامنهای باخبر شد که شوی 25 سالهاش پای در میدان مبارزه دارد.» خانم خجسته که خواهر حسن خجسته باقرزاده است آن طور که در کتب و رسانهها آمده نقش زیادی در همراهی و پشتیبانی آیتالله خامنهای در شرایط سخت و دشوار زندان و بازداشتها در پیش از انقلاب داشته است. خجسته باقرزاده در سال 72 در زمانی که چهار سال بود آیتالله خامنهای از سوی مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بود در مصاحبهای با مجله انگلیسی زبان «محجوبه» که از سوی بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر میشود به بیان خاطراتی از زندگی خود با آیتالله خامنهای پرداخته است. در این مصاحبه که متن کامل آن در منابع اینترنتی وجود ندارد و در آرشیو بنیاد اندیشه اسلامی در حال حاضر نسخهای از آن در دست نیست، باقرزاده در پاسخ به این سوال که شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری میکردید میگوید: « فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم. البته من نیز در زمینههای مختلف نظیر پخش اعلامیهها، حمل پیامها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم. ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند؛ در آخرین ماههای مبارزه در رابطه با پیامهای تلفنی امام خمینی (ره) از پاریس، من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهرها ارسال مینمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمعآوری نموده و به پاریس مخابره میکردم.» وی در این مصاحبه که توسط خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده و بخشهایی از آن در ماهنامه خبری و فرهنگی «رهآورد دانشگاه» بازنشر داده شده میگوید: «هیچ مسئولیت رسمی بخصوصی ندارم و همسرم بیش از هر چیز دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام، شاد و سالم باشد.» حاصل ازدواج آیتالله سیدعلی خامنهای و منصوره خجسته باقرزاده، چهار پسر و دو دختر است که بنا به گفته خانم خجسته پسرانش قبل از انقلاب و دخترانش بعد انقلاب اسلامی به دنیا آمدهاند. مصطفی بزرگترین فرزند آیتالله خامنهای است که بیشتر در مطالعات حوزوی مشغول است. او با دختر مرحوم آیتالله عزیزالله خوشوقت ازدواج کرده است. فرزند دوم خانم خجسته (سیدمجتبی خامنهای) از دیگر فرزندان این خانواده در عرصه رسانهای و سیاست کشور مطرحتر است. او داماد غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است. مسعود فرزند دیگر خانم خجسته باقرزاده و آیتالله سیدعلی خامنهای است. او با دختر آیتالله سیدمحسن خرازی نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین ازدواج کرده است و با کمال و صادق خرازی رابطه خویشاوندی دارد. گفته میشود حجتالاسلام سیدمسعود خامنهای در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب مشغول به فعالیت است. آخرین پسر این خانواده حجتالاسلام سیدمیثم خامنهای است که با دختر محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران ازدواج کرده است. او نیز مانند سیدمسعود با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب همکاری دارد. بشرا دختر اول خانواده با حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد گلپایگانی پسر حجتالاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری ازدواج کرده است. فرزند آخر این خانواده هدی خامنهای نیز با مصباحالهدی باقری کنی فرزند آیتالله باقری کنی عضو مجلس خبرگان رهبری و قائم مقام دانشگاه امام صادق (ع) و برادرزاده آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری ازدواج کرده است. از همسر رهبر معظم انقلاب، تاکنون تصویری در رسانه ها منتشر نشده است. گرچه او در مراسم رسمی و سیاسی حاضر نمیشود و علاقهای نیز برای شناخته شدن ندارد، اما به طور معمول به دیدار خانوادههای شهدا میرود؛ چنانچه در مستندی که در مورد شهدای هستهای چندی پیش از تلویزیون پخش شد همسر شهید رضایینژاد یکی از شهدای هستهای به حضور چندینباره منصوره خجسته باقرزاده در منزلش اشاره کرد. عاتقه صدیقی (پوران رجایی) «عاتقه صدیقی» یا «پوران رجایی» تنها همسر رئیس جمهوری است که در عرصه سیاسی کشور به صورت رسمی در قالب نماینده مجلس شورای اسلامی و عضویت در احزاب فعالیت کرده است. پوران در سال 1322 در قزوین در خانوادهای متدین متولد شد، او در سال 1341 با شهید رجایی که نسبت فامیلی با او داشت ازدواج کرد.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
پوران که در گذر فعالیتهای سیاسی نام خود را به عاتقه صدیقی تغییر داد، در مبارزات قبل از انقلاب به همراه شهید رجایی در فعالیتهای سیاسی مخفی شرکت داشت. در سال 1354 که شهید رجایی دبستان دخترانه رفاه را اداره میکرد در امور فرهنگی مدرسه فعال بود و علوم دینی و قرآن تدریس میکرد. در آستانه ورود امام(ره) همکاریهایی با شهید رجایی در ستاد استقبال از حضرت امام داشت. او پس از شهادت شهید رجایی، در انتخابات میاندورهای مجلس شورای اسلامی که همزمان با سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد از طرف مردم تهران با یک میلیون و 842 هزار و 746 رأی موفق شد به مجلس راه پیدا کند. او چهارمین نماینده زن در این مجلس بود. او توانست در دو دوره بعد هم به عنوان منتخب مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. او در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم کاندیدا شد، ولی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد. عاتقه صدیقی سالها از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان بود و اکنون نیز همچنان عضو این انجمن است. او طی این سالها از منتقدان سرسخت احمدینژاد بود و معتقد بود که او نام رجایی را مصادره کرده است.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
حاصل ازدواج 20 ساله عاتقه صدیقی و شهید محمدعلی رجایی دو دختر و یک پسر است. کمال رجایی که بیشتر ترجیح می دهد در عرصه ی عمومی از نام خانوادگی مادرش استفاده کند، در سال 87 در گفتوگویی با شماره 61 مجله «شهروند امروز» اظهار کرد بعد از شهادت رجایی، خواستگاریهایی سیاسی از دختران رئیسجمهور شهید صورت گرفت، ولی عاتقه رجایی تلاش کرد بعد از فوت شوهرش، «این دو دختر را به آقازادهها ندهد و خانواده را حفظ کند.» عذرا حسینی یا عذرا بنیصدر «عذرا حسینی» هنگامی که در سالهای آخر دبیرستان بود با «ابوالحسن بنیصدر» که بعدها به عنوان اولین و بحثبرانگیزترین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب، انتخاب شد، ازدواج کرد. بنیصدر در کتاب دو جلدی "درس تجربه" که انعکاسدهنده خاطرات وی است و در آبانماه 1380 در آلمان به چاپ رسیده در مورد ازدواجش میگوید "درصدد ازدواج بودم که خواهرم به من گفت در همدان در همسایگیمان که خانواده همسر کنونیام در آنجا اقامت داشتند و من هم با برادر ایشان با هم به مدرسه میرفتیم دختری است و... . به رسم ایران خواستگاری شد و ترتیب عروسی و ازدواج داده شد. عقد در همدان صورت گرفت ولی در تهران عروسی کردیم". ابوالحسن بنیصدر و همسرش در 7 شهریور 1340 با یکدیگر ازدواج کردند و در پاییز 1342 برای ادامه تحصیل و زندگی به پاریس رفتند و سپس همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران برگشتند.
عذرا حسینی همسر بنیصدر
حاصل ازدواج ابوالحسن بنیصدر و عذرا حسینی دو دختر و یک پسر است که یکی از دختران آنها به نام فیروزه در 24 مهرماه 1361 در حالی که 18 سال داشت با مسعود رجوی، سرکرده منافقین، که در آن زمان همپیمان پدرش بود و مدتی بود که همسر قبلیاش اشرف ربیعی کشته شده بود، ازدواج کرد. در مورد این ازدواج که گفته میشود بنیصدر چندان با آن موافق نبوده و به اصرار فیروزه و موافقت عذرا حسینی صورت گرفته، بنیصدر در کتاب خاطرات خود میگوید: " یک روزی که دخترم آمد پیش من، این موضوع مطرح شد. به او گفتم: « بهتر است کسی دیگری را پیدا کنیم برای ازدواج. این فرد، همسر مناسبی برای شما نیست.» او از من پرسید: «پس شما جرا با آنها در یک میثاق هستید؟» گفتم: «این میثاق، این طوری بوده، وضعیت کودتای خرداد 1360 پیش آمد و باید مقاومت از موضع آزادی انجام میگرفت. اگر آنها به سراغ من نمیآمدند، من به سراغ آنها میرفتم، اما ازدواج یک مسأله دیگری است و تنها سیاسی نیست. این موضوع، زندگی مشترک است. مضافا" من الان خودم توی تجربه هستم. بیشتر از این نمیتوانم جلو بروم»." البته ازدواج این دو چندان دوام پیدا نکرد و پس از مدتی مسعود رجوی و فیروزه بنیصدر از یکدیگر جدا شدند و مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو ازدواج کرد.
ابوالحسن بنی صدر و عذرا حسینی
همسر بنیصدر که در روز 30 خرداد 1360 بازداشت شد، در مورد بازداشت و نحوه آزادی خود روایات متفاوتی را نقل میکند. ولی آیتالله موسوی اردبیلی چند سال پیش در جلسهای که محمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی نیز در آن حضور داشته در بیان خاطراتش در مورد دستگیری همسر بنیصدر و آزادیاش میگوید: « بعد از ماجرای پنهان شدن بنیصدر و فرار او مسألهای پیش آمد. کمیتههای انقلاب اسلامی سودابه سدیفی (همسر یکی از نزدیکترین یاران بنیصدر) را به اتفاق همسر بنیصدر شناسایی و دستگیر کرده بودند. من از این قضیه مطلع نبودم. اما علیالظاهر شهید بهشتی مطلع شده بودند و با وجود همه آن سوابق دوستانه و عمیقی که بین ما وجود داشت، آقای بهشتی بر سر من فریاد کشیدند و گفتند که شنیده ام که شما همسر بنیصدر را دستگیر کردهاید، ما با بنیصدر اختلافاتی داریم و اگر خطاهایی هم کرده باشد هنوز به خطاهای او یک دادگاه صالح رسیدگی نکرده است، اما حتی اگر آن دادگاه صالح رسیدگی کند و بنیصدر را مجرم بداند هم هیچکس در ایران حق جسارت و تعرض به حقوق همسر ایشان را ندارد. ایشان فرمودند که مگر قرار است ما دوباره مناسبات ساواک را اینجا بازسازی کنیم؟!» آنطور که سایت خبر آنلاین روایت کرده است، آقای موسوی اردبیلی در این جلسه ادامه میدهد: «شهید بهشتی به من مهلت دادند و گفتند که ظرف کمتر از 24 ساعت همسر بنیصدر باید آزاد بشود.» وی همچنین از قول شهید بهشتی نقل کرده است که «ایشان فرمودند من میخواستم مستقیماً و رأساً این کار را بکنم اما چون همیشه به قانون احترام میگذارم و این ابتدا در حیطه اختیارات دادستان کل است و اگر آنجا تعللی پیش آمد رئیس دیوان عالی کشور باید مداخله کند، این اخلاق را رعایت کردم و ابتدا با شما در میان میگذارم و از شما میخواهم که پیگیری کنید ولی اگر کوچکترین تعللی بشود خودم شخصاً این کار را خواهم کرد.» ابوالحسن بنیصدر در مصاحبهای که با بیبیسی فارسی در خرداد 88 انجام داد در مورد فعالیتهای همسرش در مدت 16 ماهی که او به عنوان رییسجمهور ایران مشغول به کار بوده میگوید: «همسر من در فعالیت سیاسی به شکل جداگانه و شخصی حضور نداشت و در حال حاضر هم فعالیت سیاسی ندارد.» بنیصدر، 5 بهمن 1358 به ریاست جمهوری رسید، 20 خرداد 1360 با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد، اول تیر 1360 به دنبال تصویب طرح عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی و به حکم امام خمینی(ره) از ریاست جمهوری عزل شد و هفتم مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری، با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از ایران فرار کرد.
کد خبر: ۴۷۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷
نیروهای کرد در کوبانی پس از روزها مبارزه با داعش به یک نتیجه بدیع رسیده اند؛ نیروهای سیاه پوش داعش از زنان جنگجو تا حد مرگ می ترسند.
آنها از این نکته حداکثر استفاده را کرده اند تا جایی که گفته می شود تپه استراتژیک کوبانی را زنان کرد توانستند از داعش پس بگیرند.
یکی از این مبارزان، نسرین عبدی است . نیروی پیشمرگ که لبخند اش با اسلحه ای که حمل می کند، همخوانی ندارد. او می گوید به این خاطر سلاح به دست می گیرد که شاید لازم باشد روزی به خودش شلیک کند.
نسرین دانشجوی ۲۰ ساله کرد از طبقه ای متوسط است که روزگاری خوش در کنار خانواده اش داشته ولی اکنون این گونه مردن را به اسیر شدن در دست غول های داعشی ترجیح می دهد.
در زادگاه او کوبانی ، شهری در مرز ترکیه و سوریه لحظات خوش بسیار نادر است مگر آن لحظه ای که او در کنار سایر مبارزان کرد تپه استراتژیک کوبانی را از دست داعشی ها گرفتند. آن زمان او با چهره ای خندان در کنار سایر همرزمان خود عکس گرفت.
آنها پرچم سیاه رنگ گناه آلود داعش را پاره کردند و به جایش پرچم خود را برافراشتند تا نقطه عطفی در نبرد مرگ و زندگی در این شهر محاصره شده را نشان دهند.
نسرین که دختر یک پزشک است به گروه زنان نظامی کوبانی پیوسته و می داند که هر روز می تواند برایش 'آخرین' باشد.
او گفت: همه می دانند اگر داعشی ها شما را بگیرندچه اتفاقی می افتد. برای یک زن، ابتدا تجاوز است و بعد سربریدن. همه اینها را در تصاویر ویدرویی گروگان های بریتانیایی و آمریکایی دیده ایم. با ما هم همانطور رفتار خواهند کرد.
من می توانم کلاشنیکف حمل کنم ولی اگر با یک داعشی رو در رو شوم نمی دانم دقیقا چه خواهم کرد. شاید او را بکشم شاید هم خودم را.
نسرین عبدی راز این که همه نیروهای کرد مدافع کوبانی زن هستند را ' ایجاد رعب و هراس در دل داعشی ها' عنوان کرد.
او گفت: برای داعشی ها کشتن به دست یک زن به معنای آن است که به بهشت نخواهند رفت. وقتی ما با آنها می جنگیم، خشن هستیم و به آنها می فهمانیم که می خواهیم به دست یک زن بمیرند.
در میانه نبرد داغ کوبانی، زنان کرد با صدای بلند سرود های جنگی می خوانند تا حضورشان را به دشمنان سیاه پوششان اعلام کنند.
نسرین گفت: این خیلی خیلی مهم است که زنان با داعش می جنگند. در فرهنگ آنها زنان برده هستند . آنها با زنان جوری رفتار می کنند که انگار هیچ ارزشی ندارند.
درمنطقه تحت اشغال خلافت اسلامی که پیشروی هایش در عراق و سوریه شگفتی دنیا را به همراه داشته، دختران و زنان همه حقوق خود را برای تحصیل و فعالیت های دیگر از دست می دهند و برخی از آنها حتی به عنوان برده فروخته می شوند.
نسرین گفت:زنان کرد به سختی مبارزه کرده اند تا به حقوق برابر برسند. داعش نمادی از نبرد ما برای آزادی است. حدود یک چهارم مبارزان کرد ارتش سوریه یعنی حدود هزار نفر، زن هستند. حداقل چند صد نفر از آنها در کوبانی می جنگند و می گویند از خواهر به یکدیگر نزدیکتر هستند.
هاتیس سویک، یکی از فعالان کرد گفت: همه زنانی که اکنون در ارتش هستند قبلا کارنظامی نمی کردند. برخی از آنها شاغل و یا دانشجو بودند و بعضی دیگر زنان خانه دار. زنان کوبانی برای آزادیشان می جنگند و مردان کرد به آنها افتخار می کنند.
پدر نسرین وقتی که او جوان تر بود درگذشت و مادر او به ترکیه رفته است ، هرچند که نگران سرنوشت دخترش است اما به او می بالد.
نسرین می گوید: نمی توانم خیال مادرم را راحت کنم. به هر حال وظیفه دارم بجنگم. من این جا بدنیا آمده ام. پدر و مادرم اهل همین جا بودند. اجدادم در کوبانی دفن شده اند. همه اینها انگیزه ما را بیشتر می کند. مرگ در راه ازادی از زندگی در جای دیگر بهتر است.
شب های کوبانی بی رحم است بویژه آن که هیچ تحرکی از چشمان داعشی ها پنهان نیست. نسرین هر شب احساس ترس می کند ولی می گوید عادت کرده که تا بن استخوان هایش در اثر حملات هوایی بلرزد.
او گفت موسیقی روحیه آنها را بازسازی می کند. نسرین افزود: به رغم آنکه مرگ اطرافمان را گرفته ولی عشق به زندگی همچنان وجود دارد و همین هم به ما برای دفاع از زادگاهمان قوت قلب می دهد.
نسرین در پاسخ به این سوال که اگر جنگ تمام شود دوست دارد چه کار کند، گفت: به دانشگاه برمی گردم و دکتر می شوم. البته من یک سال دومی بودم.
او می خواهد هرچه در اطرافش در صحنه نبرد می گذرد را به صورت مستند ثبت کند.
در پشت جبهه، زنانی که دختران و پسران در خط مقدم در حال جنگ هستند، آذوقه و خوراک سربازان را فراهم می کنند. در این شهر کوچک پول ارزش چندانی ندارد، ولی غذا را می توانید مجانی بگیرید.
با این حال درمان مجروحان و بیماران آسان نیست. پزشکان هشدار داده اند که آنتی بیوتیک و بانداژ و داروی بیهوشی فقط تا آخر همین هفته وجود دارد. شیرخشک بچه ها زودتر از این ها تمام شده است.
در میان مردم کوبانی یک جوک طرفدار زیادی دارد. می گویند ' وقتی که زنان در نبرد پیروز شدند مردان را وادار می کنند که همه جا را بشویند و تمیز کنند'.
مسئولان محلی می گویند مقاومت زنان، مردان مبارز را هم استوارتر کرده است.
کد خبر: ۴۷۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۶
شنیدیم امریکایی ها در سفررئیس جمهور به نیویورک خیلی پیغام وپسغام می دادند که روحانی و اوباما با هم دست بدند وبه گذشته ها صلوات بفرستند وشتردیدی ندیدی. روحانی هم گفته خوب در عوضش چی می دید امریکایی ها پاسخ دندون گیری ندادند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش عصر امروز، در صرفا جهت اطلاع این هفته روحانی آمریکایی ها رو فرستاد ته صف ، یکی آماده باش انتخاباتی داد و فرزاد حسنی هم قشون کشی کرد . اما تدریس فلسفه و جامعه شناسی به کودکان از همه جالب تر بود.
شنیدیم برخی مسئولان از صرفا دل خوشی ندارند البته ما از اولین برنامه صرفا یعنی از حدود سه سال پیش به این نگاه عادت داریم .اما به این مسئولان محترم می گویم "صرفا جهت اطلاع" ؛ صرفا یک برنامه طنزاست با این هدف که در دنیای سخت و پرکشمکش سیاست لبخند ی رو برلبان مردم بنشونه .لطفا سخت نگیرید و شما هم همراه مردم با دیدن این برنامه و یا خواندن متن آن ، صرفا لبخند بزنید. همین.
فعلا برید ته صف
شنیدیم امریکایی ها در سفررئیس جمهور به نیویورک خیلی پیغام وپسغام می دادند که روحانی و اوباما با هم دست بدند وبه گذشته ها صلوات بفرستند وشتردیدی ندیدی. روحانی هم گفته خوب در عوضش چی می دید امریکایی ها پاسخ دندون گیری ندادند... شنیدیم رئیس جمهور هم که خدا رو شکر حواسش جمع بوده به زبون بی زبونی گفته پس فعلا برید ته صف بگذارید بقیه بیان جلو.
نشان مردونگی هفته
نشان مردونگی هفته رو می دیم به داورکبدی بازی تیم بانوان ایران که وقتی در بین بازی مقنعه یکی از بازیکنان ایران کنار می ره کتش رو حجاب دختر ایرونی کرد تا چشم دوربینها بهش نیافته.
درکنار این صحنه دربازیهای آسیایی کره شاهد ناداوری های فراوانی برعلیه ورزشکاران ایران بودیم از جمله ناداوری کشتی عبدولی که ناجوانمردانه آن رو بازنده اعلام کردند.
مسئول مورد نظر مشغول است
خانم مولاوردی معاون امورزنان رئیس جمهور از دیروز به همه زنان آماده باش انتخاباتی داده. آماده باش برای انتخابات اسفند سال آینده یعنی یک سال ونیم دیگر .
با این حساب خانمهای عزیز خیالشون راحت باشد حداقل تا یک سال ونیم دیگه آبی از این اجاق گرم نمی شه چون سرکار معاون مشغول امور انتخاباتی هستند و طبیعیه که وقت وفرصتی برای حل مشکلات زنان نداشته باشند.
خانمهای محترم لطفا صبور باشید واخم وتخم نکنید انشاالله وقتی مجلسی مطابق سلیقه ایشون وهم فکرهاشون تشکیل شد نوبت بررسی وحل مشکلات شما هم می رسد.
قشون کشی فرزاد حسنی
وقتی که یک تهیه کننده برای افراد مورد نظرش ویتامین ث تجویز می کند. موضوع از این قرار که فرزاد حسنی مجری تلویزیون در برنامه ویتامین ث شبکه سه با وجود اینکه مهمان برنامه بود گویا قشون کشی کرده بود و پدر و مادر و برادران و عروس خانواده اش را هم آورده بود و مردم هم مجبور بودن این خانواده رو نیم ساعت تحمل کنند .
فرزاد حسنی هم در این برنامه حسابی از خجالت تهیه کننده در آمد.
ما کاری نداریم که بقول یک ظریفی این برنامه نیم ساعته فقط یه مخاطب خاص داشته یا نه ، اما اگر برای مردم نون نداشت ، برای تهیه کننده واقعا آب داشت ، چون بدون هیچ زحمتی نیم ساعت برنامه داد روی آنتن ودقیقه ای خدادتومن همینطورهی کنتورانداخت.
لطفا چشمش رو کور نکنید
شنیدید میگند اومد ابروشو درست کنه زد چشمشو کور کرد؟ در ابتکاری زیست محیطی قرار شده آب سدهای منطقه دریاچه ارومیه رو ببرندبریزند توی دریاچه ارومیه شاید احیا بشود . یک نفر می گفت پدر آمرزیده ها ،اون سدها برای کشاورزی وباغداری منطقه زده شده. می خواهید دریاچه رو احیا کنید نکنه بزنید پدر کشاورزی منطقه رو دربیارید .
فلسفه ، جامعه شناسی و حقوق... برای کودکان
در یک همایش بزرگ داشت روز جهانی کودک که صدها کودک میهمان این همایش بودند ، سخنرانان این همایش رو با روز جهانی بزرگسال اشتباه گرفته بودند و با سنگین ترین مباحث کارشناسی و جامعه شناسانه داشتند این طفلان معصوم را با حقوق خود آشنا می کردند.مثلا سخنران اول وزیرآموزش و پرورش بود که احادیث رو بزبان عربی می خوند و میهمانان بعدی که معاون رئیس جمهور در امور زنان و وزیر دادگستری هم از پیمان نامه جهانی حقوق کودک و ایجاد بانک جامع ملی و سند جامع حقوقی کودکان گفتند . وجالب اینجا بود که این طفلیا همه یا خواب بودن یا در حال بازی در سالن بودند.
اعتیاد با نرخ رشد ثابت
فرمانده نیروی انتظامی به تازگی در یک سخنرانی درباره تعداد معتادان کشوردر ۳۵ سال گذشته گفت : تعداد معتادان از اول انقلاب تغییر چندانی نکرده فقط در سن اعتیاد و نوع مصرف تغییر حاصل شده است.
البته معتادان هفته پیش خیلی خوشحال شدند که اژه ای گفت: بعد از اصلاح قانون در سال۸۹ معتاد را نمی شود تحت تعقیب قرار داد ومجازات کرد .
البته خدا رو شکر این هفته اصلاح کرد ونگذاشت معتادان عزیز بیشتر از این از حرفهای ایشون حال ببرند واعلام کرد معتادان متظاهر مجرم محسوب می شوند.
فهرستی که آب رفت
سرپرست وزارت علوم در پاسخ به سوال خبرنگار واحد مرکزی خبر درباره ۳۷۰۰ بورسیه غیر قانونی در دانشگاهها که گفته می شد گفت : دوهزارو صد نفرشون، مشکلی از لحاظ ادامه تحصیل ندارند ، هزار و صد نفر می ماند که از اینها چهارصد و پنجاه نفر تکلیفشون روشن شده و می ماند ششصد و پنجاه نفر که هنوز بهشون رسیدگی نشده .
یعنی از اون آمارو ارقام سه هزار و هفتصد نفری که با آب و تاب میدادین به رسانه ها مونده فقط ششصد و پنجاه نفری که هنوز به پروندشون رسیدگی نشده؟ خب پدرآمرزیده تکلیف آبروی اون بنده های خدایی که اسامیشون منتشر شد چی میشود ؟
تازه درحد دویست سیصد تا که درهمه چهار دولت سابق هم نظر کرده بورسیه ای داشتیم . نداشتیم ؟ اسامی خیلی هاشون تو برخی کتابهای خاطرات هست.
الهی العفو
حسام الدین آشنا سرپرست مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری یک جلسه ترتیب داده وگفته این جلسه برای ضرورت توبه برگزار شده .
توبه برخی مسئولین ؟..چه شود...-حالا توبه از چی ؟
این مسئول اشنا گفته باید به خاطرموردی دیدن مسائل ملی - بی توجهی به استانداردهای ملی وبی توجهی به اینده تمدن ایرانی توبه کنیم .
ما هم با رئیس مرکز استراتژیک ریاست جمهوری کاملا موافقیم امابا اجازه ایشون چند مورد دیگه رو هم برای توبه برخی مسئولان وفعالان سیاسی پیشنهاد می کنیم .
توبه از درگیریهای بیهوده جناحی - توبه ازکم توجهی به ارمانها وارزشهای انقلاب - توبه ازسیاه نمایی -توبه از فراموش کردن مردم میان کشمکش های سیاسی وچندین وچند توبه دیگه .مراسم توبه برخی مسئولان واقعا دیدنیه.
کد خبر: ۴۶۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۸
اصولگرایان اگر میخواهند مجددا به قدرت بازگردند باید دعا کنند تا آقای احمدینژاد راضی به کاندیداتوری شود. اگر اصولگرایان میخواهند آقای روحانی در سال 96 رئیسجمهور نشود باید حتما به دنبال آقای احمدینژاد بیایند چراکه کسی را برای رقابت با آقای روحانی ندارند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com عبدالرضا داوری از جمله افراد نزدیک به محمود احمدینژاد است که در نوشتهها و گفتوگوهایش به شکلی صریح از محمود احمدینژاد دفاع میکند. داوری در مصاحبه تفصیلیاش با ایلنا، به نقد و بررسی دولت روحانی میپردازد و میگوید که روحانی اولین دولتی خواهد بود که شاید دور دوم ریاست جمهوری را نبیند و دلیل آن را تقابل روحانی و دولتمردانش با محمود احمدینژاد میداند و البته میگوید تقابل روحانی با احمدینژاد برای راضی نگه داشتن آیتالله هاشمی رفسنجانی است چراکه روحانی بدون برنامهریزی هاشمی خواب ریاست جمهوری را هم نمیدید. از دیگر سو، وی میگوید که روحانی در عرصهای "سیاست خارجی" قدم گذاشته و سرمایهگذاری کرده است که پارامترهایش دست وی نیست و اینک نیز میگوید توافق هستهای در کار نخواهد بود. داوری از سوی دیگر مدعی عدم برنامهریزی محمود احمدینژاد برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آتی است و البته بیان میکند که اصولگرایان برای بازگشت به قدرت چارهای جز رجوع به محمود احمدینژاد را ندارند.
متن کامل مصاحبه دکتر عبدالرضا داوری با خبرگزاری ایلنا در ادامه آمده است:
ارزیابیتان از عملکرد دولت آقای روحانی چیست؟
دولت آقای روحانی در این مدت دو خطای استراتژیک داشته است. خطای اولشان این بود که تمام تخم مرغهایشان را در سبد مذاکرات هستهای قرار دادهاند و تمام توفیقات دولتشان را به توفیق در عرصه مذاکرات هستهای گره زدهاند که طبیعی است کمترین نوسان مثبت یا منفی در عرصه مذاکرات، میتواند کل عملکرد دولت را در محور مثبت یا منفی تحتالشعاع قرار دهد.
در حوزه سیاسی هم دولت ایشان یک خطای عمده دیگر دارند و آن هم اینکه هویت مقابل خود را آقای احمدینژاد تعریف کرده است، به یک معنا "دگر" دولت یازدهم را دولت نهم و دهم میدانند و ماموریت دولت خود را بازگرداندن عقربههای زمان به پیش از سال 1384 تعریف کرده است. این رفتار دولت یازدهم، سبد آراء آقای روحانی را به شدت آسیبپذیر کرده است چون به دلیل حملات غیرمنصفانه و بعضا کینهتوزانه آقای روحانی و دولتشان به آقای احمدینژاد و دولت قبل، آراء بخش مهمی از جامعه که در مناطق روستایی و کمتر توسعهیافته و حاشیهای قرار دارند و تقریبا 75 درصد کل سبد آرا در هر انتخاباتی را شامل میشوند و به آقای احمدینژاد شدیدا علاقهمند هستند در تضاد روحانی- احمدی نژاد که دولت یازدهم دنبال میکند از سبد آقای روحانی خارج میشود، آن هم در شرایطی که بخش مهمی از این اقشار در انتخابات سال 92 به آقای روحانی رای دادهاند. بنابراین معتقدم با روند حملات کنونی علیه دولت قبل، آقای روحانی در جلب آراء این بخش مهم از جامعه دچار مشکل خواهد شد ضمن آنکه نظرسنجیهای معتبر هم این پدیده را تایید میکند.
یعنی میخواهید بگوئید که دیگر آقای روحانی در آن طبقاتی که گفتید حامی ندارد.
معتقدم وقتی آقای روحانی بر اساس تحلیل و دستورالعملی که از آقای هاشمی دریافت کردهاند، هویت مقابل خود را آقای احمدینژاد نشان میدهد، عملا سبد آرای کسانی که به آقای احمدینژاد سمپاتی و علاقه دارند را از دست داده است.
شما میگوئید آقای روحانی هویت خودش را بعد از انتخابات آقای احمدینژاد قرار داد اما قبل از انتخابات هم اینکه هویت مقابل آقای روحانی، فردی مانند احمدینژاد است، مشخص بود.
در فضای عمومی کشور این طور نبود. شما صرفا فضای نخبگان، روشنفکران، دانشگاهیان و روزنامهنگاران را معیار ندانید. بدنه عمومی تودهها به ویژه در شهرهای کوچکتر و روستاها، به هیچ وجه تلقیشان این نبود که آقای روحانی در موضع ضدیت با آقای احمدینژاد قرار دارد.
اما در هنگام مناظرات و سفرهای تبلیغاتی، آقای روحانی صریحا به نقد سیاستهای دولت دهم بالاخص سیاستهای سیاست خارجی دولت میپرداخت.
هویت مقابل آقای روحانی در انتخابات اخیر آقای جلیلی بود. آقای سعید جلیلی نزد افکارعمومی و مردم نماینده آقای احمدینژاد نبود. آقای احمدینژاد بارها اعلام کرد که من در انتخابات نمایندهای ندارم و در انتخابات هم از کسی اعلام حمایت نمیکنم. مردم این پیام را دریافت کردند.
اگر قرار بود ضدیت با آقای احمدینژاد، موجب رایآوری باشد باید آقای قالیباف رئیسجمهور میشد؛ چون در ایام پیش از انتخابات خرداد 92، بیشترین حملات علیه دولت آقای احمدینژاد را آقای قالیباف و تیم سیاسی رسانهای نزدیک به شهردار تهران ساماندهی کرد. پس از تحلیل محتوای گفتارهای انتخاباتی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری 92 متوجه شدیم که آقای قالیباف 3.7 برابر بیشتر از آقای روحانی علیه دولت دهم و آقای احمدینژاد سخن گفته بود. اتفاقا کاندیداهای اصولگرا رای نیاوردند چون تمام هویتشان را در ضدیت با آقای احمدینژاد قرار داده بودند.
با این حساب، با توجه به تحلیل شما اگر آقایان قالیباف و جلیلی هویتشان را در ضدیت آقای احمدینژاد قرار نمیدادند، احتمال بیشتری برای ریاست جمهوری داشتند.
شک نکنید که اگر اصولگرایان با پرچم ضدیت با آقای احمدینژاد حرکت نمیکردند و در عین حال با بیتدبیری کمپین انتخاباتی آقای جلیلی، صحنه انتخابات به صحنه سازش – مقاومت تبدیل نمیشد، آقای روحانی هیچ شانسی برای ریاستجمهوری نداشت. اصولگرایان باید دو کار میکردند. اول آنکه باید نقشه راه انتخاباتی آقای هاشمی را میفهمیدند و میدیدند که آقای هاشمی در حال مهندسی انتخابات است تا بتوانند نقشه راه آقای هاشمی را ناکام کنند و صحنه انتخابات را به مدل مورد نظر خود یعنی صحنه کارآمدی تبدیل کنند که در ذهن آقای قالیباف بود ولی همانطور که قبلا گفتم، صحنه عوض شد و انتخابات به جای رقابت بر سر کارآمدی به صحنه رفراندوم هستهای و دوگانه سازش – مقاومت تبدیل شد.
نکته دومی که اصولگرایان باید به آن توجه میکردند این بود که از تقابل با آقای احمدینژاد احتراز میکردند و نه تنها احتراز نکردند بلکه تلاش میکردند تا با تصویر خدمتگذار احمدینژادی در صحنه حاضر میشدند و خود را بدیل آقای احمدینژاد نشان میدادند که در این صورت با رای بالایی پیروز میشدند. البته با اقداماتی که در سالهای 90 تا 92 بخش سیاسی – رسانهای اصولگرایان علیه آقای احمدینژاد سازماندهی کرد، آنان دیگر نمیتوانستند با آقای احمدینژاد تعامل کنند چراکه دو سال تقابل کرده بودند تا نماینده آقای احمدینژاد را حذف کنند.
شما اولین اشتباه آقای روحانی را در این دانستید که ایشان تمامی تخممرغهای خود را در سبد مذاکرات هستهای گذاشته است اما خیلی از تحلیلگران و صاحبنظران هم اعتقاد دارند که از قضا نقطه قوت و پیروزی آقای روحانی در همین عرصه مذاکرات هستهای است. بهرحال توافقی صورت گرفت و مقداری از پولهای بلوکه شده ایران آزاد شد و روند پرشتاب تحریم متوقف شد...
میگویند پولها آزاد شده، ولی مگر چقدر پول آزاد شده است؟ همین الان 2.8 میلیارد دلاری که قرار شده در چهار ماه به ما بدهند، در همین مدت 4 ماهه 30 میلیارد از درآمدهای صادرات نفت ایران مجددا بلوکه میشود. یعنی به ازاء هر یک دلار آزاد شده 11 دلار بلوکه میشود! ضمن آنکه در نحوه هزینهکرد همین دلارهای آزاد شده هم دهها محدودیت وجود دارد.
این مقدار هم پول را آزاد کردن بهتر از این بود که هیچ پولی آزاد نشود...
عرض بنده این است که بزرگنمایی و اتکاء به این موضوع اشتباه بود. شما نباید تمامی تخممرغهای خود را در سبدی قرار دهید وقتی همه پارامترهای آن سبد تحت کنترل شما نیست. شناخت تیم آقای روحانی از ماهیت آمریکاییها، شناختی سطحی و غیرواقعی است. آقایان فکر کردند که با لبخند زدن و خوشوبشهای دیپلماتیک میتوانند طرف غربی را نرم کنند که نه تنها این اتفاق رخ نداده است بلکه هرچه نرمتر برخورد کردیم سختتر خوردیم.
شما میگوئید شناخت سطحی و غیرواقعی است اما آقای ظریف به عنوان وزیر امور خارجه و رئیس تیم مذاکرات، سالها در آمریکا تحصیل و زندگی کردهاند و علاوه بر آن، سفیر کشورمان در سازمان ملل بودهاند.
سالها حضور داشتن در آمریکا مانع عدمشناخت صحیح از آمریکا نیست. ممکن است فردی سالها در آمریکا باشد ولی شناخت درستی از ماهیت آمریکا نداشته باشد. اعتقاد دارم آقای روحانی و تیمش شناخت درستی از امپریالیسم و استکبار ندارند. وقتی رهبری آمدند و گفتند من به مذاکرات خوشبین نیستم این موضع ایشان مبتنی بر یکسری دادهها و اطلاعات دقیق بود که چنین چیزی را بیان کردند.
ولی آنقدر عملکرد دولت روحانی و آقای ظریف خوب بوده که فضای قبل شکسته و الان هیاتهای دیپلماتیک برای ورود به تهران درحال سبقت گرفتن از همدیگر هستند.
مابهازا این سفرها چیست؟
مابهازایش این نیست که وقتی رئیسجمهور آمریکا به رئیسجمهور فرانسه میگوید از سفر هیاتهای اقتصادی کشورت به تهران جلوگیری کن، اولاند میگوید من نمیتوانم و تورم نقطه به نقطه ما از حدود 45 درصد در حال کاهش است.
ادعای کاهش تورم فقط به خاطر فضای روانی ناشی از توافق ژنو است، والا چه اتفاق مهمی در حوزه اقتصاد رخ داده است؟ اصلا چطور میشود که تورم پائین بیاید وقتی که رشد اقتصادی منفی است و همزمان نقدینگی موجود در اقتصاد نسبت به سال قبل 30 درصد رشد کرده باشد؟ در حوزه اقتصادی به شکل واقعی هیچ اتفاقی نیافتاده است. فقط بازار ارز نسبت به رفتارهای دیپلماتیک، خوشبینی خود را بروز داده است و این موجب شده تا نرخ دلار در محدودهای ثابت بماند.
این به نظر شما دستاورد مثبتی نیست؟
این دستاورد هرچه که هست، ماهیت اقتصادی ندارد و به محض وقوع کمترین اختلال در مذاکرات، نرخ دلار جهش میکند. ضمن آنکه از سقوط آزاد بورس تهران غافل نشوید. شش میلیون سهامدار جزء و مردم عادی که در بازار بورس سرمایهگذاری کردهاند، در نه ماه اخیر خرد شدهاند. واقعیتها فقط شعار نیست. به نظرم، آقای روحانی در حوزه اقتصاد هیچ اقدام ملموسی نکرده است و فقط بر موج مذاکرات هستهای جلو رفته است. هیچ واقعیت اقتصادی در ماههای اخیر تغییری نکرده است، حتی همین شیب کاهش تورم را نیز اگر بررسی کنید میبینید این روند از اسفند سال 91 شروع شده است و این روندی است که از دوره آقای احمدینژاد با کنترل نقدینگی شروع است. بعد براساس آمارهای بانک مرکزی، رشد نقدینگی در سال 92 افزایش یافته و رشد اقتصادیمان هم که منفی است پس این نقدینگی افزایش یافته کجا جذب شده است؟ چطور میشود که با این شرایط تورم با مکانیزم اقتصادی کاهش یافته باشد؟ این براساس اصول اقتصاد معقول نیست. تمام حرف من این است که تدبیر اقتصادی نداشتیم بلکه اتفاق سیاسی رخ داده است و اینها آمدند از لحاظ روانی مقداری بازار را آرام کردهاند.
این یک دستاورد نیست؟
این یک دستاورد موقت است. در سوم آذر 93، اگر توافقی صورت نگیرد، شرایط حتی بدتر از قبل میشود.
به نظرم، شما امکان رسیدن به توافق غیرممکن میدانید؟
بله.
چرا؟
وقتی رهبری خطوط قرمز را شفاف و بر اساس منافع ملی و محاسبات کارشناسی بیان کردند، معلوم است که این خطوط قرمز مورد مخالفت آمریکاییهاست. ظرفیت غنیسازی 190 هزار سویی که رهبری درباره غنیسازی اورانیوم اعلام کردند، فراتر از غنیسازی صنعتی است و وقتی این خطوط قرمز اعلام میشود نشان میدهد تلاشها و فشارهای آمریکاییها به ثمر نرسیده است. در یک دورهای، اینها توانستند شکل مذاکرات را تغییر بدهند که شامل سطح و نوع مذاکرات بود. اینکه سطح مذاکرات بالاتر رفته است میتواند بر کیفیت مذاکرات اثرگذار باشد اما اینکه این تغییر سطح در نتیجه مذاکرات اثری داشته باشد، تصور درستی نیست.
براساس آخرین گفتهها، حدود شصت، هفتاد درصد متن توافق جامع نهایی مورد توافق دو طرف مذاکره قرار گرفته است...
خب ممکن است که حتی 99 درصد توافق صورت گیرد اما در یک درصد باقیمانده توافق نشود و این یک درصد، کل توافق را زیر سوال ببرد چون دربند آخر توافق ژنو آمده است تا در همه موارد طرفین به توافق نرسند، هیچ توافقی صورت نمیگیرد، به عبارتی طرفین بر سر دوراهی همه یا هیچ قرار دارند. مسئله اصلی آمریکاییها با ما در مورد سطح غنیسازی است. آمریکاییها به هیچ وجه ظرفیت غنیسازی 190 هزار سو را نمیپذیرند. مسئله اصلی ما هم رفع فوری همه تحریمهاست که آمریکاییها هم به آسانی از این ابزار دست برنمیدارند.
قبول دارید که آمریکاییها بیش از ما به توافق جامع نیازمند هستند؟
این یک بحث دیگر است. آمریکاییها اگر غنیسازی 190 هزار سویی را برای ایران قبول کنند، حزب دمکرات باید برای همیشه در تاریخ دفن شود. چون آنها میخواهند بگویند که ما بدون آنکه امتیازی به ایران بدهیم برنامه هستهای ایران را تعطیل کردیم در حالی که اگر هم تحریمها لغو شوند و هم ظرفیت 190 هزارسویی غنیسازی برای ایران تثبیت شود که اوباما در موقعیت بسیار سختی قرار میگیرد. البته این هدف با استقامت جدی بر سر منافع ملی کشورمان دستیافتنی بود اما خطای تیم آقای روحانی این بود که در آغاز کار عملا این پیام را به غربیها دادندکه تحریمها بر ایران موثر بوده و ما به خاطر تحریمهاست که آمدهایم و در حال مذاکره با آمریکا هستیم.
این حرف شما را هم آقای روحانی و هم آقای ظریف بارها رد کردند.
متاسفانه با رفتار دولت در آغاز کار و سخن گفتن از خزانه خالی و بحران اقتصادی، غربیها این پیام را دریافت کردند و بر همین اساس هم رفتارشان را محکم تنظیم کردند. تا آنجا که جان کری گفت که توافق نکردن بهتر از توافق بد است. پذیرش ظرفیت غنیسازی 190 هزار سویی برای ایران، حتما برای آمریکاییها یک توافق بد است.
آقای ظریف هم بارها گفته بودند که ایران زیر بار هر توافقی نمیرود و توافق نکردن بهتر از توافق بد است...
آقای ظریف هرچند این حرف را گفته است اما آقای کری این موضع را همان روز اول بیان کرد. با این شرایط سخن گفتن از نتیجه برد – برد کاملا بیمعناست.
شما بازی برد – برد را قبول دارید؟
من نتیجه برد – برد بین ایران انقلابی و آمریکای استکباری را از اساس قبول ندارم. چطور میشود با آمریکاییها به نتیجهای برسیم که هم پیروزی انقلاب اسلامی باشد و هم پیروزی جبهه شیطان، مگر چنین چیزی امکانپذیر است؟
اینکه شما چنین چیزی را میگوئید و از لفظ «شیطان» استفاده میکنید، بسیار ایدئولوژیک است. اما عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی، عرصه رئالیستی است...
اتفاقا استفاده از لفظ شیطان و استکبار برای جبهه غرب کاملا رئالیستی و مبتنی بر واقعگرایی است. جمهوری اسلامی هم قرار است ساختاری باشد که از انقلاب اسلامی دفاع کند. انقلاب اسلامی یعنی نفی همه آنچه استکبار است و تحقق کلمه توحید و توحید یعنی نفی استکبار.
پس شما به هیچ وجه به مذاکرات خوشبین نیستید؟من اعتقاد دارم که مذاکرات به نقطه پایان رسیده است و در دو ماه آینده هم هیچ اتفاق معناداری نخواهد افتاد.
آقای داوری! در هنگام مذاکرات یکسری واژهها از سوی برخی جریانات سیاسی ظهور کرد که نمونه مشهور آن «دلواپسیم» بود. شما یا جریان آقای احمدینژاد هم دلواپس هستید؟
بهرحال نگرانی جدی در مورد شیوه کنش تیم مذاکرهکننده و پیامهایی که تیم دولت آقای روحانی به طرف غربی در این ماهها منتقل کرده، وجود دارد.
رهبری بارها از تیم مذاکرهکننده دفاع کرده است.
موضع رهبری با موضع جریانهای سیاسی فرق میکند. بالآخره رهبری از یک موضع بالا جریانها را هدایت میکنند. ولی موضع جریانها سیاسی، موضع تعامل و نقد سیاسی است و نقش و سطح تاثیرگذاری رهبری با جریانهای سیاسی متفاوت است. جریانهای سیاسی میتوانند نگرانیهایشان را سریع و صریح گویند ولی رهبری به دلیل جایگاهشان شاید صلاح نباشد صریحا دغدغهها و نگرانیهایشان را بیان کنند.
حال به عنوان یک فعال سیاسی فکر میکنید این دلواپسیها نزد رهبری هم وجود دارد.
قطعا بیشترین دغدغه و در عین حال اشراف نسبت به منافع ملی را رهبری دارند؛ هرچند که من نمیدانم این دغدغهها و نگرانیها در کدام حوزهها بیشتر است.
آقای داوری! با این حال شاهد حمایتهای مکرر مقام رهبری از دولت بودهایم که در آخرین بار نیز در دیدارشان با گفتند که همه بدانند که من از دولت حمایت میکنم و با همه توانم به دولت کمک خواهم کرد...
مگر از مقام معظم رهبری، توقعی غیر از این دارید؟
ولی نوع حمایت...
اگر به نوع حمایت باشد، حمایتهایی که رهبری از آقای احمدینژاد داشتند، در هیچ دورهای مشابه ندارد. حمایتی که رهبری از دولت آقای احمدینژاد کردند، حمایت گفتمانی بود و نه فقط حمایت اجرایی. به غیر از دولت آقای احمدینژاد، رهبری از هیچ دولتی، حمایت گفتمانی نکردند. دوما، مگر از مقام معظم رهبری، توقعی غیر از این دارید؟ بهرحال سیاست رهبری در حمایت از دولتها یک سیاست قطعی بوده است هرچند من حمایت ویژهای هم از سوی مقام معظم رهبری در این ماهها ندیدهام و فکر میکنم که حمایتهایی هم که ایشان تاکنون داشتهاند، در راستای همان حمایتهای متداول و معمول و جاری بوده است.
ولی بالآخره ایشان مذاکرهکنندهکنندگان را فرزندان انقلاب دانستند و اعلام کردند که من از تیم مذاکرهکننده حمایت میکنم...
این حمایت کاملا طبیعی است چراکه تیم مذاکرهکننده در حال مذاکره با دشمن است. وقتی سربازی را به جبهه فرستادید، باید این سرباز را از نظر لجستیک و تدارکات حمایت کرد. در عین حال رهبری چندین بار هم گفتند که من به مذاکرات خوشبین نیستم. آیا این دو قابل جمع است؟ خیر. من میخواهم بگویم که رهبری از مذاکرات حمایت میکنند تا اگر زمانی مذاکرات به نتیجه نرسید، دشمن سواستفاده نکند و باجخواهی و زیادهخواهی خود را به دوش ایران بیاندازند و بگویند چون رهبری ایران حمایت نکرد، مذاکرات شکست خورد. رهبری نظام حمایت کردند تا ماهیت دشمن روشن شود. تردیدی نداشته باشید که این روند به توافقی منجر نمیشود.
اگر توافقی صورت نگیرد، این عدم توافق موجب شکست روحانی میشود؟
به نظرم به جهت خطای استراتژیک آقای روحانی، دولت بعد از عدم توافق در آذرماه، دچار دستاندازهای بسیاری جدی خواهد شد.
این دستاندازها در کدام عرصهها بیشتر خواهد بود؟
در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی مشکلات جدی خواهد بود. دولت آقای روحانی برای حوزههای اقتصادی و سیاست داخلی برنامه جدی نداشته و همه موضوعات را به زلف سیاست خارجی گره زده و تصور کرده میتواند این پروژه را به پیش ببرند تا از سرریز ارتباط با غرب برای حوزههای اقتصادی و سیاست داخلی استفاده کنند؛ چراکه نگاه دولت به مذاکرات صرفا محدود به مسئله هستهای نبوده است.
مگر چه نگاهی بوده؟آقایان به همکاری راهبردی با غرب میاندیشند.
اگر حرفتان هم درست باشد، آقای روحانی هم از همان زمان انتخابات، شعار تعامل با دنیا را سر میدادند.
تعامل با همکاری راهبردی متفاوت است. چون اینها نگاهی فراتر از مسئله هستهای داشتند، تمامی تخممرغها در این سبد قرار دادند و تصور کردند از سرریز همکاری راهبردی با امریکا، منافع اقتصادی بدست میآید و میتوانند نقاط ضعف در سایر حوزهها را بپوشانند. این باعث شد تا دچار خطای محاسباتی در تعیین استراتژی بشوند و با توجه به فضایی که امروز در مذاکرات داریم، بعید میدانم به این راحتی بتوانند خطایشان را جبران بکنند.
شما در صحبتهایتان گفتید که بحث مذاکرات برای دولت بیش از مسئله هستهای است و دولت به تعامل به غرب میاندیشد. اگر نگاهی به عملکرد آقای احمدینژاد کنیم، میبینیم که در ایشان در چهار سال اولشان، وارد یک فضای پر از تنش شدند و به قول خودشان، دیپلماسی تهاجمی را به راه انداختند ولی در چهار سال دوم دولتشان، دیگر از آن تنشها و اقدامات جنجالی خبری نبود بلکه ایشان بیشتر به اصول دیپلماسی پایبند بود و به سران غربی نامه مینوشت...
نامه که در دولت نهم نوشته شد.
بهرحال در چهار سال دوم، ایشان هم از بهبود و تعامل با غرب بدشان نمیآمد...
این حرف به طور کلی صحیح نیست. نگاه آقای احمدینژاد در دولت دهم، در امتداد نگاه دولت نهم بود. ایشان یک نگاه انسانمحور در سیاست خارجی دارد که خروجی آن موضوع راهبردی مدیریت مشترک جهانی است که طی آن، همه کشورها باید در مدیریت جهان سهیم شوند. استراتژی دیپلماسی آقای احمدینژاد در طول دولت نهم و دهم تغییری نیافت، هرچند محیط بینالملل و شرایط داخلی در دولت دهم نسبت به دولت نهم تغییر کرد.
پس منکر هرگونه تغییر در احمدینژاد هستید؟
آقای احمدینژاد در تاکتیکها متکاملتر شدند ولی در اصول و راهبرد تغییری نکردند.
ولی در سالهای پایانی ریاستجمهوریشان دیگر از آن اقدامات و حرفهای جنجالیای مانند مسئله هولوکاست شاهد نبودیم.
سوالات ایشان درباره هولوکاست همچنان پابرجاست و در عین حال بیپاسخ از طرف غرب. دیدید که در راهپیمایی روز قدس امسال نیز به این سوالات اشاره کردند. آقای احمدینژاد در بحث هولوکاست فقط چند سوال مطرح کردهاند و هیچ وقت به دنبال تنشزایی نبودند...
ولی در عمل، آنچه رخ میداد تنشزایی بود و چهار قطعنامه علیه کشورمان صادر شد.
اینها بازنمایی رسانهای است. اگر آقای احمدینژاد، آن سوالات درباره هولوکاست را نمیپرسید هم باز آن قطعنامهها صادر میشد. در عین حال یادتان باشد که مسئلهای که اقتصاد کشور ما را مختل کرد قطعنامههای مورد نظر شما نبود، بلکه مسئله تحریم بانک مرکزی در زمستان1390 و بعد از اتفاق مشکوک اشغال سفارت انگلیس در تهران، اقتصاد ایران را زیر ضرب برد و گرنه تا آن زمان تحریمها فشار کمرشکنی وارد نکرده بودند.
شما اشغال باغ قلهک را اقدامی مشکوک دانستید. این اقدام را برای برای به زمین زدن احمدینژاد میدانید؟
نتیجه این عمل، تحریم بانک مرکزی ایران بود. به نظرم عاملان این اقدام خواسته یا ناخواسته، به انگلیس و غرب پاس گل دادند.
دومین خطای استراتژیکی که گفتید حسن روحانی در این مدت انجام داده است، این بوده که وی هویت مقابل خود را محمود احمدینژاد تعریف کرده است و بر این اساس به تخریب دولت قبل عمل کرده اما خیلی از حامیان ایشان میگویند دولت روحانی باید آنچه در هشت سال گذشته رخ داده را به مردم بیان کند؛ مثلا بگوید که میزان تورم، رشد کشور و...
دولت آقای روحانی در حوزه اقتصادی هیچ نسخه جدیدی ندارد و عملا همان سیاستهای اقتصادی آقای احمدینژاد را دنبال میکند که قبل از حضور در دولت مداوما به همان سیاستها حمله میکردند! آقای نوبخت زمانی که خارج از دولت بود میگفت اگر هدفمندی یارانهها اجرا بشود، تورم به 500 درصد میرسد! ولی همین آقای نوبخت وقتی به دولت میآید و میخواهد فاز دوم هدفمندی را اجرا کند، میگوید تورم چندانی نخواهیم داشت! آقای نهاوندیان زمانی که خارج از دولت بود به رهبری نامه مینوشت که دولت آقای احمدینژاد یارانه تولید را نمیدهد، اما مگر دولت آقای روحانی به تولید یارانه داد؟
آقای روحانی و تیمش چون پس از سال 84 دیگر هیچگاه فکر نمیکردند به راس دولت برسند، هشت سال علیه آقای احمدینژاد سیاهنمایی کردند ولی وقتی به دولت آمدند، دیدند که تصمیمات آقای احمدینژاد منطبق بر اصول کارشناسی بوده است و آقایان فقط شعار سیاسی میدادند. مگر نمیگفتند آقای احمدینژاد قانون بهبود فضای کسب و کار را تعطیل کرده و شورای گفتوگو را برگزار نمیکند، حال بروید از آقای نهاوندیان بپرسید که در یک سال اخیر چند جلسه شورای گفتگو برگزار شده است؟ من به شما میگویم. در یکسال اخیر حتی یک جلسه از شورای گفتوگو هم برگزار نشده است.
مگر آقایان مداوما نگفتند که آقای احمدینژاد سازمان مدیریت را منحل کرد، پس حالا که دولت دستشان است چرا سازمان مدیریت را احیا نمیکنند؟ متاسفانه آقای روحانی به خاطر آنکه آقای هاشمی را راضی کند، مجبور شده هویت مقابل خودش را آقای احمدینژاد قرار بدهد. اگر کسی دلسوز آقای روحانی بود، به ایشان میگفت که شما نباید این کار را بکنید ولی آقای روحانی به دلیل ملاحظاتی که با آقای هاشمی دارد، ناچار است هویت مقابل خود را آقای احمدینژاد قرار دهد و همین رفتار، پاشنه آشیلش خواهد بود. با این روند اعتقاد دارم که آقای روحانی در سال 96 به سختی میتواند رای سال 84 آقای هاشمی را هم تکرار کند، یعنی رایش به 10 میلیون هم نمیرسد و شاید اولین رئیسجمهوری باشد که در دور دوم انتخاب نشود.
آقای روحانی در چه زمانی رای نمیآورد؟ وقتی رقیبش در انتخابات سال 96، احمدینژاد باشد؟
اعتقاد دارم اگر در سال 96 مجموعهای با بینش، منش و روش آقای احمدینژاد مقابل آقای روحانی قرار بگیرد، آنگاه آقای روحانی اولین رئیسجمهوری خواهد بود که دور دوم ریاست جمهوری را نمیبیند.
به عنوان یکی از نزدیکان آقای احمدینژاد، فکر میکنید ایشان در انتخابات سال 96 کاندیدا میشود؟
آقای احمدینژاد دیگر اراده معطوف به قدرت ندارد و تا آنجا که میدانم به هیچ عنوان قصد کاندیداتوری یا برنامهریزی در هیچ انتخاباتی را ندارند. البته این تحلیل شخصی بنده و مربوط به امروز است و از آینده خبری ندارم و نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد.
در چه شرایطی آقای احمدینژاد در انتخابات سال 96 شرکت میکند؟
اگر آقای احمدینژاد مجدداً رئیسجمهور شود، چیزی بر فضائل ایشان افزوده نمیشود. اما احتمالا اگر آقای احمدینژاد احساس کنند که منافع مردم و انقلاب با تداوم شرایط کنونی به طور جدی به خطر میافتد و ایشان میتوانند از منافع مردم و انقلاب صیانت کنند، نقشآفرین خواهند بود ولی امروز ممکن است که این تلقی را نداشته باشند.
اگر آقای احمدینژاد در چهار سال دیگر قصد کند که کاندیدا شود. آیا اصولگرایان که به قول شما هر کاری کردند تا آقای احمدینژاد به زمین بزنند، چه میکنند؟
آنها که چارهای ندارند. از قضا، اصولگرایان اگر میخواهند مجددا به قدرت بازگردند باید دعا کنند تا آقای احمدینژاد راضی به کاندیداتوری شود. اگر اصولگرایان میخواهند آقای روحانی در سال 96 رئیسجمهور نشود باید حتما به دنبال آقای احمدینژاد بیایند چراکه کسی را برای رقابت با آقای روحانی ندارند.
اینکه مسائلی نظیر دادگاه احمدینژاد از سوی اصولگرایان ایجاد شده، فکر نمیکنید به خاطر این است که اصولگرایان عزمشان را جزم کردهاند تا احمدینژاد دیگر در صحنه سیاست کشور نباشد؟
برای پاسخ به سوال شما لازم است اصولگرایان را تفکیک کنیم. اصولگرایان یک بدنه کوچک حزبی - رسانهای دارند که بخشی از اینها رابطه خوبی با آقای احمدینژاد ندارند. در عین حال جریان اصولگرایی یک بدنه اجتماعی ده میلیونی هستند و این سازمان رای به آقای احمدینژاد سمپاتی و علاقه شدید دارد و با آقای احمدینژاد احساس همذاتپنداری میکنند. چه بخش کوچک حزبی اصولگرایی بخواهد یا نخواهد این بدنه بزرگ کاملا در سبد رای آقای احمدینژاد مستقر است. به ویژه اگر آقای احمدینژاد بخواهد با جریان آقای هاشمی رقابت علنی بکند، قطعا در آن زمان، سازمان رای بدنه اجتماعی اصولگرایی کلا در سبد رای آقای احمدینژاد قرار میگیرد.
آقای احمدینژاد تا کی میخواهند سکوت کنند؟فعلا سکوت ایشان ادامه دارد مگر اینگه ایشان به جمعبندی جدیدی برسند.
فکر میکنید کی سکوتشان را میشکنند؟نمیدانم اما شاید در آینده آقای احمدینژاد ضروری ببینند برای آگاهی افکارعمومی نکاتی را بیان کنند.
ارزیابی خودتان از سکوت آقای احمدینژاد چه بوده است؟
سکوت ایشان تا الان نتایجی خوبی داشته است ولی باید مقداری زمان گذشت و نتایج عملکرد دولت فعلی مشخص و فاصله واقعی بین ادعاها و عملکردها روشن شود. به نظرم اگر فضای شفافتر شود، میتوان از این سکوت عبور کرد.
درباره جلسات آقای احمدینژاد با وزرا و مدیرانش هم صحبت میکنید.
این جلسات طبیعی است. آقای ناطقنوری با گذشت 30 سال از زمانی که وزیر کشور بودهاند، هنوز جلساتشان را با استاندارانشان برگزار میکند. این جلسات، بیشتر جلسات عاطفی است و آقای احمدینژاد هیج جلسه سازمانیافتهای ندارد.
پس تشکیل دولت در سایه را تکذیب میکنید.
ایشان به هیچ وجه به دنبال دولت در سایه نیست.
ارزیابیتان از انتقاداتی که اصولگرایان به دولت آقای روحانی میکنند، چیست؟
به نظرم یکی از خطاهایی که اصولگرایان دارند، این است که عرصه انتقاد از دولت آقای روحانی را به عرصههای فرعی میآورند. ما نباید تضاد اصلیمان با آقای روحانی را فراموش کنیم. ما دو تضاد اصلی با دولت آقای روحانی داریم: تضاد اول در عرصه استقلالخواهی است که ناشی از رفتار تیم دولت در مذاکرات هستهای است و تضاد دوم در عرصه عدالتخواهی است که ناشی از رویکردهای تیم دولت یازدهم در عرصه اقتصادی است، هرچند تا امروز به دلیل اولویتدهی به مذاکرات هستهای نتوانستهاند این رویکرد پیاده کنند اما گفتمان اقتصادی دولت آقای روحانی، بازتولید گفتمان اقتصادی دولت آقای هاشمی است؛ در واقع دولت آقای روحانی، دولت دوم آقای هاشمی است. به نظرم اصولگرایان به جای آنکه انتقاداتشان را به عرصههای فرهنگی ببرند که در شرایط امروز یک تضاد فرعی است، باید به تضاد اصلی یعنی تضاد بر سر مفاهیم استقلال و عدالت بپردازند. در اینجاست که میتوان دولت را به شکل جدی به نقد کشاند و نقاط ضعف دولت آقای روحانی را برای مردم روشن کرد. آحاد جامعه هم به این تضادها، حساس هستند و برای همین است که دولت آقای روحانی هم تمایل دارد که انتقادات به دولت یازدهم از عرصه فرهنگی فراتر نرود.
دلیلش چیست؟
اگر انتقادات به دولت یازدهم به عرصه فرهنگی محدود شود، دولت میتواند خلاهایش را در سایر حوزهها از منظر افکار عمومی بپوشاند و در عین حال میتواند اقبال بخشی از اقشار اجتماعی که طالب آزادیهای اجتماعی و فرهنگی بیشتر هستند را جلب کند. وقتی با حملات اصولگرایان در عرصه فرهنگی به دولت آقای روحانی، تصویر این دولت، به عنوان دولتی با دروازههای باز فرهنگی - اجتماعی ترسیم شود - که البته در واقع امر اینگونه نیست -، بخشی از اقشار اجتماعی از این تصویر دولت استقبال میکنند. بنابراین چنین شیوهای برای مواجهه با دولت یازدهم خطای راهبردی جریان اصولگراست. اصولگرایان اگر میخواهند در مواجهه با دولت یازدهم موفق باشند، باید به نقاط ضعف واقعی و پاشنه آشیل اصلی دولت آقای روحانی، یعنی سیاست خارجی و اقتصاد بپردازند.
آقای احمدینژاد برای انتخابات مجلس سال 94 برنامهای دارد؟
آقای احمدینژاد هیچ برنامهای برای هیچ انتخاباتی ندارند و قطعا در انتخابات مجلس بعدی هم حضور سازمانیافتهای نخواهند داشت. البته ممکن است برخی از وزرای ایشان با تصمیم شخصی در مناطقی که مقبولیت بومی و منطقهای دارند، مثل آقای نیکزاد در اردبیل یا آقای شیخالاسلام در چالوس در انتخابات حضور پیدا کنند که البته در این رابطه هم هنوز هیچ جمعبندی وجود ندارد.
دلیل این عدم حضور سازمانیافته چیست؟
واقعیت ساختار سیاسی کشورمان این است که همیشه مجلس به نوعی تابع دولت میشود. اگر الان نیز نگاه کنید، مشاهده میکنید که بخش مهمی از مجلس با دولت آقای روحانی همراه شده است. تا قبل از سال 90 نیز مجلس با دولت آقای احمدینژاد همراه بود.
اگر آقای احمدینژاد در انتخابات سال 96، کاندیدا نشود، احتمال دارد از کاندیدایی حمایت کنند؟
نمیدانم.
آقای داوری! شما ریاست مجتمع هما (هواداران مردمی احمدینژاد) را برعهده دارید. هما براساس چه سازوکاری راهاندازی شده است؟
بنده ریاستی در مجتمع هما ندارم. بیشتر نقش بنده نقش هماهنگکننده است چون سازوکار درونی هما یک سازوکار کاملا خودجوش، درونی و از پایین به بالاست...
میتوان گفت هما حزب آقای احمدینژاد است؟
به هیچ وجه. مجتمع هما با دفتر آقای احمدینژاد هیچ نوع ارتباط سازمانی و ساختاری ندارد. هما مجموعهای است که از پائین شکل گرفته و بخش کوچکی از بدنه نیروهای هوادار آقای احمدینژاد که در مناطق مختلف کشور، در وبلاگها، در شبکههای اجتماعی و... فعال هستند و نیاز داشتند تا هماهنگیها و همافزاییهایی صورت گیرد را به هم پیوند داده است.
آیا هما بدنه رای و ستاد آتی آقای احمدینژاد در سال 96 خواهد بود؟
هما برای فعالیت سیاسی برنامهای ندارد و نگاهمان غالبا فرهنگی و اجتماعی است.
تا حالا چه اقداماتی مجمتع هما داشته است؟
تا الان یک فراخوان و ثبتنام اولیه داشتهایم و توانستهایم برنامههای آموزشی محدودی هم برگزار کنیم. در حال حاضر سازماندهی و برنامهریزی مطالعاتی و پژوهشی در برخی از حوزهها را برای شناخت بهتر شرایط ایران و منطقه تکمیل کردهایم.
شما در بخشی از این مصاحبه بیان کردید که آقای روحانی برای رضایتخاطر آقای هاشمی هویت مقابلش را احمدینژاد تعریف کرده است. حال اگر آقای روحانی این کار را به قول شما انجام ندهد، به نظر شما آقای هاشمی چه میکند؟
آقای روحانی، هویتی مستقل از آقای هاشمی ندارد و میتوان دولت آقای روحانی را سایهای پررنگ از دولت آقای هاشمی دانست. آقای هاشمی ایستاده که دولت آقای روحانی تولید شده است و گرنه آقای روحانی بدون برنامهریزی آقای هاشمی، نمیتوانست حتی خواب ریاست جمهوری را هم ببیند.
رابطه اصلاحطلبان را با دولت آقای روحانی را چطور ارزیابی میکنید؟
اصلاحطلبان آقای روحانی را بیشتر به مثابه یک محلل و نه یک متحد نگاه میکنند. واقعیت این است که نظام بعد از فتنه 88، اصلاحطلبان را سه طلاقه کرد، حالا اصلاحطلبان میخواهند از محلل شدن آقای روحانی مشکل سه طلاقه بودنشان را حل کنند.
اینکه اصولگرایان میگویند اصلاحطلبان و روحانی به مشکل و جدایی برمیخورند را قبول دارید؟
در میان مدت این اتفاق نمیافتد. امروز آقایان خاتمی و هاشمی، که جریان اصلاحات و اعتدال را هدایت میکنند یک روحند در دو بدن. هر چند در بدنه اجتماعی اصلاحطلبان یکسری گلایهها و غرغرها وجود دارد ولی این غرغرها نمیتواند در استراتژی کلان این دو جریان اثرگذار باشد.
ارزیابیتان از آینده سیاسی آقای مشایی چیست؟
آقای مشایی از خرداد سال گذشته کاملا از عرصه سیاسی خود را به عرصه فرهنگی منتقل کردند و مشغول مطالعات و پژوهشهای فرهنگی هستند.
احتمال برگشتشان به عرصه سیاست وجود دارد؟
اصلا. ایشان به هیچوجه علاقهای برای درگیر شدن با سیاست ندارند. اگر سال پیش هم کاندیدا شدند، به دلیل اصرار آقای احمدینژاد بود. جنس آقای مشایی، جنس فرهنگ است.
به فرض اینکه آقای احمدینژاد در سال 96 در انتخابات حضور یابند و رئیسجمهور نیز شوند، آقای مشایی به عرصه دولت و سیاست باز میگردند؟
بعید میدانم آقای مشایی انگیزهای برای کار اجرایی داشته باشند.
کد خبر: ۴۵۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۸
بسیج دانشجویی ۹ دانشگاه کشور طی نامهای به رئیسجمهور ضمن انتقاد از عدم پاسخ به بیشرمیهای نخستوزیر خبیث انگلستان از دولت به عنوان نمایندگان ملت خواستند در جهت حفظ و اعتلای عزت ایران عزیز گام بردارد و در مقابل زورگوییها و تجاوزگریهای دشمن به طور کامل ایستادگی کند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش فارس، بسیج دانشجویی ۹ دانشگاه کشور طی نامهای به رئیسجمهور ضمن انتقاد از عدم پاسخ به بی شرمیهای نخست وزیر خبیث انگلستان از دولت به عنوان نمایندگان ملت خواستند تا در جهت حفظ و اعتلای عزت ایران عزیز گام بردارد و در مقابل زورگوییها و تجاوزگریهای دشمن به طور کامل ایستادگی کند.
متن کامل این نامه به شرح ذیل است:«وَلَن تَرضى عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدى وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ العِلمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلا نَصیرٍ﴿۱۲۰﴾
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدهای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.
جناب آقای روحانیریاست محترم جمهوری اسلامی ایرانسلام علیکمحضور روسای جمهورکشور در نشست سالانه سازمان ملل متحد،همواره فرصتی مغتنم در جهت تبیین باورها و مواضع نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوده است که از ورای سلطه رسانه ای جبهه استکبار بتواند اندیشه های خود را که از سرچشمه معرفت اسلام ناب محمدی(ص)استخراج نموده است را در پیشگاه جهانیان به تصویر کشد و نیز بتواند در جهت آشکار ساختن ماهیت متجاوزگران و ستمگران عالم که خود را در الفاظ بشر دوستانه پنهان نموده اند،گام بردارد.
جناب آقای روحانیوزارت خارجه دولت محترمتان که نقش اصلی را در سیاست خارجه کشورمان به عهده دارد، همواره بر این باور بوده است که از طریق مذاکرات و گفت و گو که با چاشنی لبخند همراه باشد، می توان اختلافات بنیادین و اساسی جبهه استکبار با کشورمان را بر طرف نماید،اما این راهبرد اتخاذ شده بسیار سریع تر از آنچه تصور می شد رنگ باخت و در جریان دیدار جنابعالی با نخست وزیر روباه پیر که با سردی به لبخند هایتان پاسخ داد و ساعاتی بعد در نشست سازمان ملل متحد با گستاخی هرچه تمام بار دیگر با ادعاهای واهی به ملت ایران توهین نمود،بر همگان آشکار گردید که برای صیانت و دفاع از منافع ملی می بایست راهی دیگر جایگزین سیاست لبخند گردد.
ریاست محترم جمهورپس از اظهار نظرهای سخیفانه و بی شرمانه نخست وزیر انگلستان،انتظار آن می رفت که در زمان سخنرانیتان در تریبون سازمان ملل متحد به این گستاخی که تنها چند ساعت پس از دیدار با رئیس جمهور اسلامی ایران بود،پاسخی دندان شکن و قاطع بدهید تا از این طریق از عزت و منافع ملی کشور عزیزمان دفاع نمایید،لیکن متاسفانه حتی به طور تلویحی به این بی ادبی و توهین به ملت ایران پاسخی در خور و شایسته ندادید.
و جای بسی تاسف است که این توهین و دهن کجی به ملت ایران و همچنین بی تفاوتی رئیس جمهور،در هفته ای رخ داد که یاد آور هشت سال دلاوری مردان سرزمینمان بوده است که با قطره قطره های خونشان در مقابل متجاوزان و مستکبران ایستادند.
جناب آقای روحانیما دانشجویان،به عنوان پیشگامان ملت با تاسی از تعالیم متعالی اسلام عزیز ضمن انتقاد از عدم پاسخ به بی شرمی های نخست وزیر خبیث انگلستان بار دیگر یاد آور می شویم که دولت محترم به عنوان نمایندگان ملت می بایست در جهت حفظ و اعتلای عزت ایران عزیز گام بردارد و در مقابل زورگویی ها و تجاوزگری های دشمن به طور کامل ایستادگی نماید.
در پایان جهت یاد آوری بخشی از جنایات روباه پیر ،فهرست اندکی از این جنایات خدمتتان ارسال می شود.
و من الله توفیقبرخی از مهمترین خسارات غیر قابل محاسبه وارده بر ملت ایران توسط رژیم سلطنتی انگلستان بدین شرح میباشد:
۱. جدا کردن افغانستان از ایران در سال ۱۸۵۷ براساس پیمان پاریس؛
۲. تحمیل قرارداد رویتر (۱۸۷۲) که بر اساس آن، ایران به مدت ۷۰ سال کاملا به انگلستان فروخته شد؛
۳. ایجاد فرقههای ضاله بابیت و بهائیت به قصد انحطاط مذهبی در ایران و در نتیجه به انحراف کشیده شدن هزاران ایرانی؛
۴. تجزیه و تقسیم بلوچستان ایران در سال ۱۸۸۷ به منظور امنیت بخشیدن به سرحدات هند و به عنوان کمربند دفاعی جنوب غربی هند که مستعمره انگلیس به شمار میرفت؛
۵. نقش تاریخی انگلیس در ترویج مواد مخدر در ایران که از سوی «برادران شرلی» در دوره صفویه دنبال گرفته شد و دیری نپائید که تریاک به عنوان یک داروی خانگی جای خود را در میان ایرانیان باز کرد و پس از مدتی دولت انگلیس اعلام کرد که سوخته تریاک را با قیمت مناسب از افرادی که از این ماده استفاده میکنند میخرد و در نهایت نیز قرارداد تالبوت (انحصار توتون و تنباکو) به ایران تحمیل گردید؛
۶. تحمیل قرارداد لاتاری (تاسیس قمارخانه) به ایران از سوی میرزا ملکم خان؛
۷. تحمیل قرار داددارسی به ایران برای اکتشافات، استخراج و غارت منابع نفتی در سال ۱۹۰۱؛
۸. به انحراف کشاندن انقلاب مشروطیت و زمینه چینی برای اعدام آیت الله شیخ فضل الله نوری؛
۹. تحمیل قرار داد ۱۹۰۷ که بر اساس آن ایران بین انگلستان و روسیه تقسیم شد؛
۱۰. قحطی بزرگ سال های ۱۹۱۹-۱۹۱۷ که بی تردید بزرگ ترین فاجعه در تاریخ ایران است و ناشی از سیاستهای بازرگانی و مالی بریتانیا بود.
طی این قحطی نزدیک به ۴۰ درصد از جمعیت ایران (یعنی حدود ۸ تا ۱۰ میلیون نفر) به کام مرگ رفتند و در این قحطی تلف شدند و انگلیسیها که در آن زمان ایران را اشغال کرده بودند نه تنها برای کاستن از شدت قحطی کاری انجام ندادند، بلکه با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی (از جمله نپرداختن درآمدهای نفتی به ایران)، قحطی را شدت بخشیدند و عامل اصلی تشدید و طولانی شدن قحطی ای شدند که منجر به مرگ میلیونها ایرانی شد؛
۱۱. تحمیل قرار داد ۱۹۱۹ که بر اساس آن شمال ایران نیز زیر سلطه انگلستان قرار گرفت؛
۱۲. زمینیه چینی، حمایت و پشتیبانی از کودتای رضاخان از طریقسید ضیاء الدین طباطبایی، روزنامه نگاری که عامل سفارت بریتانیا در تهران بود؛
۱۳. کمک به فراررضاخان از ایران و رویکار آوردن فرزندش؛
۱۴. نقش مستقیم درکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) برای همراهی با آمریکا؛
۱۵. نقش مستقیم در جدایی کل سرزمینهای جنوبی خلیج فارس که در ۱۹۷۱ به جدایی کامل بحرین انجامید؛
۱۶. مانع تراشی در راه تشکیل حکومت جمهوری در ایران طی سالهای حکومت محمدرضا شاه؛
۱۷. همراهی با آمریکا در سرکوب انقلاب اسلامی ملت ایران؛
۱۸. ارتباط، آموزش و پشتیبانی ساواک توسط اینتلیجنت سرویس انگلیس که منجر به سرکوب، شهادت و مجروحیت تعداد زیادی از فعالان مبارزه علیه رژیم ستم شاهی شد؛
۱۹. اشغال و ویران شدن سفارت ایران در لندن و کشته شدن ۲ دیپلمات ایران؛ در ۶ روز پر تب و تاب در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ یعنی از روز دهم تا پانزدهم آن ماه سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن به اشغال گروهی متشکل از شش مرد مسلح درآمد و ۲۶ نفر از جمله ۱۷ کارمند سفارتخانه، ۸ نفر مراجعهکننده و یک مأمور نگهبان انگلیسی به گروگان گرفته شدند؛ لازم به ذکر است در طول این حادثه، ۲ تن از اعضای فعال و انقلابی ایران جان باختند و بر اثر حملة یک گروه کماندوی انگلیسی به سفارتخانه، اشغالگران اصلی از بین رفتند و ساختمان سفارتخانه به صورت نیمه ویران بر جای ماند؛ با افشای یکی از مأموران سابق سازمان پلیس مخفی انگلیس (MI۶) اشغال سفارت و مرگ دیپلماتهای ایرانی را رئیس MI۶ طرحریزی کرده و اجرای آن را به چند تروریست عراقی که دستپرورده سازمان اطلاعاتی انگلیس بودند واگذار نموده بود؛
۲۰. سرقت اشیای عتیقه ایران و پشتیبانی از غارتگران میراث ملی ایرانیان و نگهداری آنها در موزههای بریتانیا و فروش برخی دیگر در حراجی معروف لندن نظیر ستونهای با ارزش تخت جمشید، منشور کوروش و نیز هزاران لوح، کتیبه و منشور به جای مانده از تمدن ایران باستان؛
۲۱. تحریک گروهکها و قومیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نظیر خلق عرب، کومله، پان ترکیسم، جندالشیطان و...؛
۲۲. کمکهای سیاسی، تسلیحاتی و اقتصادی به رژیم بعثی عراق برای حمله به ایران و ادامه این پشتیبانیها در طول ۸ سال جنگ؛
۲۳. حمایت بیپرده و مستمر از اشخاص، گروهکها و براندازان جمهوری اسلامی در ۳۳ سال گذشته نظیر بنیصدر، منافقین، ملی مذهبیها، اصلاحطلبان معاند و هدایت آشوبهای ۱۸ تیر ۷۸ و اغتشاشات پس از انتخابات نهم ریاست جمهوری(فتنه ۸۸) ازطریق سفارتخانه، شبکههای رسانهای همچون بیبیسی؛
۲۴. برنامهریزی،حمایت و هدایت تحریمهای بینالمللی علیه ملت ایران در طول ۳۳ سال گذشته؛
۲۵. تهدید به حمله نظامی و تلاش ناکام برای ایجاد فشار روانی علیه ملت مظلوم و مقتدر ایران؛
۲۶. فضاسازیهای مستمر رسانهای با بکار گرفتن بنگاههای سخن پراکنی نظیر بیبیسی و راهاندازی شبکههای مختلف رسانهای فارسی زبان در جهت براندازی و تخریب چهره نظام مقدس جمهوری اسلامی در افکار عمومی مردم دنیا، و تلاش برای نابودی فرهنگ و هویت غنی ملت عزیز ایران؛
۲۷. حمایت، اعطای پناهندگی و پشتیبانی مادی و امنیتی از سلمان رشدی، نویسنده کتاب موهن آیات شیطانی، که انگلیسیها سفارش دهنده، منتشر کننده و حامی کتاب و نویسندهاش بوده و هستند؛
۲۸. آموزش و تجهیز و پشتیبانی از بمبگذاری و دیگر اقدامات تروریستی در خوزستان، حرم مطهر رضوی، سیستان و بلوچستان، حسینیه شیراز و نیز ترور شهیدان لاجوردی و صیاد شیرازی در طی سالهای پس از انقلاب اسلامی و خصوصاً پس از اشغال افغانستان و عراق
۲۹. زمینه چینی و طراحی، آموزش، تجهیز و پشتیبانی از تروریستها برای ترور دانشمندان هستهای ایران همچون شهیدان علیمحمدی، شهریاری و دکترعباسی (رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی) طبق اعتراف و تصریح جان ساورز رئیس سابق MI۶ و کوپر معاون اشتون؛
۳۰. بارها تجاوز به مرزهای آبی جنوبی و مرزهای هوایی شرقی و غربی ایران در طی سالهای پس اشغال افغانستان و عراق که در چندین نوبت منجر به دستگیری تفنگداران دریایی آنها از سوی مرزبانان ایرانی شد؛
۳۱. اشغال غیرقانونی باغ قلهک در تهران طی پنجاه سال گذشته؛
۳۲. حمایت از براندازان نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق دادن پناهندگی و مجوز اقامت دائم به آنها نظیر مهاجرانی، گنجی، سروش، کدیور، مهدی هاشمی و ...؛
۳۳. مسدود شدن ۴ میلیارد دلار ذخیره ارزی ایران در بانکهای داخلی بریتانیا پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران؛
۳۴. خسارات ناشی از لغو قراردادهای تسلیحاتی بین ایران و انگلیس از جمله ناو خارک(که با تأخیر ۵ ساله تحویل ایران شد) و همچنین تأمین قطعات یدکی و تجهیزات تکمیلی تانکهای چیفتن و اسکورپیون که به بهای ۱۸ میلیون پاوند است که با پیروزی انقلاب اسلامی از سوی انگلیسی ها لغو گردید و در حالیکه پول خرید آنها قبلاً پرداخت شده بود، هرگز تحویل داده نشد؛
با احتساب هفتهای ۷۰ هزار پاوند جریمه تأخیر تحویل ناو خارک میزان خسارت وارده از سوی این کشور به ایران چیزی در حدود ۱۶ میلیون و هشتصد هزار پاوند میشود.
۳۵. نقش فعال و دخالت جویانه در جریان فتنه سال ۱۳۸۸
۳۶. ترور دانشمندان هسته ای کشور
بسیج دانشجویی دانشگاه علم صنعت
بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
بسیج دانشجویی دانشگاه اراک
بسیج دانشجویی دانشگاه شهید چمران اهواز
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی همدان
بسیج دانشجویی دانشگاه محقق اردبیلی
بسیج دانشجویی دانشگاه تبریز
بسیج دانشجویی داشنگاه بوعلی همدان
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان»
کد خبر: ۴۴۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۵
به گزارش آوای دنا ،عوامل مختلفی در زندگی روزمره از مشغله های شغلی و مسائل مالی گرفته تا اتفاقات خانوادگی و... زمینه ساز بی حوصلگی و بداخلاقی می شود. اما همسر، فرزندان، همکاران و دوستان ما گناهی ندارند که همواره ما را با چهره عبوس ببینند؛ پس باید به دنبال روشی برای شاد بودن یا حداقل لبخند زدن بود. تغذیه نیز در این باره بسیار مؤثر است چرا که کمبود برخی عناصر غذایی قطعا تاثیر سوئی خواهد داشت.نان سبوس دار، پاستا، پنیر، تخمه کدونان سبوس دار و انواع پاستا و ماکارونی حاوی نشاسته (قندهای کند) هستند و پنیر و تخمه کدو نیز سرشار از تریپتوفان محسوب می شوند. نشاسته را به خوبی می شناسید اما تریپتوفان چیست؟ تریپوفان اسید آمینه ای ( ترکیبی از پروتئین ها) است که معمولا در برنامه غذایی افراد بداخلاق جای ندارد. این ترکیب تا حد بالایی در اخلاق خوب مؤثر است زیرا زمینه ساز سروتونین محسوب می شود. سروتونین مولکول ناقل عصبی است که در مغز از یک نورون به دیگری انتقال می یابد و عملکردهای متعددی از جمله تاثیر بر اخلاق و رفتار دارد.تشکیل مولکول مهم سوتونین روند پیچیده ای دارد زیرا باید تریپتوفان و نشاسته همزمان مصرف شوند چرا که تریپتوفان فقط با کمک نشاسته به سروتونین تغییر حالت می یابد.به جز خوراکی ها و نوشیدنی های شیرین که به سرعت در خون پخش می شوند و تاثیر مخالفی دارند، بقیه منابع غذایی نشاسته مفید بوده و تفاوتی در این زمینه با هم ندارند.از جمله بهترین منابع حاوی نشاسته پیچیده باید به نان سبوس دار و البته نان سبوس دار جو، انواع پاستا، حبوبات، نخود سبز، گیلاس و شکلات اشاره کرد.پنیرها نیز سرشار از تریپتوفان هستند. در هر وعده غذایی و به خصوص صبحانه تکه ای پنیر مصرف نمایید.این خاصیت در مورد تخمه کدو نیز صدق می کند، پس بهتر است آن را جز تنقلات مفید همیشه داشته باشید و یا در ترکیب انواع سالادها استفاده کنید. تخمه کدو بسیار خوشمزه است به خصوص اگر کمی بوداده شود.همچنین باید خاطر نشان کرد که ماکیان، تخم مرغ و ماهی ها نیز حاوی تریپتوفان هستند.ماهی های چرب، نان با دانه های کتانماهی های چرب مانند ساردین، آزاد و ماکرو جز بهترین خوراکی ها برای داشتن اخلاقی خوب است زیرا علاوه بر تامین تریپتوفان، سرشار از امگا 3 نیز هستند که تولید سروتونین را در سلول های عصبی تسهیل می کند. اما امگا 3 در دانه های کتان نیز وجود دارد که اگر در ترکیب نان تهیه شود خاصیتی مضاعف خواهد داشت زیرا نشاسته را همراه امگا 3 دارد.از دیگر منابع غذایی حاوی امگا 3 نیز می توان به اسفناج، کلم و سمنه خوراکی اشاره کرد که منابع بسیار غنی هستند. این سبزیجات در ترکیب سالاد همراه با کمی روغن کلزا یا گردو مقدار امگا 3 را بیشتر می کند.هنگامی که تخم مرغ می خرید بهتر است انواع غنی شده را انتخاب کنید زیرا در این صورت مرغ ها دانه های کتان، کلزا و یونجه مصرف کرده اند و تخم ها نیز غنی از این ترکیبات هستند. در این صورت نیز تریپتوفان و امگا 3 را با هم مصرف کرده اید.فلفل، جعفری، گوجه فرنگی، توت فرنگیوجه اشتراک این میوه ها و سبزجات مقدار بالای ویتامین C است. زمانی که بدن دچار کمبود این ویتامین است، خلق و خو به راحتی تحت تاثیر قرار می گیرد. از فلفل و جعفری می توان در ترکیب انواع سالادها و خوراک ها استفاده کرد. در مورد گوجه فرنگی نیز باید گفت که هر چه رسیده تر باشد، ویتامین C بیشتری خواهد داشت. توت فرنگی نیز یکی از خوشمزه ترین و پرطرفدارترین میوه ها در تهیه انواع دسر و شیرینی است.شکلاتشکلات حاوی تریپتوفان، گلوسید (قندهای کند) و بسیاری دیگر از ترکیبات مفید است. یک تکه شکلات سیاه علاوه بر احساس لذت، بسیار مفید نیز خواهد بود. اما بگذارید شکلات به آرامی در دهان باز شود و به زبان و کام بچسبد تا همه خواص آن پخش شود.اگر هر روز صبح تکه ای نان سبوس دار، پنیر، چند عدد توت فرنگی و کمی شکلات میل کنید حتما از احساس نشاط و خوش اخلاقی در طول روز متعجب خواهید شد!منبع:www.Esante.fr
کد خبر: ۴۳۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۱۶
مدیرمسئول هفتهنامه ۹ دی در پاسخ به ادعای علیزاده طباطبایی درباره گریه مهدی هاشمی در دادگاه گفت: آیا اگر بنویسم او در دادگاه عطسه کرده جرم مرتکب شدهایم؟ چطور ادعای رسانههای افراطی درباره لبخند مهدی هاشمی در دادگاه جرم نیست؟به گزارش آوای دنا ، حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در مورد ادعای وکیل مهدی هاشمی مبنی بر این که رسایی جزئیات دادگاه غیرعلنی را در هفته نامه 9 دی منتشر کرده و این یک جرم عمومی است و دادستان باید پیگیری کند، گفت: از ادعای وکیل مهدی هاشمی تعجب کردم چون ایشان خود را حقوقدان می داند نباید چنین ادعایی را مطرح می کرد.
مدیر مسئول هفته نامه 9 دی گفت: هیچ جزیی از محتوای پرونده دادگاه غیرعلنی مهدی هاشمی در 9 دی منتشر نشده و اگر شده بود وکیل وی جرأت نمی کرد در برابر انظار عمومی از مهدی هاشمی دفاع کند.
رسایی گفت: آنچه در هفته نامه 9 دی منتشر شده موضوع گریه مهدی هاشمی در جلسه دادگاه بوده است که حتی گفته نشده این گریه مربوط به محتوای پرونده وی بوده و بیان حالت متهم، شامل انتشار مطالب و محتوای دادگاه غیرعلنی نمی شود.
رسایی گفت: آیا اگر مهدی هاشمی در دادگاه عطسه کرد و رسانه ای نوشت که وی در جلسه دادگاهش عطسه کرده محتوای پرونده را منتشر کرده و جرم محقق شده؟ آیا اگر رسانه ای نوشت که مهدی هاشمی در جلسه دادگاه روی صندلی نشست یا ایستاد یا درب دادگاه را باز کرد، محتوای پرونده غیرعلنی را منتشر کرده؟
نماینده مردم تهران گفت: چطور وقتی در جلسه روز اول برخی از رسانه های افراطی مدعی اعتدال نوشتند مهدی هاشمی با روحیه عالی در جلسه دادگاه حاضر شد و لبخند بر لب داشت، آقای وکیل اعتراض نکرد که محتوای جلسه غیرعلنی دادگاه منتشر شده؟ اما وقتی نوبت به انتشار خبر گریه وی رسید رسانه ها باید خفه شوند.
عضو کمیسیون اصل 90 گفت: البته با این تفسیر آقای طباطبایی وقتی وی در مصاحبه های خود می گوید که مهدی هاشمی کیفرخواست را قبول ندارد و آن را در جلسه رد کرده در حقیقت محتوای جلسه غیرعلنی را منتشر کرده است.
مدیر مسئول 9 دی گفت: ظاهراً برخی ها فقط ادعا می کنند که می دانند آزادی در دانشگاه ها یعنی چه ولی حتی نمی دانند آزادی در رسانه یعنی چه.
منبع: فارس
کد خبر: ۴۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۴
یک شروع خوب در ابتدای سال تحصیلی جدید بیتردید تاثیر مثبت بر اعتماد به نفس و بهبود عملکرد اجتماعی و تحصیلی دانشآموزان خواهد داشت.
به گزارش آوای دنا به نقل از ایسنا، «انجمن ملی روانشناسان مدارس آمریکا» در گزارشی اعلام کرد: مساله آغاز سال تحصیلی برای والدین در عمل بسیار سختتر از آن چیزی است که تصور میشود چرا که استرسهای ناشی از شروع سال جدید تحصیلی برای فرزندانشان بسیار زیاد است و این وظیفه والدین است که تنشها، هیجانات و نگرانیهای احتمالی کودکان خود را در چنین شرایطی مدیریت کنند و تسکین دهند.
انجمن ملی روانشناسان مدارس آمریکا در گزارشی در همین زمینه چندین راهکار برای والدین ارائه کرده که به شرح زیر است:
پیش از آغاز سال تحصیلی جدید
1- مطمئن شوید که فرزندتان در وضعیت مناسبی از لحاظ سلامت جسم و روان قرار دارد. برنامهریزی برای ملاقات با پزشک و دندانپزشک و حتی در صورت نیاز با روانپزشک بسیار مهم خواهد بود.
2- تمام نامهها یا ایمیلهایی که از طرف مدرسه فرزندتان برایتان ارسال شده، مطالعه و بررسی کنید. این مدارک معمولا حاوی اطلاعات مهمی در خصوص معلمان، تجهیزات مورد نیاز مدارس، رفت و آمد با اتوبوس، فرمهای سلامت و تاریخهای مهمی از جمله ثبتنام برای فعالیتهای فوق برنامه است.
3- خرید لوازمالتحریر و سایر لوازم مورد نیاز برای مدرسه را فراموش نکنید.
4- در خرید لباس برای مدرسه زیادهروی نکنید و فقط پوشاک ضروری را تهیه کنید و همچنین مطمئن شوید لباسی که خریداری میکنید متناسب با فرم لباس مدرسه باشد.
5- بازگشت به برنامه زمانی صرف غذا و استراحت در طول سال تحصیلی ضروری است. زمانی که این کار را انجام میدهید هنگام شروع مدرسه فرزندتان احساس استرس و فشار روانی نخواهد کرد. پس از همین الان شبها تلویزیون را خاموش کنید.
پس از بازگشایی مدارس
6- کارهای اضافی را حذف کنید. روزهای آغاز مدرسه اضطرابآور خواهد بود بنابراین برای خودتان به منظور انجام فعالیتهایی که قطعا در این وقت از سال بیشتر میشوند فرصت ایجاد کنید.
7- ساعتتان را کوک کنید و از خوردن صبحانه فرزندتان مطمئن شوید.
8- کارهای ضروری را مرور کنید. به فرزندتان یادآوری کنید که در صورتی که به خانه بازگشت و کسی نبود باید چه کاری را انجام دهد. یک یادداشت به همراه شماره تلفنهای ضروری در کیف فرزندتان قرار دهید.
9- برای فرزندانتان هیجان مثبت رفتن به مدرسه را ایجاد کنید. مدرسه رفتن در مقایسه با کار کردن خیلی بهتر و جذابتر است! به آنها لبخند زده و یادآوری کنید که چقدر خوشبخت هستند.
برای مقابله با اضطراب
10- حمایت خود را نشان دهید، چرا که کودکان نیز علاوه بر شما مضطرب میشوند. پیش از فرستادنشان به مدرسه با محبت و لبخند آنها را بدرقه کنید. کودکان از اضطراب و یا انرژی مثبت شما تاثیر میپذیرند. پس مثبت و آرام باشید و در موقعیتهای مختلف واکنش شدید نشان ندهید. همچنین به تقویت توانایی فرزندتان در برقراری ارتباط با جامعه کمک کنید.
11- برای مقابله با معضل زورگویی دانشآموزانِ قلدر که همیشه در مدارس هستند با مشورت مربیان و مشاوران مدرسه راهحلی پیدا کنید. کودکانی که این زورگوییها را در مدارس تجربه میکنند نسبت به آغاز دوباره سال تحصیلی جدید بسیار نگران هستند. مدرسه را از نگرانی خود در این مورد آگاه سازید و از کودکانتان در این زمینه حمایت کنید.
کد خبر: ۴۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۱
همیشه فکر کردم چرا باید حسین پناهی با همه عشق و علاقهای که به زادگاهش داشت، در ضمیر ناخود آگاهش از آن گریزان باشد اما بعد از مرگش به این جواب رسیدهام چون یا نمیخواهیم که به هنرمندانمان ارج گذاریم و یا نمی گذارد و یا دلیلش را نمی دانم
کد خبر: ۴۰۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۵
وزارت ارشاد در ادامه عملکرد شگفت آور خود به کتابی مجوز داده است که صریحا به «مادر امام زمان(عج)» اهانت کرده است.به گزارش جهان، نام این کتاب «دوازدهم» است که داستان آن از زبان یک نویسنده که مدرس فیلم نامه نویسی است، روایت می شود. دوست تهیه کننده نویسنده به او پیشنهاد نگارش فیلم نامه ای با موضوع حضرت ولی عصر(عج) را می دهد و اغلب فصل های این کتاب، درخصوص مسایل و ماجراهای مربوط به مراودات نویسنده، دوست تهیه کننده و شاگردان کلاس نویسندگی او و یا تمرین برای نگارش فیلم نامه می گذارد.
بخش های دیگری از کتاب هم که به عنوان مثال کار تحقیقی شاگردان نویسنده است، زمان شهادت حضرت امام حسن عسگری(ع) و ماجراهای جعفر کذاب و رفتار خلیفه وقت را روایت می کند و در لابه لای کتاب چند مورد از تشرفات تاریخی به حضور حضرت ولی عصر و هم چنین یکی دو مورد تشرف اعضای کلاس نویسندگی ذکر می شود.
اما آنچه در این کتاب اعجاب آور است، اهانت های آن به بانو ملیکا خاتون مادر بزرگوار حضرت صاحب الزمان(ع) و شگفت تر از آن، مجوز وزارت ارشاد به این کتاب است. منتقدان رویکرد جدید وزارت ارشاد گرچه انتقادات اساسی به عملکرد وزیر و مدیرانش دارند اما شاید هرگز گمان نمی کردند این رویه به جایی ختم شود که توهین به مادر امام عصر از ارشاد مجوز بگیرد.
و تازه این همه در حالی است که این "گل" هنوز به سبزه آراسته نشده و طبق خواسته وزیر ارشاد هنوز ممیزی به ناشران واگذار نشده است!
جهان نیوز با عذرخواهی از مخاطبان محترم، برخی از توصیفات ناشایست این اثر را به نقل از سایت سراج 24 برای روشنگری منتشر می کند:
۱- ص۱۱۱/ ملیکا با اطمینان خاطری که جعفر را به آتش کشید گفت چنان که در نماز برجنازه پدرش چنین گفت! جعفر [همان جعفرکذاب]: توکیستی دهانت را ببند، کنیزک بی مقدار!
۲- ص۱۹۷/ خواست در پی ملیکا برود تو که فاطمه دوید و در آستانه درایستاد. جعفر فاطمه را پرت کرد، محکم، طوری که فاطمه خورد به طاهره و هر دو به زمین افتادند. صدای جیغ و گریه دوباره اوج گرفت. جعفر پیش از ورود به اتاق به سربازی اشاره کرد. سربازجلو دوید تا راه را برای ورود احتمالی هرکسی به اتاق ببندد. جعفر در را پشت سرخودبست. جعفر به سوی بانو ملیکا رفت. گفت کجاست؟بانو ملیکا از او فاصله گرفت. پرسید. کی؟
جعفرگفت: مطمئن باش ملاحظه ی تو یکی را نمی کنم، چون خواهرم نیستی!
بانو ملیکا گفت : اگرفکر می کنی دراین خانه است، پیدایش کن!
جعفر گفت: تو را قبلا این جا ندیده بودم واقعا زن برادر من بوده ای؟
چهره بانو ملیکا از اندوه درهم شد. گفت: دیرنیست که به او بپیوندم.
جعفر خریدارانه به او نگاه کرد. گفت:حیف نیست؟ تو به این دنیا باشی، خوشتر است!
ملیکا روی برگرداند. با نفرت گفت: هزاران شیشه عطرهم که مصرف کنی، باز بوی ابلیس می دهی!
جعفر پوزخند زد و باتمسخر گفت:باور کنم؟ که تو راستی راستی از نوادگان امپراتوری؟
بانو ملیکا گفت: شاید باشم. شاید هم نه!
جعفر به او نزدیک شد. گفت: این را جلوی فاطمه نمی شود گفت اما غمزه ات را دوست دارم!
۳- ص۲۱۷/ صحنه ای که اشواق، از زنان پیش کار کاخ خلیفه آمده است تا بانوملیکا خاتون را نزد خلیفه ببرد:قرار است امشب شرفیاب شوید. دستور داده اند شما را آماده کنم.
-آماده چی؟
- آماده دیدار با خلیفه معظم.
ملیکا لم داد. گفت: من آماده ام.
-باید به سر و وضعیتان برسم.
-استحمام کردم کافی است. چادرم را هم شسته ام گذاشته ام توی آفتاب خشک بشود.
اشواق به لباس های روی تخت اشاره کرد. گفت:یعنی نمی خواهید یکی از این لباس های زیبا را که مطمئنم همه برازنده شمایند، بپوشید؟
-آن ها که لباس های من نیستند.
-اگربخواهید مال شما می شوند ومبادا فکر کنید قبلا پوشیده شده اند؛ اصلا.
-ببین اشواق، عزیزم، من اگر پذیرفتم استحمام کنم، به خاطرخودم بود نه به خاطر دیدار با خلیفه. بنابراین اگر چادر تمیزی داشته باشید، سرمی کنم وگرنه صبر می کنم چادر خودم خشک بشود!
اشواق گفت: شمابرای من به دلایلی که برای خودم محفوظ است، محترمید، اما فراموش نکنید که در چه موقعیتی هستم؟
ملیکا گفت: توبرایم تشریح کن که درچه موقعیتی هستم؟
اشواق گفت: درموقعیتی که باید رحم خلیفه را نسبت به خودتان برانگیزید که دوباره به سیاهچال برتان نگرداند!
وانگار خود متوجه شده باشد که حرف تندی زده، گفت: البته این چیزها به من مربوط نیست. من وظیفه ای دارم که در صورت تمایل شما انجامش می دهم وگرنه ….
-همان که گفتم.
بسیار خوب. می گویم چند نوع چادر برایتان بیاورند تا هر کدام را که پسندتان افتاد…
ملیکاگفت: اگر همین الان چادری بیاورند، نمازم راخواهم خواند.
اشواق گفت: پس می خواهید زودتر وضو بگیرید تا بتوانیم کار آرایش راشروع کنیم؟
ملیکا با تعجب به او نگاه کرد.
اشواق پرسید، با شگفتی، یعنی آرایش هم نمی خواهید بکنید؟
ملیکا فقط لبخند زد. حالا بعد از سال ها می فهمید که آن قدر از این جور مراسم دورشده که دیگر در نظرش بیشتر رویا می آیند. گفت، با لبخند : منظورت این است که من خودم رابرای نامحرمان زیبا کنم؟
اشواق درماند که چه بگوید. چه گونه باید خود را به او نزدیک کند، درچه راهی باید پیش برود که خوشایند ملیکا باشد مگر رام شود و حداقل تن به آرایش بدهد؟ کنجکاو بود صورت او را با آرایش ببیند.
مطمئن بود چشم ها را خیره می کند و حسادت زن های حرمسرا را چنان برمی انگیزد که تا سم به او نخورانند، دست از سرش برنخواهند داشت. رای همین گفت: نه برای دیگران برای خودتان!
ملیکا گفت، با بغضی که اشواق آن را دریافت، حتی اگر عزادار مردی نمی بودم که بهترین بود، بازهم…
نفس عمیق کشید. گفت: الان بهترین کمکی که به من می توانی بکنی، اشواق عزیزم، این است که بگذاری بخوابم تا شاید همسر مرحومم را در خواب ببینم! به بیداری که دیگر ممکن نیست!
کد خبر: ۳۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۳۱
اگر ظریف موفق شود درخواستهای آمریکا را افراطگرایانه نشان دهد، آنوقت میتواند دیگر طرف های مذاکره را راضی کند که نسبت به ایران رویکرد خود را تا حدودی تغییر دهند.به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز، وبسایت روزنامه آمریکایی "لس آنجلس تایمز" با اشاره به گفتگوهای هسته ای ایران و 1+5 نوشت: «در مذاکرات هسته ای، مقامات آمریکا تلاش میکنند که با هشدار نسبت به خواسته های ایران، اقدام این کشور را منجر به شکست مذاکرات جلوه دهند.
اما در مقابل محمد جواد ظریف سعی دارد طور دیگری با این مسئله برخورد کند.
وی همیشه با لبخند خود را نشان میدهد و همواره از تمایل ایران برای همکاری با قدرت های جهان صحبت میکند.»
لس آنجلس تایمز افزود: «این رویکرد ظریف باعث شده است که ایران در ظاهر تهدیدی بهحساب نیاید؛ اما در مقابل، کشورهای غربی قلدر به نظر بیایند.» این روزنامه آمریکایی در ادامه نوشت: «ظریف با این رفتار خود به دنبال این است تا به جهانیان بفهماند که تهدیدی در برنامه هستهای ایران وجود ندارد؛ بلکه همه چیز خوب و عالی است و ظریف اصرار دارد که نشان دهد هیچکدام از طرف های مذاکره به اندازه ایران به دنبال توافق نیست.»
لس آنجلس تایمز اضافه کرد: «اگر ظریف موفق شود درخواستهای آمریکا را افراطگرایانه نشان دهد، آنوقت میتواند دیگر طرف های مذاکره را راضی کند که نسبت به ایران رویکرد خود را تا حدودی تغییر دهند.
استراتژی ظریف برای این است که اگر مذاکرات شکست هم بخورد، واشنگتن مقصر شناخته شود و در آن صورت کشورهای اروپایی و آسیایی به تحریمهای ایران اهمیتی ندهند و به تبادل تجاری با این کشور بپردازند.»
کد خبر: ۳۸۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۳
به نظر می رسد روایت های متناقض از زندگی و فوت «حسین پناهی» این بار سوژه اثر جدید «محسن چاوشی» شده و این خواننده این بار قرار است با نگاهی متفاوت به زندگی و فوت پناهی، بار دیگر خالق اثری باشد که بسیاری را به فکر فرو ببرد
کد خبر: ۳۸۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۱۸
بازیکنان تیم ملی در مصاحبههایی کوتاه درباره آخرین وضعیت تیم ملی پیش از آغاز جامجهانی صحبت کردند. به نقل از سایت فدراسیون فوتبال، مصاحبههای بازیکنان تیم ملی به این شرح است:
سید جلال حسینی:
صحبتم با مردم عزیزم این است که برای ما دعا کنند و آرزویم این است که بتوانیم نماینده خوبی برای ایران باشیم و بهترین عملکرد را داشته و چهره خوبی چه به لحاظ فوتبالی و چه به لحاظ رفتاری از خود و ایران عزیز در برزیل به جای بگذاریم.
احمد ال نعمه:
انشاءالله که بتوانیم با بازی خوب پرچم ایران را به اهتزار درآوریم و سر بلند به ایران بازگردیم و دوست دارم مردم خوبمان مانند همیشه ما را از دعای خیرشان بی نصیب نکنند و در بازیهای جام جهانی ما را تنها نگذارند.
خسرو حیدری:
پرواز خیلی خوبی داشتیم و با اینکه مسافت طولانی در پرواز بودیم، خیلی خسته نشدیم. به امید خدا از همین امروز که تمرینات را شروع میکنیم، باید خیلی جدی کار می کنیم برای اینکه بازیهای سختی پیشرو داریم و انشاءالله بتوانیم با بازیهای خوب مردم ایران را سرافراز و سربلند کنیم.
آندرانیک تیموریان:
امیدوارم که تیم ملی بازیهای خوبی در مسابقات جام جهانی انجام بدهد و در نهایت مسابقات تمام بازیکنان در سلامت کامل باشند و با توکل به خدا تمام تلاشمان را می کنیم تا نتیجه مناسب و در خور شأن بدست بیاوریم.
اشکان دژاگه:
آرزوم این است که تمام بازیکنان تیم ملی هیچ مشکلی نداشته باشند و همه صحیح و سالم باشند و انشاءالله بتوانیم دل مردم ایران را خوشحال کنیم.
بختیار رحمانی:
به امید خدا تمام بازیکنان با سربلندی به ایران بازگردند و در این مسابقات بتوانیم سربلند و موفق بیرون بیاییم.
حسین ماهینی:
امیدوارم همانطور که مردم ایران در مرحله مقدماتی ما را حمایت کردند همچنان در اینجا هم ما را دعا کنند تا بتوانیم آبرومندانه در جام جهانی بازی کنیم و از نام کشورمان دفاع کنیم و آرزو دارم که همه بچه ها صحیح و سالم باشند و بتوانیم بهترین عملکرد در برزیل داشته باشیم.
پژمان منتظری:
انشاءالله این تورنمنت را بچه ها به سلامت پشت سر بگذارند و بتوانیم بازیهای قابل قبولی را ارائه بدهیم. به ملت ایران با تمام وجود قول میدهیم که با تمام جان و دل فوتبال بازی کنیم.
علیرضا جهانبخش:
آرزویم قطعا این است که تیم ملی عملکرد خوبی در مسابقات جام جهانی داشته باشد. اردوهای آماده سازی خوبی را بازیکنان پشت سر گذاشتند و همه بچهها شرایط خوبی دارند و امیدوارم که بهترین عملکرد را داشته باشیم که هم مزد زحمتهایمان را بگیریم و هم بتوانیم باعث افتحار برای کشورمان بشویم و با دست پر به ایران برگردیم.
قاسم حدادی فر:
اول سلامتی برای همه بازیکنان و کادر فنی دارم و بعد از آن امیدوارم بتوانیم با دست پر از این مسابقات برگردیم و دل مردم را شاد کنیم.
هاشم بیگ زاده:
آرزوی سلامتی برای همه مردم ایران و همه تیم ملی ایران که در این تورنمنت حضور دارند، دارم. واقعا احتیاجی نیست که از مردم خوب کشورم بخواهیم ما را حمایت کنند چرا که تا الان همه جوره تیم ملی را حمایت کرده اند، ولی با اینکه از آنها خیلی دور هستیم قلبمان برای آنها می تپد. با تمام وجود می جنگیم تا انشاءالله بتوانیم بازی های آبرومندانه ای انجام دهیم و جدا از هر نتیجه ای، بتوانیم آنها را راضی کنیم.
امیرحسین صادقی:
دوست دارم همانطور که از تهران ما را همراهی کردند و لبخند بر لبهای مردمم بود، انشاءالله موقع برگشت هم لبخند روی لبهای آنها باشد و بتوانیم با یک نتیجه خوب و روی خندان به ایران بازگردیم.
مهرداد پولادی:
پیام من به مردم این است که به برزیل آمده ایم تا از نام کشورمان دفاع کنیم و این قول را به مردمان میدهیم که با تمام وجود هر چه در توان داریم برای سر بلندی ایران تلاش می کنیم و آرزو می کنم که همه با سلامتی کامل این مسابقات را به پایان ببریم و به دور دوم مسابقات جام جهانی 2014 برزیل صعود کنیم.
رحمان احمدی:
آرزو دارم که اینجا بازیهایی را انجام دهیم که دل مردم را شاد کنیم و پیامم به مردم عزیز ایران این است که مانند همیشه ما را دعا کنند تا انشاالله بتوانیم برای کشورمان افتخار آفرینی کنیم.
رضا حقیقی شاندیز:
آرزویم برای تیم ملی این است که از گروه خود بالا برویم چرا که این امر برای اولین بار اتفاق می افتد و می تواند نقطه عطفی در تاریخ فوتبال ایران باشد و از مردم عزیز کشورم هم می خواهم که مانند همیشه تیم ملی ایران را دعا کنند.
کد خبر: ۳۶۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۳
وزیر اطلاعات: اصلاحطلب و اصولگرا همه فرزند مملکت هستند و هر کدام توانایی کار داشته باشند به آنها میدان کار داده میشود.
آوای دنا-تسنیم نوشت:محمود علوی در جمع مردم دهستان دشتعباس با بیان اینکه همه در جمهوری اسلامی صاحب خانه هستند و هیچ کس میهمان نیست گفت: همه باید از خانه خود مواظبت کنیم.
او گفت: اصلاحطلب و اصولگرا همه فرزند مملکت هستند و هر کدام توانایی کار داشته باشند به آنها میدان کار داده میشود.در این دیدار که با قرائت اشعار عربی توسط شاعران عربزبان در وصف نظام و مقام معظم رهبری آغاز شد، علوی با ابلاغ سلام ریاست جمهور به مردم دشتعباس گفت: امنیت و نشاندن لبخند بر لبان مردم از وظایف نظام است که در این رابطه با توجه به توصیهها و روایات متعدد کوشش می کنیم.
علوی گفت: ما به عنوان خدمتگذار در وزارت اطلاعات و به عنوان سربازان گمنام امام زمان (عج) و ولی امر مسلمین هدف اساسی ما این است که مردم هم دلخوش باشند و هم امنیت داشته باشند تا فرزندان ما بتوانند با دلگرمی، رشد علمی داشته باشند و به مراتب عالی برسند.او که در بخشی از صحبتهای خود به زبان عربی در جمع عربزبان دشت عباس ایراد کرد، ادامه داد: عربهای دشت عباس و خوزستان در پاسداری از مرزها امتحان خود را پس دادهاند و فرزندان آنها افتخارات زیادی برای نظام آفریدهاند که ما نیز سعی میکنیم که این زمینه را فراهم کنیم که فرزندان این خطه نیز رشد کنند.وزیر اطلاعات گفت: در جمهوری اسلامی مردم باید امنیت و آرامش داشته باشند و خیالشان راحت باشد و چتر حمایت حکومت اسلامی را روی سر خود احساس کنند و احساس ترس و نگرانی نداشته باشند زیرا این با طبیعت اسلامی و حکومت سازگار نیست.
او در پایان با بیان اینکه همه مطالبات مردم دشت عباس را پیگیری خواهم کرد، گفت: در رابطه با ارتقای دهستان دشت عباس به بخش دشت عباس با وزیر کشور صحبت خواهم کرد و در هیئت دولت نیز از آن دفاع می کنم.در ابتدای این دیدار یکی از روحانیون محلی به نمایندگی از مردم دشت عباس با خیر مقدم به وزیر اطلاعات درخواستهای مردم این دهستان را از جمله ایجاد منطقه ویژه اقتصادی دشت عباس بیان کرد.
کد خبر: ۳۳۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۷
هفت کشور از 10 کشور جهان که شادترین و خوشبینترین مردم را دارند در آمریکای لاتین قرار دارند. این را یک نظر سنجی موسسه گالوپ نشان میدهد که در آن مردم 148 کشور مورد سوال قرار گرفتهاند.از این مردم پرسیده شده است که آیا در روز گذشته، به خوبی استراحت کردهاند؟ آیا با آنها با احترام رفتار شده؟ آیا زیاد لبخند زدهاند و خندیدهاند؟ آیا چیز جدیدی یاد گرفتهاند یا کاری جالب انجام دادهاند؟ و آیا اینکه در روز گذشته احساس شادمانی کردهاند؟ پاناما در این نظرسنجی در جایگاه اول قرار گرفته است!
به گزارش آوای دنا به نقل از ایسنا، به نوشته کریستین ساینس مونیتور، شادترین مردم جهان در قطر زندگی نمیکنند جایی که بر طبق بسیاری از شاخصها ثروتمندترین کشور جهان است؛ در ژاپن هم زندگی نمیکنند، جایی که بالاترین امید به زندگی را دارد؛ در کانادا هم زندگی نمیکنند، جایی که بالاترین میزان تحصیلات دانشگاهی را دارد. این کشورها حتی در 10 رتبه اول هم قرار ندارند.
در یک نظرسنجی که 150هزار نفر از همه جهان در آن شرکت داشتهاند، نشان میدهد که هفت کشور از 10 کشور با شادترین مردم، در آمریکای لاتین قرار دارند. بیشتر این هفت کشور، کشورهایی هستند که از حیث شاخصهای متداول مناسب بودن زندگی در آنها، وضعیت خوبی ندارند، برای مثال، یکی از این کشورها یعنی گواتمالا از دههها جنگ داخلی و بعد از آن از نرخ بالای جنایات سازمان یافته رنج برده است و یکی از بالاترین آمار قتل در جهان را دارد. گواتمالا از نظر شاخص توسعه انسانی سازمان ملل که ترکیبی از سه شاخص امید به زندگی، آموزش و درآمد سرانه است وضعیتی شبیه به عراق دارد، اما از نظر شاد بودن مردم در رده هفتم نظرسنجی گالوپ قرار دارد. گالوپ در هر کشور تقریبا از 1000 نفر، پنج سوال فوق را پرسیده است. در پاناما و پاراگوئه، 85 درصد شرکتکنندگان به هر 5 سوال فوق جواب مثبت دادهاند. بعد از این دو کشور، السالوادور، ونزوئلا، ترینیداد و توباگو، تایلند، گواتمالا، فیلیپین، اکوادور و کاستاریکا در ردههای سوم تا دهم قرار دارند.
غمگینترین و ناراحتترین مردم دنیا در سنگاپور زندگی میکنند، یکی از مرفهترین و منظمترین کشورهای دنیا که از توسعهیافتهترین کشورهای دنیا است. بعضی از دیگر کشورهای ثروتمند نیز در انتهای جدول شادمانی قرار گرفتهاند. آلمان و فرانسه با کشور آفریقایی سومالی در رتبه چهل و هفتم شریک هستند. کشورهای مرفه ممکن است عمیقا غمگین باشند و کشورهای فقرزده غرق در شادی و یا نزدیک به آن هستند.
کد خبر: ۳۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۱
در بین تمام پیامکها که گاهی همراه با جنبه سیاسی هم بود، چند پیامک با استقبال بیشتری مواجه شد از جمله پیامکهایی مانند «این یارانه سهم منه، حق منه، عشق منه، انصراف نمیدم» و یا اینکه «جان من را بگیر، اما یارانهام را نه»
کد خبر: ۳۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
نماینده مردم زاهدان در مجلس شورای اسلامی گفت: متاسفانه دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی ایران، دیپلماسی لبخند است و به برخی کشورها باج میدهیم.به گزارش آوای دنا ،حسینعلی شهریاری امروز درباره شهادت یکی از مرزبانان ایرانی اظهار داشت: اخبار ضد و نقیضی مبنی بر شهادت مرزبان ایرانی منتشر شده که اگر مسئولان امنیتی آن را تایید کردهاند، قطعا درست است.
وی افزود: من به شخصه از وزیر امور خارجه این موضوع را پرسیدهام و در حال پیگیری موضوع هستم.
نماینده مردم زاهدان در مجلس شورای اسلامی گفت: متاسفانه دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی ایران، دیپلماسی لبخند است و به برخی کشورها باج میدهیم.
شهریاری بیان کرد: در انواع و اقسام عملیاتهای مختلف در مرزهای پاکستان شهید دادهایم و هر بار حیات خلوت اشرار پاکستان بوده است و آنها در مقابل هیچ اقدامی انجام ندادهاند.
وی با بیان اینکه ایستادن و شعار دادن ما را به نتیجهای نمیرساند، خاطرنشان کرد: نباید در این زمینه مماشات کرد، در هر جای دنیا که میبود از حقوق شهروندی دفاع میشد. منبع: فارس
کد خبر: ۲۹۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۴
خیلی دوست داشتم به منزل احمدی نژاد بروم و از نزدیک با او ملاقات کنم. مرد بزرگی است که 4 سال بعد قدر او را خواهید دانست.
کد خبر: ۲۸۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۱
هر دم که یادش می کنم، اشک بصر ریزد مرا /چون یاد رفتارش کنم، خون جگر ریزد مراآن رفته از پیشم کنون، از خاطرم کی می رود /گفتار او چون بنگرم، بغض گلو گیرد مرا
آوای دنا:قریب به یکسال پیش در چنین روزهایی دو سید جوان با منشی قهرمانانه و بزرگ بر اثر وقوع حادثه رانندگی جان خود را از دست داده و سبزه هفتسین خانوادههای خود را با روبانی سیاه گره زده اند.
در آن حادثه دلخراش که براثر سقوط یک دستگاه نیسان از پرتگاهی در بخش موگرمون شهرستان لنده اتفاق افتاد،
حاج سید محمدرضا سپهر، معاون برنامهریزی و توسعه زیرساختهای بانک مهر اقتصاد استان کهگیلویه و بویراحمد و سیدجمشید سیاوش، مسئول پرسنلی بسیج شرکت نفت امیدیه جان خود را از دست دادند.
تا فرزند خردسال حاج محمد رضا تا به امروز ،یکسال در انتظار بابای خود روز را به شب و شب را تا صبح در رویاهای کودکانه خود سپری نماید و مدام با خود این شعر را زمزمه کند:
پدرم تاج سرم چشم به راهت بودم / همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم
ای فلک از چه زدی اتش غم بر جگرم / کاش جای پدرم من سر راهت بودم
و اینک در روز جمعه 23 اسفندماه 1392 مجلس ترحیمی به مناسبت یکمین سالگرد این دو جوان ناکام در مسجد امام حسن مجتبی (ع) جهت یادبود و قرائت قران و فاتحه برگزار می گردد.سخنران این مراسم حجت الاسلام مطهری مشاور محترم استاندار خوزستان خواهد بود.
همچنین در شب جمعه مراسم پرفیض دعای کمیل در همین مسجد با حضور مداحان کشوری برگزار خواهد شد.
کد خبر: ۲۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۰
تصویر+ ظریف این بار لبخند بر لب ندارد
کد خبر: ۲۷۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۰۳