« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۱۹۷۰۹
تاریخ انتشار: ۳۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۶:۵۳
گزارش
همواره طبقه حاکم بر جهان از طریق جداسازی و تجزیه سرزمین ها و قدرت ها به راحتی به فتح و غلبه بر آنان دست یافته اند.
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف؛  تفرقه بیانداز و حکومت کن و یا جدا کن و غالب شو، این عبارت همواره در تاریخ بشر با نام لشکرکشان و جنگ طلبان بزرگ و قدرت های استعماری سلطه گر و انحصار طلب معادل بوده است. با نگاهی به تاریخ جهان می بینیم که همواره طبقه حاکم بر جهان این دستور کار مهم را مد نظر داشته و از طریق جداسازی و تجزیه سرزمین ها و قدرت ها به راحتی به فتح و غلبه بر آنان دست یافته اند. این طبقه در طول تاریخ در کشورهای مختلفی این نسخه را با موفقیت آزموده و هر بار با کوله باری از تجربه های بیشتر بر شدت و وسعت اجرای این حکم استعماری افزوده اند.

در این برهه زمانی از تاریخ باز همین دستور کار است که برای خاورمیانه ملتهب از انقلاب های مختلف بر روی میز طبقه حاکم قرار گرفته است. دیگر حکام زورگوی پیر دست نشانده در خاورمیانه برای سلطه گران جهانی کاربردی ندارند و از سال ها قبل با پیش بینی این ناکارآمدی طرح جدیدی برای ثروتمندترین lمنطقه استراتژیک جهان اندیشیده شده است. از همین روست که می بینیم متعاقب انقلاب هایی که دنیای غرب آن را بهار عربی می خواند و سرنگونی دیکتاتورهای چندین دهه ای بلافاصله بخش « جدا کن » دستور کار قدیمی طبقه سلطه در غالب حرکات تجزیه طلبانه و استقلال خواهی ها شروع می شود تا راه رسیدن به بخش «غالب شو» هموارتر گردد.

امروز دستگاه تبلیغاتی و رسانه ای طبقه سلطه گر جهانی آوای جدایی طلبی را به وضوح از یمن، سوریه، پاکستان، لیبی، عراق، ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی خاورمیانه و حوزه آن به صورتی تشدید شده به گوش جهانیان می رساند و شاهدیم که یک بار دیگر پس از جنگ جهانی دوم و تکه تکه کردن آخرین امپراطوری بزرگ اسلامی و غلبه بر آن بار دیگر در غالب طراحی های صهیونیستی به نام برنارد لوئیس و عملگی پادوی آن، نظام آمریکا، دنیای اسلام هدف نسخه پر نیرنگ دیگری از «جدا کن و غالب شو» قرار گرفته است. در این گزارش به شخصیت شناسی برنارد لوئیس و واکاوی طرح او می پردازیم.

برنارد لوئیس کیست؟

برنارد لوئیس در سال 1916 در لندن در یک خانواده متوسط یهودی متولد شد. برای تحصیلات به کالج ویلسون و پلی تکنینک وارد شد و دوره های عالی را در دانشگاه های لندن و پاریس گذراند. مدتی را در وزارت امور خارجه انگلیس در طی جنگ جهانی دوم در کمیته اعراب و انگلیس کار کرد. این کمیته یک آژانس امپریالیستی برای تضعیف دنیای عرب و حفظ چیرگی انگلیس بر آنان بود. مدتی نیز در دانشکده مطالعات آفریقایی و شرقی و به مدت سی سال در دانشگاه لندن تدریس کرد. او در سال 1974 از لندن به دانشگاه پرینستون رفت و در نهایت در سال 1982 شهروند آمریکا شد تا از نزدیک بتواند محتویات فکری طرح خود را به سیاستمداران آمریکایی انتقال دهد. لوئیس استاد بازنشسته دانشگاه پرینستون است که نزدیک به 20 هزار عنوان کتاب و مقاله درباره خاورمیانه و دنیای اسلام به رشته تحریر درآورده است.

او را تاثیرگذارترین تاریخدانی می دانند که پس از جنگ جهانی دوم در مورد دنیای اسلام و خاورمیانه کار کرده است. تحقیقات و نوشته های او مرجع شناخت دنیای اسلام و تاریخ عرب برای اروپا و آمریکا بوده است. محافل علمی برنارد لوئیس را به عنوان یک کارشناس خبره تاریخ دنیای اسلام به خصوص ایران، ترکیه و اعراب می دانند. او از پیش روان مطالعات تخصصی در مورد تاریخ اجتماعی و اقتصادی دنیای اسلام بوده و اشراف عمیقی بر آرشیوهای امپراطوری عثمانی و تاریخ این آخرین امپراطوری مسلمین دارد. او در آثار خود ابایی از به تصویر کشیدن تاریخ شکوهمند و غنی دنیای اسلام قبل از دوران مدرنیته ندارد اما با شگردی توهین آمیز و شیطنتی ظریف سعی می کند این شکوه را نه از عقلانیت فیلسوفان و دانشمندان بزرگ علوم اسلامی بلکه منشا گرفته از دوره ای از تاریخ اسلام نشان دهد که صوفی گری و درویش مسلکی و دوری از دنیای واقعی رواج یافته بود. بدین ترتیب برنارد لوئیس در آثارش سعی در بزرگ جلوه دادن مقطعی از تاریخ مسلمین دارد که دنیای اسلام به انزواگرایی و ریاضت های صوفیانه و عرفان های بی خبر از اجتماع و سیاست روی آورده بود. مقطعی که سرآغاز افول تمدن اسلامی بوده است. لوئیس در آثار خود حمایت ‌های آشکاری از حملات صلیبی در طول تاریخ نشان می دهد و تاکید می کند که عذر خواهی بابت این حملات یک حماقت محض است».

او همچنین در آثارش به گفتمان درونی دنیای اسلام در مورد چگونگی برخورد با تمدن غرب نیز پرداخته است. بخشی از تحقیقات او در مورد گروه های مخالف شکل گرفته در تاریخ جوامع اسلامی بوده و در مورد فرق مختلف دنیای اسلام نیز مطالعات ژرفی داشته است. رساله دکترای او به بنیان های اجتماعی ظهور فرقه اسماعیلیه اختصاص داشته است. همچنین وضعیت تاریخی و اجتماعی یهود در جوامع اسلامی از دیگر موضوعات مورد علاقه برنارد لوئیس بوده است.

تمرکز برنارد لوئیس در شروع تحقیقاتش بر تاریخ منطقه مهم شامات بود. پس از به وجود آمدن اسرائیل او مطالعاتش را بر روی تاریخ اجتماعی سیاسی و اقتصادی سرزمین های عربی در قالب امپراطوری عثمانی متمرکز کرد. بخش مهمی از این مطالعات کاوش چرایی و چگونگی از هم پاشیدن امپراطوری عثمانی بوده است. برنارد لوئیس هم مشکلات داخلی و هم برنامه های غرب را در تکه تکه شدن عثمانی دخیل می داند.

روابط بین اعراب و شوروی سابق که گاهی بر ضد اسرائیل تمام می شد از دیگر موضوعات مطالعه لوئیس بوده است. او در کتابی به نام «سامی ها و ضد سامی ها» که در سال 1986 چاپ شده است؛ تاثیر همکاری کمونیست ها و اعراب را بر اسرائیل بررسی کرده است. او سه کتاب مرجع در مورد اسلام و اعراب برای عموم مردم غرب نوشت. اعراب در تاریخ، 1950، خاورمیانه و غرب، 1964 و خاورمیانه، 1995. این کتاب ها به بیش از بیست زبان ترجمه شد و در نتیجه نام برنارد لوئیس را برای محافل دانشگاهی غرب به عنوان متخصص بلامنازع تاریخ اسلام و اعراب تثبیت کرد. او با سیاستمداران عالی رتبه خاورمیانه به خصوص در کشورهای ترکیه و اردن و نیز سران رژیم صهیونیستی دیدارهای متعددی داشته است.

 
آنچه که از این مقدمه بر می آید این است که برنارد لوئیس یک یهودی طرفدار اسرائیل است که دنیای اسلام و خاورمیانه را به خوبی می شناسد. سال ها در مورد تاریخ این منطقه مطالعه کرده و به آرشیوهای آخرین امپراطوری مسلمین دسترسی داشته و چگونگی اضمحلال آن و در نتیجه فراهم شدن امکان تاسیس کشور مجعول اسرائیل را دقیقا بررسی نموده است. علاقه او به موضوع تفرقه در دنیای اسلام و زمینه های آن از همین جا باید نتیجه گیری شود که رساله دکترای او مربوط به بررسی تکوین فرقه اسماعیلیه است که در نوع خود یکی از بزرگترین انشعاب ها و تفرقه های تاریخ امت اسلامی به شمار می رود. برنارد لوئیس بهتر از هر مستشرق دیگری تاثیر این تفرقه ها و جدایی ها را بر پیکره اسلام و مسلمین می فهمد. از همین روست که نتیجه یک عمر تلاش و مطالعه خود را در طرحی گردآوری کرده است که شاکله آن را بالکانیزاسیون خاورمیانه تشکیل می دهد. طرح او به دنبال استفاده از تجربیات تاریخی تفرقه افکنی عقیدتی در دنیای اسلام و تلفیق آن با تجربه تکه تکه سازی سرزمینی امپراطوری اسلامی عثمانی است تا به زعم خود یک بار برای همیشه به «خنثی سازی» مهمترین بخش از سرزمین های اسلامی، خاورمیانه، موفق شود.

طرح برنارد لوئیس

برنارد لوئیس برای اولین بار در نشست سال 1979 اعضای بیلدربرگ در اتریش در مورد طرح خود سخن گفت. او طرح خود را که شامل تجزیه کشورهای خاورمیانه از جمله ایران به کشورهای کوچک قابل مدیریت بود برای سران اقتصادی و سیاسی شرکت کننده در بیلدربرگ ارائه داد. در این طرح کشورهای خاورمیانه بر اساس بنیان های زبانی، نژادی و منطقه ای تکه پاره می شوند. بر اساس این طرح انگلیس باید از شورش های قومی اقلیت هایی مانند دروزی ها در لبنان، بلوچ ها، ترک ها و کردها در ایران، علوی ها در سوریه، عیسویان در اتیوپی، فرقه های مذهبی در سودان، قبایل عرب در کشورهای مختلف عربی، کردها در ترکیه و ... حمایت کند. هدف این طرح تکه تکه کردن خاورمیانه و تبدیل آن به موزائیکی از کشورهای کوچک و ضعیف در حال رقابت با یکدیگر است تا از این طریق قدرت جمهوری ها و پادشاهی های فعلی تضعیف گردد.

 آنچه که برای لیبی پس از قذافی در نظر گرفته شده است.

 ایران در این طرح اهمیت فوق العاده استراتژیکی دارد. هرگونه تغییر در مرزهای جغرافیایی ایران به راحتی خواهد توانست کشورهای همسایه آن به خصوص عراق، ترکیه و پاکستان را به راحتی بی ثبات ساخته و به پیشرفت طرح برنارد لوئیس برای بالکانیزه کردن دنیای اسلام کمک بزرگی نماید. از این رو سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل برای پیش برد طرح لوئیس در ایران عملیات های سنگین و پر هزینه ای را انجام می دهند.

 ایرانستانی که صهیونیزم برای خواب برنارد لوییس تعبیر کرده است.

 غول های آنگلو-آمریکن نفتی که از تجزیه ایران سود فراوانی خواهند برد از طرح لوئیس در مورد ایران حمایت می کنند. در واقع طرح تجزیه کشورهای خاورمیانه فقط به دنبال اهداف سیاسی نبوده بلکه نتایج اقتصادی بزرگی برای دنیای سلطه خواهد داشت که در دست گرفتن کامل جریان انرژی و چاه های نفت یکی از اصلی ترین اهداف آن است. از همین رو بالکانیزاسیون سرزمین های نفت خیز ایران در طرح لوئیس به عنوان یکی از اولویت ها آمده است. از اهداف دراز مدت دیگر می توان به حضور نظامی پنتاگون در دریای خزر و کنترل امنیت چاه های نفت اطراف آن و نیز مدیریت لوله های نفتی این دریا را می توان ذکر کرد.

آینده پاکستان در طرح لوییس

برنارد لوئیس معتقد است کشورهای عرب کنونی می توانند قابلیت تهدید منافع آنگلو-آمریکن را داشته باشند. به همین دلیل باید به دولت های قبیله ای ضعیف تقسیم شوند تا هم چپاول ثروت های طبیعی آنها راحت تر باشد و هم قابلیت تهدید را از دست بدهند. موفقیت طرح در تقسیم سودان و نیز ظهور تجزیه طلبی در کشورهای عربی که اخیرا انقلاب های موفق داشته اند همه می توانند به عنوان بخشی از پیشبرد طرح لوئیس ارزیابی شوند. سی آی ای به عنوان یکی از اصلی ترین مجریان طرح لوئیس به خصوص پس از سال 2005 به اقدامات خود در این زمینه افزوده است. حضور نظامی آمریکا در منطقه، اشغال افغانستان و عراق و ایجاد پایگاه های مختلف در کشورهای اسلامی خاورمیانه را می توان بخشی از اجرای طرح توسط آمریکا قلمداد کرد. شرط کنگره برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق مبنی بر تلاش دولت عراق برای به وجود آوردن سه واحد خودمختار در عراق از دیگر نشانه های قصد جدی آمریکا برای اجرای طرح لوییس می باشد.

 طرح تجزیه  سوریه پس از اسد

بر اساس طرح لوئیس از سویی باید توسط اقدامات تبلیغی و رسانه ای به تحریک اقوام پرداخت و از سوی دیگر با جلوگیری از ایجاد فضای گفتگو بین حکومت ها و اقوام و ممانعت از به رسمیت شناخته شدن حقوق عادی و بین المللی اقوام توسط دولت های منطقه تنش را تا جایی افزایش داد که برای یک طرف غیر از استقلال خواهی و دست بردن به سلاح و برای طرف دیگر غیر از سرکوب و زندان راهی متصور نباشد.

 
لوئیس و سردمداران آمریکا

لوئیس از دهه هفتاد روابط صمیمانه‌ای با نومحافظه‌کاران آمریکا برقرار کرده بود و یکی از مهمترین مشاوران بوش پدر و بوش پسر محسوب می شد. وال استریت ژورنال در مقاله ای درباره برنارد لوئیس می‌نویسد: «برنارد لوئیس 90 ساله، مورخ برجسته خاورمیانه بسیاری از ایده ها و باورهای ایدئولوژیک دولت بوش در مورد خاورمیانه و جنگ علیه تروریسم را فراهم کرد. به طوری که می توان او را تئوریسن سیاست‌ های سلطه و حاکمیت و دخالت آمریکا در منطقه خاورمیانه دانست.

 برنارد لوییس رابطه نزدیکی با نومحافظه کاران آمریکا دارد.

در سال 1983 کنگره آمریکا با برگزاری نشستی با حضور برنارد لوئیس طرح او را تصویب کرد و دستور داد این طرح در سیاست استراتژیک آمریکا برای سال ‌های آینده گنجانده شود. او در طراحی استراتژی اشغال عراق مشارکت داشت و طبق افشای یکی از روزنامه های آمریکایی او پس از حادثه برخورد هواپیما با مرکز اقتصاد جهانی همراه بوش و چنی بوده و موضوع اشغال عراق و توجیهات این اشغال را از منظر «جنگ تمدن‌ها» و «تروریسم اسلامی» برای آنها مطرح کرده است.


منبع: مشرق نیوز

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: