« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۱۷۸۱۹
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۴
گزارش / زهرا داوودی
شهید عبدالله نجفی اولین شهید فرمانده گردان کهگیلویه و بویراحمد و 34 سال است که مفقودالجسد است خانواده این شهید از جمله همسرش خاطرات و جملات زیبایی از شهید بیان کرده اند که قابل تامل است.
پایگاه خبری آوای رودکوف - زهرا داوودی :استان کهگیلویه و بویراحمد بیشترین رزمنده ها را در هشت سال دفاع مقدس به جبهه حق علیه باطل فرستاده است  کهگیلویه و بویراحمد در عرصه های مختلف همیشه درخشیده است هر چند گاهی نیز کوتاهی های در حق این استان و مردمش شده است .

کهگیلویه و بویراحمد در هشت سال دفاعه مقدس ۱۸۸۰ شهید تقدیم نظام جمهوری اسلامی ایران کرده است از این ۱۸۸۰ شهید شهدایی نیز هستند که هیچگاه جسدشان بازنگشت و همچنان مفقود الجسد هستند.

شهید عبدالله نجفی از جمله شهدایی است که در هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیده است و هیچگاه جسدش به خانه و خانواده اش نرسید و بعد از ۳۴ سال همچنان مفقود الجسد است این شهید والا مقام در در شب عاشورای حسینی ۱۳۴۲ متولد شد و به یاد شورای حسینی عبدالله نام گرفت و در سال 61 طی عملیاتی مهم و ضروری به شهادت رسید و پیکر پاکش در خاک مقدس جبهه و شاید کیلومترها آن طرف تر از مرز با خاکش گره خورد.

مفقودالجسد شدن شهید نجفی برای خانواده خیلی سنگین بود، به طوری که مادرش، آن مادری که هیچ گاه دلش نمی خواست سختی فرزندانش را به چشم ببیند، سال ها با یک مریضی دست و پنجه نرم کرد و در سال ۱۳۸۱ بر اثر ناراحتی شدید جسمی دار فانی را وداع گفت تا بلکه در جهان معنا پسر گمشده اش را بیابد.

این شهد اولین شهید فرمانده گردان کهگیلویه و بویراحمد است که بر اساس گفته خانواده شهید نجفی در حق این شهید کوتاهی هایی از طرف مسئولان شده است که لایق شهید نجفی نیست.

برای دیدن خانواده شهید به همراه کارگردان معروف استان محسن کیانی به زادگاه این شهید یعنی بیدشاهی(کوه وا) بویراحمد رفتم.

شهرک ولایت یاسوج را پشت سر گذاشتیم هر اندازه که به این روستا نزدیک می شدیم جذابیت و زیبایی های خاص این منطقه را بیشتر می دیدم کوه های پر از درخت و سبزه ها و جاده خاکی زیباترین لحظه های هر فردی را رقم می زد.

در این روستا زندگی جریان داشت درختان و سبزه های انجا نشاطی زیبا ایجاد می کرد  شهید عبداله نجفی همچون زادگاهش دلی پر از امید و انرژی داشت که رفت و بعد از ۳۴ سال هنوز باز نگشته است و همسرش همچنان چشم انتظار دیدن همسر.

خانواده شهید عبداله نجفی اولین شهید فرمانده گردان استان در کنار خانه پدری جمع شده بودند و عکس شهید را به درختی رو به روی خود قرار داده بودند.

محسن کیانی کارگردان کهگیلویه و بویراحمدی است که با پیشنهاد اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد ساخت مستند شهید عبداله نجفی را در دستور کار دارد دیدار با خانواده شهید نجفی نیز به همین دلیل انجام شده است و من نیز از فرصت استفاده کردم و گزارشی زیبا و خواندنی از زندگی نامه و خاطره های این شهید از از زبان خانواده شهید عبداله نجفی منتشر می کنم.



صغری نجفی همسر شهید عبداله نجفی حرف های زیادی برای گفتن داشت.وی ۳۴ سال است که همسرش را ندیده است و تنها با عکس شهید زندگی می کند.

صغری نجفی و همسرش دختر عمو و پسر عمو هستند در گفت و گو با خبرنگار حرف های جالبی مطرح کرده که شنیدنی است.

همسر شهید نجفی گفت: ۱۵ ساله بودم که با عبدلله ازدواج کردم از زمانی که اردواج کردم می رفت جبهه و چهار ماه تا پنج ماه نمی آمد ما دو سال با هم زندگی کردیم.

همسر شهید ادامه داد: هر بار آمدنش و دیدنش زیباترین لحظات زندگی ام بود چرا که ارتباط ما تنها نامه بود تا چند ماه که برگردد و دوباره وی را ببینم.

وی گفت: وقتی که می آمد و می خواست بازگردد ازش می خواستم بیشتر بماند اما در جوابم می گفت در راه خدا بمیرم بهتر از این است که به سایر دلایل جانم را از دست بدهم.

خبر شهادت شهید را چگونه به شما دادن؟

ظهر بود و برای نماز ظهر وضو گرفته بودم که ماشین پیکانی کنار خانه ایستاد و پدر شهید در حالی که بر سر می زد از ماشین پیاده شد با دیدن پدرشان دیگر متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است و از حال رفتم.

رفتار شهید با شما و پدر و مادرش چگونه بود؟


هیچگاه بدرفتاری از وی ندیدم  اخلاق و رفتارش زبان زد همه فامیل بود از خوبی هایش هر چه بگویم کم گفته ام لحظه به لحظه ای که با شهید زندگی کردم برایم خاطره است.

شما فرزندی ندارید؟

دو سال با شهید زندگی کردم و خداوند پسری به ما داد چند ماهه بود که دچار یک بیماری شد و به دلیل برف و سرما و نبود مراکز درمانی نزدیک همچنین صعب العبور بودن راه طاقت نیاورد و فوت کرد و دیگر بچه ای ندارم.

محمد شفیع نجفی برادر شهید عبداله نجفی در گفت و گو با خبرنگار این پایگاه خبری خلاصه ای زندگی نامه شهید نجفی را اینگونه بیان کرد: شهید عبداله نجفی در سال ۱۳۴۲ در کوه وای بویراحمد در دامن مادر و پدری مذهبی متولد شد وی در همین روستا تحصیلات ابتدایی اش را به پایان رساند و به دلیل نبود مدرسه راهنمایی به روستای وزگ رفت و تا سوم راهنمایی به تحصیل ادامه داد.

وی ادامه داد: سال ۵۷ با تاسیس سپاه پاسدارن به فرمان امام شهید نجفی نیز وارد سپاه شد شهید هیچگاه لباس پاسداری بر تن نمی کرد و هیچگاه خودش را بالاتر از بقیه نمی دانست.

بردار شهید بیان کرد: شهید نجفی جز ۱۲ نفری بود که به همراه شهید چمران باعث سقوط پاوه عراق شد.

نجفی گفت: در این مدتی که در جبهه جنگ بود یک بار به خانه آمد پدرم دید که آبروهایش ریخته است ازشهید پرسید چی شده گفت هوا گرم و آبروهایم ریخته است که بعدها متوجه شدیم شهید مجروح شده بودند اما هیچکس متوجه نشد.

برادر شهید نجفی عنوان کرد: ایشان در سالهای ۶۱ فرمانده گردان امام هادی اصفهان بود و در عملیات های مختلف شرکت می کرد تا اینکه در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.

وی خاطره های شهید را اینگونه بیان کرد: همرزمان شهید می گویند در منطقه ای محاصره شده بودند تا اینکه شب می شود و شهید به همرزمانش اعلام می کند هیچ راه برگشتی نیست و هرکسی بماند اسیرمی شود هر کس می خواهد از تاریکی شب اسفتاده کند و برگردد اما من حاضر نیستم شهید شوم چرا که فرمانده گردان هستم و اطلاعات زیادی دارم شاید زیر شکنجه ها دوام نیاورم و حرف بزنم تا اینکه شهید یک نارنجک به سمت تانک های جنگی پرتاب می کند و تیربارچی ینه اش را هدف قرار می دهد به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

محمد شفیع نجفی ادامه داد: اکنون ۳۴ سال است که شهید مفقود الجسد است پدر و مادرم فوت کرده اند شاید اکنون پسرشان را زیارت کرده باشند.

بردار شهید می گوید: یادم سال ۶۰ سر کلاس و درس علوم نشسته بودم که معلم گفت کسی جلوی در با شما کار داره وقتی رفتم دیدم شهید است آمده مرا ببیند گفتم کی میری خونه گفت وقت خونه رفتن نیست باید نیرو اعزام کنم.

رحیم نجفی بردار بزرگ شهید نجفی نیز گفت: اینکه من که بردار شهید هستم از خصوصیاتش بگویم شاید بگویند چون بردارش هست می گوید از مردم بپرسید بهتر است اما اگر بخواهم خاطره ای از گذشته و از شهید بگویم به اوایل انقلاب و قبل از انقلاب اسلامی بر می گردد سپاه پاسداران نیرو می خواست که شهید به همراه چند نفر برای پذیرش به شیراز رفتند که به آنها گفته بودند به مردمی که اعتراض می کنند شلیک کنید که شهید به همین خاطر شبانه فرار کرد و گفت من می خواهم برای انقلاب بجنگم نه مردم را به گلوله ببندم.

برادر بزرگ شهید ادامه داد: هر بار که بعد از جبهه به خانه می آمدم مادر و پدرم بهش می گفتند دیگر نرو بس است بقیه هم باید بروند که در جواب گفت جبهه نوبتی نیست مال یک نفر نیست مال همه است جنگ اسلام ودین است باید دفاع کنیم بعد از مدتی یک بار پدرم به شهید گفت دیگر نرو هر چقد رفته ای بس است شهید جواب زیبایی داد گفت پدر چند پسر داری پدرم گفت پنج پسر گفت آیا نباید خمس این پنج پسرت را بدهی من خمس این پنج فرزندت هستم.

پسر عموی شهید نیز که در جمع خانواده شهید حضور داشت گفت: شهید نجفی سنش نسبت به بقیه بزرگتر بود و نسبت به زمان خودش انسان آگاهی بود به همین خاطر همه را نصیحت می کرد و راه را نشان می داد.

وی ادامه داد: زیباترین خاطره ای که از شهید دارم مدرسه راهنمایی درس می خواندم که شهید آمد اجازه همه دانش آموزان را از معلم گرفت و لب چشمه برد پرسید چه کسی بلد است وضو بگیرد هر کس وضویی گرفت و دراخر خود شهید وض گرفت و به همه بچه ها آموزش داد و بعد از وضو پرسید حالا که وضو دارید کی می تواند بگوید که کدام طرف باید نماز بخوانیم همه گفتن قبله و طرفی را نشان دادند که شهید کمی جهت را خم کرد و گفت این سمت صحیح است حالا چر به این سمت نماز می خوانیم همه جوابی دادند که در آخر نیز دوباره شهید گفت چون به طرف خانه خداست.

پسرعموی شهید نجفی ادامه داد: محسن رضایی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره شهید جمله ای زیبا گفته است وی گفت " ما فرمانده گردانی می خواهیم که همچون شهید نجفی آر پی جی به دست جلوی گردان حرکت کند.
 
 اما خانواده شهید نجفی گلایه های و شکایت های زیادی از مسئولان در رابطه با استفاده از اسم و عکس شهید نجفی در خیابان های یاسوج داشتند که قابل تامل است.

بردار شهید نجفی بیان کرد:  گاهی در رابطه با استفاده از اسم شهدا در خیابان های و بلوار های یاسوج نیز سیاسی بازی می سود و رابطه بازی هم نمی گذارد اسمی از یک شهید مطرح شود.

وی ادامه داد: در گذشته بلواری در یاسوج به اسم شهید نجفی نامگذاری شد اما بعد از مدتی آن بلوار را تغییر نام دادند و به اسمی شهیدی دیگر نامگذاری کردن دهر چند شهدا برای این چیزها شهید نشدند اما این شهدا از جمله شهدی که اولین فرمانده گردان استان بوده است و 34 سال است که هنوز مفقود الجسد است را باید برای شناختن نسل جوان بیشتر معرفی کنند.

بردار شهید نجفی عنوان کرد: شهدای زیادی هستند هیچ اسمی از آنها در سطح شهر یاسوج مطرح نشده است گویا اینجا نیز رابطه بازی مطرح است.

محسن کیانی کارگردان کهگیلویه و بویراحمدی که قصد دارد تا چند روز آینده کار ساخت مستند شهید نجفی را آغاز کند در گفت و گو با خبرنگار این پایگاه خبری گفت: شهید عبداله نجفی اولین فرمانده گردان استان است و به نظر من باید این گونه شهدا را بیشتر به مردم و نسل جوان اشاره کرد.

این کارگردان و مستند ساز کهگیلویه و بویراحمدی عنوان کرد: کار تصویربرداری مستند شهید نجف از پس فردا چهارشنبه آغاز می شود و در درجه اول از خانواده شهید برای ایفای نقش ایتفاده می کنم و تنها یک یا دو بازیگر دیگر حضور خواهند داشت.

وی ادامه داد: در این مستند همرزمان شهید از جمله معاون سیاسی و امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد حضور خواهند داشت.

وی  اسم مستند شهید نجفی را "خمسی از جنس خمس" عنوان کرد و گفت: شهید نجفی خودش را خمس پنج خواهر و بردارهایش دانسته است و به پدرش گفته که من خمس پنج فرزندت هستم بر همین اساس اسم آن را "خمسی از جنس خمس" می گذارم.

خاطره جالب فتاح محمدی از سردار نجفی

فتاح محمدی که همرزم و هم سنگر سردار شهید عبدالله نجفی است و هم اکنون مسئولیت معاون سیاسی و امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد را بر عهده دارد خاطره ای زیبا از شهید نقل می کند که در زیر می خوانید.

معاون کنونی استاندار کهگیلویه و بویراحمد که افتخار آزادگی را در کارنامه زندگی خود دارد، افزود: از دو گردان خواستند که برخی نیروها اگر از شهادت یا اسارت خود باکی ندارند برای یک کار شناسایی در خاک عراق آماده باشند.

محمدی گفت: به همین منظور ما به همراه شهید عبدالله نجفی و تعدادی دیگر از بچه‌های استان که ۷ نفر آن‌ها همراه ما به اسارت دشمن درآمدند در این عملیات شناسایی حضور داشتیم.

وی افزود: فقط این را می‌دانم که به همراه شهید نجفی شاید در آن زمان و در ابتدای جنگ ۴۰ کیلومتر در خاک عراق پیشروی کردیم و در کنار دریاچه ماهی بصره بودیم و به علت درگیری هیچ‌گونه تسلیحاتی نداشتیم مگر این که تیربار خالی خود را رو به روی دشمن گرفتیم تا از ترس نتوانند به ما نزدیک شوند.

این رزمنده دفاع مقدس گفت: در همین حین شهید عبدالله نجفی رو به ما کرد و گفت: بچه‌ها می‌خواهم در این لحظات درخواستی از شما داشته باشم چون فرمانده هستم باید امر فرمانده خودتان را اطاعت کنید.

وی به لحظات آخر زندگی اولین فرمانده گردان استان اشاره کرد و گفت: شهید نجفی از ما خواست تا بدون او به عقب برویم و خودش به عنوان کسی که باید از نیروهاش حفاظت کند در مقابل دشمن ایستادگی کند که ما این امر فرمانده خود را نپذیرفتیم.

محمدی گفت: شهید نجفی هر چه اصرار کرد ما اطاعت نکردیم و در همین حین بود که این سردار رشید اسلام نارنجک‌ها را آماده کرد و از سنگر بیرون رفت اما تیربار عراقی شهید را مورد هدف قرار داد و دیدیم که شهید روی نارنجک‌ها در همان حالت تیر خورده خوابید و انفجاری رخ داد و به شهادت رسید تا مبادا به ما آسیبی برسد.

وی سپس از اسارت خود و دوستانش گفت که در سخت‌ترین شرایط دوران اسارت گذشت.

گزارش و عکس: زهرا داوودی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: