« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۱۲۸
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۰ - ۱۵:۴۰
اندر زیبایی های روزگار ,دیده برگل می اندازم. این بار در قاب طبیعت. طبیعتی به پهنای ارزوهای شهری گم شده در ...

 

اوای دنا (مهدی گلالی تراب) :روی سخنم با شماست جناب اقای جمالی بخشدار محترم لنده.بهشتی گمشده را تصور کن. هر انچه زیبایی در تصورت بیاید را یک جا در شهر ارزوها می بینی. اینجا لنده است. شهری در دوردست. به راستی که از دید مسئولین این شهر در دوردست است. اما مردمانش همه از ایل پاک طیبی. اقای جمالی. از موگرمون می نویسم. شما چند ماه قبل از کمپ تفریحی بزرگ موگرمون گفتید. اما ما که نشانی از ان را در بهشت گمشده ندیدیم.با خودم فکر می کنم نکند این هم بازی دیگری باشد. هنوز یادتان نرفته که از شهرستانی لنده گفته بودید. و از اینکه جناب اقای بزرگواری دنبال شهرستانی لنده است. اما ما که ندیدیم. شاید هم جناب اقای بزرگواری لنده را با جای دیگر اشتباهی گرفت و دنبال شهرستانی انجا است. کمپ موگرمون شعار خوبی بود. همه این اقدام را تحسین می کنند. اما ما می دانیم که موگرمون چون در شهر لنده است باید تا ابد در گمنامی خود بسوزد. خودتان خوب می دانید که چرام , زادگاه شما را با چشمه بلقیس می شناسند. شهر من چیزی کمتر از چرام ندارد. موگرمون را بهشت می نامند . اما بهشتی بی امکانات. شما برای این بهشت چکار کردید ؟ شعار کمپ موگرمون از دید ما بیشتر یک توهم است تا یک برنامه. اقای جمالی. در این چند مدتی که میهمان ما بودید حتما این نکته را فهمیدید که این مردم با هر که صادق باشد صادقانه دست او را می فشارند. اما چند سوال ذهن من را مشغول می کند شاید شما بتوانید انها را جواب دهید. چرا این شهردر چند سال گذشته هیچ پیشرفتی نداشت ؟ چرا در این شهر در چند سال گذشته هیچ کارخانه ای افتتاح نشد ؟ چرا در این زمانه که همه از پیشرفت می گویند شهر من در هیاهوهای سیاسی  گم شده است ؟ شما برای شهرستانی شهر لنده چکار کرده اید و هزاران سوال دیگر. این دردل ها را به که بگویم. می ترسم بغض کوه سیاه بترکد و اتشش دامن خیلی ها را بسوزاند. می ترسم که رودخانه مارون در حسرت بی و فایی های مسئولین نسبت به دیار پاک ایل طیبی شعله ور شود ؟ می ترسم سکوت مردمان دانای خفته در گوشه ای که انها را اسیر کرده اند روزی به فریاد تبدیل شود و گوش زمان را کر کند.از بازیهای سیاسی , از ظلم و ستمی که در حق این مردم روا می دارند می ترسم.

من در هیاهوی شهر فریاد کودکی را می شنوم که با ناله کودکانه اش فریاد می زند شهرستانی حق ماست.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: