« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
بسم ربَّ العشق، ربّ‌العالمِین - می‌رسد آن وارثِ خون حسین /  می‌رسد زیبایِ زهرا نورِ عِین/مستِ ذکرِ یالثارات الحسین - بشنویدش عاشقان این شور و شِین /می‌رسد از رَه سیه پوشِ حسین
کد خبر: ۷۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۲۵

از سمتِ روشنایی، می‌آید آشنایی -  پوشیده چون شقایق، بر پیکرش عَبایی / سردارِ کربلایی، مست میِ وِلایی - می‌آید از ره اینک، سید علی کجایی ؟
کد خبر: ۷۴۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۷

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری:بسم رَبّ العشق، رَبّ الفاطمه - بر دلِ ما، عشقِ او بی خاتمهبه مناسبت میلاد مسعود امام علی النقی الهادی علیه السلام، مثنوی عاشقانه «عطرِ ولا» تقدیم به ساحت مقدس و نورانیِ این امام هُمام بویِ وَلا می‌رسد؛ از درِ باغِ بُلور-  کُلبۀِ اَحزان شده؛  روضۀِ جشن و سُرورغُلغُله‌ای گشته پا؛  بر سَرِ میلادِ نور  - باده مَلک میزند؛ از قدحِ شعر و شور  خاکِ وَلا تَرکند؛  نم‌نمِ بارانِ عشق  - باغِ فدک را رسد؛ فصل بهارانِ عشقنور، تغزُّل کند؛  شاخِ وَلا، گُل کند      -    شور، به پا محشری؛  بر لبِ بلبل کند سجده ملک می‌کند، بر دَرِ درگاهِ عشق   -  حیدرِ ثانی مگر؛ می‌رسد از راهِ عشق  او که ز لعلِ لبش، گشته روان سَلسَبیل   - حلقه به گوش آمده، بر درِ او جبرئیل   کوکبۀِ او روان، بر سر دوشِ ملک   -   فاطمه را می‌رسد وارثِ باغِ فَدَکلاله رَدا پوش او، حور قدح نوش او  -  دلبر آیینه رو، تشنۀِ آغوش او  یوسف گم گشته را، خونِ جگر، خورده او - وَز مُژه خون، از غمِ، فاطمه افشُرده اوعارفِ پشمینه پوش، شاهدِ  حیدر خروش  -  فاطمه را حلقۀِ؛ عشق و ولا  کرده گوش  خرقۀِ احمد به دوش  جام بلا کرده نوش  -   فاطمه را می‌رسد بادۀِ کوثر فروش می‌رسد امشب زِ ره، لاله رخی چون علی -   آیِنۀ دیده‌ها، از رخِ او صِیقَلیجان جهان می‌رسد؛ فاطمه بو را جواد  -  باد صبا می‌دهد؛   زُلفِ علی را به بادعطرِ ولا  بُرده از؛ حور و مَلک، عقل و هوش -  می رسد از ره گُلی، خِرقۀِ احمد به دوش   فاطمه را می‌رسد، بادۀِ کوثر فروش  -  وز لبِ لعل علی، بادۀِ لا کرده نوش دشتِ دل آشفته از بندِ خزان می‌رهد  - باغِ گَلِ  لاله‌ها،  بویِ اذان می‌دهد      نسترن آید کنون؛ غرقه نگاهش به خون -  سِحرِ ولا می‌کُند،  چشمِ شقایق فسون باده طربناکِ او،  سینۀِ غم، چاکِ او -  بویِ علی می‌دهد، دیدۀِ نمناکِ او آن ز خُمارِ لبش، جانِ غزل، مستِ او   -  آید و میخانه وُ باده به پیوستِ او خطِّ ولا را از او، تا به علی امتداد    -     روشَنِ از رویِ او؛ خانۀِ چشمِ جوادعطرِ ولا کرده پُر، عالمِ شش طاق را       بَسته ملک زیبِ گل، طرۀِ آفاق را سرورِ سرخیلِ نور؛ هادیِ موسی به طور-  می رسد امشب ز رَه؛  ساقیِ آبِ ظُهوربُرجِ غمِ شیعه را، ماهِ سَخا می رسد   -   پادشَهِ وادیِ،  اَرض و سَما می رسدچهچه خوش میزند،  مرغِ خوش آوازِ حق    -   شمسِ ولا می‌زند،  سر زِ نگاهِ فلق فاطمه را می‌رسد، شوقِ سحرگاهِ عشق   -  تاجِ  ولا می‌نهد،  بر سرِ خود، شاهِ عشقدف زند آسیمه سر،  پردۀِ پُر شور و شَر  - رختِ وَلا کرده بَر  پیکرِ خورشیدِ زَربا مژه روبَد ملک، تابه سحر، راه را    - پا مگر او  تا نهد، چشمِ  سحرگاه را  آن مُتبسِّم به نور،  ساقیِ آبِ حضور - از لبِ لعلش روان،  بادۀِ نابِ طُهورطوطیِ  شکر شکن،  فاطمه را در چمن   - ثالثِ نامِ حسن، رختِ ولا کرده تن     بوسه ملک میزند،  خاکِ کفِ پایِ او   -  بویِ علی می‌دهد،  زُلفِ چلیپای اوطَیِّبِ اثنا عشر، هادیِ جنُّ و بشَر   -   می رسد آن وارثِ، فاطمه بر چشمِ تر  آیِنه‌ای می‌رسد، جلوۀِ زهرا نَما    -   شب زدگان را رسد، هادیِ راهِ سَماء فاطمه را بشکفد، غنچۀِ شادیِ عشق   - در بِگُشاید سَحَر، خوش به اَیادیِّ عشق    شیرۀِ  شیرین چکد، از لبِ فرهادِ او   -   فاطمه را می رسد، طَیِّبِ اولادِ او   ماه، تمام آمده،  دیده به دام آمده    - بر لقبِ عسکری، اوَّل امام آمده ماهِ مسیحا نفس، طورِ ولا را قَبَس   -   فاطمه را می‌رسد،  عاشقِ حیدر هوسبسته به سر حِیدری،  زلفِ خود از دلبری  - وارثِ انگشترِ سَبزِ علی، عسکری پیرِ خراباتِ عشق،  قبلۀِ حاجاتِ عشق   -  هادیِ قوم بشر، بر همه حالاتِ عشق تا  که خموش آورد، فتنۀِ غُلّات را    -    کرده علم بِیرقِ، سبز اشارات را دل زِ غمِ فاطمه، رنگِ شَفَق می‌رسد     -زنده زِ انفاسِ او، مکتبِ حق می رسد  زائرِ بانویِ غم، در ملکوتِ دمشق   -   می‌رسد آیینه‌ای، کرب و بلا را به عشق پادشهِ خرقۀِ، سبزِ وَلا را به دوش    -    وز لب او عاشقان، باده و مِی، کرده نوش می رسد از ره کنون، خیمۀِ حق را  سُتون -   هم ‌سفرِ کربلا، سالِکِ عشق و جنونکرده مَلک را فُسون، سِحرِ لبش از جنون   -  تُخمِ غزل  بشکفد، بر لبِ او آبِرون   دلبر خورشید رو، حیدری آن بسته مو   -  وز لبِ لعلش روان، بادۀِ کوثر چو جو حلقه به در می‌زند، حور و ملک تا سحر -   بو که کند هادیِ، فاطمه را یک نظر  بسته مَلک زیبِ گُل، بر سر بُستانِ عشق   -  فاطمه را می‌رسد، طفلِ دبستانِ عشق غُلغُله‌ای در جهان، کرده به پا شورِ او    -   فاطمه را می‌رسد، هادیِ منصورِ اوفاطمه را یوسفِ غالیه مو می‌رسد    -  وارثِ آن تشنۀِ، پاره گلو می‌رسد عنبر و مشک آورد، حور و ملک، بیخته   - تا کند از عاشقی، در قدمش ریختهبوی خوشِ عاشقی، را به سحر می‌دهد   -   بر دل آلاله او، نقشِ نظر می‌نهد دل شده دل‌تنگِ آن، یوسفِ رو در نهان  - او که بود شیعه را، قبلۀِ جان و جهان دلبرِ ابرو کمان،  یوسفِ کنعانِ جان   - لاله از او می‌دهد، بر سرِ مشرق، اذان ماذنه ها، خون جگر،  دیدۀِ آلاله، تَر – منتظرِ هر سَحَر، آمدن او را خبر خون به جگر مثنوی، از غم و درد مِنا  -  ضَجّه غزل می‌زند، کو سحری آشِنا؟  در غمِ دوریِ آن، دلبرِ ساغَر کِشان   -  دل ز همه عاشقان،  گشته شقایق نشان   چشمِ شقایق به دَر، منتظران، خون جگر  -  می رسد اما  سَحَر، دورِ غم آید به سَر می‌دهد آهِ یمنِ، بویِ خوشِ آمدَن   -   رختِ سفر کرده آن،  یوسفِ زهرا به تن بسته به محمل سَحَر، عِطرِ خوشِ زُلفِ تَر – می رسد از ره شبیِ، موکبِ  خورشیدِ زَر  می‌دهد این مژده را، حالِ خرابِ دَمِشق  -  «صبحِ ظهور آمده، ای همه اصحابِ عشق»از یمن و از مِنا، بویِ وَلا می رسد   - غرقه به خون موکبِ، کرب و بلا می‌رسد منتظران را بگو، هرکه هوس دارد او –بهرِ ظهورش کند، هر سحری آرزودستِ دُعا را بگو، دامن او وا مَنِه -  خرمن دل را بزن، شعله به آتشزَنِه  مست بلا تا شوی، از میِ نابِ اَلَست  -  آتش او در فِکَن، بر همه ذراتِ هست به امید ظهور حضرت یار..... ششم مهرماه 1394 – منصور نظری
کد خبر: ۷۳۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۷

در شروع غمبار آدینه‌ای دیگر و در انتظار ظهور حضرت یار، مثنوی «به سوگ منا» تقدیم به منتظران راستین آن حضرت
کد خبر: ۷۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۳

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری :بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــنزندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است، سلامت تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی می‌بیند که در  باغ نهاده باشند (شهید آوینی)مثنوی «شهر عشق» تقدیم به ساحت نورانی شهدای والامقام کربلای ایران، خرمشهر  مثنوی «شهر عشق» می‌رسد از طَرفِ خرمشهر عشق    -    اهل عالم را خروشِ نَهرِ عشقنهرِ جاری اندر او خونِ شهید     -    عارفانی برتر از هر بایزیدغرقه در هر موجِ او صد نوحِ مَست – اندر این دریا هر آن کشتی، شکست می‌زند ما را جَرَس فریادِ عشق  -  تا زِ خاطرها مگردد یاد ِعشقپردۀ غم می‌نوازد اَرغَنون    -یادِ شهر تا همیشه رنگ خون  شهر سرسبزِ جهان آرای نور – خاکِ ایران را علمدارِ غرورشهر شبگردان عاشق، شهرِ یار – شهر منصوران مستِ سر به دار شهر اَشک و شهر آه و شهر خون -  شهرِ مردانی سراپا لاله گون وادیِ سرهای از تن‌ها جُدا -  مقتل مردانِ عاشق بر خدا  شهر مردانِ مسیحایی نفَس  - بر شهادت عاشقانی پُرهوسکوچه‌هایش بوی یاران می‌دهد   - بویِ خاکِ خورده باران می‌دهد غرقه در خون گرچه، برپا مانده عشق   -   بر در و دیوار او جامانده عشق  مقتلِ عُشّاق سر مست وَلا  -  تکه‌ای از دشتِ سرخِ کربلاوادیِ شیداییِ فهمیده‌ها   -    سِرُّ الاسرارِ وَلا را  دیده‌ها مَقتل مردانِ دیده رویِ یار     -    می‌دهد بویِ خدا را این دیارکوچه‌هایش بوی قران می‌دهد  -  بویِ همت، بویِ چمران می‌دهد از شلمچه، از دوعیجی، خاکِ عشق    -    از دو کوهه، مَعبر افلاکِ عشقغرقه در خون می‌رسند  آلاله‌ها     - در میانِ اشک و آه و ناله‌هاکاروانی می‌رسد از راهِ نور    - در لَوایِ پرچمِ سبزِ ظُهوربویِ مستی می‌رسد چَزّابه را    -       شاهدانِ غرقه در خونابه راشعله‌ور از آتشِ آه علی    -   مَقتلِ هِمَّت، قدمگاهِ علیدشتِ مجنون بویِ لیلا می‌دهد   - بویِ مست از بادۀِ لا می‌دهد فَکّه  بوی کربلا را می‌دهد     -   داغِ غم بر سینۀ ما می‌نهدقتلگاهِ عاشقانِ فاطمه    -  کربلایی تا ابد بی خاتمهفَکه یعنی کلُ ارضٍ کربلا    -  در اِلای او شدن مستانه لامی‌رسد از قتلگاه  فکه باز  -   با شقایق خوانده در خونی  نمازبسته قامت در میان خاک و خون    -    داده سر، شوریده تکبیر از جنونمی‌رسد الله و اکبر زاده‌ای     -    چون علی بر فاطمه دل داده‌ایکربلا را لاله رویی می‌رسد   -  خورده از کوثر سبویی می‌رسداز میِ حق تَر گلویی می‌رسد    -   غرقه در خون روی و مویی می‌رسدیادگارِ روزگار نور و نار    -    می‌رسد بویِ فریبایِ بهاربویِ زهرا می‌رسد خوش بر مشام    - غرقه در خون عاشقانی لاله فامسرو رعنا از چمنزار وَلا    - غرقه در خون می‌رسد از کربلاکرده عشق آسان در اوَّل کارشان   -  می‌رسد آن پیکر خون‌بارشانکرده خصم فاطمه کشتارشان  -  تِکه‌تِکه کرده آتشبارشان   دیده در مستی حقایق را به‌عِین    -    مست ذکر ایُّها السّاقی حسینقاف حق را رفته با پیر خمین    -  سالکان وادیِ بدر و حُنِینماهیانِ زنده‌زنده گشته خاک    -    گشته در سودای زهرایی هلاکمی‌رسند از وادیِّ کشف و شهود   -   عارفانی غرقه در دریای جودبسته بر سر، یا علی، سر بنده‌ها     -   سر به‌پای فاطمه افکنده‌هامست ذکر یا حسینِ بن علی  -   سینه‌ها از داغ زهرا مشعلیاین چه سودا و چه شور است و چه شین؟    -    قوم بر سر بسته را نام حسیناین چه اشک است و چه آه است و فغان؟   -  گشته درهم، عالم و کو ن و مکاناین چه سحر است و چه افسون و چه راز؟  -   بر سر نیزه سری ‌خواند نمازاین چه محشر این چه غوغا کرده باز؟  -        این سرِ بُبریدۀِ بر نی فرازدر غم زهرا چه سِرّی شد نهان؟    -    کین چنین درهم بر آشفته جهاناین فرا سر کرده او بر نیزه کیست؟   - کز غمش چشم خدا هم خون گریستکربلا را این چه سِرّ است و چه راز؟  -  بر سر نی تار غم را تک‌نوازاین چه سوز است و چه داغ است و گداز؟  -    با اذان خون، سحر خواند نمازبا که بتوان گفتن این سر عظیم؟    -    چون دو روحی گشته در یک تن مقیمکرده رخ پنهان حقیقت در مجاز   -  کس نداند پاسخ این کهنه رازکه ین سر بر نی اذان سر داده کیست؟  - مست بی جامِ شراب و باده کیست؟این شقایق زادۀِ آزاده کیست؟   -  ماهِ بر خاکِ بلا افتاده کیست؟این که باشد بر سَرِ نی جلوه گر؟   -  در ره دیدار دلبر داده سرتا همیشه بیرقِ در اهتزاز   -    این سر بُبریدۀِ بر نی فرازاین به خون آغشتۀ صدپاره تن -   این غریبِ کُشتۀِ دور از وطناو که لب تشنه  سرش از تن جُدا   - کس نداند سِرِّ او را جز خداکس نفهمد کُنه اسرار هدی  -    ازچه جاری بر زمین  خون  خدا؟او که آمد شهره ثارالله را   -  تا گشاید سوی دلبر راه راآن بریده از قفا او را گلو   -   کس نفهمید و نفهمد سِرِّ اوکس نداند پاسخ این اسرار را     -  ره نباشد اندر او پندار رابا سر بُبریده بر نی در نماز   -    آنچه را نادیده او بیند به رازاو حسین است  آن قلم پردازِ عشق  -   فاش مستی کرده بر نی رازِ عشقچشمۀ خونش بجوشد تا ابد     -   صاحبِ اسرارِ اللهُ الصَّمدکربلا در کربلا تکرار او  -    جاودانه قصّۀِ خون‌بار اوهر کجا ریزد زمین خون شهید  - کلُ ارضٍ کربلا آید پدید  سر زند آلاله از آن خاک پاک   - هر شهیدی خفته در خون سینه چاککربلا  دروازۀ شهر وَلاست    -   عرشیان را قبلۀ جان کربلاستکربلا دنبالۀ لا در اِلاست    -     کربلا آیینۀِ دل را جلاستکربلا افسانۀِ یک خاک نیست   -    عاشقان را قبله گاه عاشقیست کربلا رمز است و راز است عشق را     -    غرقه خون، خواندن نمازَست عشق را...به امید ظهور حضرت یار -این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است اول مهرماه 1394-منصور نظری
کد خبر: ۷۲۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۱

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن منصور نظری :در غروب غمبار آدینه‌ای دیگر و در انتظار ظهور حضرت یار، مثنوی «شمیم ظهور» تقدیم به منتظران راستین آن حضرت . بر لب دریای پر موجِ جنون   -ساحل خورشید چشمم غرقه خون  دل پریشان هِلالی بی مَزار    -  شیعه و دردِ فراق و انتظار در بغل بگرفته زانوی فِراق   -  سینه می‌سوزد ز داغِ اشتیاق غرقه در خون دل به تیغِ  انتظار    -  سینه‌ها را کرده داغش لاله زار از عراق و از یمن تا از دمشق   - دم به دم افزون‌تر آید شورِ عشق عرشیان و فرشیان بی‌تاب او  -   از حجاز آید شمیمِ ناب او سُرمه در چشمِ سَحَر، شب می‌کند   -  آسمان از داغ او، تب می‌کند می‌زند سر از شفق، شمسِ ولا     - دل پریشانِ غروبِ کربلا  گَشته در وادیِ حیرانی رَها      -   از غُرور حُسن او، آیینه‌ها کُشتۀِ یک غمزۀِ او صد هزار    -  پیرِ کنعان را فراقَش، کُشته زار  یوسفی گُم گَشته در مصرِ وَلا     - صد هزارانش زلیخا مُبتلا دام چشمش نُه فلک را کرده بَند      - طُرۀِ او عرشیان را در کَمَند ماه شیعه، یوسفِ زهرایِ عشق     -   می‌رسد خُنیاگر آوایِ عشق  بوی دیگر می‌دهد آدینه‌ها    -  گشته برپا کربلا در سینه‌ها از یمن آید شَمیمی دلنواز     -  فاشِ مستی می‌کند، پیمانه راز سینه‌ها لبریز شوق و اشتیاق  -   صبحِ صادق چیره بر شامِ فراق  می‌رسد ما را سحرگاهِ ظُهور    -   رو به پایان می‌رسد این راه دور  زیجِ دل‌ها کرده مِهرش را رَصَد     -  مژده یاران بوی مهدی می‌رسد آید از ره یوسفی حیدر قیاس- -     تا بگیرد انتقامِ خون یاس غرقه در خون قلبِ او از ظُلمِ داس  --   کرده بر زهرا ستم، گیرد تقاص پردۀ حق می زند زیبا چه ساز  -  می‌سُراید نغمه‌های دلنواز   کآخر آید این شب دور و دراز    -  می‌رسد آن صبح صادق سَر فَراز می‌رسد آن یوسف گُم گشته باز     -  تا بخواند با شقایق‌ها نماز می‌رسد گُم گشتۀِ زهرا ،وَلی؟   -    بر اَلَست او که می‌گوید بَلی؟؟؟ گرچه در تاب و تبیم از انتظار -  دل عطشناکِ شرابِ وصلِ یار گرچه دل از دوریِ او گشته چاک   -   کرده ما را دردِ مستوری هلاک دل پریشانم ولی بر آن اِمام  -  کربلا را چون به پا دارد قیام دل پریشانم بر او از فتنه‌ها    -   از نمودن مردمان  او را رَها دل پریشانم بر او از کوفیان     -      مردمانِ در غمِ سود و زیان یادم آید قصّه‌ای پُر رَمز و راز   -    بر سر نیزه سری در اِهتزاز  قَصۀِ پر اشک و آهِ کربلا   -     قصه تنهایی و رنجِ وَلا یادم آید کوفیان را انتظار  -  بر ولی نامه  نوشته صد هزار انتظار کوفیان شد بر وَلا     -    کُشتنِ او، تشنه لب در کربلا منتظر ماییم اینک بر وَلی    -   قوم خود خوانده ز یاران علی  از فراق او به‌ظاهر خسته‌ایم  - منتظر بر او به‌جا بنشسته‌ایم نامه‌ها بنوشته بر آن شاهِ عشق   -   ناله‌ها کرده در آن جانکاهِ عشق  که‌ی شه خوبان، عزیزِ مصرِ جان – تا به کی از قومِ کنعانی نهان پرده افکن از رُخِ زهراییت   -    تا به کی ما را غمِ تنهایی‌ات   یک نظر بر چشم عاشق رو نما   -  کُن ظهور ای  آخرین مُنجیِ ما انتظارت می‌کشیم ای خوب عشق   -     پرده افکن از رخ ای محجوب عشق  کُشت ما را از عطش آبِ لَبَت   -         سینه می‌سوزد چو آتش در تَبَت قصد ما کن ای نظر پردازِ عشق   -    تا بخوانیم از نگاهت، رازِ عشق بر ظهورت اندکی تعجیل کن    -   یاری مادر گذر از نیل کن نیلِ هجران را شکاف از یک نگاه  --   دِه نشان  بر کبریا ،ما را تو راه این سخن‌ها بر زبان ما را بَسی   -   مُدَعی بر عشق مهدی هر کَسی گرچه ما را بر زبان یاری اوست   - بر سحرگاه ظهورش آرزوست  گرچه میدانم یقین می‌آید او   -  دل پریشانم که تنها ماند او دل پریشانم که او را وا نهیم  -  دل به دینار و به دِرهم‌ها دَهیم دل پریشانم زِ گندُم‌هایِ رِی   -      با ولایت تا کجا مانیم و کی؟؟؟ گرچه ما را انتظار اوست عشق   -      باغم هجران او نیکوست عشق در هراسم از وقوع واقعه  -   باب نیرنگ و ریا در جامعه منتظرها بر حسین فاطمه  -   کُشتَن او را تشنه لب در خاتمه می‌هراسم چون به مهدی ما کنیم     --ما چه با آن یوسف زهرا کنیم   می‌هراسم با ولی بد تا کنیم   -ما هم او را کربلا بر پا کنیم خوانَد او ما را و ما، وایَش نهیم    -  بی‌کس و بی‌یار و تنهایش نهیم  می هراسم تاچه با مهدی کنیم -  با ولی ترسم که بد عهدی کنیم  آید او آخر شبی از سمت نور  -    می‌خورد آخر تَرَک تُنگِ بلور بیرق سبز ولا در اهتزاز   - بوی زهرا آید از سمتِ حجاز آن به دوش افکنده را شولایِ نور    - می‌رسد هنگامۀِ سبز ظهور آن شقایق را به دل بِنهاده داغ   -   می‌رسد بوی ظهورش از عراق        لم‌یزل را دلبر آیینه رو   -  آسمان را می‌شکافد سینه او ذوالفقار حیدری در کف رسد    -   ناجی انسانِ مُستَضعَف رسد آفتابی سر زند سبز از شَفَق    - تا بَرافشاند جهان را نورِ حق می‌تراود بوی زهرا از پِگاه   -   می‌توان دیدن خدا را یک نگاه لن‌ترانی را به آتش کِشته عشق    -  دفترِ دل را به خون آغِشته عشق از شفق شهزاده‌ای دُل‌دُل سوار   -   کز لبش خیزد شمیم نوبهار هم چو حیدر از غم زهرا قتیل   -  آید از ره شَهسواری بی‌بَدیل می‌رسد ما را پِیَمبر زاده‌ای  -  چون حسین فاطمه آزاده‌ای پَردۀِ طاقت دریده دوری‌اش - کِشته آتش دل، تبِ مستوری‌اش آید از ره یوسفی انجم نشان     -    آفتاب گشته گُم در کهکشان بسته بر سر حیدری زُلفی دوتا   -   نفخۀِ او  نُکهتِ  مُشکِ خُتا جلوه‌اش آیینه‌ها را کرده مست   -  چون علی شوریده‌ای زهرا پرست ساغرِ سبز وِلا بِگرفته دست -    می‌رسد ساقیِ صَهبای اَلَست در میان بسته دودَم را ذوالفقار    - آن محمد زادۀِ حیدر تبار   در شبستانِ علی مهتابِ عشق  -   وز لبش جاری شرابِ نابِ عشق می‌رسد آن مخزن الاسرار هست – تا دهد بر لشکر ظلمت شکست نغمۀِ چنگ و رباب و تار و دَف -   می‌زند شوریده او را از شَعَف عرشیان  در بزم او بنشسته‌اند - آسمان را زیب خاتم بسته‌اند    از سبویِ عشق زهرا باده ریز   -  مصرِ جانِ شیعه را آید عزیز  می‌رسد ما را غزل پردازِ عشق   - فاشِ چشمِ می پرستش رازِ عشق کِشتیِ دل را به طوفان بَلا   - می‌رسد نوحِ سبک‌بار وَلا وارثِ آن کُشتۀِ سَر در تنور  -   می‌رسد آن ساقیِ صهبایِ نور بر شب ظلمت پگاهی می‌رسد  -   همچو حیدر سر به چاهی می‌رسد  بوی نرگس در جهان افکنده شور  -  اندک‌اندک می‌رسد وقت ظهور پرده از رو افکند محجوبِ عشق  -    می‌رسد رعنای شهر آشوب عشق   تا برآشوبد فلک را شورِ او    - جلوه می‌گردد رُخِ مَستورِ او شورِ شیدایی جهان را کرده مست   -    می‌رسد آن ساقیِ بَزمِ اَلَست     آوَرَد ما را به مستی رهنما   -  خونِ دل، ریزد به ساغَرهای ما  جاریِ چشم ترش کوثر مَهی    -     لم‌یزل را می‌رسد سِرّ آگَهی آن به یَغما برده از دل صبر و طاق  -   شهسوار مُلک هجران و فراق بسته مَحمل بر سَرِ دوشِ خیال  -  کرده قصدِ ترکِ وادیِ مَلال یوسفِ رویش، مَلَک را از جنون -     می‌کِشَد از پردۀِ عصمت برون  فاطمی آن زادۀ حیدر بَدیل - می‌برد دل را زِ دستِ جبرئیل  تیغ ابرویش شکافد فرقِ نیل    -  وز لبانش می‌تراوَد سَلسَبیل   نام مهدی در جهان افکنده شور    - اندک‌اندک می‌رسد وقت ظهور   زین تغزّل‌ها که بلبل می‌کند -- شاخۀِ نرگس، سَحَر گُل می‌کند به امید ظهور حضرت یار ... غروب جمعه 27 شهریور ماه1394-منصور نظری    
کد خبر: ۷۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۸

به مناسبت  فرا رسیدن ماه مهر و  هفته دفاع مقدس مثنوی یاد یاران به دلیر مردان  7 سال دفاع مقدس تقدیم می‌گردد
کد خبر: ۷۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۵

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری: بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن به مناسبت شهادت جان‌سوز و غریبانۀِ امام جود و رحمت، امام جواد سلام الله علیه، مثنوی   سُلالۀ نور  به ساحت مقدس و نورانی این امام همام تقدیم می‌گردد:سلالۀ نوروَز لبش جاری چو کوثر آبِ عشق  -  بر شب تارِ رضا مهتاب عشقروشنای چشم زهرا، نورِ حق   -  چون علی شیر اوژنی منصورِ حقشُهرهْ شَهرِ عشقِ زهرا را جواد  -  خط سرخ کربلا را امتداددل پریشانِ غمِ یاسی کبود   -  سینه‌اش را غُصّه می‌سوزد چو عودقامتش خم از غم آن یاسِ عشق  -  جاریِ چشم ترش، الماسِ عشقاز تبارِ بی‌کسی، اولادِ یاس - بر گناهِ عاشقی او را قِصاصچون علی آزاده ای از نسل نور    -    وارثِ آن کُشتۀِ سر در تنورخفته در خاک بلا خورشیدِ حق -     کرده زَهر کینه او را بی‌رمقحُجَّت حق را هلاکش کرده‌اند    -    غرقه در خون قلب پاکش کرده‌اندضَجه زهرا می‌زند بارِ دِگَر -  پاره‌پاره یوسف او را جگرمی‌زند بر سینه و بر سَر، سُروش -   نه فلک را بینم از غم در خروشاشک و آه و ناله می‌آید به گوش-  نور چشمانِ رضا  هم، شد خموشآن رضا را  راحت روح و روان   -  بر لبش آورده زهر کینه، جانآن غریبِ کربلای کاظِمِین   -   تشنه لب جان می‌دهد همچون حسینیوسف زهرا  وجودش کرده تب   - زهر کین، آورده جانش را به لبدست و پا مولا به بَستر میزند   -  آسمان از غُصه بر سر میزندکربلا را وارث دست و علم  -  هم‌نشین فاطمه در کوی غَمزهر کینه کرده او را خون جگر  -   آسمان را خون چکد از چشم ترآن جگر گوش رضا از زهر کین   -  خون دل جاری زچشمش بر زمیناین چنین باشد سر انجام ولا   -    تشنه لب جان دادن در کربلا ای شه مدفون به خاک کاظِمِین  -  وارث تنهایی و رنج حسینزهر کینِ معتصم   نوشیده‌ای   -  لاله گون بر تن کفن پوشیده‌ایای غریبه در میان  شهر خویش  -  هم چو جَدَّت کربلا داری به‌پیششمع غم سوز شبستان  بقیع   -  عاشقی را جلوۀِ ناب و بدیعای تقی و ای جوادِ فاطمه   -   ای دلت خونین یادِ فاطمهیوسف زهرا به چاه بی‌کَسی  - می‌دهی جان در شب دلواپسیعشق زهرا ای تو را در تار و پود   -  نو حِ کشتیبانِ در دریای جُوداز رخت نور ولایت منجلی   -   مانده تنها شَهرِ غم را چون علیقبلۀِ دل‌هایِ عاشق، کوی تو   -  عالمی گُم در خَم گیسوی تووَه چه تنهایی به شهر اشک و آه -    چون علی گویی غم دل را به چاهای به شهر رنج و غم‌ها کوچه گرد  -   می‌شوی  امشب خلاص از دست دردکینۀِ زهرا به دل پَروَردِه‌ها      -    غرقه در خون قلب حیدر کَرده‌هادر کمین قتل صبح صادقی  -      می‌کِشَندَت سر به دار عاشقیبر دل و جان رضا آرامِ عشق  -   نرگس چشمِ تر تو جامِ عشقای شقایق‌هایِ عاشق را امام    - بر لب عطشانِ تو ما را سلامای به شمسِ مُلک دل‌ها نورِ عین   - ساقیِ میخانۀِ چَشمِ حُسینباده ریز از آن خم حیدر نشان – تا بگردد سینه‌ها آتش فِشانسَرشکن آن خُم که مَهدی دارد او  -  تا به پایان انتظارم آرد اوشیعه را کُن این شب ظلمت سحر -  جلوه کن بر چشم عاشق یک نظرغرقه در نور ولایت کن  حِراء   -   می فرست آن یوسف گم گشته راکُشته ما را درد و رنج انتظار  -  می‌کِشَد هر دم بَلا ما را به دارطاقت ما گشته از این غُصِّه طاق   -   خون چکد از دیده ما را وَز فراقطعنه ما را میزند دشمن دُرُشت -  مهدیا! هجران تو ما را بِکُشتدیده بر دَر، بس تو را در راه ماند   -   پا به‌پایِ اشکِ چشمم، آه ماندسینه می‌سوزد ز داغِ اشتیاق  -   بس کن آقا شیعه را دیگر فراقای سبب ساز غم آدینه‌ها   - ای نهاده داغ غم بر سینه‌هامهدی صاحب زمان، خورشید حق   -   وقت آن شد تا زنی سر از شفقجِلوِه کن بر ما، سحرگاه  ظهور   -    تا نمایی نه فلک را غرقه نورجان به لب آمد خدا را بی  تو، آه   -   کَم نگردد از تو ما را یک نگاهمهدیا دل‌تنگ بویت گشته‌ایم   -   قوم آواره به کُویَت گشته‌ایمرحمتی آور  به عُشاقت وَلی    -  لحظه‌ای روی مهت را منجلیاز شفق غوغای نورت می‌رسد   -  از یمن بوی ظُهورت می‌رسدغُلغُلِه اندر جهان افکنده عشق   -    گشته عالم شاه ما را بَنده عشقاندک‌اندک می‌رسد، سَر انتظار  - می‌رسد ما را شمیم نوبهاردریمن در شام و لبنان و عراق   -   گشته بر پا کربلایِ اشتیاقمی‌رسد ما را سحرگاه وِثاق   - رو به پایان می‌رسد شام فراق بوی مهدی می‌رسد از سمت نور   -  اندک‌اندک می‌رسد وقت ظهوراندک‌اندک دور مستان می‌رسد    -    یوسف زهرا پرستان می‌رسدشام عزلت رو به پایان می‌رسد  - بر تن ما شیعیان جان می‌رسددر قدومش جان فدا باید کنیم   -  یاری‌اش در کربلا باید کنیمآه اگر تنها نهیمش در میان    -  ای دریغا گر شویم از کوفیانپیر تنهای خراسانی من  -   ای تو نوحِ  قلب طوفانی مندل به تنگ آمد خدا را از ستم   -  پرچم سبز وَلا را کن علمظلم و بیدادِ سکندرهای پست  -   تا کجا باید دل ما را شکستبی‌کس و تنها میانِ شهر درد   - تا کجا تنها به ظلم شب نبردیاری ما کن ای علم بردار عشق   -   یا بِکش ما را تو خود بردار عشقای به زندانِ نگاهت دل اسیر   - دادِ ما را از سِکندرها بگیربی‌هراسم بند و زندان را ولی   - دل به تنگ آمد ز تنهایی، علیجان فدای روی همچون حیدرت  -  اشعری‌ها را بِتاران از بَرَتای دلت رنجور درد و داغِ یاس    -  زِاِبنِ مُلجِم ها تو را دارم هراسدل پریشانم تو را از فتنه‌ها   -    تا به دشت کربلا گردی رهامی‌هراسم اَشعری را خرقه پوش   -   آن رَدای فتنه را افکنده دوشزین تَسلسُل‌های بی‌پایان دور   -  می‌هراسم از فساد و ظلم و جورحیدری ای بسته گیسو را به سر  -   دل پریشانم تو را زین بوم و بَرآهِ مظلومان اگر گیرد شرر    -  آتشِ حق جُمله سوزد خشک و تَرریشه کَن کُن ظالمان را بیخ زور -  سینۀ شب را شکاف از تیغ نوراذنِ ماده بر جهادِ با فساد      -   تا مگیرد رونق دین را کِسادای خراسانی تو را جان بر کفیم  -بهر جانبازی به اول در صفیمآبروی دین نیاید تا به باد    -   ریشه کن باید شود ما را فسادوَر نه چون قوم ثمود و قوم عاد   -   ریشۀ ما را بسوزاند فسادپیش ظلم ظالمان کردن سکوت   -      افکند ما را به دام عنکبوتکربلا ما را چنین دارد پیام   - پیش ظلم ظالمان باید قیاماین بود فریاد سرخ کربلا  - نهی از منکر بود معروف مابا ولی تا پای جان می‌ایستیم  -   از تبار کوفیان ما نیستیمظلم ظالم را کجا گردن نَهیم   -    عاشقانه کربلا را در رَهیمصد هزاران کربلا مارا به پیش  -بگذریم از خان و مان و جان خویش تشنه کامِ انتقامِ خونِ یاس     -   از سِکَندرها کجا ما را هراس شور و شوق کربلا دارد سرم  -    سر به دار عشق زهرا آورم «از تبار سر به دارانیم ما -   کربلا را جا نمی مانیم ما »به امید ظهور یار ...22 شهریور ماه 1394 - تهران - منصور نظری
کد خبر: ۷۲۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۲

مثنوی عاشورایی  «قتیل عشق» تقدیم می‌گردد به فدائی حضرت زینب، مدافع حرم اهل بیت، شهید والا مقام  مهدی عزیزی و تمامی شهدای مدافع حرم اهل بیت علیهم‌السلام پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری:بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن «قتیل عشق» تقدیم به  شهید مهدی عزیزیمی‌گشایم کربلا را باب عشق  -  قبلۀ شش گوشۀِ اصحاب عشقمی‌نویسم آن قتیل عشق را   -  باده نوشِ سلسبیلِ عشق را کوچه گرد عشق زینب در دمشق  -  غرقه شد در عمق اقیانوسِ عشقبی‌سر و سامان عشق فاطمه   -     شد نصیبش کربلا در خاتمه  در سرش شور وَلا دیدی چه کرد   -  با وجودش کربلا دیدی چه کرد  دل پریشانِ غمِ بانویِ آه  --     خیمه‌های زینبی را شد پناه  وز خُم کوثر سبوی باده خورد   -  در دمشقِ عشقِ زینب، جان سِپُرد  سینه ها را تا گذارم داغ عشق  -  نقش مهدی می‌کشم بر طاق عشقاو که بودش کربلا را آرزو     -  می‌نویسم غصۀِ جان‌سوز او   می‌نگارم بر سر نی لاله را   -   خونِ دل بر چشمِ زینب، ژاله رادر دمشقِ عشقِ زینب  کوچه گرد -  می‌نویسم غِصۀِ آن اهل دردتا حدیث عاشقی را بشنوی   -  می‌سُرایم کربلا را مثنوی   می‌نویسم غصۀِ محبوب را    -   آن مسیحای به نی مصلوب راغرقه در خون بر سر نی ماه را   -  پاره‌پاره نعش  ثارالله  رادر غروب کربلا، اشراق را  - چون شقایق، سینه ها، پُرداغ را بر سر نی می‌نگارم نور را  -  کرده اعجاز قَبَس در طور راکربلا را لاله‌ها از اشتیاق     -  دم به دم نو می‌شود بر سینه داغ     کربلا را این چه داغ است و چه سوز -   دم به دم نو می‌شود هر شام و روزاین چه آتش بر دل شوریده است  -  گشته جاری سیل خون  از دیده استتا ابد بنهاده بر دل، داغ چیست  -سر جدا بر نیزه را اشراق چیستاشکِ خون از دیده می‌بارد قلم   -  بر زمین افتاده ساقی بی علمغرقه در خون بر زمین افتاده ماه  -    آسمان را سینه می‌سوزد  ز آهآنکه دریا بر لبش دارد عطش    -    نقش زهرا می‌زند خون بر لبشبر لب دریا به خون آغِشته عشق  -       نقش زیبای خدا را  کِشته عشقساقی و دست و سبو، بی باده مست  -  بر زمین آیینه‌ای افتاده مستاو که خونش می‌زند سر از گلو    -   نقش زیبای خدا پیدا در او    وه چه زیبا بر زمین افتاده عشق   -   کرده مست آیینه را بی باده عشقکِشته خود را از غم زهرا به دار   - اندر او پیدا چه زیبا نقش یار سر حق را بر سر نی فاش عشق    - نقش ساقی می‌کشد نقاش عشق  از لب ساقی تراود آب نور   -   می‌زند بر نیزه سر، مهتاب نورآن  لب دریا عطشناکِ لبش   - عاشقی بر روی زهرا مذهبشعشق زهرا برده تاب و توش او -  بیرق سبز ولا بر دوش اوچون شقایق کرده بر تن او لباس   -   می‌شود قربانیِ چشمانِ یاسساقی و جام  و سبو غرقاب خون   - بر زمین جاری شراب لاله گونبی‌سر و بی‌پا و دستی می‌رسد   -    ساقی زینب پرستی می‌رسدبر سر نی می‌درخشد ماه عشق  -   جان فدایی گشتۀِ الله عشق قدسیان سرمست عطر و بوی او   -   بوی زهرا می‌دهد گیسوی او   بسته بر سر نام یا زهرا مهی  -    سِر حق را چون علی دل آگهیفاتح و سردار دشت کربلا   - عشق زهرا کرده او را مبتلایاور و پشت و پناه زینب او  -   عاشقی را کرده بر پا مذهب اوروبه سوی قبله گاه یاس عشق  -  پا به مقتل می‌نهد عباس عشقعشق زهرا بی‌قرارش کرده باز -   سر به روی نیزه می‌خواند نمازآن تَیَمُم کرده با خاک ولا  -       غرقه خون گوید  اذان کربلابا شقایق‌ها  سراید بانگ عشق  -  کربلا را تا زند شش‌دانگ عشققامت خون تا ببندد لاله مست   -  بانگ الا هو زند بر هرچه هستهم نماز او همه بود و نبود -  قبله شش گوشه را دارد سجودآن ولا  را قبلۀِ شش گوشه دار  -    کرده جان عاشقان را بی‌قراربر الستش عرشیان مست بلا   - هر طرف برپا ز عشقش کربلا   از دمشق و از عراق و از یمن  - می‌تراود عطر آن گلگون کفنکُلُ ارضٍ کربلا  آورده عشق  -  اشک زینب کرده تر خاک دمشقچون شقایق قوم عاشق بر علی   -  بر الست زینبی مست بلیکرده ترک خان و مان و جان و تن -   لاله‌های پرپر گلگون کفنداده سر گلبانگ  عشق یاس را  -    کرده بر تن جوشن عباس رابی‌سروسامان عشق فاطمه   -    کربلا را بر گزیند خاتمهعاشقی این است و عشق آخر چنین – رَدِ سرخ خون عاشق بر زمینهرکه در سر شور مستی دارد او – اندر این ره گو قدم بگذارد اوهمچو مهدیِ عزیزی مست عشق  -  برگزیند کربلا را در دمشقنام یا زهرا کند سر بنده نقش   -    غرقه در خون پا نهد بر فرش و عرشدر دمشق عاشقی  شبگرد نور -  باده نوشد از مِیِستان حُضورتا شود سرمست  و شهر آشوب عشق -  بر بلندای بلا مصلوب عشقدر دمشق عاشقی از التهاب   -   وز خُم زهرا بنوشد دُردِ ناب      تا شود مست آن شرابِ خاص را  - سِرّ بداند کلنا عباس را   کربلا، پایان و هم آغازِ عشق   - کلنا عباس، رمز و رازِ عشق  کلنا عباس یعنی او همه -     جان و روح و تن فدای فاطمهاز غم زینب غریق اشک و آه    -  سینه‌ها سوزانِ  از حُرمِ نگاهتا بگیریم انتقام خون یاس   - شیعه‌ایم و کلنّا مجنون یاس  شعله‌ور از آتش احساس عشق    -   شیعه‌ایم و کلنّا عبّاس عشقچون شقایق اهلِ وادیِ بلا     -    پاسبان خیمه‌های کربلاگشته بر گِرد حرم آیینه ها    -   داغِ عشقِ فاطمه بر سینه هاتا حرامی منگرد ناموس عشق  - غرقه طوفان گشته اقیانوس عشقسینه‌ها را قلزم خون پرخروش    -  بیرق سرخ حسینی را به دوشکلُّنا در تاب و تب از داغ یاس    -  بر حریم خیمه‌های او به‌پاسکلُّنا در کف گرفته تیغ عشق       -   نوش کوثر کرده از اِبریق عشقکلُّنا دست و سر و پا را  قلم       -      کلُّنا حیرانِ در وادیِ غمجان فدای زینب و درد و غمش   -  جان فدای قامت از غم خَمشجان فدای درد و رنج و ماتمش -     جان فدای اشک و آهِ هر دمشچشم خون پالای غرقه  شبنمش  -  آن مسیحا بر نیِ، دل مریمشکلنا عباس یعنی این حدیث   -    در دمشق عاشقی با چشم خیس گو قلم گردد  ز تن ما را دو دست – ظلم شب گیرد ز ما هر آنچه  هستگو دوتا فرقم شود همچون علی    - خون دل از روی من گردد جلیگو به نیزه  سر به دارم آورند -   سر جدا از جسم زارم آورندتیر و ترکش بر تنم بارد بسی   - نیزه بر تن کوبدم گو هر کسیتا مرا در تن بود یک‌ذره جان - تا به تن باشد مرا روح و روانبر حریم حُرم زینب روز و شب – خیمه‌ها را می‌دهم پاس از ادبتا نگیرد چشم زینب رنگ اشک   -  می‌کشم او را  به دندان  بار مشکگو جدا گردد دو دست از تن مرا -   گو شود شامِ بلا مدفن مراگو بُرَند از تن سرم را تشنه لب   - غرقه گردم در دل بحر تَعَبکربلا را جمله  سر بردار عشق   -  با علی در نهروان عمّار عشقای دریغا گر که زینب وا نهیم   -   یاس زهرا را دمی تنها نهیمبا ولایت عاشقانِ راستین   -  عهد  کجباف و عزیزی‌هاست این     ای دلت خون از غم مستوریَ اش  - ای فریدونی مَنال از دوریَ اشدل قوی دار ای دلت آشوب عشق  - اندک‌اندک می‌رسد آن خوب عشقظلم اسکندر نمی‌یابد دوام   -    می‌رسد ما را سحرگاه قیام یوسف زهرا عزیز مصر جان   -  می‌دهد ما را سحرگاهی اذاناندکی دیگر تحمل خوب عشق   -    می‌رسد آن شاه شهر آشوب عشقاز یمن بانگ  ولا آید به گوش  -  می‌رسد آن خرقۀ احمد به دوش چون علی دل‌دل سواری می‌رسد  -   یوسف زهرا تباری می‌رسد  می‌رسد شهزاده‌ای از ملک حق  - آفتاب حق زند سر از شفق گرد کوی‌اش آن ملائک در طَواف  -  بسته محمل، ناقه را آن شب شکاف  کِشته دلها عاشقان را بر صلیب  -   می‌رسد ما را سحرگاهی قریب   آن مسیحا را به پی آورده باز  - می‌نماید پرچم حق را فراز می‌تراود از لبانش  بوی سیب   -  می‌شود ما را ظهور او نصیبروشنای چشم زهرا می‌رسد   -  آن عزیز مانده تنها می‌رسدمی‌رسد آری خدا را می‌رسد   -  یوسف گم گشته ما را می‌رسدشیعه را پایان شب غم می‌رسد -  آن زلال چشم  شبنم می‌رسدمی‌رسد ما را سحرگاه ظهور   -  شام ظلمت را شکافد تیغ  نورحیدری آن روی و مو آید میان  -  پا نهد بر تارک افلاکیانسینه ما را بر ظهورش پرهوس – یوسفی آید مسیحایی نفس  آید از ره شهسواری چون علی  -   وَز رُخَش نور ولایت منجلی شیعه را سر می‌رسد این انتظار -  می‌رسد آن یوسف زهرا تبار آخر آید این زمستان را بهار   - چشم ما روشن شود از روی یاربر شب ظلمت سحرگاهی رسد   - از شبستان علی ماهی رسدبه امید ظهور یار ....20 شهریور 1394- تهران – منصور نظری
کد خبر: ۷۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۰

به مناسبت شهادت جان‌سوز«ریهام دوابشه» مادر نوزاد فلسطینی که توسط صهیونیست‌ها زنده سوزانده شد،مثنوی اشک و آتش به این شهیدۀِ مظلوم و نوزاد شهیدش علی دوابشه تقدیم می‌گردد
کد خبر: ۷۱۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۷

مثنوی از تبار شقایق تقدیم میگرد به سردار رشید لشکر اسلام، مدافع حرم آل الله، شهید هادی کجباف و تمامی همرزمان دلاورش
کد خبر: ۷۱۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۲

دبیر کمیسیون کشاورزی مجلس از ظلم تاریخی به کهگیلویه و بویراحمد در تخصیص آب سدها سخن به میان آورد.سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com به گزارش خبرنگار  فارس از یاسوج، حجت‌الاسلام سید علی‌محمد بزرگواری در شورای اداری کهگیلویه و بویراحمد که با حضور محمود حجتی وزیر جهاد کشاورزی برگزار شد، اظهار کرد: کهگیلویه و بویراحمد از سال‌های قبل به عنوان قطب دام‌داری کشور مطرح بود اما به دلیل خشکسالی‌های اخیر، خشک شدن چشمه‌ها و قنات‌ها دامداری استان وضعیت نابسامانی پیدا کرده است. نماینده شهرستان‌های چهارگانه کهگیلویه و بویراحمد به وجود رودخانه و سد مارون اشاره کرد و افزود: از این رودخانه که متعلق به استان کهگیلویه و بویراحمد است سد مارون ساخته شده و بهبهان از وجود این سد آباد شده اما اجازه برداشت آب به مردم استان داده نمی‌شود. وی عنوان کرد: سد کوثر یکی دیگر از سدهای استان است که آب این سد به استان‌های بوشهر و منطقه عسلویه برده شده و حتی برای کشور قطر پیش‌بینی شده اما حق برداشت و استفاده به مردم استان داده نشده است. بزرگواری با بیان اینکه کهگیلویه و بویراحمد نیازمند نگاه ویژه دولت است، افزود: بالغ بر دو تا سه هزار نفر از تحصیل‌کردهای بیکار استان در رشته‌های کشاورزی، باغداری و دامداری هستند که انتظار می‌رود با راه‌اندازی تعاونی‌های تولید مشکل اشتغال بخشی اعظمی از این افراد حل شود. نماینده مردم شهرستان‌های چهارگانه کهگیلویه و بویراحمد در مجلس، خواستار توجه دولت به بازنشستگان بخش کشاورزی شد و عنوان کرد: 8 هزار میلیارد پول خرید گندم به کشاورزان پرداخت شده اما سهم کوچکی به استان اختصاص داده شده و مبلغ زیادی از پول کشاورزان پرداخت نشده است.
کد خبر: ۷۰۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۵

نماینده شهرستانهای کهگیلویه ،بهمئی ،چرام و لنده گفت: از وزارت کشور و هیأت دولت قبلی در توجه به پیگیری های بنده در خصوص ارتقای بخش های چرام و لنده به شهرستان و برخی دهستان ها به بخش و از دولت فعلی به خاطر راه اندازی ادارات و فراهم کردن امکانات تشکر کرده و یادآوری می کنم که به این شهرستان ها و بخش های جدیدالتأسیس نگاه ویژه ای داشته باشید. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا ( avayedena.com) به نقل از خبرگزاری خانه ملت، سید علی محمد بزرگواری در جلسه علنی امروز (سه شنبه 2 تیر ماه) در نطق میان دستور خود با بیان اینکه امروز مدافعان حریم اهل بیت(ع) به فریاد مولای خود امام حسین(ع) لبیک گفته و در دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) به پیکار مشغولند، گفت: ناپاک زادگان داعشی و تکفیری سر آنها را بریده اند و آنها به مولای خویش حسین بن علی(ع) ملحق شده اند، اینان همان هایی هستند که به همه ما ثابت کردند چیزی برای از دست دادن ندارند و "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" را به ما یادآوری کرده اند. نماینده مردم کهگیلویه، بهمئی و چرام در مجلس شورای اسلامی در ادامه با تشکر از وزارت راه و شهرسازی در دولت سابق و فعلی برای بهسازی و آسفالت راه های روستایی حوزه انتخابیه عنوان کرد: از اینکه جاده فرعی باغچه سادات یاسوج را به راه اصلی رسانده اند تا 4 شهرستان حوزه انتخابیه به راحتی به مرکز استان متصل شود و این جاده به عنوان یک جاده گردشگری برای استفاده از مناظر سد سیری درآید نیز تشکر می کنم. وی در ادامه خطاب به آخوندی وزیر مسکن عنوان کرد: با توجه به اینکه جاده ملی معروف پاتاوه-دهدشت که نه تنها استان ما را از بن بست خارج می کند بلکه جنوب کشور را به مرکز کشور با نزدیک ترین فاصله وصل می کند و از پروژه های مهم سفر مقام معظم رهبری است که در سال 73 به تصویب رسید اما بعد از 20 سال تنها 65 درصد پیشرفت داشته و قرارگاه خاتم(ص) که به عنوان پیمانکار این پروژه به خاطر مطالبات 48 میلیارد تومانی، عملیات جاده را تعطیل کرده است این در حالی است که وعده پرداخت مطالبات از سوی شما محقق نشده و کارگران آن حقوقی دریافت نکرده اند. بزرگواری ادامه داد: از وزارت نفت و شرکت ملی گاز در دولت قبلی و فعلی به خاطر نهضت گازرسانی در حوزه انتخابیه ام به ویژه توجه به پیگیری های بنده در خصوص تصویب پروژه گازرسانی به سه بخش حوزه انتخابیه که به زودی کلنگ زنی خواهد شد تشکر می کند اما دو بخش دیگر یعنی سرآسیاب یوسفی و ممبی همچنان برای پخت و پز از هیزم درختان بلوط که سرمایه ملی هستند استفاده می کنند لذا برابر دستوری که از وزیر گرفته ام، شرکت ملی گاز، مطالعه گازرسانی به این دو بخش را آغاز کند. این عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس نهم در ادامه با تشکر از وزارت نیرو در دولت سابق و فعلی برای برق رسانی به روستاهای زیر 20 خانوار و در پایدار نمودن توسعه برق به خاطر پیگیری های اینجانب در روستاهای بزرگ، یادآور شد: با این حال شهرهای ما از برق پایداری برخوردار نیستند و شهرهای چرام و دهدشت با توجه به هوای گرم بالای 45 درجه باید از تعرفه گرمسیری درجه یک برخوردار شوند. وی اضافه کرد: همچنین به خاطر آب رسانی به روستاها و برخی بخش ها تشکر می کنم اما یادآوری می کنم که طرح بزرگ آب رسانی از سد کوثر برای یکی از شهرها که در سال 90 کلنگ زنی شده است با پیشرفت 25 درصدی به خاط نبود اعتبار کافی به حالت نیمه تعطیل درآمده و طرح بزرگ آب رسانی به شهرهای دهدشت، چرام و چند شهر دیگر که مطالعات آن انجام گرفته و ماده 215 آن حل شده است به خاطر عدم تخصیص اعتبار به صورت اجرایی در نیامده لذا تذکر می دهم که شهرهای ما از آب پایدار برخوردار نیستند و در آینده بحران آب خواهیم داشت. بزرگواری همچنین افزود: از وزارت بهداشت و درمان در دولت قبلی و فعلی به خاطر توجه ویژه به پیگیری های وی در خصوص راه اندازی بیمارستان های بستردرمانی در شهرهای چرام و لنده و قلعه رئیسی و آغاز زایشگاه دیشموک و کلنگ زنگی بیمارستان 35 تخت خوابی بهمئی و تجهیز بیمارستان دهدشت به ام آر آی و کلینیک مغز و اعصاب تشکر کرده و یادآوری می کنم تمام مقدمات برای کلنگ زنی بیمارستان 33 تخت خوابی شهر چرام آماده است لذا از قاضی زاده هاشمی می خواهم دستور اقدام فرمایند. نماینده مردم کهگیلویه، بهمئی و چرام در مجلس شورای اسلامی در پایان خاطرنشان کرد: از وزارت کشور و هیأت دولت قبلی در توجه به پیگیری های بنده در خصوص ارتقای بخش های چرام و لنده به شهرستان و برخی دهستان ها به بخش و از دولت فعلی به خاطر راه اندازی ادارات و فراهم کردن امکانات تشکر کرده و یادآوری می کنم که به این شهرستان ها و بخش های جدیدالتأسیس نگاه ویژه ای داشته باشید.
کد خبر: ۶۶۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۲

یک مدیر خوب باید سلیقه ی شخصی، گرایش سیاسی وعلاقه ی خود به افراد و طرز تفکرهای مختلف را فدای اهداف سازمان بنماید
کد خبر: ۶۵۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۸

قوع یک سانحه در حین شادی طرفداران تیم پرسپولیس پس از پیروزی بر تیم فوتبال استقلال در جمعه شب باعث مرگ دو شهروند ماهشهری در استان خوزستان شد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : مسوول مرکز فوریت های پزشکی و اورژانس شهرستان بندر ماهشهر روز شنبه به خبرنگار ایرنا گفت: این حادثه در ساعت 19 و 33 دقیقه با تماس مردمی به مرکز اورژانس ماهشهر اطلاع رسانی و یک دستگاه آمبولانس به همراه تجهیزات لازم به محل حادثه در بلوار کوثر اعزام شد. قدرت کرد اضافه کرد: در این حادثه کنترل یک دستگاه خودرو سواری پراید از دست راننده خارج شده و با سه بانوی معلم که در حال پیاده روی در یکی از خیابان های فاز دو ماهشهر بودند برخورد کرد. وی ادامه داد: با وجود تلاش های نیروهای اورژانس در این حادثه خانم ها علوپور و موسوی از معلمان دبستان سعدی این شهر جان خود را از دست دادند و یکی از مصدومان به بیمارستان حاجیه نرگس معرفی بندر ماهشهر منتقل می شود. پس از پیروزی دیشب تیم پرسپولیس مقابل فوتبال استقلال و پایان تقابل سرخابی ها در لیگ برتر فوتبال کشور، بسیاری از طرفداران تیم پرسپولیس با هیاهو و شادی با خودروها و موتورسیکلت های خود وارد خیابان های سطح شهر شده و موجب اخلال در نظم و آسایش مردم شدند. طرفداران تیم پرسپولیس در برخی شهرهای استان خوزستان از جمله اهواز نیز پس از پیروزی یک بر صفر سرخ پوشان پایتخت مقابل استقلال تهران به جشن و پایکوبی پرداختند. این جشن ها سبب ایجاد ترافیک و اخلال در تردد خودروها در اهواز شد.
کد خبر: ۶۴۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۶

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com محمد رضا اسکندری ظهر پنجشنبه در نشست بخش خصوصی و دولت در کهگیلویه و بویراحمد افزود: ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری‌ در این مناطق نیازمند همکاری مسئولان استانی است. وی بیان کرد: استان کهگیلویه و بویراحمد دارای محرومیت است و باید با همکاری مسئولان زمینه جذب سرمایه گذاری در آن برای توسعه فراهم شود. اسکندری با بیان اینکه استان کهگیلویه وبویراحمد جمعیت ایثارگران زیادی دارد، گفت: ایجاد زمینه کار و تولید برای جامعه ایثارگری را در اولویت برنامه های اقتصادی این سازمان است. رئیس سازمان اقتصادی کوثر اظهار داشت: این استان به دلیل وجود جمعیت ایثاگر، شرایط اقتصادی و درعین حال محرومیت ها وبیکاری جزء استانهای هدف سرمایه گذاری بنیاد اقتصادی کوثر است. اسکندری همچنین گفت: سازمان اقتصادی کوثر ۷۰۰میلیارد تومان طرح دربخش کشاورزی و ۴۰۰  میلیارد تومان در بخش عمرانی کشور در حال اجرا دارد.مهر
کد خبر: ۶۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۵

حضرت زهرا(س) الگویی کامل و برتر برای همه بانوان دنیاست و هر کس این بانو را الگوی خود قرار دهد، هیچوقت اسیر مشکلات دنیوی نمی شود  
کد خبر: ۶۱۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۲

غریبی:تامین توزیع و کنترل آب شرب شهرستان لنده با جدیت در حال انجام است و در سال جدید تلاش خواهیم با تعریف پروژه ابرسانی به شهرستان لنده از طریق سد کوثر این مشکل را برطرف نماییم
کد خبر: ۵۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۹

این روزها طرح جداسازی بهمئی از استان کهگیلویه و بویراحمد زیاد شنیده می‌شود که همه شواهد و قرائن حکایت از تشدید محرومیت‌های این شهرستان در صورت بروز چنین اتفاقی دارد.سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج، شهرستان بهمئی یکی از شهرستان‌های هشت‌گانه استان کهگیلویه و بویراحمد به‌شمار می‌رود که تا چند سال اخیر به همراه چند شهرستان تازه شکل‌ گرفته دیگر تنها بخشی از منطقه کهگیلویه بزرگ به شمار می‌رفت. سرانجام با رایزنی‌های گسترده مسئولان، نمایندگان و پافشاری و همت مردم این منطقه بهمئی به شهرستان تبدیل شد و اکنون از نظر ردیف‌های بودجه‌ای مستقل از کهگیلویه است. شهرستان بهمئی در بسیاری زمینه‌ها شهرستانی مستعد در استان به‌شمار می‌رود که قبل از هر چیز باید از نیروی انسانی توسعه‌ یافته این شهرستان یاد کرد. شکی در این نیست که فرزندان هنرمند شهرستان بهمئی در هنر سرآمد استان کهگیلویه و بویراحمد هستند و اگر امکانات در کشور و استان اجازه می‌داد هنرمندانی از این شهرستان به کشور معرفی می‌شدند که بی‌بدیل بودند. از نظر منابع این شهرستان با داشتن منابع نفت و همچنین وجود معادنی دیگر همچون سلستین دارای جایگاه خوبی از نظر منابع است اما عمق محرومیت‌ها از گذشته به گونه‌ای بوده که تا سال‌ها این محرومیت نمود خود را از دست نمی‌دهد. امروزه بزرگترین مشکل بهمئی آب آشامیدنی و کشاورزی است که اگر موضوع مشکل آب شهرستان برطرف شود با وجود زمین‌های هموار می‌توان از کشاورزی و باغداری به‌عنوان مهم‌ترین منبع تولید و ایجاد اشتغال در شهرستان به آینده بهتر آن امیدوار بود. شهرستانی نوپا که اکنون به مرور زمان مشکلات را پشت سر خواهد گذاشت و با بهتر شدن وضعیت اعتبارات باید به آینده بهمئی خوش‌بین بود. اما از سال‌های گذشته طرحی هماره مطرح می‌شود که خواستار جدایی این شهرستان از استان کهگیلویه و بویراحمد است. این‌گونه به نظر می‌رسد و شواهد و قرائی حکایت از این دارد که جدایی بهمئی از استان تنها به ضرر مردم این شهرستان باشد و سایر مناطق استان از این جدایی ضرری نکنند. الحاق به استانی بزرگ که اکنون بسیاری از شهرستان‌های آن که همجوار بهمئی هستند مشکلات زیادی را تجریه می‌کنند و به‌دلیل گستردگی استان خوزستان خود وضعیت چندان خوبی ندارند. مردم و مسئولان بهمئی برای یکبار هم که شده می‌توانند سری به شهرستان‌های همجوار خود از جمله مسجدسلیمان و رامهرمز، ایذه، مالمیر و حتی بهبهان یکی از شهرهای تمدن‌ساز و فرهنگی ایران واقع در استان خوزستان بزنند و اگر در آن‌جا وضعیت بودجه، اعتبارات، اشتغال و رفاه را بهتر از استان کنونی خودشان دیدند سپس این طرح را به‌صورت جدی و با همکاری رسانه‌ها پیگیری کنند. جالب است که این بحث جدایی مقارن شد با سفر معاون وزیر نیرو و رئیس شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور به شهرستان بهمئی که روز گذشته صورت گرفت و مطالب جالبی در نشست وی با مسئولان این شهرستان مطرح شد. حمیدرضا جانباز در این نشست به طرح آبرسانی از سد کوثر برای تأمین آب مورد نیاز شهرستان بهمئی اشاره کرد و گفت: این طرح به جد در دستور کار وزارت نیرو قرار دارد و به همین جهت به‌عنوان یک مدیر ملی می‌گویم که طرح جداسازی بهمئی از استان کهگیلویه و بویراحمد طرحی غیرکارشناسی در حوزه آبرسانی است. وی گفت: استان خوزستان به‌دلیل گستردگی دارای شهرها و روستاهای زیادی است که دچار کم‌آبی هستند و در صورت محقق شدن طرح الحاق بهمئی به این استان بهمئی هم مانند یکی از همان شهرهای خوزستان بدون برنامه آبرسانی خواهد بود و دچار بی‌آبی خواهد شد. این حرف‌ها متعلق به حمیدرضا جانباز مدیری غیربومی و کشوری است که هیچ‌گونه حب و بغضی نسبت به استان و شهرستان بهمئی ندارد و از همین‌جا زنگ خطر الحاق احتمالی بهمئی را از استان به صدا درآورد. اگر در برهه کنونی بهمئی برای گرفتن حق خود و اخذ اعتبارات بیشتر باید تنها با هفت شهرستان دیگر هم اندازه و هم‌ردیف مبارزه کند در آینده و در صورت الحاق به خوزستان با شهرهایی باید پنجه در پنجه بیندازد که تعداد آن‌ها بسیار زیاد است. بهمئی باید با اهواز، آبادان، شوش، دزفول، اندیمشک، بهبهان و چندین شهر ریز و درشت دیگر برای جذب اعتبارات بیشتر سعی و تلاش کند که این تحلیل را به خود مردم و مسئولان بهمئی وا می‌گذاریم. اما پایان کلام تحلیلی است که امروزه بسیار شنیده می‌شود و آن مربوط به اشتغال جوانان بهمئی در صورت جدایی از کهگیلویه و بویراحمد و الحاق به خوزستان است. برخی معتقدند که با این جدایی زمینه آبادانی و ایجاد اشتغال با حضور جوانان در شرکت نفت فراهم می‌شود اما تجربه مسجدسلیمان، امیدیه و آغاجاری و سایرین نشان داده که دست‌یابی به شغل و کار با متوسل شدن به ریسمان شرکت نفت حکم مسکنی را برای جوانان آینده‌دار این شهرستان دارد و به حتم آنچه که در طول دهه‌های گذشته منتهی به صد سال اخیر مردم مسجدسلیمان از نفت تجربه کردند در انتظار این شهرستان خواهد بود.
کد خبر: ۵۸۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۳

آب‌رسانی از سد کوثر به شهر لیکک یک پروژه ملی است و علاوه بر اعتبارات تخصیص یافته به این پروژه از محل دیگر نیز به این پروژه اختصاص داده شود و انتظار می‌رود از آب سد کوثر آب شرب شهرستان‌های کهگیلویه، چرام، لنده و سوق نیز تامین شود. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به گزارش خبرنگار فارس از بهمئی، حجت‌الاسلام سید علی‌محمد بزرگواری ظهر امروز در نشست مسئولان آب و فاضلاب کشور، مسئولان استانی و شهرستانی در سالن اجتماعات فرمانداری بهمئی اظهار کرد: جهت پیگیری مطالبات عام‌المنفعه مردم، مسئولان استانی و کشوری را به این شهرستان دعوت کردیم تا خود از نزدیک مشکلات مردم را لمس کنند و در ارائه خدمت تصمیم‌گیری بهتری انجام دهند. وی افزود: محروم‌ترین منطقه استان بهمئی است که تصمیم گرفتیم جهت رفع محرومیت به خصوص در حوزه آبرسانی مسئولان کشوری و استانی را به این شهرستان بیاوریم. بزرگواری خاطرنشان کرد: با توجه به اصل سوم قانون اساسی مبنی بر عدالت و عدم تبعیض و خواست نظام، توسعه متوازن بر مبنای این است که مناطق محروم را در بحث تخصیص اعتبارات بیشتر ببینیم. وی افزود: دو سد در کنار شهرستان‌های استان کهگیلویه و بویراحمد احداث شد که سد مارون واقع در 35 کیلومتری شهرستان بهمئی و سد کوثر در کنار بهمئی و گچساران وجود دارند اما دشت‌های خشک شهرستان بهمئی از سهمیه آب کشاورزی محرومند. بزرگواری تصریح کرد: آب‌رسانی از سد کوثر به شهر لیکک یک پروژه ملی است و علاوه بر اعتبارات تخصیص یافته به این پروژه از محل دیگر نیز به این پروژه اختصاص داده شود و انتظار می‌رود از آب سد کوثر آب شرب شهرستان‌های کهگیلویه، چرام، لنده و سوق نیز تامین شود.
کد خبر: ۵۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۲